وجود ضعف در منابع انسانی حوزه علمیه / حوزه نیازمند نظام نخبه پروری است
اشاره: شوراي عالي حوزه علميه قم، تشکلي از علما و خبرگان اسلامي است، که وظیفه سياستگذاري و برنامهريزي کلان در بخش هاي مختلف آموزشي، اخلاقي، تبليغي، اجتماعي، و معيشتي حوزه علميه قم و ساير حوزههايي که از امکانات و خدمات حوزه علميه قم استفاده ميکنند را برعهده دارد.
در اساس نامه شورای عالی حوزه های علمیه وظایفی همانند برنامهريزي در امور تحصيلي، برنامهريزي در امور جذب و گزينش، نظارت و مشاوره، برنامهريزي در امور اخلاقي،برنامهريزي در امور تبليغي و برنامهريزي در امور معيشتي طلاب بیان شده است اما بر اساس ماده یک اساسنامه این شورا سیاست گذاری کلان از اهمیت ویژه ای برخوردار است که رهبر معظم انقلاب نیز در آخرین دیدار خود با اعضای شورای عالی حوزه های علمیه به این مطلب اشاره می کنند.
رهبر معظم انقلاب در این دیدار، نقش شورای عالی حوزههای علمیه در سیاستگذاری برای تربیت معلمان و مربیان دینی در جامعه را بسیار مهم و حیاتی دانستند و بر ایجاد حد و مرز میان وظایف شورای عالی و مدیریت حوزه یعنی تفاوت بین سیاستگذاری و اجرا برای بیشتر شدن بازده کاری تأکید می کنند.
سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، به مناسبت این که دوره هفتم شورای عالی حوزه های علمیه روزهای پایانی خود را سپری می کند، در گفتوگویی با مهدی محمدی نسب استاد دانشگاه و کارشناس مدیریت استراتژیک موضوع جدایی سیاست گذاری و مدیریت در حوزه علمیه را مورد بررسی قرار می دهد که تقدیم خوانندگان خبرگزاری رسا می شود.
رسا ـ تفاوت سیاست گذاری و اجرا چیست که رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه های علمیه بر جداسازی این دو مورد تأکید دارند؟
پیش از بیان بحث لازم می دانم نکته ای را بگویم؛ در مرحله نخست این که نظام های حاکمیتی یا بالا دستی باید هدایت های کلی سازمان ها را انجام دهند و در کنار هدایت های کلی، نظارت هایی نیز داشته باشند زیرا در برخی موارد مدیران اجرایی نسبت به تحقق اهداف مطرح شده در مباحث حاکمیت سازمانی یا حاکمیت مطلوب انحراف داشته اند.
به صورت طبیعی وظیفه نهادهای بالادستی که بحث حاکمیتی را ارائه می کند، ارائه یک سری خطوط راهنما است و این خطوط راهنما از کلیات و محورهای اساسی، مهم و بسیار تأثیر گذار در جهت گیری های بعدی هستند به عبارت دیگر وظیفه نهادهای حاکمیتی بالادستی سیاست گذاری است و سیاست گذاری نیز طبیعتا در موضوعات استراتژیک است.
به صورت کلی، نهادهای بالادستی باید در موضوعات کلان و راهبردی خطوطی را تعیین و مسیر حرکت را مشخص سازند و در کنار آن تعیین مسیر، اختیار عمل را به مدیران اجرایی که به فراخور نهادها اسامی مختلفی همانند رییس، مدیر ارشد یا مدیرعامل دارند، اعطا کنند، یعنی این خطوط کلی مبنای حرکت و خط قرمزهایی است که نهادهای بالا دستی می توانند ترسیم کنند و باقی کار را به دست مدیران اجرایی دهند تا بتوانند به فراخور اقتضائات اجرا و تصمیم گیری کنند.
با توجه به مطالب قبلی، گاهی موارد مشاهده می شود مدیرانی که نقش حاکمیتی و هدایت گری کلان دارند به تصمیمات جزئی و خورد وارد می شوند که باعث می شود دست مدیر اجرایی بسته شود به ویژه در جایی مانند حوزه علمیه که اعضای شورای عالی، استاد حوزه علمیه و به نوعی درگیر مجموعه نهاد حوزه علمیه هستند، ممکن است در برخی موارد در موضوعات خورد نیز دخالت ها و نظرات موردی داشته باشند.
