کرونا چگونه نظم غربی جهان را متزلزل میکند؟
به گزارش خبرگزاري رسا، حمیدرضا مقدمفر کارشناس مسائل سیاسی و رسانهای در یادداشتی با عنوان "کرونا چگونه نظم غربی جهان را متزلزل میکند؟" به بررسی تأثیراتی که کرونا میتواند بر جهان بگذارد پرداخته است. متن این یادداشت بهشرح ذیل است:
یکم: جنگهای بزرگ و همچنین بحرانهای عمیق در طول تاریخ منشأ تغییرات بزرگ در آرایش قدرتها و بهتعبیر بهتر تغییر در نظم جهانی بودهاند. جنگهای جهانی اول و دوم مناسبات بهخصوصی در دنیا ایجاد کرد که امروزه شاهد آن هستیم و بسیاری از نهادها و مؤسسات با عناوین جهانی که مأمور تحکیم و تثبیت قدرتهای پیروز جنگ جهانی هستند محصول این دورهاند. بحرانهای بزرگ هم تغییرات بزرگی را رقم زدهاند؛ در همین قرن بیستم، دو بحران بزرگ اقتصادی در غرب 2 مکتب متمایز سیاسی ــ اقتصادی را برای چندین دهه در بخشهای مهمی از دنیا حاکم کرد؛ بحران سالهای 1930 تا 1940 که اقتصاد کینزی را برجسته کرد و سپس در سالهای 1970 تا 1980 که اقتصاد کینزی به حاشیه رفت و نئولیبرالها تقویت شدند و این مسئله را میتوان تا بحران بزرگ اقتصادی 2009ــ2008 نیز پیگیری کرد.
تحولات مختلفی را میتوان به این فهرست افزود که هر یک بهسهم خود روی معادلات کلان در دنیا تأثیرگذار بوده است؛ از فروپاشی شوروی که دنیا را برای چند سال از حالت دوقطبی به تکقطبی تبدیل کرد و نیز جنگهایی مانند نبرد 33روزه که برای اولین بار رژیم صهیونیستی را پس از چیرگیهای پیدرپیاش بر اعراب مفتضح کرد و نظامات غرب آسیا را تغییر داد. غرب آسیایی که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جدای از جابهجایی عمیق مناسبات در این منطقه از جهان، تکانههای شدیدی به روند تاریخ و نظم بینالملل وارد کرده است. حمله رسمی به پایگاه آمریکایی عینالاسد در منطقه که نخستین تهاجم یک کشور علیه آمریکا پس از جنگ جهانی محسوب میشود، رشحات و جوانبی از این مسئله است.
دوم: ویروس 125نانومیکرونی کرونا دنیا را در وضعیتی قرار داده است که تقریباً همه بحرانها و مسائل لازم برای یک تغییر کلان در جهان را یکجا تجربه میکند! یک جنگ جهانی تمامعیار است؛ چرا که در زمان حاضر 201 کشور از 205 کشور دنیا مشغول مبارزه با این ویروس هستند و تاریخ هیچگاه چنین جنگ جهانی همهگیری را تجربه نکرده است؛ جنگ جهانی دوم تنها بیش از 30 کشور جهان را مستقیماً به خود مشغول کرده بودند و از این لحاظ، جنگ جهانی با کرونا یک رویداد کاملاً بینظیر است. کرونا غیر از مسئله سلامت، تمام اقتصادهای دنیا را، از هر مکتبی که باشند، لیبرال تا نئولیبرال تا سوسیالیست و... نیز به سمت و سوی یک وضعیت خطیر کشانده است. کرونا یک Blockade و تحریم تجاری نسبی ناخواسته را هم به کل دنیا تحمیل کرده است، بهنوعی که تقریباً تمام این کشورها برای پیشگیری از سرایت کرونا مرزهای زمینی و هوایی و دریایی خود با دیگران را برای مدت قابل توجهی بهروی همدیگر بسته و یا بهشدت محدود کردهاند. این ویروس بهلحاظ فرهنگی و اجتماعی نیز تحولات قابل توجهی را در دنیا به وجود آورده است که در بندهای بعدی بیشتر به آن اشاره میشود.
ویروس 125نانومیکرونی کرونا دنیا را در وضعیتی قرار داده است که تقریباً همه بحرانها و مسائل لازم برای یک تغییر کلان در جهان را یکجا تجربه میکند! یک جنگ جهانی تمامعیار است؛ چرا که در زمان حاضر 201 کشور از 205 کشور دنیا مشغول مبارزه با این ویروس هستند و تاریخ هیچگاه چنین جنگ جهانی همهگیری را تجربه نکرده است.
