چگونه صدای سلبریتیها از صدای دانشجویان بلندتر شد؟
باتوجه به تغییرات فرهنگی در جامعه آیا این باور که اکنون اثرگذاری فرهیختگان در عرصه فرهنگی به حداقل رسیده و دانشگاهیان جایگاه تأثیرگذار خودرابه سلبریتیها دادند، درست است؟
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، دانشجویان در سالهای قبل از انقلاب با اقدامات فرهنگی متنوع در جریان شکلگیری انقلاب اسلامی ایران، سهیم بودند و در برهههای مختلف از روحانیون و بزرگان دینی و مذهبی همچون استاد مطهری، بهشتی و باهنر دعوت میکردند تا سایر دانشجویان را از خفقان موجود مطلع کرده و با آگاهیبخشی از فضای موجود، آنها را با انقلاب اسلامی آشنا کنند؛ تا جایی که در پیروزی انقلاب، دانشجویان توانستند نقش قابل توجهی در این امر داشته باشند.
۱۶ آذر ۱۳۳۲ یادآور رشادتها و نقشآفرینی دانشجویان آزادیخواهی است که برای استقلال ایران اسلامی در برابر سیاستهای مداخلهجویانه دنیای استکبار و رفتار ظالمانه رژیم پهلوی اعتراض کرده و برگ زرینی در تاریخ ایران رقم زدند. اکنون که حدود ۷۰ سال از این اتفاق مهم میگذرد، دانشجویان در عرصههای مختلف فعال هستند، اما در مسائل فرهنگی، دانشگاهیان چه اندازه تأثیرگذار هستند و آیا این باور که اثرگذاری فرهیختگان در عرصه فرهنگی به حداقل رسیده و دانشگاهیان جایگاه تأثیرگذار خود را به سلبریتیها به عنوان الگویی برای جوانان دادهاند، درست است؟
۱۶ آذر ۱۳۳۲ یادآور رشادتها و نقشآفرینی دانشجویان آزادیخواهی است که برای استقلال ایران اسلامی در برابر سیاستهای مداخلهجویانه دنیای استکبار و رفتار ظالمانه رژیم پهلوی اعتراض کرده و برگ زرینی در تاریخ ایران رقم زدند. اکنون که حدود ۷۰ سال از این اتفاق مهم میگذرد، دانشجویان در عرصههای مختلف فعال هستند، اما در مسائل فرهنگی، دانشگاهیان چه اندازه تأثیرگذار هستند و آیا این باور که اثرگذاری فرهیختگان در عرصه فرهنگی به حداقل رسیده و دانشگاهیان جایگاه تأثیرگذار خود را به سلبریتیها به عنوان الگویی برای جوانان دادهاند، درست است؟
اگر جامعه را انسان در نظر بگیریم، دانشگاه محوریت عقلانی و مغز انسان است و اخذ هر تصمیمی برای تغییر باید از مراکز علمی آغاز شود و به سایر بخشها تسری یابد. کمااینکه در پیروزی انقلاب اسلامی دانشگاهیان و دانشجویان در کنار روحانیون و سایر فرهیختگان، با روشنگری اقشار مختلف جامعه توانستند نقش قابل توجهی در پیروزی حق علیه باطل داشته باشند.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین مؤلفههای توسعه فرهنگی، مشارکت فرهنگی است، در سال ۷۶ وزارت علوم با تشکیل معاونت فرهنگی توجه خاصی به برنامه فرهنگی دانشگاهها کرد و معاونت و انجمنهای فرهنگی متنوعی با اهداف مختلف به ویژه توسعه مشارکت دانشجویان در امور فرهنگی تشکیل شد. اما این تشکلها چقدر در امور فرهنگی اثرگذار بود و توانست در نقشآفرینی قشر فرهیخته و تحصیلکرده جامعه و مشارکت آنها برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی مؤثر باشد.