تصور بنده این است حضرت آقا با فرمایش خود در دیدار با اعضای شورای عالی حوزه علمیه می خواهند مسیر صحیح را باز کرده و هرچه بیشتر، چالاکی نهاد حوزه حفظ شود زیرا اگر سیاست گذارانی که دارای نقش هدایت گری کلی هستند، در مصادیق جزئی وارد شوند در این صورت مدیر باید زمان زیادی را برای پاسخ گویی صرف کند از سوی دیگر به عنوان مثال رییس مرکز مدیریت حوزه علمیه قم که چندین مدرسه یا مرکز تخصصی تحت نظر او هستند اگر بخواهد در جزئیات نیز وارد شود بسیار مشکل خواهد بود.
امروزه در مدیریت استراتژی دارای سه مرحله هستیم، یک مرحله تدوین استراتژی، یک مرحله اجرای استراتژی و مرحله آخر کنترل و نظارت در استراتژی ها است؛ در مرحله تدوین استراتژی شورای عالی حوزه های علمیه و مراکز سیاست گذار نقش پررنگی دارند و وظیفه ترسیم چشم اندازهای مختلف موجود در حوزه علمیه مربوط به این مرحله است.
به عنوان مثال در این مرحله باید مشخص شود جایگاه حوزه علمیه در بیست سال آینده کجا است؟ همچنین اهداف را مشخص، خط مشی ها و سیاست های کلی را معرفی و در برخی موضوعات استراتژی خطوط را معین سازند.
فاز اجرا نیز مربوط به مدیران اجرایی و کار بزرگان در فاز اجرا، فقط نظارت است آن هم نه نظارت جزئی؛ در نهایت بنده تصور می کنم به دلیل ورود شورای عالی در برخی موارد به نکات جزئی منجر شده که حضرت آقا بحث جدا سازی سیاست از اجرا را مطرح کنند، البته در سازمان های مختلف این گونه موارد بسیار مشاهده می شود.
رسا ـ ظرفیت نخبگان حوزه علمیه را چگونه ارزیابی می کنید و برای بهره مندی شورای عالی از این ظرفیت چه توصیه ای دارید؟
واقعیت این است که نظام تصمیم گیری و نظام مدیریت نیروی انسانی یا منابع انسانی ما آفات فراوانی دارد و اختلالات جدی در کلان نظام و کشور و به تبع آن در حوزه علمیه وجود دارد؛ این که نظام تصمیم گیری و نظام مدیریت نیروی انسانی را با هم نام بردم به دلیل ارتباط آنها با یکدیگر است.
انتخاب افراد به عنوان مدیر به گونه ای است که جایگاه می خواهد تصمیم بگیرد و گفته می شود این تصمیم را فلان مدیر و آن تصمیم را فلان مدیر باید بگیرد در حالی که از منظر اسلامی و اعتقاد برخی علما، مشورت در مدیریت واجب است و این که چه کسی باید طرف مشورت باشد، همان نخبگان هستند اما این نظام تصمیم گیری در حوزه علمیه و بسیاری از نهادها دچار مشکل است به عنوان مثال مجلس شورای اسلامی اگر می خواهد قانون مجازات اسلامی یا قانون تجارت را اصلاح کند به جرأت می توان گفت بیش از ده درصد از اعضای مجلس با قانون تجارت آشنایی ندارند و متوجه نیستند چه مطالبی را بیان می کنند که در نهادها و سازمان های مختلفی این گونه موارد مشاهده می شود.
بنابراین باید نظامی برای تصمیم گیری ایجاد شود که همه افراد متخصص و صاحب نظر بتوانند به صورت آزادانه نظرشان را بیان کنند و مدیر مربوطه آن حرف را بشنود و بهترین را انتخاب و از آن تبعیت کند اما در حال حاضر، مدیران در اتاق های دربسته می نشینند و با ذهنیتی که دارند چند گزینه را انتخاب و اجرا می کنند.
طراحی شوراها باید به صورت سه وجهی باشد، وجه نخست ذی نفعان یا طلاب هستند بنابراین باید نمایندگانی هرچند اندک حضور داشته باشند که همان خبرگان و نخبگان هستند؛ وجه دوم نیز مدیران مربوطه و وجه سوم متخصصان آن رشته هستند به عنوان مثال اگر قرار است در زمینه توسعه درس قرآن و حدیث در حوزه تصمیم گیری شود، بنده به عنوان معاون آموزش که تخصص در فقه و اصول دارم باید حرف طلاب را به عنوان افراد ذی نفع و افرادی که می خواهند تصمیمات را به کار برند بشنوم، از سوی دیگر متخصصان در قرآن و حدیث را برای تصمیم گیری دخالت دهم که این متخصصان، همان خبرگان هستند و ما باید نظام خبرگانی داشته باشیم و به خبرگان مربوط بها دهیم که چنین موردی نقطه ای واقعا کلیدی و اساسی است.
