خطر سلبریتیهای فکری + نمودار
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | علی ابراهیمپور
دقت کردهاید برخی از سخنرانان خوشبیان که در بسیاری از زمینهها اظهار نظر و خود را به عنوان متفکر به جامعه عرضه میکنند، فاقد تحصیلات آکادمیک منضبط بوده و اساتید مبرز روشنی ندارند؟! یا توجه داشتهاید تعداد قابلتوجهی از جوانان دغدغهمند طلبه و دانشجو، بیش از آنکه پای صحبتهای متفکرین و نظریهپردازان درجهیک زانو بزنند، برخی از همین سخنورانی را به عنوان الگوی خود بر میگزینند که کلیپهای سخنرانی چنددقیقهایشان در پیجهای اینستاگرام و کانالها دستبهدست میچرخد؟
این پرسشها به، نوعی آشفتگی نهان در فضای فکری جریان انقلاب اسلامی اشاره میکند که بایستی آسیبشناسی و در سیاستگذاریهای خرد و کلان به آن توجه شود؛ آسیبشناسیای که در مفهوم کلانتر خود وظیفه مدیریت دانش است. در واقع از عناصر اجتنابناپذیر «مدیریت دانش»، ارائه و تدقیق منطق و مراتب دانایی و اندیشهورزی است. بر اساس سلسلهمراتب دانایی، میتوان فرصتها و تهدیدهای هر سطح را بررسی کرد و با دهکبندی علمی جامعه، متناسب با شرایط هر سطح، برای رشد علمی جامعه برنامهریزی نمود.
نمونهای از منطق اندیشهورزی، سلسلهمراتب هشتسطحی دانایی است که از مرحله «پیشامعرفت» آغاز میشود و تا سطح «نظامساز جریانساز» ادامه پیدا میکند. عناوین این سلسله مراتب به ترتیب عبارتند از: «پیشامعرفت»، «معرفتدوست رسانهای»، «نظامدوست»، «نظامیاب مأنوس»، «نظامیاب مولد»، «نظامگرا»، «نظامساز متخصص» و «نظامساز جریانساز».
در میان این مراتب، عموم افرادی که برای دانایی در زندگی خود ارزش قائل هستند، «معرفتدوست رسانهای» نامیدهشدهاند که درعینحال، آسیبپذیرترین و خطرناکترین سطح نظام دانایی محسوب میشوند. شمولیت و خطرناکی این سطح، باعث میشود نتوان به راحتی از کنار آن گذشت و لازم است با تحلیل دقیق آن، ضوابط و خط قرمزهای آن را روشن کرد.
معرفتدوستها افرادی را شامل میشود که دانش و اندیشه برایشان مهم است و یکی از دغدغههای آنان را شکل داده، اما یا منبع موثقی اتخاذ نکردهاند و یا نهایتا افراد «رسانهای» را به عنوان مراجع فکری خود برگزیدهاند. این افراد صراحتا میگویند «دنبال ارتقای تفکر و دانش خود هستیم و فلان سخنران را دنبال میکنیم یا در فلان کانال تلگرامی عضو هستیم و مطالبش را پیگیری میکنیم»، اما منابعی که برگزیدهاند، افرادی نیستند که خود نظریهپرداز واقعی و دارای نظام اندیشه باشند.
معمولا افراد معرفتدوست، سخنرانان پرانرژی و چیرهدستی که با عناوینی همچون استاد و دکتر و استراتژیست و... در موضوعات مختلف روز اظهارنظر میکنند و کلیپهای کوتاهشان در پیجهای اینستاگرام و تلگرام، دستبهدست میچرخد را به عنوان متفکرین مورد علاقهی خود معرفی میکنند؛ این سخنرانان را بهنوعی میتوان «سلبریتیهای عرصه فکر و اندیشه» نامید.
