آیا به یانکیها میتوان اعتماد کرد؟
به گزارش خبرگزاری رسا، محسن ردادی نوشت: در تاریخ معاصر ایران، هیچ دولتی بهاندازه آمریکا با مردم ایران دورو و فریبکار نبوده است. سابقه استعمار انگلستان و روسیه بسیار بیشتر از آمریکاست و شاید بههمیندلیل است که تنفر بیشتری از این دو کشور در بین مردم وجود دارد؛ اما شواهد تاریخی و بررسی رفتار این سه کشور استعمارگر نشان میدهد آمریکا در همین دوره کوتاه، بیش از سایر قدرتها به مردم ایران خیانت کرده است.
انگلستان با شیوه مرسوم متکبرانه استعماری با ایرانیان برخورد کرده است. روشهایی مانند تهدید، رشوهدادن و خریدن مقامهای سیاسی شیوه عادی کنترل شبههمستعمرات انگلستان بوده و با ایران نیز به همین شیوه تعامل میشده است. این شیوه کلاسیک البته در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت شکست خورد و نتوانست کارآمد باشد؛ بههمیندلیل، کودتایی طراحی شد که بیش از آنکه انگلیسی باشد، آمریکایی بود. موفقیت این طرح به این دلیل بود که ایرانیان با این شیوه آشنا نبودند.
دولت روسیه خشنتر و بدویتر با ایران مواجه شده و خواسته های خود را تحمیل کرده است. تجاوزهای مکرر روسیه به ایران، کشتارهای وحشیانه (غارت تبریز، بهتوپبستن مشهد و...) نشاندهنده خوی قزاقی و نظامی دولت روسیه بوده است.
شیوه تعامل آمریکا با ایران بهکلی متفاوت است. در طول این چند دهه، روش ثابت آمریکاییها این بوده که از یک طرف اظهار دوستی کنند و از طرف دیگر، به شدیدترین شکل ممکن به منافع ملت ایران ضربه وارد کنند. این شیوهای است که نه در استعمار انگلستان و نه در روسهای خشن نمیتوان سراغ گرفت. فقط آمریکاست که بنیاد اصل چهار ترومن را در ایران تأسیس میکند و به این وسیله روستاهای ما را نابود میکند. بهجز آمریکا کشوری دیگری نبوده که در ایران انتشاراتی مانند انتشارات فرانکلین تأسیس کند و با انحصار انتشار کتابهای درسی، فرهنگ و آموزش ایرانیان را دراختیار قرار بگیرد. فقط دولت مدعی حقوق بشر کارتر بود که پس از جمعه سیاه در شهریور۱۳۵۷ با الفاظ زیبایی مانند «حمایت کامل دولت ایالات متحده از بازگشت نظم به ایران» بر کشتار بیرحمانه مردم سرپوش گذاشته و اقدام رژیم شاه را تطهیر کند.
ازنظر سیاسی، روش ثابت آمریکا در تعامل با ایران این بوده که چندلایه و پیچیده و در چند مسیر موازی با ایران بازی کند و ضمن حفظ ظاهر و تأکید بر مذاکره و گفتوگو، همزمان در جستوجوی راههای غیرقانونی، کثیف و خشن برای ضربهزدن به مردم ایران باشد. استمرار این رفتار را میتوان از براندازی دولت قانونی مصدق تا کنفرانس گوادلوپ و از رسوایی ایران- کنترا تا مذاکرات هستهای دنبال کرد. باید تصدیق کرد این رفتار چندلایه و متظاهرانه، هرگز از استعمارگر پیر انگلیس و حکومت خشن روسها سر نزده است.
چهره دوروی آمریکا نخستینبار در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت برای مردم ایران آشکار شد. دکترمصدق، نخستوزیر ایران، چند ماه پس از ملیشدن نفت، به پیشنهاد ترومن به واشنگتن رفت و مذاکرات را آغاز کرد. مذاکره بر سر دریافت وام 120میلیوندلاری از آمریکا بود تا مصدق بتواند از تحریمهای انگلستان عبورکند. آمریکاییها دائما با وعده و لبخند، چهرهای مناسب از خود نشان میدادند؛ اما نهایتا پس از ۲۵ روز مذاکره، وامی به ایران پرداخت نکردند و حتی درخواست دکترمصدق برای اختصاص 23میلیون دلار از محل اصل چهار ترومن نیز با مخالفت آمریکا مواجه شد.
البته دکترمصدق بازهم به لبخند آمریکا دل بسته بود و پیش از ترک آمریکا در نامهای به ترومن، درخواست وام را تکرار کرد و نوشت: «مقصود گرفتن هدیه و کمک بلاعوض نیست و هر کارگشایی که بفرمایید، از نخستین برداشت عایدات نفت ما استرداد خواهد شد». وی هنگام تسلیم این نامه گفت: «اگر آمریکا مایل باشد، ایران آماده و علاقهمند است در ازای کمک آمریکا، تمام نفتی را که درحالحاضر موجود دارد، با 50درصد تخفیف به آمریکا بفروشد». آمریکا این درخواست را رد کرد.
مصدق در 7خرداد1332، بازهم درخواست وام از آمریکا را مطرح کرد و در نامهای به آیزنهاور با لحنی متضرعانه نوشت و درخواست کمک کرد .پاسخ آیزنهاور به دکترمصدق خواندنی است: «... هرگاه دولت آمریکا بخواهد ازطریق اقتصادی به ایران کمک کند، در حق مؤدیان مالیاتی آمریکا شرط انصاف را رعایت نکرده است. بسیاری از مردم آمریکا هم تا وقتی اختلافات نفت حلوفصل نشود، با خرید نفت ایران از سوی دولت آمریکا جدا مخالفت خواهند کرد». این سوال مطرح است که آیا صرف هزینه برای کودتای آژاکس و براندازی دولت مصدق، مورد رضایت مؤدیان مالیاتی آمریکا قرار داشت یا خیر!
دکترمصدق بعدها در خاطرات خود به تلخی مینویسد: «دولت آمریکا که بعد از سقوط دولت من، بیش از یکمیلیارد کمک به دولت ایران نمود، نسبت به دولت من هیچ مساعدتی ننمود و همان ایام که نمایندگان دولتین در پاریس مشغول مذاکره بودند، من در واشنگتن از دولت آمریکا وامی به مبلغ 100میلیون دلار درخواست نمودم که با هر سودی تعیین کنند، پرداخت شود...». این درخواست وام با بهره هم مورد موافقت آمریکا قرار نگرفت. البته در تمام سالهایی که مردم ایران مظلومانه در حال مبارزه با انگلستان بودند، مذاکرات بیحاصل بین دولت ایران و آمریکا جریان داشت. مکگی، معاون وزیر امورخارجه آمریکا، در ملاقات با دکترمصدق تأکید کرد باید باب مذاکره را باز نگه داشت.
27مرداد1332 و درست یک روز پیش از کودتا، هندرسون با دکترمصدق مذاکره کرد و از او خواست تظاهرات خیابانی مردم را متوقف کند. مصدق با پذیرش این درخواست، زمینه شکست خود را در 28مرداد فراهم کرد. دکترمصدق در آن زمان فکر میکرد ازطریق مذاکره میتواند گشایش اقتصادی برای ایران فراهم کند؛ اما دولت آمریکا ریاکارانه در مذاکره وعده وامها و کمکهای اقتصادی میداد و درعمل براندازی و ضربه به مردم ایران را دنبال میکرد./1360//101/خ