منابع انسانی نیز از مشکلات اساسی است یعنی این که نیازمند نظام نخبه پروری، نخبه شناسی و یک سیستم مدیریت منابع انسانی قوی در معنای کلان هستیم به عنوان مثال در حوزه علمیه که مدیریت منابع انسانی وجود دارد، فعالیت کاربردی ندارد یعنی به اموری همانند این که چه کسی استخدام شده، چه مقدار کار کرده و اضافه کاری چقدر است می پردازد در حالی که یک سطح استراتژیک منابع انسانی وجود دارد که نخبگان را شناساسی و زمینه بروز و ظهور آنها را ایجاد می کند و برای هرکدام از آنها نیز یک پرونده علمی و اجرایی قوی تشکیل می دهد.
جمع بندی این است که نیازمند نظام نخبه شناسی، نخبه پروری و نخبه گزینی هستیم که به صورت مستمر افراد با استعداد در حوزه های مختلف را شناسایی کند و در جایگاه مناسب قرار دهد و به صورت مناسب استفاده شوند؛ از مشکلاتی که امروزه مشاهده می شود چرخیدن برخی افراد در پست های مختلف با وجود عملکرد نامناسب مدیریتی است در حالی که در حوزه ظرفیت مسؤولیتی، فوق العاده است یعنی در حوزه علمیه با افرادی مواجه می شویم که از ظرفیت ادراکی بالا و از نظر علمی توانمند هستند ولی به دلیل این که شناسایی نسبت به آنها وجود ندارد و مطرح نیستند و معروف نیستند از آنها استفاده نمی شود گرچه افراد معروف امروز نیز، زمانی ناشناس بودند اما به دلیل اتفاقی این شناسایی صورت گرفته است بنابراین به چنین نظامی نیازمند هستیم.
در پایان لازم می دانم تذکری را بیان کنم که باید نظام تقاعد بازنشستگی و نظام بهره گیری از افراد بازنشسته ایجاد شود؛ در دنیا متعارف است فردی که چندین سال سابقه مدیریت داشته است پس از بازنشستگی از ظرفیت مشاوره او استفاده می شود اما مشکلی که در کلان مدیریت منابع انسانی وجود دارد، فرد یا باید مدیر باشد یا اگر کنار رفت، هیچ کس، کاری با او ندارد که چنین کاری تلف کردن منابع است زیرا فردی که سی سال تجربه اندوخته هرچند عملکرد مناسبی نداشته، اما تجربه او می تواند مفید باشد.
استفاده از بازنشستگان موجب می شود هم از ظرفیت تجربه آنها استفاده کرد و هم با مشکلی که امروز در عرصه مدیریت کلان وجود دارد روبرو نخواهیم بود به عنوان مثال امروزه اگر رییس جمهور یا مدیر بلند پایه ای بازنشته شود نمی دانیم با این شخص چه باید کرد اما در صورت وجود نظام مشورت خواهی مناسب، افرادی که در دوره های مختلف تجربه دارند و زحمت کشیده اند را تکریم می کنیم.
بنابراین هم می توان از تجربیات آنها استفاده کرد و هم از برخی آفت ها جلوگیری کرد البته این موارد را در سطح کلان بیان می کنم به دلیل این که نظام ما، نظامی مبتنی بر حوزه علمیه است که در حوزه نیز افراد برجسته و صاحب نظر فراوانی وجود دارد اما امروزه فردی به آنها توجه نمی کند به عبارت دیگر حوزه علمیه را بر اساس شهرت و مشهور بودن پیش می بریم که شیوه مناسبی نیست./1324/گ402/ف
از نظرات ارزشمند ایشان به ویژه درباره پیامدهای خلط بین عرصه سیاست گذاری و اجرا بهره بردیم؛
متاسفانه در حوزه چندان به این امور توجه نمی شود.
از این دست مصاحبه ها و گفتارها باید در رسا بیشتر ببینیم
اکثریت قاطع طلبه ها شهریه ای برابر ۵۰۰ هزار تومان یا کمتر و یا کمی بیشتر اخذ می کنند؛
طلاب در بدترین شرایط زندگی و معیشتی به سر می برند، امروز طلاب با کل شهریه ای که می گیرند نمی توانند حتی یک زیرزمین در دورافتاده ترین نقطه شهر اجاره کنند