به هر صورت در وضعیتی هستیم که آقای گوترش دبیرکل سازمان ملل هم اعلام میکند که دنیا دستکم از پس از تشکیل این سازمان با چنین بحران عمیق و گستردهای مواجه نبوده است و بسیاری از اندیشمندان دنیا از احتمال جدی برخی تغییرات بزرگ در نظامات جهانی سخن میگویند.
سوم: با مفروض گرفتن احتمال تغییرات بزرگ در نظام جهان سؤال اساسیتر این است؛ این تغییر بهچهشکل خواهد بود؟ پیشبینی نگارنده این است که کرونا روند انتقال قدرت از غرب به شرق را که در گذشته هم از آن سخن گفته میشد بهمیزان بسیار زیادی تشدید خواهد کرد، اما با یک تفاوت، که این بار نزول قدرت در غرب، بهخلاف آنچه پیشتر افرادی مانند آقای جوزف نای پیشبینی میکردند، با حفظ و ثبات تمدن غربی همراه نخواهد بود؛ بلکه غرب جایگاه تمدنی خود را هم کاملاً در مخاطره خواهد دید. اگرچه میتوان با آقای جوزف نای همسخن بود که شرق نیز بهدلیل برخی پیرویهای فرهنگی از غرب امکان تمدنسازی خود را تا حد بسیار زیادی از دست داده است و قدرتش به مسائل مادی و نظامی محدود خواهد بود، اما این اتفاق نظر راه را بر شکلگیری مهمترین رقیب تمدنی غرب خواهد گشود که همان تمدن بزرگ اسلامی است و در جای خود باید به آن مفصلاً پرداخت. اما چرا نظم غربی رو به افول خواهد بود؟
پیشبینی نگارنده این است که کرونا روند انتقال قدرت از غرب به شرق را که در گذشته هم از آن سخن گفته میشد بهمیزان بسیار زیادی تشدید خواهد کرد، اما با یک تفاوت، که این بار نزول قدرت در غرب، بهخلاف آنچه پیشتر افرادی مانند آقای جوزف نای پیشبینی میکردند، با حفظ و ثبات تمدن غربی همراه نخواهد بود.
الف)تزلزل علم و انسان خودبنیاد: علم جدید بزرگترین نقطه اتکای تمدنی غربی است، و اساساً بهخلاف آنچه تصور میشود متافیزیک غربی بر مبنای انسان اتونوم و خودبنیاد غربی (تسامحاً همان اومانیزم) پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی غرب را پیریزی کرد، اما واقعیت این است که متافیزیک غربی محصول فیزیک آنها و استنتاجات عجولانه و ناروایی است که از آن حاصل شد. انسان غربی با کشفیات گالیله و سپس نیوتن در فیزیک تصور کرد که میتواند خدا را هم بهراحتی از معادلات عالم حذف کند. این انسان بهلحاظ ساینتیفیک پیشرفتهای بسیاری کرد و بسیار مغرور شد؛ تا آنجا که پایان تاریخ را هم اعلام میکرد، اما کرونای 125نانومیکرونی به او یادآوری کرد که کار عالم بسیار پیچیدهتر از آن است که انسان مدرن تصور میکند.
این سخنان بههیچوجه بهمعنای قدرنادانستن پیشرفتهای علمی نیست؛ بلکه این ترقیات بسیار ارزشمند است و آنکه با علم واقعی درافتاده، در واقع با نظامات علّی و معلولی عالم هم به نزاع برخاسته؛ اما صرفاً روی سخن با استنتاجات جاهلانه متافیزیکی از این پیشرفتهای باارزش فیزیکی و علمی است.
انسان غربی با کشفیات گالیله و سپس نیوتن در فیزیک تصور کرد که میتواند خدا را هم بهراحتی از معادلات عالم حذف کند. این انسان بهلحاظ ساینتیفیک پیشرفتهای بسیاری کرد و بسیار مغرور شد؛ تا آنجا که پایان تاریخ را هم اعلام میکرد، اما کرونای 125نانومیکرونی به او یادآوری کرد که کار عالم بسیار پیچیدهتر از آن است که انسان مدرن تصور میکند.
