قوم یونس، کرونا و فرصتی برای یک آشتی
به گزارش خبرگزاري رسا، مهدی هادیان دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث با بهره گیری از سرگذشت یکی از پیامبران الهی، دردسرهای فراگیر کرونا را هشدار و فرصتی برای انسانها و ابزاری برای جبران خطاها و نزدیکی به درگاه الهی می داند. در ادامه متن یادداشت او را بخوانید:
یونس کلافه و دل خسته از قوم ناسپاس خود، دستهایش را به سوی آسمان بلند کرد و خطاب به پروردگار خود عرض کرد: خدای من! هنگامی که من را برای دعوت این قوم به سوی آنان فرستادی، سی سال بیشتر نداشتم و من سی و سه سال در بین آنان توقف کردم و اکنون پیرمردی شصت و سه ساله هستم. آنان را به سوی تو خواندم، اما من را تکذیب کردند و پیامبریام را دروغ انگاشتند و با من مقابله کردند و تحقیرم نمودند و کار را به آن جا رساندند که گمان کردم، قصد جان من را دارند. عذاب خود را بر آنان نازل کن که آنان ایمان نخواهند آورد.
خداوند سرانجام درخواست یونس را پذیرفت و قرار شد در روز و ساعت مشخص و در مکان مشخصی، عذاب خود را بر آنان نازل کند. در میان قوم یونس، تنها دو تن به او ایمان آورده بودند. یکی از میان فرهیختگان دانشمند و دیگری از میان عابدان. یونس، آنان را در جریان وعده الهی قرار داد و پیش از وقوع عذاب، قوم خود را ترک کرد.
عابدی که به او ایمان آورده بود و پیشنهاد نفرین قوم را به او داده بود، با یونس همراه و از میان مردم خارج شد. اما آن دانشمند آگاه به زمانه، در میان مردم باقی ماند؛ به امید آن که آنان را از خواب غفلت بیدار نماید و آنان را به بازگشت به سوی پروردگار دعوت کند. او به میان قوم رفت و وعده عذاب الهی را به آنان اطلاع داد. مردم او را مسخره کردند و همچون یونس، سخنش را نپذیرفتند، ولی آن مرد بیدار و فهمیده ناامید نشد و سخنش را به گوش تمام مردم رساند.
روز و ساعت عذاب مطابق با وعده الهی و خبری که یونس به آن فرد عالم داده بود، فرا رسید. نشانههای عذاب کم کم در افق پدیدار شد. ابری غبارآلود و سیاه، به سمت قوم یونس، شروع به حرکت کرد. مردم، کم کم به خود آمدند و فهمیدند که وعده الهی درست بوده و نزدیک است که همگی هلاک شوند، هراسان نزد آن عالم آمدند و از او چاره خواستند.
آن فرهیخته به آنان گفت: از شهر خارج شوید و با حال زار، به درگاه خداوند، توبه کنید و از خدا بخواهید تا اشتباههای شما را ببخشاید. مادران را از فرزندان جدا کنید؛ زنان و مردان را از یکدیگر جدا کنید؛ حتی حیوانات را از والدینشان جدا کنید تا هر یک به اشک و ضجه در آیند و خدا را بخوانند. شاید خدا توبه و بازگشت شما را بپذیرد و عذاب را از شما برگرداند.
مردم چنین کردند. از شهر خارج شدند و در حالی که نشانههای عذاب الهی و هلاکت تمام آنان هر لحظه آشکارتر میشد، ابرهای سیاه از آسمان پایین آمده و به شانههای آنان رسیده بود. چیزی تا نابودیشان باقی نمانده بود که به درگاه الهی عرضه کردند «خدایا، ما به خویشتن ظلم فراوان کردیم. ما پیام آور تو را تکذیب کردیم و اکنون سخت پشیمانیم. ما میخواهیم به سوی تو بازگردیم و گذشته خود را جبران کنیم. خدایا اگر تو توبه ما را نپذیری و به ما رحم نکنی، ما از خسارت دیدگان و عذاب شدگان خواهیم بود! پس بازگشت ما را بپذیر و عذرخواهی ما را قبول کن و به ما رحمت خود را فرو فرست که تو مهربانترین مهربانانی (۱).
