مسیری که فقه امروز باید طی کند
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، علم فقه و اصول که ناظر به رفتارهای جزئی هستند از طریق یک «دانش میانجی»، به فلسفه و کلام که مباحثی کلان و نظری دارند، وصل میشود. این دانش میانجی در گذشته حکمت عملی بود. حکمت عملی مباحث انتزاعی و نظریِ فلسفه و کلام را میگرفت، به زندگی انسان ربط میداد، مسأله تولید میکرد و از فقه میخواست که به این سؤالات پاسخ دهد.
ولی امروزه، فقه ما مسائلش را از فلسفه و کلام نمیگیرد. سؤالاتی که فقهِ امروز پاسخ میدهد، از یک فهم صحیح از جامعه، سیاست و رفتارهای انسانی ناشی نمیشود.
فقهای امروز از لحاظ مأخذ مسائل فقهی، سه گروهاند:
دستهی اول، فقهای سنتی هستند. این گروه، امروز هم مسائل فقهی را از همان حکمت عملی عصر علامه حلی اخذ میکنند.
دستهی دوم، نواندیشان دینیاند که تحول و انقلاب را دنبال میکنند و مسائل فقهی را از علوم انسانی میگیرند. این گروه معتقدند که فقه باید خود را با سبک زندگیِ حاصل از علوم انسانی تطبیق دهد. لازم نیست که فقیه خودش مسأله ایجاد کند، بلکه فقط کافیست به مسائل موجود جامعه جواب بدهد. مسائلی که گاه برخاسته از فهم دینی از جامعه، سیاست و سبک زندگی است و گاه برگرفته از فهم غربی از این امور. محصول این نگرش، مجموعه پاسخهایی است که به شکل مسائل مستحدثه در انتهای رسالهها آورده میشود، بدون آنکه ساختار سنتی فقه دستخوش تغییری شود.
اما ایده گروه سوم آن است که فقیه هم باید نگاه همهجانبهای بر اساس هستیشناسی، انسانشناسی و ارزششناسی اسلامی پیدا کند و هم جامعه، سیاست، مناسبات اجتماعی و سبک زندگی را به درستی بشناسد. برای مثال یک فقیه باید تعریف و شاخصههای آزادی و عدالت را تبیین کند.
آنچه گروه سوم معتقدند، همان تولید حکمت عملی و علوم ناظر به زندگی است. در گذشته نیز امثال فارابی و خواجه نصیر طوسی چنین مسیری را رفتهاند اما در دوران اخیر این فعالیت تعطیل شده است. گرچه بزرگانی چون امام خمینی، علامه طباطبایی و شهید مطهری تا حدودی گام در این عرصه گذاشتند، اما به ذکر کلّیات بسنده کردند و علمی تولید نشد.
به طور خلاصه صراط مستقیم در حوزه علوم دینی، تولید علوم انسانی اسلامی است.
تولید علوم انسانی اسلامی، پس از طی چند مرحله به ثمر مینشیند. نخست باید جامعهشناسی و سیاست اسلامی به درستی فهم شده، نقاط ضعف و قوت آن آشکار شود. بعد از آن، باید به سراغ آثار علمی غرب و شرق در این زمینه رفت و بهره گرفت. سپس باید محصول این دو مرحله را در همدیگر ضرب و تولید نظریه کرد. در مرحله بعد، نظریه تولیدشده را باید در یک مقیاس کوچک عملیاتی به بوته آزمایش گذاشت تا نقاط ضعف و قوتش شناسایی شود. پس از آن، برای از بین بردن نقاط ضعف مجدداً مراحل پیشین تکرار میشوند.
محصول این فرآیند، انباشت نظریات و گزارههای علمی و تولید علم میانجی است که مسائل جدیدی را برای فقه فراهم میکند./918/ی703/س
مهدی خدائی ـ مجید زنجیران