آسیب شناسی سریال های تلویزیونی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، تلویزیون، در اوایل زمان اختراع تنها در خانهی ثروتمندان و قشر مرفه جامعه یافت میشد. در این دوران برنامههای تلویزیون بسیار محدود بود. کسی باور نمیکرد زمانی برسد که این رسانه به این اندازه همهگیر شده و تا به این حد از نظر محتوایی فربه شود.
جذابیت تلویزیون را این گونه میتوان توضیح داد که، تلویزیون پنجرهای در داخل خانههاست که چشم اعضای خانه را نه به حیات و خیابان بلکه به عمق جهان و زندگیهای دیگر باز میکند.
امروزه تلویزیون شالودهای از قسمتهای بسیار مختلف است. برنامههای متنوع تا سطح تخصصی نیز پیش رفتهاند. یکی از بخشهای مهم تلویزیون که مخاطبان زیادی را نیز به خود جذب میکند، سریالها هستند.
سریالهای تلویزیونی از همان اوایل اختراع تلویزیون پا در این جعبهی جادویی گذاشتند. سریالها از قسمتهای اندک چند دقیقهای تا قسمتهای طولانیتر که پخش آنها حتی تا چندین سال به طول میکشد تشکیل میشوند، به نحوی که برخی از این فیلمها بخشی از هویت و شناسنامهی یک نسل را میسازند.
ماهیت اعتیاد آور سریالهای تلویزیونی همواره مورد انتقاد قرار گرفته است. علاقه مندانی که روزانه ساعتها وقت خود را صرف تماشای تلویزیون میکنند به عنوان سینه چاکان سریالهای خانوادگی مورد تمسخر قرار میگیرند. [۱]شبکههای تلویزیونی، چون بخش قابل توجهی از مخاطبان خود را از این سریالها دارند، رقابت قابل توجهی را در جذب بینندگان صورت دادهاند. تا جایی که شبکهها به کمک هم آمده و سریالها را از تداخل زمانی همدیگر خارج کردهاند. با این کار باعث شدهاند مخاطبان، سریالهای همه شبکهها را به راحتی ببینند.
گفتنی است، این مقدار خوراک فکری روزانه برای تماشاگر باعث گریز آنها از پرداختن به زندگی واقعی و درگیر شدن با دغدغههای شخصیتهای داستانی و نگرانی برای مشکلات زندگی آنهاست. بدون توجه به این که این مشکلات تا چه حد ممکن است بیمحتوا باشند.
یکی از صاحب نظران از این ساختار روایی پیوسته چنین انتقاد میکند:
تلویزیون باید به بزرگترین مسائل زندگی امروز، هم در بعد شخصی و هم در بعد اجتماعی بپردازد و ریشههای تاریخی اوضاع امروز را بررسی کند. باید به کلیشهها بتازد و تماشاگر را به ورود خلاق به دنیایی دیگر تشویق کند.
تماشاگری که از کار و مشغلههای روزانه و زندگی در دنیای مدرن، شب، خسته به خانه برمیگردد دیگر آمادگی ذهنی لازم برای بررسی و انتقاد به کلیشههای سریالها را نداشته و ظاهر فریبندهی آنها در ذهن او تلقی به قبول میشود.
هیلتر رهبر آلمان نازی به مسئولین رسانهها اعم از روزنامه و تلویزیون دستور داده بود که سخنرانیهای او را هیچگاه در بخش صبحگاهی پخش نکنند و به جای آن بعد از ظهر و شب را به آن اختصاص دهند. وقتی علت این امر مورد سوال قرار گرفته بود او جواب داده بود که ذهن مردم در هنگام صبح فعالتر است و مغالطهها و اشتباههای کلام مرا راحتتر متوجه میشوند و به سختی زیر بار آن میروند.
منتقدان عقیده دارند که جذابیت سریال خانوادگی برای مخاطب آن غالباً با پافشاری بر مسائل مشهود بیخاصیت و به شدت کهنه حفظ میشود. در بدترین حالت این نوع سریال ذهن را نسبت به هرگونه احساسی بیتفاوت میکند.