خدای مهربان، توبه مردمان گناهکار را پذیرفت و در آخرین لحظهها، عذاب را از آنان برطرف کرد. آنان دیدند که آن ابر دهشتناک به سمت کوه حرکت کرد و عذاب در جایی که مردم حضور نداشتند، فرود آمد. چنین بود که داستان قوم یونس، عبرتی شد در میان بیانات پیامبر مهربان اسلام برای مردمان خطا پیشهای که پی به اشتباههای خود میبرند و در صدد جبران بر میآیند. قوم یونس، بر خلاف مردم گناهکار دیگر اقوام -که در برابر عذاب الهی سرکشی میکردند- مسیر دیگری انتخاب کردند. مسیر بازگشت به سوی خداوند، پذیرش مسئولیت خطاهای پیشین و تصمیم جدی برای جبران آن اشتباهها.
حال و روز ما انسانها در این روزها که ویروس کوچک کرونا، تمام زندگی عادی ما را مختل کرده و از فعالیتهای روزمره مان بازداشته، عجیب و غریب است. بازار تحلیلهای مختلف در مورد این ویروس داغ است. از گمانه زنیها در مورد منشأ این ویروس گرفته تا گفتوگوهای علمی برای مهار آن و درمان بیماران؛ از تحلیلهای اقتصادی در مورد اثرات تعطیلی کارخانهها و تأثیرهای زیست محیطی مختلف تا پیشبینیهای مختلف اجتماعی در مورد تأثیر این ویروس بر زندگی مردم؛ از راهکارهای روان درمانگران برای کمک به مردم برای عبور از ترس و استرس ناشی از کرونا تا ابتکارهای آموزشی مدارس و دانشگاهها برای ادامه روند آموزش و پژوهش. همه این بحثها هم در جایگاه خود، میتواند مفید و ارزنده باشد.
اما چنان که از مقدمه این نوشتار بر میآید، زاویه دید دیگری نیز میتوان به این ماجرا داشت. کرونا علاوه بر آن که ضعفهای بشر در برابر قدرت نیرومند طبیعت را به رخ او کشید و او را زمینگیر کرد، میتواند هشداری آسمانی برای سرنشینان این کره خاکی نیز تلقی شود. برای فهم این موضوع، باید چشمها را شست و جور دیگر دید!
بشری که تکبر و غرور، تمام وجودش را پر کرده بود و سرمست از پیشرفت علم و دانش، به خود میبالید، امروز بیپناهتر از هر زمان دیگر شده است. انسانی که طبیعت را خفیف و آلوده کرده بود و خاک و آب و هوا را به سمت نابودی پیش میبرد، خود را در برابر بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل، ضد ضربه تصور میکرد و برای رفع اثر سوء تمام آنها راهکار اندیشیده بود، حالا در برابر کوچکترین عضو این طبیعت زانو زده است. در حالی که انسانهای ثروتمند، هر روز بر دارایی خود میافزودند و مردم ضعیف و کم توان را زیر چرخدندههای نظام اجتماعی و اقتصادی خود له میکردند، امروز این تقسیم بندی در برابر این ویروس رنگ باخته و کار به جایی رسیده که فقیر و غنی، در برابر این ویروس مساویاند و هر دو بر اثر آن میمیرند.
انسانها امروز از بسیاری از مزایای خود نسبت به سایر مخلوقات موجود در طبیعت، محروم شده اند. امروز انسانها بر خلاف حیوانات، امکان معاشرت با هم نوعان خود را ندارند و نمیتوانند بر اساس غریزه و عادت طبیعیشان، در اجتماعات انسانی حاضر شوند. نمیتوانند با یکدیگر دست بدهند، در کنار هم بنشینند، عزیزان خود را در آغوش بگیرند و یا ببوسند. فرزندان از والدین جدا شدهاند و پدربزرگها و مادربزرگها، هفتههاست که نوههای خود را ندیدهاند و نبوسیدهاند. چه بسیارند کارگاههای مختلفی که تعطیل شدهاند و چه فراوان هستند غولهای اقتصادی و کارتلهای تجاری که ضررهای هنگفتی را بابت تعطیلی و رکود بیسابقه تجربه میکنند.