اگرچه همین علم توانسته بسیاری از امراض مانند طاعون را هم مهار کند، اما انسان غربی امروز از خود میپرسد که اگر قرار بود انسان اتونوم و مدرن جای خدا را بگیرد، چگونه است که برای ویروسی اینچنین کوچک، حتی کابینه بزرگترین قدرت مادی غربی یعنی ایالات متحده هم بالاجبار خدا را میخواند و دست به دعا برمیدارد؟ ممکن است گفته شود علم و انسان مدرن بر همین کرونا هم غالب خواهد آمد و لذا جایگاه علم نهتنها تثبیت خواهد شد، بلکه متافیزیک حاصل از آن و حذف خدا از دنیا تشدید میشود؛ این سخن گزافی است، چرا که حتی اگر کرونا مهار شود، که انشاءالله خواهد شد، واهمه و ترس بشر از بحرانهای غیرمترقبه مشابه کرونا در آینده هیچگاه تسکین نخواهد یافت و همین مسئله اتفاقات بزرگی را رقم خواهد زد.
یک چنین تحول بسیار عظیم متافیزیکی در دنیا که شاید اولین بار در 500 سال اخیر (پس از گالیله و نیوتن) رخ میدهد، به تغییرات بسیار بزرگ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... میتواند منجر شود.
ب) تزلزل اقتصاد: کرونا نهتنها اقتصاد کشورها، بلکه نهادهای اقتصادی مختلف و مکاتب گوناگون را هم بسیار مسئلهدار خواهد کرد. صرفنظر از اینکه مشخص میشود نهادهای بینالمللی در حوزه پول عملاً کارایی خاصی برای ملتهای دنیا در هنگامه بحرانها ندارند، تزلزل اقتصادی در کشورهای بزرگ غربی هم ابهت آنها را در دنیا میشکند و بیش از پیش مخدوش خواهد کرد. آمریکا بهعنوان بزرگترین و قویترین اقتصاد مادی جهان که سهم بزرگی از تولید ناخالص را در دنیا دارد، امروز با ویروس کرونا در موقعیتی قرار گرفته که بهاذعان توماس فریدمن ستوننویس مشهور روزنامه نیویورک تایمز در آستانه یک انتخاب بزرگ است؛ یا با قرنطینه سنگین و سختگیریهای بزرگ اجتماعی در حوزه سلامت اجازه دهد که اقتصادش ورشکست شود و یا اقتصاد را حفظ کند و اجازه دهد بسیاری از مردم بر اثر کرونا بمیرند! به همین سادگی، قدرتمندترین اقتصاد غربی در چنین وضعیتی قرار گرفته است.
برخی مدلسازیها در آمریکا هم نشان میدهد که احتمالاً دستکم بین 100 تا 200 هزار نفر با این روند بر اثر کرونا جان خود را از دست خواهند داد!
آمریکا امروز با ویروس کرونا در موقعیتی قرار گرفته که بهاذعان توماس فریدمن ستوننویس مشهور روزنامه نیویورک تایمز در آستانه یک انتخاب بزرگ است؛ یا با قرنطینه سنگین و سختگیریهای بزرگ اجتماعی در حوزه سلامت اجازه دهد که اقتصادش ورشکست شود و یا اقتصاد را حفظ کند و اجازه دهد بسیاری از مردم بر اثر کرونا بمیرند!
اقتصاد در سایر کشورهای غربی هم به همین وضعیت است و جملگی آنها یک بحران بیسابقه را در امورات خود تجربه میکنند، بهنحوی که در مبتذلترین نمودش، هرکدام محمولههای ماسک دیگری را هم میدزدند؛ چک ماسکهای ایتالیا را، لهستان ماسکهای نروژ را... .
ج) تزلزل در مرجعیت فرهنگ و جامعه و بهطور کل تزلزل در مفهوم توسعه غربی:
اگرچه بحرانهای اقتصادی ناشی از کرونا برای همه جهان محسوس و ملموس است، اما بحران فرهنگی و اجتماعی که در غرب بر اثر این ویروس رخ داد بسیار عمیقتر و معنادارتر است. غارتها و نزاعها و قفسههایی که بهسرعت خالی از مواد غذایی و بهداشتی و... میشدند تنها بخشی از این ماجراست؛ مسئله آنگاه عمیقتر میشود که انسان مدرن در آمریکا در هنگامه خطر عظیم کرونا بهجای آنکه منطقی بیندیشد و تلاش کند تا از طریق یک همافزایی اجتماعی این بحران سپری شود، اسلحه میخرد و در خانه انبار میکند تا بههنگام قحطی با کشتن همسایهاش زنده بماند!
در تعداد قابل توجهی از کشورهای غربی هم اعلام میشود که "برای زنده نگهداشتن جوانترها مجبور خواهیم شد پیرمردها و پیرزنها را با کرونا تنها و رها بگذاریم!"
