از منطق مواجهه با غرب تا روشنفکری به سبک رضاخان!
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، دومین جلسه از سلسله جلسات دانش افزایی جریان شناسی فکری و فرهنگی معاصر جهان اسلام ویژه طلاب و فعالان فرهنگی، امروز با حضور هادی بیگی مدیرگروه فکر معاصر مرکز بررسی های استراتژیک اسلامی با موضوع «معاصرت و ضرورت های آن» و به همت دانشگاه مجازی المصطفی(ص) برگزار شد.
بیگی در این نشست با اشاره به معانی معاصرت گفت: معاصرت دارای دو معنای عام و خاص است؛ معاصرت به معنای عام، در انفتاح در غرب یعنی گشودگی به سمت غرب خلاصه می شود که در این صورت شرق نقش موتور محرک برای غرب را ایفا می کند.
این کارشناس جریان های فکری جهان عرب ادامه داد: به عبارت دیگر معاصرت یعنی مواجهه با دیگری، اما این دیگری وضعیت را به گونه ای رقم زده، که غالبا مواجهه به ضرر ما تمام شود و معاصرت که قرار بود انفتاح در زمان باشد انفتاح در غرب شد.
وی با بیان این که در معاصرت عام، غرب ما را از خودش می داند و می شناسد، گفت: البته هیچ کس، دیگری را بر نمی تابد و غرب نیز درصدد حذف دیگران است و برای آن برنامه ریزی می کند و این گونه نیست که بخواهد ما را به رسمیت بشناسد.
بیگی خاطرنشان کرد: یک دهه یا یک سده ای که معاصرت عام، ما را فرا گرفته، موجب شده است در لاک دفاعی فرو رفته و از هر گونه نگاه نو و جدید خوف داشته باشیم و با احتیاط به نگاه های جدید نزدیک شویم، به سبب فراگیر شدن این مورد، حس خلاقیت و نوآوری فروکش خواهد کرد.
وی با بیان این که برخی متفکران معتقد هستند جا انداختن خوف از معاصرت در اذهان ما با برنامه ریزی قبلی بوده است، اظهار کرد: خوف و ترس ما از انفتاح در زمان به سود دیگری تمام می شود به عنوان مثال پس از ورود علم پزشکی جدید در برخی کشورها، برخی جریان ها از فرستادن فرزندان خود به سوی آموختن این علم تردید داشتند در نتیجه کشورهایی که بعدها وارد علم پزشکی شدند از کشورهای نخستین عقب تر هستند.
این کارشناس جریان های فکری جهان عرب ادمه داد: به صلاح بودن و بسته شدن درب معاصرت محل تردید است اما باید به افرادی که دارای دغدغه ارزش های بومی و فرهنگی هستند، حق داد با توجه وضعیت مواجهه ما با دیگری، از این معاصرت خوفناک باشند.
بیگی با طرح سؤالی مبنی بر دلیل ناخشنود بودن برخی افراد نسبت به معاصرت گفت: بخش عظیمی از مواجهه متفکران با غرب و دیگری بوده است که طیفی از آنها به سمت حذف کردن خود و پذیرفتن غرب و دیگری حرکت کردند در حالیکه چنین کاری مبنای فسلفی ندارد و حتی غرب و دیگری هم با چنین کاری، ما را سر سفره خود فرض نمی کند یعنی اگر ما حتی از تمام امتیازات و عقاید خود دست کشیم، باز هم غرب ما را شهروند خودش حساب نمی کند.
وی با تصریح بر این که باید در مواجهه با غرب، منطقی در چشم انداز وجودی خود قرار دهیم، گفت: هر فردی که وارد فضای جدید می شود باید روشن کند به چه دلیل وارد این فضا می شود و رفت و برگشت آن چه منطقی باید داشته باشد؛ ورود متفکر ما به معاصرت از روی دلسوزی و با دغدغه است اما پس از ورود گم می شود زیرا نمی داند به چه دلیل وارد شده، به چه دلیل در مواجهه قرار گرفته و اکنون چه آورده ای داشته است.
این کارشناس جریان های فکری جهان عرب ادامه داد: هنگام ورود مواجهه با غرب، پیش فرض، داشتن کیان معنایی مستقل و بهبود وضعیت موجود است اما این بهبودی به معنای تبدیل یا حذف ارزش های بومی نیست؛ متفکر ما اگر نداند منطق معاصرت چیست، سرنوشتش مانند غلامی است است که«غلامی به جوی کاب آرد، آب جوی آمد و غلام ببرد» یعنی متفکر برای بهتر شدن شرایط زیست جهانی خود وارد مواجهه می شود اما پس از ورود از زیست جهانی خود نیز دست می کشد.
وی اضافه کرد: امروزه پس از گذشت صد سال از روشنفکری رضاخانی که می گویند باید برای توسعه از فرق سر تا نوک پا غربی شد، اگر باز هم کسی این حرف را بزند، اهمیت فرهنگ را درک نمی کند./1324/پ202/ف