خاطرات آیت الله صادقی در دوران انقلاب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خرم آباد، آیت الله حاج شیخ عباسعلی صادقی، متولد 1304 هجری شمسی از روستای کی سار اصفهان، ایشان گرچه اهل لرستان نیست، اما سالها زندگی با مردم لرستان و خدمات فراوانی که در استان داشته است، در قلب لرستانی ها جای دارد.
آیت الله صادقی در روزهای انقلاب به همراه آیتالله کمالوند در صف اول تظاهرات بوده و به دلیل مبارزات انقلاب و نقش پر رنگی که در مبارزه با رژیم شاهنشاهی داشته است، بارها به زندان رفته و شکنجه های زیادی را زیر دست مأمورین ساواک تحمل کرده است.
مرور خاطرات آیت الله صادقی در دوران انقلاب
دوران تحصیل در مدرسه فیضیه قم و آشنایی با امام خمینی(ره) و شهید مطهری از بهترین روزهای زندگی برای من بود و در دوران شکل گیری انقلاب از امام راحل پیروی می کردم و همواره دیدارهایی با امام خمینی(ره) در آن روزها داشتم و نقش رابط بین امام و آیت آلله کمالوند در خرم آباد را در مبارزات انقلابی انجام می دادم.
آشنایی من با امام راحل از مدرسه فیضیه شروع شد، زمانی که برای ادامه تحصیل در کنار دایی خویش به مدرسه فیضیه قم رفتم و در انجا با امام راحل، شهید مطهری و آقای بهاءالدینی آشنا شدم.
همان اوایل که ما به قم رفته بودم امام خمینی(ره) روزهای پنج شنبه در کتابخانه مدرسه فیضیه کلاس درس اخلاق را در جمع طلاب، مردم و بازاری ها تشکیل می داد و من هم در این کلاس حاضر می شدم و پای صحبت های امام می نشستم.
آیت الله صادقی در قم با آیت الله بروجردی و آیت الله کمالوند آشنا شد و در سال ۱۳۲۴ برای نخستین بار به خرم آباد آمدند و فعالیت تبلیغی خود را در ماه محرم آن روزها در شهرستان کوهدشت آغاز کردند و در دوران انقلاب ایشان به عنوان رابط ایت الله کمالوند با امام راحل، با امام دیدارهایی داشتند.
تجمعات روحانیان و حوزویان در خرم آباد، آن روزها در حوزه کمالیه و مساجد علوی و جوادالائمه و منازل روحانیان شکل می گرفت و نشست ها با هدف بیداری مردم و انتقال گفته های امام به مردم صورت می گرفت.
من و دیگر آقایان سید فخرالدین، رحیمی شیخ محمد آل اسحاق و سید جعفر ورامینی بارها در مسجد علوی از سوی ساواک دستگیر شدیم و در نبود هرکدام از ما دیگر دوستان و روحانیان فعالیت انقلابی خود را در جمع مردم ادامه می دادند و در ره رسیدن به هدف و بیداری مردم برای پیروزی انقلاب شکنجه های زیادی را زیر دست ساواک تحمل می کردیم و در تظاهراتی که در آن روزها شکل می گرفت، ساواک جوانان ما را به گلوله می بست و مردم با اراده تر از گذشته به خیابان ها می آمدند.
جریان«انجمنهای ایالتی و ولایتی» و«کاپیتولاسیون» که در هیأت دولت تصویب و قضیه کتاب آسمانی و شرط ندانستن اسلام در انتخاب کننده و انتخاب شونده خشم روحنیت و مردم را برانگیخت، آنان هدفشان این بود که گروههای ضد اسلام به میدان بیایند و در نتیجه اسلام عقب نشینی کند، فکر میکردند تا مرحوم بروجردی فوت شده در قم کسی نیست که در مقابل نخست وزیر و هیأت دولت قیام کند.
در جریان «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در بروجرد حاج شیخ محمد بروجردی اطلاعیه داد و در خرمآباد آیتالله سیدعیسی جزایری و آیتالله کمالوند اطلاعیه دادند، من و مرحوم الیاسی در آذرماه از طرف مبلغان و طلاب علوم دینی خرمآباد به آیتالله گلپایگانی تلگرافی با این مضمون ارسال کردیم: «پیرو تلگراف و طومارهای عدیده عموم طبقات در مورد انجمنهای ایالتی و ولایتی، اینک مجدداً طلاب علوم دینی و مبلغین تا حصول نتیجه قطعی در هر مرحله پشتیبانی کامل خود را از آیات عظام اعلام میداریم» رونوشتی از این تلگراف را برای امام خمینی و آیتالله شریعتمداری ارسال کردیم.
«سراسر علمای ایران به نخست وزیری علم اعتراض کردند، آقای شیخ علیمحمد بروجردی در تلگرافش شعری نیز نوشت که(تو را تیشه دادند که هیزم کنی نه اینکه دین را از بیخ و بن کَنی)، بعضیها هم در عنوان تلگراف مینوشتند(علم برو حیا کن شرمی ز مصطفی کن)، آنها فکر میکردند روحانیون چهارتا تلگراف میزنند، سخنرانی میکنند و بالاخره خسته میشوند.» ولی مبارزات همچنان ادامه داشت.
سرانجام با استمرار اعتراضات روحانیون لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی لغوشد
من نیز پس از مدت ها دستگیری از سوی ساواک، در هفتم رمضان، هنگام سحر از سوی مأمورین ساواک دستگیر شدم و پس از مدتی که در انفرادی بودم با سید محمد نقی شاهرخی، آیتالله موحدی کرمانی و آیتالله دستغیب، سید نورالدین رحیمی هم بند شدم و دو ما ه بعد مرا به زندان قصر انتقال دادند.
پس از آزادی از زندان به مبارزات انقلابی خود ادامه دادم و همه اقشار مردم با حضور در مبارزات از روحانیت حمایت می کردند با سردادن شعارهای انقلابی آرامش را از ساواک می گرفتیم.
با مبارزین قم در ارتباط بودیم و در اجرای روش مبارزه از روحانیان قم خط میگرفتیم در آن روزها راهپیمایی از میدان شهدا به سمت میدان امام خمینی شروع می شد و یا از مسجد علوی شروع تا میدان شهدا راهپیمایی ها ادامه می یافت.
در راهپیمایی ها با سر دادن شعارها مردم را تحریک می کردیم که به جمع ما بپیوندند ظاهرات تا جایی ادامه یافت که قضات دادگاه، دانشگاهها، دبیرستانها و بازار همگی اعلام همبستگی کردند و تقریبآ دیگر انقلاب همگانی شده بود.
با وجود قتل عام کردن مردم و تیراندازی و زدن گاز اشک آور در خیابان ها مردم هر روز با اراده تر به خیابان می آمدند و در روز تاسوعا و عاشورا در مراسم عزاداری در جمع مردم شرکت می کردیم و روحانیان در کنار مراسم عزاداری شعارهایی نیز سر می دادند.
سخنرانی امام در بهشت زهرا به حکومت شاهنشاهی پایان داد
یک روز قبل از ورود امام کمیته استقبال تشکیلشده بود و با چند نفر به دانشگاه تهران رفتیم، می خواستم بروم ولی جا نبود و به بهشت زهرا رفتم، آمدن امام به بهشت زهرا و دیداری تاریخی که سرنوشت مردم و کشور را تغییر داد، دیداری بود که سخن گفتن از آن همواره برای من شیرن است و شیرن باقی خواهد ماند و سخنرانی امام درآن روز کار حکومت را تمام کرد و ب ملت ایران اسلامی زندگ دوباره بخشید./9451/ت303/ب1