روش شناسی مناظره های امام رضا از منظر آیت الله مکارم شیرازی
به گزارش خبرگزاری رسا، اسلام بعد از رحلت پیامبر به سرعت رو به گسترش نهاد؛ آن چنان كه در مدت كوتاهى سراسر دنياى متمدن آن عصر را فرا گرفت. از سوی دیگر طبيعت علم دوستى اسلام سبب شد كتب علمى ديگران، از يونان گرفته تا مصر و از هند تا ايران و روم، ترجمه شود. ترجمه آثار علمى ديگران در عصر عباسيان، مخصوصا زمان هارون و مأمون، شدت يافت، و مسئله مطلوب روز شد.[1]
آن چه مايه نگرانى بود، اين بود كه عقايد خرافى و افكار انحرافى و غير اسلامى در لا به لاى اين كتب به ظاهر علمى به محيط اسلام راه يافت. هم چنین در آن زمان يك هيئت نيرومند علمى در دربار عباسيان وجود نداشت كه آثار علمى بيگانگان را مورد نقد و بررسى دقيق قرار دهد و مطالب صحيح و پيراسته را در اختيار جامعه اسلامى بگذارد.[2]
اين شرايط خاص فكرى و فرهنگى وظيفه سنگينى را بر دوش امام على بن موسى الرضا عليه السلام گذاشت، لذا آن امام بزرگوار(پس از پذیرش ولایت عهدی) دامن همت به كمر زد[3] و در قالب مناظره با سایر عالمان ادیان الهی حقانیت اسلام و اهل بیت علیهم السلام را در برابر رؤسای مذاهب دیگر ثابت کردند[4] و اين كشتى را با لنگر وجود خويش از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايى بخشيد.[5] که این مهم از طریق دربار مأمون منتشر شد.[6]
اگرچه مناظرات امام على بن موسى الرضا عليه السلام فراوان است، ولى از ميان آن ها مناظرات هفت گانه آن حضرت با جاثليق؛[7] رأس الجالوت؛[8] هربز اكبر؛[9] عمران صابي؛[10] سليمان مروزى ؛[11] علي بن محمّد جهم؛[12] و ارباب مذاهب مختلف در بصره از برجستگى خاصى برخوردار است.[13]
هر يك از اين مناظرات داراى محتواى عميق و جالبى است كه حتى امروز هم با گذشت حدود 1200 سال از آن تاريخ، راه گشا و روشنگر و بسيار آموزنده و پربار است، در این میان شيوه بحث هاى آن حضرت عليه السلام از نظر فن مناظره [14]و طرز ورود و خروج در بحث ها[15] به نوبۀ خود قابل توجه و ستودنی است که ابعاد و زوایای آن در این نگاشته مورد واکاوی قرار می گیرد.
امام رضا عليه السلام و دفاع عقلاني از دين
عقل انسان خوبى و بدى و حسن و قبح بسيارى از اشياء را درك مى كند،[16]حال اگر ما استقلال عقل را در تشخيص حقايق بكلّى انكار كنيم، مسأله توحيد و خداشناسى و بعثت انبياء و اديان آسمانى از ميان خواهد رفت؛ لذا بيانات شرع در صورتى قابل قبول است كه اين دو اصل (توحيد- نبوّت) قبلًا با دليل عقل ثابت شود.[17]
بر این اساس برخورد اسلام با پيروان مكتب هاى ديگر قبل از هر چيز بايد برخورد منطقى باشد؛ نبايد از منطق و استدلال چشم پوشید. اسلام در گذشته، از طريق تبليغ و منطق پيش رفته است و در آينده نيز چنين خواهد بود. ««لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِ ؛[18] در قبول دين هيچ اكراهى نيست (زيرا) راه درست از بيراهه آشكار شده است».[19]
در عصر امام رضا علیه السلام كتب فلسفى و علمى بسيارى از زبان يونانى و سريانى و غير آن ها به زبان عربى ترجمه شده بود، مردم به تعليم علوم عقلى و استدلالى روى آورده بودند و علاوه بر آن، مأمون خليفه عباسى به عقيده بعضى معتزلى مذهب بود و به استدلال عقلى در مذاهب علاقه نشان مى داد و در نتيجه، بحث هاى عقلى و استدلالى در آن ايام رواج كامل و بازار گرمى داشت.[20]
مأمون نیز هدفى جز اين نداشت كه به پندار خويش مقام امام عليه السلام را در انظار مردم، مخصوصاً ايرانيان كه سخت به اهل بيت عصمت عليه السلام علاقه داشتند و عشق مى ورزيدند، پايين بياورد، به گمان اين كه امام عليه السلام تنها به مسائل ساده اى از قرآن و حديث آشناست و از فنون علم و استدلال بى بهره است.[21]