سلبریتیها جایگزین فرهیختگان/ چرا صدای سلبریتیها از دانشجویان بلندتر شد؟
فردین کریمی، جامعه شناس کشورمان معتقد است که در سالهای اخیر برخی سلبریتیها جای افراد بانفوذ و تحصیلکرده به ویژه روشنفکران را گرفتند و برای به دست آوردن شهرت، بر اتفاقات مختلف موجسواری کرده و در هر موردی اظهارنظر میکنند. مردم و به ویژه جوانان نیز از این افراد الگوبرداری میکنند که این امر یکیاز بزرگترین آسیبهای جامعه امروز به شمار میرود.
وی با بیان اینکه ما دشمنانی داریم که در برخی موارد همچون مسائل سیاسی و اعتقادی گاهی از ما آگاهتر هستند و با ترفندهای توهین، دروغ و شبهافکنی و حتی تخریب اشخاص بانفوذ و تأثیرگذار به ذهن افراد نفوذ میکنند تا به جامعه ضربه وارد کنند، میافزاید: ما باید به جای اینکه برخی سلبریتیها را به عنوان الگو معرفی کنیم، به فکر این باشیم که الگوهایی از بین دانشگاهیان و فرهیختگان برای جوانان داشته باشیم تا از این طریق بتوانیم از نفوذ و تهاجم فرهنگی جلوگیری کنیم.
کمتر کسی است که در اوایل دوران پیروزی انقلاب اسلامی نامی از استاد مطهری یا علی شریعتی نشنیده و مدتی تحت تأثیر افکار این اساتید قرار نگرفته باشد. آثار اساتیدی همچون شهید بهشتی و مطهری همچنان نیز در دانشگاهها تدریس میشود و کتابهای مختلفی برگرفته از اندیشه آنها به نگارش درآمده است. در دورانی که انقلاب اسلامی شکل گرفت، اساتید و فرهیختگان کشور که با مطالعه و علم به مدارج عالی رسیده بودند، به عنوان سلبریتی شناخته میشدند و در افکار عمومی تأثیرگذار بودند. اما اکنون معنای سلبریتی متفاوت شده و جوانان در پوشش، سبک زندگی و حتی کلمات کاربردی روزانه از افرادی که شاید در عرصههای فرهنگی و هنری در قاب تلویزیون و سینما و امروز در فضای مجازی فعالند، الگوپذیر شدهاند.
وقتی صدای فرهیختگان به جایی نرسید، سلبریتیها بلندگو شدند
احسان شاهقاسمی، استادیار ارتباطات دانشگاه تهران با بیان اینکه ما از سلبریتیها پیروی میکنیم، چون به صورت نیابتی از زندگی آنها لذت میبریم، میگوید: دانشگاهها در سالهای اخیر نتوانستند نقش مؤثری در فرهنگسازی ایفا کنند و، چون صدای فرهیختگان به جایی نرسید، سلبریتیها نقش بلندگو و برجستهسازی را بر عهده گرفتند و آنچه به نظرشان جذاب بود و خودشان میپسندیدند، به عنوان خوراک فکری جامعه عنوان و عدهای نیز به ویژه جوانان از آن الگوبرداری کردند.
وی معتقد است: دانشجویان امروز کمتر سراغ مباحث فرهنگی میروند و با تغییر الگوها و نگرشی که دارند، حتی تعریف آنها از مشارکت فرهنگی در جامعه با آنچه در گذشته مورد توجه بوده تفاوت دارد.
نوآوری نسل جوان در عرصههای فرهنگی به حداقل رسیده است
کامیل احمدی، انسانشناس، مردمشناس و پژوهشگر نیز با بیان اینکه از دیرباز شاکله دانشگاه محمل تولید اندیشه طبقه متوسط است که این تولیدات توسط قشری از دانشجویان علاقهمند و با استعداد به توده مردم تسری پیدا میکند، میگوید: دانشگاهیان، دانشجویان و قشر تحصیلکرده نگاه آگاهانهتر و عمیقتری نسبت به ابعاد مختلف اجتماع و فرهنگ دارند و شرایط حال در جوامع را دقیقتر درک و تحلیل میکنند؛ بنابراین رسالت مهمتری نیز نسبت به دیگر اقشار مردم در راستای تحول و دگرگونی وضع نابسامان اجتماعی دارند. آنها نباید نسبت به معضلات و مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خود بیتفاوت و بدون انگیزه باشند.