در تصاویر منتشره در شبکههای اجتماعی معلوم میشود که مردمان کشورهایی مانند دانمارک و نروژ و اتریش و... که سالها جزو شادترین ملت در دنیا به همگان معرفی میشدند و بهعبارت دقیقتر بر سر انسان غیرغربی کوبیده میشدند، چگونه بههنگامه بحران آن واقعیت خود را از طریق نزاعها و خودخواهیها نشان میدهند.
همه اینها نشاندهنده سقوط و یا دستکم بیاعتبار شدن و تزلزل تصور پیشین از انسان غربی بهلحاظ اخلاقی است؛ اما یک واقعیت مهمتر و بالاتر هم پشت این مصادیق نهفته و آن «توسعه کاریکاتوری» و نامتوازن در غرب است. آمریکا که بهلحاظ نظامی و قدرت تکنولوژیک و... مدعی حرف اول در دنیاست، اما در مسئله سلامت که مهمترین نیاز و بنا به هرم مازلو، کف نیازهای یک ملت است، بهگفته برخی مقامات این کشور، در عداد کشورهای درجه دوم و سوم قرار میگیرد؛ بهنحوی که برخی اندیشمندان و سیاستمداران در همان آمریکا اذعان دارند که آمریکا از این نظر یک کشور جهانسومی است. در بسیاری از کشورهای اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا هم وضعیت به همین منوال است و همه اینها موجب میشود تا انسان بما هو انسان، نسبت به توسعه غربی بدگمان شود.
مسئله آنگاه عمیقتر میشود که انسان مدرن در آمریکا در هنگامه خطر عظیم کرونا بهجای آنکه منطقی بیندیشد و تلاش کند تا از طریق یک همافزایی اجتماعی این بحران سپری شود، اسلحه میخرد و در خانه انبار میکند تا بههنگام قحطی با کشتن همسایهاش زنده بماند!
و این درحالی است که غرب در دهههای اخیر از طریق تبلیغ مختصات توسعه خود، امتیازات سنگینی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی و جغرافیایی و تاریخی از سایر ملتها بهغارت میبردند و نصیب خود میکردند، به این نحو که غربیها و غربگراها میگفتند "توسعه دقیقاً همان چیزی است که در غرب اتفاق افتاده است و مسیر دستیابی به این توسعه چیزی جز قرارگرفتن در مدار توسعه غربی نیست و این مهم نیازمند دستکشیدن هر ملتی از ویژگیهای هویتیاش مانند آزادی خود در تعیین سرنوشت و فرهنگ و حتی جغرافیای خود است."
تزلزل جدی و عمیق در جایگاه توسعه بهسبک غربی میتواند مبدأ تحولات مهمی در آینده باشد.
د) تزلزل در مرجعیت مدیریت غربی:
اگرچه بحران کرونا یک بحران بزرگ و عالمگیر است و صرفاً مرتبط با غرب نیست، اما دستکم آنچه انسان غیرغربی از مدیران و حکمرانان غربی مشاهده میکند، تا اینجای کار غیر از بههمریختگی و آشفتگی و بهتعبیر برخی تحلیلگران، چیزی جز دلقکبازی نیست. ترامپ بهعنوان نماد آنها در روزهای اول عملاً این بحران را بهسخره میگرفت و حتی تمام توصیههای پزشکی اعم از دست ندادن و فاصلهگذاری اجتماعی را با تظاهر تعمدی نادیده میگرفت؛ اما آنگاه که با واقعیت این بحران روبهرو شد، چارهای جز اعلام اینکه "آمریکاییها هفتههای بسیار دردناکی خواهند دید و احتمالاً چند صد هزار نفر کشته خواهند شد"، نمیبیند! وضعیت مدیریت در کشورهای اروپایی نیز به همین شکل است.
بحران در اروپا به سطحی رسیده است که اساساً برخی ملتها نسبت به اصل اروپای واحد و اتحادیه اروپا نیز به تردید جدی افتادهاند و بعضی تحلیلگران در غرب میگویند که شکاف در این اتحادیه و ترک برداشتن آن میتواند یکی از احتمالات جدی عصرپساکرونا باشد.