آنچه بر تولیدات و محتواهای این سطح حاکمیت دارد «منطق رسانهای» است. در واقع این سطح از دانش، سطح «ترویج» است؛ نه سطح «نظریه و نظام». رهبران فکری این سطح در خوشبینانهترین صورت، «مروجین» اندیشه محسوب میشوند؛ نه مراجع تام و تمام فکری. در بهترین حالت، افرادی که در این سطح قرار دارند، با انبوهی گزارههای متفرق آشنا میشوند، بدون اینکه دارای سازواری و هماهنگی و انسجام با یکدیگر باشد.
چنین فردی اگر در این مسیر مُصر باشد و با گزارههای کسب کرده، به مباحثه با دیگران یا تفکر با خود بپردازد، آرامآرام دچار تناقضات متعدد فکری خواهد شد؛ زیرا شخص هنگامی که گزارهها را اخذ میکرد، بر اساس شرایط بیرونی اقناع، آنها را پذیرفت. اما هنگامی که قدری زمان میگذرد و گزارههای مختلف در ذهن با یکدیگر ضرب میشوند، خبری از هژمونی رسانهای بیرونی نیست و ناهماهنگیهای بنیادین گزارهها، خود را نمایان میکنند.
افراد معرفتدوست در نسبت با مراجعِ فکریِ رسانهایِ خود، در خطر مغالطهی «انگیزه و انگیخته» هستند؛ سخنوران رسانهای هرچند دغدغههای انقلابی و «انگیزه»های اسلامی داشته باشند، نتیجه نمیدهد که تمامی بیانات و نظرات و «انگیخته»هایشان هم دقیق و درست باشد.
از سوی دیگر، سلبریتیهای فکری نیز در نسبت با مخاطبین و طرفداران خود، در خطر «نفاق» هستند؛ این افراد از این جهت که مهارت بالایی در اقناع افراد دارند و میتوانند با سخنرانی بلیغ خود، عموم مخاطبان را به سمت نظر خود جلب کنند، خواهناخواه خود را در جایگاه دانشمند قرار داده و به خود اجازه میدهند دربارهی هر موضوعی اظهارنظر کنند و نظر خود را به عنوان حق تام، بر کرسی بنشانند.
مروجین معرفت و سلبریتیهای فکری، باید سطح خود را بشناسند و از حریم خود تعدی نکنند. رهبران این سطح دانایی، باید خود با منابع اصیل در ارتباط باشند و محتوای نظریهپردازان و نظامسازان اسلامی و اصیل را برای مخاطبان خود به زبان روز «ترجمه» کنند؛ نهآنکه خود را در مقام تئوریسین و نظریهپرداز به جامعه معرفی کنند. از طرف دیگر رسانهها و عموم جامعه نیز، با توجه به همین سطح از آنان محصول معرفتی مطالبه نمایند.
این سطح از نظام دانایی، خطرناکترین سطح آن است. جمله مشهور الکساندر پوپ، شاعر انگلیسیزبان قرن 18 در توصیف حال و روز همین سطح از دانایی است: «دانشِ کم خطرناک است، یا باید آبِ چشمه را تا قطره آخر بنوشید یا اصلأ لب نزنید.»
در واقع خطر مهمی که معرفتدوستها، مروجین دانش و سلبریتیهای فکری را تهدید میکند، توهم دانایی و ایجاد اعتمادبهنفس کاذب است. معرفتدوستهای رسانهای در خطر قرارگیری در «قله حماقت» نمودار اثر دانینگکروگر قرار دارند. اثر دانینگکروگر، تحلیل روانشناختی جالبی از این خطر ارائه میدهد. مطابق نمودار اثر دانینگکروگر، بالاترین مقدار اعتمادبهنفس ممکن در شخصی بهوجود میآید که بهتازگی دانش و تخصص بسیار کم و سطحی دربارهی موضوع پیدا کرده است؛ این حجم از اعتمادبهنفس آنقدر بالاست که حتی شخص در بالاترین حد تخصص و تجربه نیز به آن حد از اعتمادبهنفس دست نخواهد یافت!! این نقطه، همان «قله حماقت» است.
افراد معرفتدوست در تعامل با سلبریتیهای فکری، با گزارههای جدید و جذابی مواجه میشوند. هیجان ناشی از این آگاهی آنقدر زیاد است که این افراد ناگهان با جهش بالایی در میزان اعتماد به نفسشان روبهرو میشوند؛ اعتمادبهنفسی که حتی برای خودشان هم ممکن است کمی عجیب به نظر برسد. شیرینی این حباب اعتمادبهنفس آن قدر زیاد است که رفتهرفته آن ها را با توهم فرهیختگی در دانش مربوطه مواجه میکنند. طبق نمودار اثر دانینگ-کروگر کم سوادان متوهم اعم از معرفتدوست و مروجین تفکر، پدیدههایی منحصربهفرد هستند که حباب اعتمادبهنفس میتواند روند یادگیریشان متوقف کند.
این توقف، عموما با رویکردی عوامگرایانه همراه میشود و افراد معرفتدوست میکوشند خود در مقام سلبریتی فکری قرار بگیرند و توجه دیگران را به حضور خود در این قله، جلب کنند. در واقع، این سطح از دانایی، در خطر تولید چرخه بازتولید سلبریتی فکری است! فردی بیاطلاع، چیزکی از سلبریتی فکری یاد میگیرد و با اعتمادبهنفس کاذب میکوشد خود را در مقام استاد و متخصص و سلبریتی فکری قرار داده و چیزک خود را به دیگران «آموزش» دهد. در واقع این افراد ممکن است از هر راهی استفاده کنند تا تخصص توهمی خود را به دیگران اثبات و ارائه دهند. متاسفانه کلاسهای آزاد روانشناسی، سبکزندگی، تحلیل سیاسی، غربشناسی و... پر است از استادنماهایی که دانسته یا نادانسته از این حربه استفاده میکنند.
رفتارشناسی این افراد نشان میدهد که بهشدت در خطر نفی «دانشی فراتر از دانش ناچیز خود» هستند. این افراد بیمحابا تز و نظریه در موضوعات مختلف میدهند و با استقبال دیگران، اقدام به ارائهی نظریات بزرگتر میکنند و این چرخه به سمت التقاط و هرزهگویی بیشتر ادامه پیدا میکند. ازهمینروست که قلهی حماقت، «حماقت» خوانده شده و خطرناک است؛ چراکه میتواند نقطهی پایان حیات و رشد علمی و فکری فرد تلقی شود.
در سنت ما از نشانههای عالم فرهیخته، افتادگی و تواضع بوده و هست. در واقع اوج دانایی، آنجاست که عالم به نادانی خود اعتراف میکند. بیت منسوب به ابنسینا معروف است که گفته «تا به جایی رسید دانش من/ که بدانم همی که نادانم». تراث غنی ما در اخلاق علمآموزی، برگبرندهی سنت ما برای گریز از آسیبهای معرفتدوستیهای رسانهای است؛ البته اگر به کار ببندیم./918/ی701/س
متاسفانه افرادی مثل رائفی پور که کلیپ هایش دست به دست در اینستاگرام می چرخد، روزی نیست که باعث مضحکه نشود!!!
متاسفانه افراد مذهبی زیادی هم پیگیری اش می کنند.
کیهان لندن مدعی شده: سلبریتیهای ایران در اینستاگرام به سبکی مدرن و جهان سومی دزدی میکنند.
رادیو زمانه هم ادعا کرده: با کنکاشی سطحی در لایه های پنهان این به اصطلاح سلبریتی ها که خود را در همه امور سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، مذهبی و … کارشناس و صاحب نظر می دانند و با اظهارنظرهای کشکی و بازی با احساسات مردم در حال مکیدن شیره زندگی مردم هستند و هرجا که نفعی باشد همانجا لنگر می اندازند و به هیچ وجه قابل اعتماد و احترام نیستند!
آنها نه تنها نفعی برای مردم ندارند؛ بلکه آسیب های متعدد به زندگی مردم در حوزه های مختلف وارد کرده اند.
همین ابراز وجودهای توخالی سیاسی اقتصادی و …میتواند به زودی از سلبریتی ها پیش مخاطبانشان ضدقهرمان ساخته و علیهشان عمل کند