حال آنکه امام رضا علیه السلام با استدلال های منطقی جواب ناقدین را می دادند.[22] به عنوان نمونه آن حضرت در در مناظره با رأس الجالوت به شيوه هاى مختلفى استدلال مى كند. نخست، به دليل نقلى استدلال مى فرمايد و سپس به دليل عقلى. بزرگ يهود نيز ناچار مى شود هر دو را بپذيرد و تسليم گردد.[23]
هم چنین علماى كلام مشاهده كردند عمران صابى كه در استدلال بسيار نيرومند بود و هرگز كسى بر او بر او غلبه نكرده بود، در برابر امام على بن موسى الرضا عليه السلام تسليم شد.[24]
و یا سلیمان مروزی در مناظره با امام رضا علیه السلام، اراده خداوند را علت وجود خداوند گرفت و ازليت او را انكار كرد و اين به سبب بن بست سختى بود كه امام عليه السلام در استدلال براى او ايجاد فرمود.[25]
به اين ترتيب، امام عليه السلام از طرق مختلف راه را بر او بست و با دلايل گوناگون ثابت فرمود كه اراده از صفات فعل است و حادث است و نمى تواند عين ذات خداوند باشد. سليمان نيز خود را چنان در تنگنا ديد كه قادر بر جواب نبود و از سخن بازماند.[26]
آری ادبیات به کار رفته در مناظرات حضرت در عین حال که مسالمت آمیز است اما با این وجود دارای استدلال های قوی، منطقی و جامع است.[27]
تکیه بر اصول مشترک بین ادیان
اصول اديان آسمانى يكسان است[28] چرا که در متن فطرت آدمى قرار دارد. به عنوان نمونه سرنوشت انسان بر مساله توحيد است، و از سوى ديگر فطرتش او را دعوت به شكر منعم و معرفت و شناخت او مى كند، و از سوى سوم روح اجتماعى و مدنيت انسان او را به سوى كمك به محرومان فرا مى خواند.[29]
لذا مجموعه دين الهى از نظر اساس و ريشه همه جا يكى است، هر چند تكامل جامعه انسانى ايجاب مى كند كه تشريعات و قوانين فرعى هماهنگ با تكامل انسان ها رو به تكامل رود تا به حد نهايى و خاتم اديان رسد.[30]
دعوت به سوى «قدر مشترك» ، بهترين راه براى همزيستى ادیان مختلف است؛ چرا كه غالباً نمى توان از يك گروه بخواهيم تمام عقايد را رها كند و تابع ديگرى گردد، و اگر هم منطقى باشد، عملى نيست. پس بهتر اين است كه اگر پيروان اديان ديگر، بعد از شنيدن دلايل مختلف به اسلام نگرويدند آنها را در عقايد خاصّ خودشان رها كنيم و در قدر مشترك همكارى نماييم و بهترين قدر مشترك بين همه اديان آسمانى همان «اصل توحيد و يگانگى» خدا در ذات و صفات است.[31]
برهان های اثبات وجود خدا در مناظره های امام رضا علیه السلام نشان از اهتمام آن حضرت بر تکیه بر اصول مشترک بین الادیانی است.[32]
تأکید بر اعتقادات طرف مناظره؛ مبنای استدلال منطقی
هنگامى كه على بن موسى الرضا عليه السلام بر مأمون وارد شد، مأمون به فضل بن سهل وزير مخصوصش دستور داد كه پيروان مكاتب مختلف مانند جاثليق (عالم بزرگ مسيحى)، رأس الجالوت (پيشواى بزرگ يهوديان)، رؤساى «صابئين»، «هربز اكبر» (پيشواى بزرگ زردشتيان) و «نسطاس رومى» (عالم بزرگ نصرانى) و هم چنين علماى ديگر علم كلام را دعوت كند تا هم آن ها سخنان آن حضرت را بشنوند و هم آن حضرت سخنان آن ها را.[33]
در این میان حسن بن سهل نوفلى كه هنوز به مقام شامخ علمى امام عليه السلام معرفت كامل نداشت و از توطئه مأمون وحشت كرده بود، عرض كرد: علماى علم كلام اهل بدعت اند و مخالف دانشمندان اسلام اند، چرا كه عالِم واقعيت ها را انكار نمى كند، امّا اين ها اهل انكار و سفسطه اند. اگر دليل بياورى كه خدا يكى است، مى گويند: اين دليل را قبول نداريم. اگر بگويى: محمّد رسول الله است، مى گويند: رسالتش را اثبات كن. خلاصه (آن ها افرادى خطرناك اند و) در برابر انسان دست به مغالطه مى زنند و آن قدر سفسطه مى كنند تا انسان از حرف خودش دست بردارد. فدايت شوم، از اين ها بر حذر باش![34]