سریالهای خانوادگی همچنین متهم هستند که در ساعات پخش آن، مردم را حتی در خانههای خود از هم دور میکنند. با عرضهی تجربیات احساسی ساده لوحانه و عاریتی و آسایش دروغین زندگی اجتماعی، سریال خانوادگی تبدیل به نمایش سبک زندگی نادرست در تلویزیون شده است.
سریالها معمولا با مخاطبان مثل کسانی رفتار میکنند که انگار از واقعیتهای زندگی بیخبر هستند. البته با همهی این اوصاف، ناگفته نماند که فضای سبک زندگی سریالها در بین بانوان به عنوان مخاطب اصلی و همیشگی سریالها به طرز کاملاً مشهودی قابل مشاهده است. ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی را میتوان در این سریالها ردگیری کرد.
نویسندگانی، چون نوآم چامسکی در مورد سریالهای پخش شده در شبکههای غربی مخصوصاً آمریکا ادعا میکنند که این امر تصادفی نیست بلکه بخشی از راهبرد پیچیده نظامی صنعتی برای ساکت کردن و فریب دادن ملت هاست.
دنیای فیلم و سریال هر چند برای باورپذیری باید پایبند به قواعد زندگی خارجی و عینی انسانها باشد، ولی بسیاری از امور داخل فیلم هستند که تدبیر آنها به دست نویسنده است. اموری که در خارج از دنیای سریال شاید به راحتی قابل رؤیت نباشند؛ ولی فیلمها آنها را اموری عادی جلوه میدهند و ذهن مخاطب را در این قضیه به اشتباه میاندازند. برای مثال روابط عاطفی و عشقی زنان مسن را میتوان از این قبیل شمرد.
تلویزیون جمهوری اسلامی ایران با توجه به فرموده بنیانگذار انقلاب مبنی بر این که، «هنر، دمیدن روح تعهد در انسان هاست» هموراه در صدد تحقق این آرمان بوده و نمونههای موفقی را نیز عرضه کرده است، ولی بیتردید نمونههای ضعیف و چه بسا ضد فرهنگ نیز در میان آنها قابل مشاهده است.
یکی دیگر از مشکلات، پخش سریالهای خارجی است. سریالهایی که با توجه به فرهنگ و ساختار اجتماعی خاص کشوری دیگر تولید میشود. کوچکترین مولفههای اجتماعی در دو کشورِ تولید کننده و پخش کننده متفاوت است. این امر علاوه بر اختلاطهای فرهنگی نادرست، باعث شده است که این سریالها فقط جنبه تفریحی و وقتگذرانی برای مخاطبان داشته باشد. البته تا زمانی که کشوری نتواند تولیدات قابل توجهی در این زمینه داشته باشد، مجبور به استفاده از تولیدات کشورهای دیگر است.
برای مثال، پخش مجموعههای کرهای که پای ثابت سریالهای تلویزیون هستند، هر چند میتواند نکات قابل توجه و آموزندهای داشته باشد، ولی چون در یک پیش زمینهی فرهنگی و دینی دیگری شکل گرفته است قطعاً تأثیرات مطلوبی را که مقصود متصدیان امر است در بلند مدت بر جای نخواهد گذاشت. نمونه بارز آن تأثیرات فرهنگیای بود که سریال پر طرفدار اوشین از خود بر جای گذاشت. هر چند این سریال از معدود مجموعههای آموزنده در نوع خودش بود.
مشکل اصلی دیگر، پایان بندی این سریال هاست. این مجموعهها هر چه جلوتر میروند، پوچی و بیمایگی خود را هر چه بیشتر برای همگان ثابت میکنند تا این که بیننده را راضی میکنند که اگر این داستان همین جا تمام شود به نفع همه است.
از همین روست که صرف کردن هزینههای قابل توجه برای ساخت سریالهای قوی تلویزیونی، در همه ژانرها بسیار اهمیت دارد. صرف هزینه در این ناحیه قطعاً باعث صرفهجویی هزینهها در بخشهای دیگر شده و سلامت روانی و فرهنگی جامعه را بهبود خواهد بخشید./918/ی702/س
مهدی خدایی
[۱]راهنمای شناخت تلویزیون/ دیوید مک کویین