تعارض فیلمی در قامت ناکامی
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، زندگی روزمره یک بانکدار در جامعه امروزی دستمایه اصلی داستان فیلم است. تمام داشتههای رضا تمدن حیدرآبادی همسر، دو فرزند دبستانی، شغل کارمندی و نهایتا یک زندگی معمولی است. فیلم سیاه و سفید، همزمان دو داستان را روایت میکند؛ یکی مربوط به قبل از قتل و دیگری بعد از قتل میشود که در پایان به خودکشی میانجامد.
در پایان فیلم مخاطب متوجه میشود که فیلم آینده پیش روی تمدن را تصویر کرده است. فیلم گاهی تو را یاد عصر جدید چاپلین، گاه فایت کلوپ و گاه شیوه جان میاندازد.
تمدن که در زندگی عادی و کسالتبار خویش گرفتار شده به دنبال چیز جدیدی است. او در تنهایی، به زعم خود تفکر میکند، به دامان هرزهنگاریهای جنسی میافتد، سیگار میکشد و به موسیقی و رقص میپردازد؛ تلاشی نافرجام برای تجربه نداشتهها و نکردههای زندگیاش.
او این مسیر را به کمک مشاور روانشناسش به پیش میبرد، روانشناسی که در نهایت هیچ کاری از دستش بر نمیآید.
در یکی از دیالوگهای فیلم تمدن به خاطر نتیجه نگرفتن به او اعتراض میکند و میگوید: «من که هر کاری که تو گفتی انجام دادم!». از این منظر فیلم روایتگر استیصال تمدن و شاید جامعه مدرن امروزی در مواجهه با ارمغان مدرنیته و تمدن امروزی است.
تمدنی که در آن روانشناسی گوی رقابت را از دین ربوده ولی در پاسخ به نیازهای بشر کاری از دستش بر نمی آید. روانشناسی که وقتی به همه حرفهایش عمل میکنی در نهایت تو را به آغوش زنان خیابانی، خودارضایی، رقص و هر کار دیگری میکشاند.
در این تمدن فرد با کمک روانشناسی زندگی کسالت بار خود را ادامه میدهد تا در خدمت کار و تولید و پیشرفت باشد. تمدنی که چیزی به انسانیت انسان اضافه نمیکند و رنگ و بوی زندگی را میزداید. تمدنی که در آن اگر اهل فکر باشی و نتوانی چرخه کسالتبار و پوچ زندگی آن را تحمل کنی، پایان آن خودکشی، نیستی و تباهی است.
در مجموع تعارض مورد توجه مخاطبان و هیئت داوران قرار نگرفت و این فیلم را از جمله آثار ناکام جشنواره میتوان برشمرد که با روایتی ناقص داستان را نتوانست شکل دهد. /882/ 704/
صادق مهدیان