چهارم:ممکن است برخی احتجاج کنند که اگر غرب بتواند کرونا را مهار کند و واکسنش را بسازد و یا اگر آنچنانکه برخی گمانهزنی کردهاند این ویروس محصول یک جنگ بیولوژیک توسط آمریکا باشد، در دنیای پساکرونا موقعیت غرب قدرتمندتر نیز خواهد شد. این احتجاج، حرف دقیقی نیست؛ چراکه آنچنانکه در بند الف بخش سوم گفته شد، حتی اگر غرب بتواند مهار کند، خدشه به جایگاه برداشت غرب از علم سر جای خود باقی است و همین موضوع همچنان قادر است تغییرات بزرگ بسازد.
ضمن آنکه چه در حالت اول (مهار کرونا توسط غرب) و چه در وضعیت دوم (اثبات بیولوژیک بودن کرونا) ابهت معنوی غرب یا فرو خواهد پاشید و یا بهشدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت که نتایج تمدنی دارد. آنچنانکه محققان تاریخ تمدن از جمله آرنولد توئینبی نیز گفتهاند سرمایه معنوی و ابهت معنوی مهمترین رکن هر تمدنی است و در زمانهای که انسان غربی میبیند که وضعیت اخلاقی در غرب بهچهنحو است، خاصه آنکه چنین ویروس مهلکی را هم برای ضربه به بشریت تولید کرده باشد(!) این تزلزل سنگینتر خواهد بود.
پنجم:ممکن است عنوان شود؛ حتی اگر تمام این موارد را بپذیریم، چه سودی به حال ایران خواهد داشت، ایرانی که خود نیز با کرونا دست و پنجه نرم میکند و داخل این بحران است و قاعدتاً اقتصادش نیز متضرر خواهد شد؟
اولاً: مراد از این بندها در وهله اول بررسی اینکه "ایران در پساکرونا چه وضعی خواهد داشت؟" نیست و واکاوی این موضوع فرصت و دادههای مجزایی را میطلبد، بلکه مسئله اصلی تزلزل ویرانگری است که قاعدتاً در جایگاه نظم نصفه و نیمه فعلی غربی به وجود خواهد آمد. ثانیاً: با وجود اینها، میتوان گفت که بهدلایل مختلفی روشن است که انشاءالله اگر اتفاق خاصی رخ ندهد، علیرغم تلخیهای جدی این بحران که مهمترینش از دست دادن غمانگیز برخی هموطنان است، اما ایران قادر خواهد بود وضعیتی بهمراتب بهتر از امروز داشته باشد، چرا که در وهله اول اقتصاد ایران بهنسبت سایر کشورها میتواند کمتر تحت تأثیر قرار بگیرد. مهمترین ویژگی اقتصاد در زمانه کرونا محدود شدن ارتباطات بینالمللی و همچنین سقوط عجیب و بزرگ قیمت نفت در دنیاست. اگرچه چنین وضعیتی برای اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان، جدید است اما ایران سالهاست که با این اوضاع دست و پنجه نرم میکند و از جانب آمریکا و همپیمانان او تحریم شده است.
بهلحاظ قیمت نفت نیز با توجه به تحریم نفتی ایران، لطمه کمتری نسبت به دیگران نصیب ایران خواهد شد، لذا اگر یک مدیریت مناسب در داخل صورت بگیرد، اگرچه برای ایران نیز سختیهای بسیاری حادث خواهد شد، اما در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان کمتر میتواند تحت تأثیر قرار بگیرد، چرا که قبل از کرونا، ویروس خطرناک و قاتل دیگری همچون رژیم تروریستی ایالات متحده دستکم بخشی از محدودیتهای کرونا را برای ایران به ارمغان آورده بود!
اما بهلحاظ فرهنگی، ایدئولوژی، مباحث اجتماعی و مسئله توسعه، نیز اولاً کرونا نشان داد که اگرچه علم قابل ستایش است و باید از آن بهرههای جدی برد، اما استنتاجات متافیزیکی انسانبنیاد از علم غربی همانقدر جاهلانه است که بیتوجهی به علم و رجم آن!
بهلحاظ فرهنگی نیز مشخص شد در شرایطی که مثلاً انسان مدرن در آمریکا اسلحه انبار میکند، انسان ایرانی ــ اسلامی با یک ایثار بینظیر در دنیا بهلحاظ مالی و جانی به یاری هموطنان خود میشتابد. و بهلحاظ توسعه هم عیان شد که اگرچه ایران راه زیادی برای پیشرفت بزرگ دارد، اما دستکم توسعهاش چه بهلحاظ فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی و چه بهلحاظ زیرساختی که بخش سلامت مهمترین این بخشهاست، دستکم متوازنتر از برخی توسعههای کاریکاتوری (عدمتوازن در بخشهای مختلف) در دنیاست./1360/