یادداشت؛
اما و اگرهای مذاکرات بینالافغانی در میانه مذاکرات قطر
قرار بود که مذاکرات بینالافغانی در قطر سه ماه قبل انجام شود و فهرست هیأت اعزامی از سوی کابل هم کامل بود، اما همه چیز در دقیقه نود تغییر کرد.
به گزارش خبرگزاری رسا، قرار بود که مذاکرات بینالافغانی قطر سه ماه قبل انجام شود و فهرست هیئت اعزامی ۲۵۰ نفری از سوی کابل هم بعد از حک و اصلاح به دلیل مخالفت طالبان با مشارکت شخصیتهای دولتی سرانجام کامل شد، اما همه چیز در دقیقه نود تغییر کرد.
در حالی که اعضای این فهرست چمدان خود را برای رفتن به سمت فرودگاه میبستند، پیامی از سوی دولت به دست آنها رسید با این مضمون که مسافرت آنها موقتاً معلق شده است. حالا این مذاکرات از روز یک شنبه شروع شده است و فهرست ۶۰ نفره کابل نشان میدهد که تغییر اساسی در این هیئت اتفاق افتاده و همین نیز نگرانی و حتی انتقاد شخصیتهای سیاسی را برانگیخته است.
جدای از این، همزمانی و ارتباط بین نشست بینالافغانی و دور ششم از مذاکرات امریکا و طالبان پرسشهای قابل توجهی را ایجاد کرده است.
گلبدین حکمتیار، رهبر حزب اسلامی، از جمله سرشناسترین و شاید جدیترین منتقدان نشست بینالافغانی در قطر است و میگوید: «نشست بینالافغانی در قطر برنامه مشخصی ندارد و شرکتکنندگان آن نیز افراد مجهول هستند که صلاحیت نمایندگی از مردم افغانستان را ندارند.»
به نظر او، نشست بینالافغانی در قطر برخلاف منافع ملی افغانستان است، زیرا خارجیها بدون مشورت با دولت و رهبران سیاسی این کشور، نشستهایی را تحت عنوان مذاکرات بینالافغانی برگزار میکنند که نتیجهای در پی ندارد. انتقاد او از یک جهت متوجه افرادی است که به نمایندگی از دولت و ملت افغانستان روبهروی هیئت ۱۷ نفره طالبان نشستند.
به نظر میرسد که ارگ برای محدود کردن رقبای اصلی خود از بهرهبرداریهای سیاسی سعی داشته تا آنجا که میشود هم تعداد هیئت اعزامی از کابل را کم کند و هم اینکه افرادی کمتر شناخته شده و در واقع خارج از حلقه این رقبا را به قطر بفرستد. این اقدام معلق کردن سفر قبلی را توجیه میکند، اما وجه دیگر انتقاد حکمتیار به برنامه این نشست است که مشخصاً فاقد برنامه مشخصی است و با غیبت شخصیتهای با نفوذ سیاسی و قومی افغانستان، این نشست نمیتواند برنامه کاری داشته باشد و چشماندازی برای صلح افغانستان ایجاد کند.
نکته سوم حکمتیار در وجود عوامل بیگانه در نشستی است که قرار است بینالافغانی باشد. این نشست به میزبانی دولت قطر و بنیاد آلمانی برگهوف برگزار میشود که باید حضور و نقش این یکی را در واقع به پای آلمان نوشت و همین نیز موضوع را سؤالبرانگیز میکند.
در واقع، آلمان با وجود سابقه حضور نظامی در افغانستان، اما نقش چندانی در جریان مذاکرات نداشته و هرچند که امریکا قبل از این تجربه شش دور مذاکره با طالبان داشته یا روسیه میزبان دو دور مذاکرات بینالافغانی بوده، اما آلمانها چنین تجربهای نداشتند و اصولاً حضور آنچنانی در عرصه سیاسی افغانستان ندارند تا بتوانند چنین نقشی را به عهده بگیرند.
موضوع وقتی اهمیت پیدا میکند که توجه کنیم این نشست دو روزه بینالافغانی درست در وسط دور هفتم از مذاکرات امریکا و طالبان برگزار شده آن هم هنگامی که هر دو طرف امریکا و طالبان نسبت به روند مذاکرات ابراز خوشبینی کردهاند.
هم زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه امریکا در افغانستان، و هم سهیل شاهین، سخنگوی طالبان، در صفحات توئیتر خود نهتنها رضایت خود را از پیشرفت مذاکرات ابراز کردهاند بلکه به نوعی تأیید کردهاند که دستکم در برخی از مسائل توافقاتی حاصل شده است. گفته میشود که چهار محور تضمینهای ضد تروریسم از سوی طالبان، خروج نیروهای خارجی از افغانستان، مشارکت در گفتگوها و مذاکرات بینالافغانی و آتشبس دائمی و جامع سرفصلهای اصلی مذاکرات خلیلزاد با طالبان بوده و خلیلزاد هم در پیام توئیتری خود اعلام کرده: «شش روز اخیر گفتگوها مولدترین فصل تاریخی گفتگوها بود.
ما پیشرفتهای قابل ملاحظهای در همه چهار بخش توافقنامه صلح داشتیم». به نظر میرسد که برگزاری نشست بینالافغانی در میانه هفتمین دور مذاکره خلیلزاد با طالبان بیارتباط با این پیشرفتها در مذاکرات نباشد به نحوی که آن نشست بینالافغانی میتواند به نوعی کسب وجهه برای این یکی باشد.
به عبارت دیگر، امریکا به دنبال کسب وجهه برای مذاکرات خود با طالبان و نشان دادن این است که مذاکرات برخوردار از حمایت مردمی افغانستان است، جمعی نه چندان صاحب نفوذ را به دوحه قطر آورده تا در میان هفتمین دور مذاکراتش به نوعی به آن وجهه و اعتباری داده باشند.
این نکتهای است که از چشم شخصیتهای برجسته و با تجربه سیاسی در کابل دور نمیماند و به همین جهت است که صدای انتقاد حکمتیار را بلند کرده و دیگران هم با شک و تردید به مذاکرات و نشست همزمان در دوحه مینگرند. /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات