آیا دینداری باید بر مدرنیته غلبه پیدا کند؟
به گزارش خبرگزاری رسا، پنجمین صفحه از فصل سیزدهم مجله تصویری «زاویه» با موضوع «ایده نهاد علم برای بهبود دینداری در ایران» در شبکه چهار سیما ورق خورد. حبیبالله رحیمپور ازغدی سردبیر برنامه «زاویه»، در این قسمت از برنامه میزبان دکتر علیرضا شجاعیزند، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس و مهدی نصیری، پژوهشگر مسائل دینی بود.
دکتر علیرضا شجاعیزند در ابتدا گفت: آمار و داده های دین داری در دوران قبل از انقلاب را نداریم، به همین دلیل نمی توانیم با دوران کنونی مقایسه کنیم. دهه های مختلف بعد از انقلاب را تا حدی می توانیم مقایسه کنیم. این که از چه سنجه ای استفاده کنیم و مدل دین داری چیست مشکل اصلی ماست. معتقدم کیفیت دین داری به مراتب بعد از انقلاب افزایش پیدا کرده است. درباره کمیت دین داری هم معتقدم کم تر از پیش از انقلاب نیست. منظورم از کیفیت، تعمیق دین داری از حیث معرفتی و عناصر بنیادین و جوهری، حضور دین در زندگی، اهتمام اجتماعی به وجوه مختلف دین و برقراری نسبت متجانس بین ابعاد مختلف آن است.
دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس افزود: برقراری حکومت دینی بر روی خود دین نیز اثر گذاشته و آن این است که دین را از موقعیت ابژه به موقعیت سوژه منتقل کرده است. دین که همیشه موضوع مطالعه و مورد تعرض گرایشات مختلف بود و همواره باید دین را از حملات حفظ می کردیم، بعد از انقلاب در موقعیت مدعی و فاعل شناسا قرار گرفت که در حیطه های مختلفی می تواند وارد شود و اظهار نظر کند. مثل ساحت توسعه، ساحت معرفت، ساحت سیاست و ... .
مهدی نصیری در ادامه گفت: ابتدا می خواهم بابت جلسه قبلی برنامه به شما و شبکه چهار و مسئولین صداوسیما تبریک بگویم. بسیار برنامه شجاعانه و خوبی بود و نکات بسیار درستی در آن برنامه مطرح شد. باید زودتر به این موضوع ورود می کردیم. اگر بخواهم تجربی به موضوع نگاه کنم با نکاتی که دکتر شجاعیزند گفتند موافقم. مثلاً در شهر محل زندگی ما، قبل از انقلاب در 3 یا 4 مسجد بیشتر نماز جماعت برگزار نمی شد و اگر جوان ها به مسجد می آمدند یک اتفاق و پدیده بود. اما امروز این گونه نیست. در دو دهه بعد از انقلاب، آمار وضعیت دین داری جامعه مثبت است اما در دو دهه اخیر در برخی مسایل با آسیب مواجهیم. با ورود فضای مجازی مسایل پیچیده تر شده و فضای مجازی نحوه حکمرانی را تغییر داده است.
این پژوهشگر مسائل دینی افزود: دغدغه همه ما این است که چه باید بکنیم تا دین و دین داری در جامعه ما تقویت شود؟ این مسأله مقدمات کلامی و نظری دارد. بر اساس مبانی کلامی شیعه در عصر غیبت ما دسترسی به امام معصوم نداریم و اگر امام معصوم بتواند حکومت کند می تواند حجت را بر همه تمام کند و جامعه مسیر درست را انتخاب کند. وقتی حجت معصوم بسط ید ندارد که بعد از فوت پیامبر این شرایط شکل گرفت و تا امروز در دوران غیبت ادامه داشته، وارد شرایط ثانوی که نوعی اضطرار است می شویم. در این دوران مراجع تقلید را داریم اما ماجرا شبیه به تیمم به جای وضو است. در عصر غیبت وسع شما برای تحقق جامعه دینی کاهش پیدا می کند.
وی ادامه داد: عامل دیگری به نام مدرنیته در قرون اخیر سر برآورده و تأثیرات زیادی بر تمام شئون زندگی و جهان بینی ما گذاشته است که از جهات مختلف در تقابل با دین است و امکان دینی کردن جامعه را سخت کرده است. مدرنیته هم در علت فاعلی، یعنی دین و فقها و حاملان دین و هم در علت قابلی مشکل ایجاد کرده است. ما در شرایطی هستیم که وسع مان کم است و بیش از این تکلیف نداریم.
علیرضا شجاعیزند سپس گفت: این که عرض کردم درباره افزایش یا کاهش دین داری پاسخ دقیقی نمی شود داد نه این که از لحاظ استنباطی و تحلیلی نمی شود، بلکه به این شیوه ارزیابی خدشه هایی وارد است. یک نکته این است که عواملی امروز در مقابله با دین داری وجود دارد که دیروز وجود نداشته اند. یکی از کارکردهای تشکیل حکومت دینی، تسهیل دین داری است که در آن تردیدی نیست.
وی اضافه کرد: نکته آقای نصیری دو مشکل را ایجاد می کند. یکی این که تلقی نقص دین را پدید می آورد. یعنی دینی که به انسان ها عرضه شده دین کاملی نیست و دین با معصوم دوازدهم کامل می شود. دوم حتمیّت بخشی به یک سازه بشری است. بله، مدرنیته سیطره زیادی بر عرصه های مختلف دارد اما توجه کنیم یک زمانی بوده که مدرنیته نبوده است و اگر تاریخ مسیر دیگری طی می کرد می توانست نباشد. آینده نیز به سوی بشر باز است. خود مدرنیته از وضعیت های به ظاهر ناممکن عبور کرده است. تصویری فراتر از این از مدرنیته ارائه ندهیم. قطعاً کار ما سخت است اما امر ناممکنی نیست. حکومت دینی برپا شده تا این راه را آغاز کند. البته راهی طولانی است و تازه در آغاز آن است.
مهدی نصیری در ادامه عنوان کرد: کمال دین منوط به این بود که وقتی در غدیر «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ» نازل شد، قرار بر این بود که علی (ع) زمام امور حکومت و جامعه را در دست بگیرد و بعد از ایشان نیز فرزندان ایشان. اگر مردم همراهی می کردند و این امر محقق می شد آن چه که با ظهور قرار است اتفاق بیفتد در آن دوران اتفاق می افتاد. این نقصان به قرآن و وحی و به ذات دین بر نمی گردد، بلکه مفسر وحی و مجری دین و هادی معصوم کنار زده شد و در حاشیه قرار گرفت. پس نقصان امری عارضی و نه ذاتی هدایت بود.
وی افزود: درباره مدرنیته باید بگویم من عبور از مدرنیته را محال نمی دانم. بنده علم و تکنولوژی مدرن را خنثی نمی دانم. مثلاً کلان شهر را شهر دینی نمی دانم و دینی هم نمی شود. البته به طور نسبی می توان کارهایی انجام داد، اما کلان شهر مستلزم عوارض و اقتضاعاتی است. اقتضاعات رسانه های مدرن را نیز دینی نمی بینم چرا که اقتضاعات غیر دینی دارند؛ البته نه به معنای جبر ابزاری. ساختارهای تمدنی پیش از دوران مدرنیته دینی بوده اند و آن ساختارها را محصول نقشه تمدنی انبیا می دانم. مثلاً در آن دوره پدیده ای به نام بانک داری مدرن را نداریم که قوامش به ربا است. همان طور که عرض کردم عبور از مدرنیته را غیر ممکن نمی دانم، اما نبود فصل الخطاب امام معصوم، اختلافات زیادی پدید می آورد و امکان رسیدن به جامعه و وضع مطلوب که از آن رضایت تام داشته باشیم کاهش پیدا می کند.
علیرضا شجاعیزند گفت: یکی از دستاوردهای تشکیل حکومت دینی این بوده که دین را در موضع پاسخ گویی به این مسایل جدی قرار داده که در گذشته این گونه نبود. از دل این پرسش ها، حقیقتی آشکار خواهد شد و دینی که مبتنی بر حقیقت است نگرانی از این پرسش ها نخواهد داشت. می خواهم یک بحث عقلی مطرح کنم و آن این است که دین اساساً برای پیروی آمده است. دین برای پیروی شدن دو شرط نیاز دارد: قابل فهم بودن و قابل پیاده سازی بودن.
وی خاطرنشان کرد: دین کامل است ولی فهم آن است که ناقص است و معصومین باید فهم ما را کامل کنند و ما را در پیاده سازی کمک کنند. شرط پیروی از چنین دینی این است که انسان ها آن را بفهمند. اگر فهم را مشروط کند به زمانی خاص و ناشناخته از تاریخ، انسان هایی که پیش از این دوره تاریخی زندگی می کنند چه باید بکنند؟ این را دیگران نیز مطرح کرده اند و این مسأله به کنار گذاشتن دین منجر می شود. مثل تعبیر دین به مثابه حیرت. تحیر غایت دین نیست، بلکه انسان ها را درگیر می کند اما به آن ها کمک می کند تا از این تحیر بیرون بیایند.
شجاعیزند افزود: یا مثلاً بردن دین به تکثرهای لاینحل قرائات. با این تکثرها راه فهم دین مسدود می شود. یا فاصله افکنی بین دین و معرفت دینی که ما هیچ وقت به صورت کامل دین نمی رسیم. یا ناممکن دانستن پیاده سازی مثل موانع تمدنی. اگر ما تانوان از پیاده سازی دین باشیم ضرورت پیروی زیر سوال می رود. اگر این دو مسأله را مشروط به امری که هنوز تحقق پیدا نکرده بکنیم، دست ما از دین کوتاه می شود و حتی ضرورت وجود دین زیر سوال می رود.
مهدی نصیری گفت: درباره این که ایشان می فرمایند اگر حکومت دینی نتواند بر مدرنیته غلبه کند نقصان دین است، باید بگویم مگر ائمه توانستند در زمان خلفا بر آن ها غلبه کنند؟
شجاعیزند در پاسخ گفت: بنده گفتم منتفی و بلاموضوع می شود چون نمی توان آن را پیاده کرد. ائمه آمدند تا به شاگردان شان بگویند حتی در بدترین شرایط تمکین شرایط را نکنند و این تلاش را به ما بیاموزند.
مهدی نصیری سپس اظهار کرد: در دوران کنونی هم بنده همین را می گویم. صرف بعثت رسول کفایت نمی کند. بلکه مردم باید با او بیعت کنند و تبعیت مردم وجود داشته باشد تا آن امر مطلوب محقق شود. ما امروز حجت نسبی داریم که کتاب، سنت، عقل و اجماع است. این مقدار حجت برای تحقق یک اصلاح نسبی کفایت می کند که در شرایط کنونی فوق العاده است و ارزشمند است. این نسبیت، حیرانی مطلق و شکاکیتی که روشنفکران می گویند نیست. اما فراتر از این نسبیت، با مشکلات و اختلاف نظرها مواجه هستیم. تحقق مدینه مطلوب دینی این است که احکام واقعی شناخته شود. بسیاری از احکام ما احکام ظاهری است. مثلاً درباره نماز جمعه در دوران غیبت 3 فتوا داریم و نمی دانیم که کدام حکم واقعی است.
شجاعیزند در واکنش گفت: اگر امکان رسیدن را منتفی بدانیم، آیا انسان ها را از دین و دین داری منصرف نمی کنیم؟
نصیری پاسخ داد: ببینید مثلاً راجع به موسیقی برخی فقها می گویند موسیقی مطلقاً حرام است و برخی دیگر برخی انواع موسیقی را حرام می دانند. مثلاً امام خمینی (ره) تا سال 58 این دیدگاه را داشت اما بعد از سال 58 موسیقی را مطلقاً حرام نمی دانست. یا در مسأله ربا برخی فقها گفته اند اصلاً در اسکناس و پول اعتباری ربا نیست، اما برخی فقها گفته اند در پول اعتباری هم ربا وجود دارد. کدام حکم الله واقعی است؟ نمی دانیم. این ندانستن نسبی است و به نحو مطلق نیست. درباره حرام بودن دروغ و غیبت و واجب بودن نماز که از مسلمات هستند تردیدی نداریم. یا مثلاً اصل حجاب از مسلمات دین است اما در اجبار آن بحث است.
علیرضا شجاعیزند در ادامه عنوان کرد: این که هنوز ما در برخی مسایل به نتیجه نرسیده ایم در آن بحثی نیست. اما این که تا قبل از ظهور امکان رسیدن به این مرحله وجود دارد یا خیر محل بحث است. اما شما عدم امکان رسیدن را مطرح می کنید و معلوم نیست دامنه این حیرتی که مطرح می کنید کجاست؟ نتیجه اصرار شما بر این نسبیت چیست؟ با این فرض، دین و دین داری منتفی و بلاموضوع خواهد شد.
مهدی نصیری پاسخ داد: اصلاً وارد بحث اصلی مان نشدیم و بحث به جای دیگری رفت. من می خواستم این مطالب را عرض کنم. یکی این که بدون شک حکومت بهترین بستر برای تحقق اهداف دینی است. اما در صورتی که حاکمان دینی و حکومت دینی به شرایطی عمل کنند. حکومت باید در امر حکمرانی کارآمد باشد. اجرای عدالت که در این چهل سال در این زمینه کاستی های اساسی داشته ایم نکته دیگر است. دین دار کردن جامعه مبتنی بر قهر و غلبه نباید باشد. از قرآن و سنت، قهر و غلبه نمی فهمیم. چهره ای انسانی و مردمی از دین باید ارائه کنیم.
وی افزود: باید تنوع دیدگاه ها و قرائت ها را در جامعه دینی بپذیریم. میدان ندادن به قرائت های دیگر می تواند نقص عمده ای برای تحقق آرمان های دینی باشد. یکی از مهم ترین امور که ما متوجه آن نیستیم این است که نباید جامعه را دوقطبی کنیم. این مسأله بدترین منکر است. وقتی حضرت موسی به میقات رفت و قومش گوساله پرست شدند، از این مسأله کوتاه آمد تا جامعه دوقطبی نشود.
علیرضا شجاعیزند در پایان گفت: دوقطبی امری اجتناب ناپذیر است که مبتنی بر آموزه های قرآنی است. قرآن سراسر دوقطبی سازی است. دوقطبی سازی آن جا اشکال دارد که به جای راه ها، انسان ها دوقطبی سازی شوند./918/د101/س