دوقطبی و دوقطبی سازی
به گزارش خبرگزاري رسا، محمودرضا امینی در یاداشتی نوشت: چالش دوقطبی درجوامع و دربین ملتها همواره عدم انسجام ملی را به ارمغان میآورد اگرچه همواره حتی دردرون دل و ذهن آدمی دو قطبی خیر و شر، زشت و زیبا، بد و خوب و ... وجود دارد و انسان مختار را به سمت و سوی یکی از آنها هدایت میکند اما همین انسان اگر نتواند درون خود چالشها را بهدرستی درمسیر صحیح هدایت کند به سرگردانی و بیقراری دچار خواهد شد.
راهبرد هدایت جامعه ایران اسلامی از طریق رهبر معظم انقلاب و امامت امت نیز مقابله با دوقطبیسازی است. بیشک هرنوع دو قطبیسازی در کشور بستر بسیار مناسبی برای نفوذ دشمنان و تغییرات بنیادی غیرارادی است از این رو مقابله با دوقطبیسازی درهرسطح و موضوعی یک ضرورت اجتناب ناپذیر برای حفظ و توسعه وحدت ملی است که زیر بنای هرگونه رشد و پیشرفت میباشد.
بیشک بهترین بهرهبردار در وضعیت دوقطبی یا چندقطبیسازی، دشمنان قسم خوردهاند لذا باید باور نمود که از آن نه تنها حمایت میکنند بلکه در بسیاری از موارد طراح و القا کننده آن میباشند. حمایت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و منطقه از یک جناح سیاسی درداخل کشور ما و نیز سایر کشورها عملاً تقویت دوقطبی شدن جامعه را دنبال میکند.
سؤال این است، دوقطبی چه وضعیتی را درفضای عمومی جامعه بهوجود خواهد آورد؟
1. ایجاد ناامیدی عمومی:
روندها و جریاناتی که فضای جامعه را از باور مدیریت و کنشگر مثبت و خادمانه مسئولین دور میکند و یا مسئولینی که با وعدههای پوچ و غیرواقعی موجب آن میشوند باعث میشوند که نهایتاً مردم روز بروز در جامعه، نه تنها مشکلات خود را قابل رفع نمیبینند بلکه مدیران خود را نالایق و ناکارآمد و دروغ پرداز میدانند دراین وضعیت گزارشات خوب و مثبت اما واقعی از عملکردها در راستای خاستگاه و نیاز مردم میتواند مانع ناامیدی باشد. همچنین پاسخگویی و شفافیت از ضرورتهای مقابله با ناامیدی است اگر چه اقداماتی که منجر به اقتدار ملی می شود نیز میتواند امید جامعه را افزایش دهد.
2. عدم مقبولیت:
عدم پاسخگویی، اختلافات مسئولان سیاسی، بینتیجه ماندن اقدامات درحل مشکلات، ناکارآمدی و امثال آن بطور طبیعی باور مردم را نسبت به مسئولین کاهش میدهد. خصوصاً اینکه یقهگیریهای مستمر مسئولین ازهمدیگر و قصور و تقصیر را به یکدیگر نسبت دادن و یا بیان ابهام آمیز درخصوص کارهای انجام نشده و اتفاقاً فساد در لایههای مختلف که موجب میشود مسئولین یا فرزندان آنها گرفتار دستگاههای اطلاعاتی و قضایی شوند و یا ترسیم فساد سازمان یافته در نظام اقتصادی و اداری کشور، همواره موجب عدم مقبولیت مسئولین خواهد شد.
3. عدم مشروعیت:
قاعدتاً یکی از مهمترین گزارههای نفوذ دشمن، ایجاد عدم مشروعیت نظام ایران اسلامی (و یا در هر کشوری نظام آن) است تا بتواند با تهییج و تحریک مردم نسبت به بیتدبیریها، عدم پاسخگوییها و عدم مقبولیتها زمینه اعتراض را به گونهای فراهم آورد که بستر آشوب و آشوبگری فراهم شود. این روند هرچه تقویت شود منجر به عدم مقبولیت ساختاری میرود و مشروعیت نظام یا برخی از ساختارها و جایگاههای نظام را زیر سوال میبرد. دشمنان با هماهنگی عوامل داخلی که آموزش دیده و سازمان داده شدهاند دربستر ناامیدی و اعتراض و گلایه مردم، ناهنجاری عمومی و از پس آن نافرمانی مدنی را رقم میزنند.
آیا اعتراض و یا اختلاف سلیقه، دو قطبی کردن جامعه و همراهی با دشمن است؟
پاسخ منفی است زیرا اعتراض و انتقاد، عکس العمل واقعیتهای تدبیری و رفتاری مسئولین است. از این رو نه تنها مذموم نیست بلکه واقعیتی پذیرفتنی است اما باید درآن انصاف و صحت اطلاعات و تحلیل را همواره درنظر داشت و بصیرت جامعه را افزایش داد.
اما اینکه آیا برخی از عملکردها، دکترینها و گفتمانها و سخنان و نوشتهها از سوی مسئولین و نظریه پردازان میتواند منجر به دوقطبی زیان آور شود، پاسخ مثبت است. زیرا برخی از نظریهها و گفتمانها آنچنان خواهد بود که به جامعه شوک وارد میکند و تئوری شوک آن چیزی است که اکنون دوقطبیسازی، عدم مقبولیت، ناامیدی، عدم مشروعیت، ایجاد ناهنجاری و نافرمانی عمومی و نامشروع بودن و تغییر نظام را دنبال میکند.
شاید بتوان اظهارات رئیس جمهور محترم در یزد و کرمان و نیز گران شدن بنزین و احتمالاً بحث استعفای برخی مقامات مؤثر و حتی مرگ بر... را شوکهای القا شده بدانیم.
لازم است بدانیم نفوذ به شکلی اتفاق میافتد یا افتاده است که گفتمانها و عملکردها و نظریههای داخلی همراستا با نقشههای خارجی آمریگا و انگلیس و فرانسه و... خواهد بود. هوشمندی و بصیرت بسیاری لازم است که ملت متدین و نیز مسئولین انقلابی در دام وعدههای پوچ نفوذ گرفتار نشوند./1360//101/خ