مرجعیت؛ قبل و بعد از انقلاب اسلامی
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | علی خردمردی
تکیه به دیوار مسجد اعظم و رو به سوی ضریح حضرت معصومه(س) و غرق در افکار خود شدن یک لذت وصف ناشدنی است. دلت میخواهد با هیچ آشنایی را نبینی تا مجبور به احوالپرسی شوی. دیروز در چنین حالتی قرار داشتم و غرق لذت بودم که ناگهان یک دوست صمیمی را دیدم. بعد از احوالپرسی کمی در مورد بحثهای داغ حوزه گفتوگو کردیم. اتوبوس بحث رسید به ایستگاه پر هیاهوی مرجعیت. نظر دوستم این بود که هر کسی حق این را دارد که مرجع بشود و هیچ نهادی نباید جلوی آن را بگیرد.
قبل از این که نظر خودم را بنویسم، یک پرانتز را باید باز کنم. متاسفانه یک برهانی بین ما وجود دارد به نام برهان «همه هر حقی را دارند» و شاید فکر میکنیم با این حرف به ما روشنفکر میگویند. نمیدانم چرا با قانون و چارچوب داشتن میانهی خوبی نداریم. در واقع این طور بگویم: با قانونی که به مذاق ما خوش نیاید میانهی خوبی نداریم. قانون برای برخی فقط یک چماق شده است تا بر سر رقیب بکوبند. پرانتز بسته.
جامعهی ما انقلاب کرده است، اما متاسفانه نتوانست به برخی لوازم و اقتضائات انقلاب پایبند باشد. ما انقلاب کرده ایم، اما با سنتهای قبل از انقلاب زندگی میکنیم. یکی از این موارد، بحث مرجعیت است. در گذشته ساختار مرجعیت به این شکل بود که هر کس در بین فضلای حوزه مشهور به علم و اجتهاد میشد و در بین مردم نیز از مقبولیت برخوردار بود، خود به خود عَلَم مرجعیت را بر دوش میکشید.
اما وقتی حکومت اسلامی در جامعهای تشکیل میشود دیگر قضیه فرق میکند. خاصیت حکومت اسلامی این است که به نهادهای دینی حجم و وسعت میدهد. یک نمونه اش همین حوزهی علمیه است. کافی است که تعداد ورودی و تشکیلات و موسسات حوزهی امروز را با قبل از انقلاب مقایسه کنید. این خودش از برکات انقلاب اسلامی است.
از طرفی دشمن هم نمیتواند چنین حکومتی با ظرفیتهایی، چون حوزهی علمیه را بپذیرد و در نتیجه برای تخریب و نفوذ در آن از تمام ابزارها استفاده میکند. البته نه به این معنا که قبل از انقلاب، دشمن کاری به حوزه علمیه و جامعهی اسلامی نداشت. حرف در این است که انقلاب اسلامی با احیای ظرفیتها سبب شد تا دشمن برنامه ریزی گسترده و دقیق تری برای از بین بردن این ظرفیتها داشته باشد؛ بنابراین بعد از انقلاب در بسیاری از نهادهای دینی تغییرات ساختاری ایجاد شد. نهاد مرجعیت نیز از این قاعده مستثنی نبود. ساز و کار انتخاب مرجع در دورانی که حکومت برخاسته از دین است با قبل از تشکیل حکومت اسلامی تفاوت زیادی دارد. در دورهی طاغوت یک مرجع تقلید سپری بود برای مردم مظلوم در مقابل ظلمهای حکومت، اما در نظام اسلامی یک مرجع تقلید بازویی است برای حکومت اسلامی در ترغیب مردم به دین داری.
از همین روست که روند کشف و اعلام مرجعیت در زمانه اکنون بسیار پرظرافتتر از گذشته است و اساسا در دوران جمهوری اسلامی، کار دینی و اعتقادی نیازمند «هوشمندی تشکیلاتی» است؛ چرا که اگر فضا برای هر کس که به تشخیص خودش مرجع تقلید است، باز باشد، معلوم نیست چه بلایی بر سر دینداری مردم میآید و در نتیجه زحمات حکومت اسلامی و مراجع معظم دیگر در راستای دین داری مردم، به هدر میرود.
یکی از اهداف مهم تشکیل جامعه مدرسین حراست از اصل مرجعیت است. اعضای جامعه مدرسین خودشان از اساتید مبرز حوزه علمیه هستند. این که برخی میخواهند این نهاد را متهم به سیاسیکاری و گزینشیکردن مرجعیت کنند، نشان از عدم توجه به اقتضائات حکومت اسلامی دارد. جامعه مدرسین در واقع صلاحیت علمی و اجتماعی فرد را با توجه به اقتضائات حکومت دینی بررسی میکند تا نقشه دشمن عملی نشود.
همه این حرفها را در یک جمله به دوستم گفتم که حکومت دینی اقتضائات خودش را دارد. وقتی انقلاب اسلامی را قبول کردی باید لوازمش را هم بپذیری، باید برایش مادری کنی./918/ی702/س