مگر باید چطور شود تا قومی خردمند و عاقل، دریابند که تمام اینها، یک هشدار جدی است؟ باید دیگر چه اتفاقی بیفتد تا عالمان و اندیشمندان بشر، به این نتیجه برسند که خداوند متعال، با کوچکترین مخلوق خود در حال گوشمالی بشر است و اکنون این عذابِ کرونای فرود آمده تا شانههای بشریت رسیده و میتواند موجودیت او را تهدید کند؟ چند نفر دیگر باید در برابر این پدیده عجیب زانو بزنند؟ چند نفر دیگر باید در بیمارستانها جان بدهند؟ تا چه زمانی باید در خانهها ماند و منتظر بود؟ تا چه زمانی میتوان با اندوختههای پیشین گذران زندگی کرد؟
اکنون که در بحبوحه مصائب و مشکلات ایجاد شده به خاطر ویروس کرونا این سطور را مینویسم، در ماه شعبان قرار داریم. ماهی که دو ویژگی بسیار مهم دارد: نخست آن که مقدمه ماه مبارک رمضان است و برای ورود به آن ماه پر برکت، باید در این ماه آمادگیهای لازم را کسب کرد؛ دوم آن که میلاد امام حسین(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام سجاد(ع) و امام عصر(عج) در این ماه واقع شده است. همان کسانی که به واقع، عالمان و دانشمندان بشری، در محضر آنان خوشه چینی میکنند و تعالیم و آموزههایشان، چراغ راه بشر برای نیل به سر منزل مقصود است.
چه خوب است که با تعلیم مولود این ماه، امام سجاد(ع) دست نیاز به سمت معبود بی نیاز بلند کنیم و همانند قوم یونس، به خطاها و اشتباههای خود اعتراف کنیم و خالصانه درصدد جبران آن باشیم. چه خوب است که پیش از نابودی کامل، نشانههای عقوبت خداوند را ببینیم و درصدد نجات خود بر آییم. چقدر خوب است که از این فرصت، برای آشتی با خدای مهربان استفاده کنیم و او را با دعای امام سجاد(ع) در سحرهای ماه مبارک رمضان بخوانیم. باشد که خدای مهربان، رحمت خویش را بر ما فرو فرستد و ما را از این عذاب رهایی بخشد. آن حضرت در بخشی از دعایی که به ابوحمزه ثمالی تعلیم دادند، چنین فرمودند:
«خدای من، در حالی تو را میخوانم که به تو پناهنده شدهام و لطف و کرم تو من را برای این پناهندگی امیدوار ساخته است و نعمتهای بیکرانت از قبل مرا در خود فرو برده است.
تو آن بخشندهای هستی که بخشایشت باعث فشار و سختی برای تو نمیشود و فضیلتهایت کم نمیگردد و رحمت تو کاهش نمییابد.
اعتماد ما به تو ای خدای مهربان بابت چشم پوشیهای بسیار در مقابل خطاهای پیشین ما است. ما از تو بزرگی و آقایی فراوان دیدهایم. ما از قِبَل تو رحمتهای فراوان چشیدهایم. آیا اکنون وقت آن رسیده است که امیدهای ما ناامید شود و بر خلاف اعتماد ما، عقوبتمان کنی؟
هرگز ای مولای بخشنده، به تو چنین گمانی نداریم و تو را چنین نمیشناسیم. خدایا! ما به تو امید بسیار بستهایم. آرزوهای ما درباره بخشش و عفو تو فراوان است.
هر چند که خطا کردهایم؛ اما اکنون امید داریم تا این اشتباهات را بر ما بپوشانی. ما امروز تو را میخوانیم و امیدمان آن است که پاسخ ما را بدهی. پس مولای ما، امید ما را به یقین مبدل ساز.
ما میدانیم که در برابر رفتارهای نادرست خود سزاوار بدترین مجازاتها هستیم. اما علم تو به ما و شناخت ما از تو باعث میشود تا یقین کنیم که ما را ناامید باز نمیگردانی.
خدای من، هرچند که ما استحقاق بخشایش تو را نداریم، اما بزرگواری تو باعث میشود تا خطاکاران را ببخشایی و با کرامت و بزرگ منش با ما رفتار کنی. پس بر ما منت بگذار به خاطر آن چیزی که تو شایستهی آنی، بر ما ببخش که ما نیازمند لطف و عطای تو هستیم»./1360/
پینوشت: ۱. تفسیر برهان ج ۳ ص ۶۲