امام فرمود: هنگامى مأمون كه استدلالات مرا در برابر اهل تورات به توراتشان بشنود، و در برابر اهل انجيل به انجيلشان، و در مقابل اهل زبور به زبورشان، و در مقابل صابئين به زبان عبريشان، و در برابر هيربدان به زبان فارسيشان، و در برابر اهل روم به زبان رومى، و در برابر پيروان مكتب هاى مختلف به لغاتشان. هنگامى كه دليل هر گروهى را جداگانه ابطال كردم، به طورى كه مذهب خود را رها كنند و قول مرا بپذيرند، آن وقت مأمون پشيمان خواهد شد.[35]
طبق روايت مشروحى كه قطب راوندى در كتاب«الخرائج» آورده، هنگامى كه آتش فتنه در بصره بالا گرفت و فرق مختلف و مكتب هاى گوناگون آن جا را پايگاه فعاليت خود قرار دادند، امام على بن موسى الرضا عليه السلام براى خاموش كردن آتش فتنه به بصره آمد و علماى بزرگ مسيحى گرفته تا علماى يهودى و كسان ديگر را دعوت کرد؛ سپس فصول مختلف انجيل و بشاراتى را كه درباره پيامبران اسلام عليه السلام در آن آمده، تا بشارات اسفار مختلف تورات و زبور همه را برشمرد.[36]
سپس به توده مردم مسلمان كه در آن مجلس حضور داشتند. رو كرد و در بخشى از سخنانش چنين فرمود: اى مردم، آيا كسى كه با مخالفانش به آيين و كتاب شريعت خود آن ها احتجاج و استدلال كند، از همه با انصاف تر نيست؟عرض كردند: چرا.[37]
فرمود: بدانيد امام بعد از محمّد صلى الله عليه و آله و سلّم فقط كسى است كه برنامه هاى او را تداوم بخشد، و مقام امامت تنها براى كسى زيبنده است كه با تمام امت ها و پيروان مذاهب مختلف با كتاب خود آن ها گفت وگو كند. مسيحيان را با انجيل، يهوديان را با تورات، و مسلمانان را با قرآن قانع سازد و عالم به جميع لغت باشد و با هر قومى با زبان خودشان سخن گويد...».[38]
امام رضا عليه السلام ثابت كرد كه يك پيشواى بزرگ اسلامى بايد از تمام مكتب ها آگاه باشد و بايد بتواند با منطق خود آن ها، بر آن ها غلبه كند و حتى از زبان هاى زنده دنيا بى خبر نباشد.[39]
تحمل نظر مخالف؛ روش امام رضا علیه السلام در مناظرات
كيفيت برخورد آن حضرت با پيروان مكاتب مختلف درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله اینکه قدرت منطق اسلام به قدرى است كه از منطق مكتب هاى ديگر ابداً واهمه ندارد، و به همين دليل، در تاريخ اسلام به همه آن ها مجال كافى داده شده است تا عقايد خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتى به كسانى كه اصلًا ايمان به خدا و مكتب انبيا نداشتند، آزادى بحث داده مى شد، هر چند متأسفانه آن ها از اين آزادى سوء استفاده كردند و ديديم برنامه ها به شكل ديگرى در آمد: توطئه هاى گوناگون شروع شد، اقدامات تخريبى ادامه يافت و آن چه ما مايل نبوديم بشود، شد.[40]
سخن آخر:( امام رضا علیه السلام، پیشرو در آزاداندیشی )
در خاتمه باید تأکید کرد امام عليه السلام در اين جلسات و مناظرات، روح آزادمنشى اسلام و گشاده رويى و وسعت نظر در بحث را به همگان نشان داد و ثابت كرد[41] که با بحث هاى منطقى مى توان حقيقت اسلام و تعليمات آن را براى ساير مردان جهان، تبيين و آشكار كرد، و جاذبه اسلام قدرى قوى است كه اگر به خوبى تبيين گردد، گروه هاى زيادى را به خود متوجّه خواهد ساخت، به خصوص در دنياى امروز كه گوش شنوا براى شنيدن پيام اسلام، بسيار است.[42]
آن حضرت ثابت کرد بر خلاف گفته بدخواهان و دروغ پردازان، اسلام با زور و سرنيزه و شمشير به مردم جهان تحميل نشده است و يك پيشواى بزرگ اسلامى به مخالفان خود اجازه مى دهد كه هرگونه ايراد و اشكالى دارند، بدون ترس و واهمه مطرح سازند، هر چند بر محور نفى اسلام و حتى نفى توحيد و الوهيت دور بزند./1324/ج
پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
منابع:
1. مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر
2. بیانات معظم له
[1] ر.ک: مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص20-21.
[2] همان ؛ ص26.
[3] همان؛ص28.
[4] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[5] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص28.
[6] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[7] جاثليق( به كسر ثاء و لام) لفظى يونانى است به معناى رئيس اسقف ها و پيشواى عيسوى و لقبى است كه به علماى بزرگ نصارا داده مى شد و نام شخص خاصى نيست(المنجد) و شايد معرّب كاتوليك باشد.
[8] رأس الجالوت لقب دانشمندان و بزرگان ملت يهود است(اين نيز اسم خاص نيست).
[9] هربز اكبر يا هيربد اكبر لقبى است كه مخصوص بزرگ زردشتيان بود، به معناى پيشواى بزرگ مذهبى و قاضى زردشتى و خادم آتشكده.
[10] عمران صابى چنان كه از نامش پيداست، از مذهب صابئين دفاع كرد. (صابئين گروهى هستند كه خود را پيرو يحيى عليه السلام مى دانند، ولى به دو گروه موحد و مشرك تقسيم مى شوند. گروهى به ستاره پرستى رو آورده اند و لذا گاه آن ها را« ستاره پرستان» مى نامند. مركز آن ها سابقاً شهر حران در عراق بود و سپس به مناطق ديگرى از عراق و خوزستان روى آوردند. آن ها طبق عقايد خود بيشتر در كنار نهرهاى بزرگ زندگى مى كنند و هم اكنون گروهى از آنان در اهواز و بعضى مناطق ديگر به سر مى برند).
[11] سليمان مروزى معروف ترين عالم علم كلام در خط خراسان در عصر مأمون بود و مأمون براى او احترام زيادى قائل مى شد .
[12] على بن محمّد بن جهم، ناصبى و دشمن اهل بيت بوده است. مرحوم صدوق روايتى از على بن محمّد جهم نقل كرده كه از آن استفاده مى شود كه وى نسبت به حضرت رضا عليه السلام محبت داشته است، امّا صدوق در ذيل همين حديث آورده است:« هذا الحديث غريب من طرق على بن محمّد بن الجهم مع نصبه و بغضه و عداوته لاهل البيت عليهم السلام، (عيون أخبار الرضا؛ ج 1؛ ص 195- 204).
صاحب جامع الروا نيز همين مطلب را در شرح حال او آورده است (جامع الروا؛ ج 1؛ ص 597 596).
[13] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص36.
[14] همان؛ ص38.
[15] همان.
[16] اعتقاد ما؛ ص91.
[17] همان؛ ص92.
[18] سورۀ بقره؛آیۀ 256 .
[19] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص96.
[20] همان ؛ ص28.
[21] همان ؛ ص30.
[22] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[23] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص56.
[24] همان ؛ ص65.
[25] همان؛ ص76.
[26] همان؛ ص78.
[27] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار دست اندرکاران برگزاری همایش بین المللی امام رضا علیه السلام و گفت وگوی ادیان؛ 4/11/1397.
[28] تفسير نمونه؛ ج 2؛ ص471.
[29] همان؛ ج 27؛ ص205.
[30] همان؛ ج 20؛ ص377.
[31] پيام قرآن؛ ج 10؛ ص355.
[32] ر.ک: مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر، ص: 59-64.
[33] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر؛ ص38.
[34] همان ؛ ص41.
[35] همان.
[36] همان؛ ص93.
[37] همان؛ ص94.
[38] الخرائج و الجرائح؛ ص 204- 206( با تلخيص) / مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص94.
[39] همان؛ ص68.
[40] همان؛ ص96.
[41] همان؛ص67.
[42] اعتقاد ما ؛ ص31.
[43] مناظرات تاريخى امام رضا عليه السلام با پيروان مذاهب و مكاتب ديگر ؛ ص67.