وی با بیان اینکه متأسفانه دانشگاه و دانشجو به دلیل فشار مضاعف اقتصادی بر استاد و دانشجو، محدودیتها و نبود قدرت عمل در انجمنها و تشکلهای دانشجویی، اختصاص ندادن بودجه کافی و بیتوجهی دولتها به مقوله مهم آموزش عالی و استعدادیابی جوانان، ماهیت واقعی خود را از دست داده است، میافزاید: دیگر آنطور که بایسته است، شاهد اثرگذاری قشر دانشگاهی در جامعه نیستیم و جنب و جوش و نوآوری نسل جوان به ویژه در عرصههای فرهنگی به حداقل رسیده است. در حالی که قبل و در شُرُف انقلاب، دانشگاهیان نقش مؤثرتری داشتند و فضا به علت تکثر و فعالیتهای خاص آن دوره برای تأثیرگذاری مهیا بود.
احمدی با اشاره به اینکه پل ارتباطی میان دانشجویان با وجود کثرت فرهنگی و اقوام مختلف در دانشگاهها وجود ندارد تا بتوان مبادله فرهنگی که کمک بسیاری به افزایش آگاهی اجتماعی و تاب آوری مناسبی داشته باشیم، خاطرنشان میکند: با توجه به محدودیتها و حساسیتهای نظام آموزشی مثلا در برگزاری مناسبات فرهنگی، جشنواره و جشنهای فرهنگی، برقراری هر چه بیشتر ارتباط اقوام در داخل و اختلاط و ارتباط آکادمیک و دانشگاهی با دیگر ملل در دانشگاهها صورت نمیگیرد و دانشجوی ایرانی، دیگر پویایی و شادمانی گذشته را ندارد، تا بتواند به تولید اندیشه و گفتمان روی آورد.
دانشجو به جای اثرگذاری، اثرپذیر شده است
این پژوهشگر میافزاید: همین امر در کنار بسیاری از دلخوریهای دیگر نسل جوان و دانشجو که به ذات معترض و منتقد است، در کنار تغییرات عظیم اجتماعی که بر ساختار اجتماعی ایران تاثیر گذاشته، موجب تغییر نگرش در بین جوانان دانشگاهی شده است که برای ترمیم بخشی از آن باید دانشجو با نظام آموزشی آشتی داده شود تا نسل جوان شاد تربیت کرده و بتواند در مباحث مختلفی از فرهنگی تا اقتصاد کشور نقش خود را ایفا کند؛ اگر واقعا اعتقاد داریم که آینده از آنِ نسل جوان است.
احمدی درباره توجه بخشی از نسل جوان و الگوگیری از سلبریتیها نیز میگوید: گفتمان و واقعیت زیست جهان و آنچه در بیرون اتفاق میافتد، با آنچه در دانشگاه صورت داده میشود، متفاوت است. به این دلیل و مولفههای دیگر، دانشجو به جای اثرگذاری، اثرپذیر شده و از سلبریتیها که بیشترشان امروزه سازوکار تکنولوژی را به خدمت خود و هنرشان گرفتهاند و حرف دل برخی جوانان را با شیوههای مختلف، امروزی و فارغ از محدودیتهای موجود در نظام آموزشی و دانشگاهی منعکس میکنند، الگوگیری میکند. حضور دانشجویان سرزنده و شاد در دانشگاهها نشان از تپش نبض جامعه دارد. تضارب آرا و دگرگونی عقاید در محیطهای دانشگاهی، خود میتواند زمینهساز رشد و اعتلای جوانب بسیاری از فرهنگ در جوامع باشد.
همچنین اصغر مهاجری، جامعهشناس، جنبههای اقدامات سیاسی در دانشگاهها را برگرفته از مسائل فرهنگی میداند و معتقد است امور سیاسی قبل از اینکه سیاسی باشند، اجتماعی و قبلتر از آن فرهنگی هستند و باید نقش دانشگاهها را در فرهنگسازی جدیتر بگیریم، اما متأسفانه فعالیت فرهنگی دانشگاهها قابل قبول نیست. برای همین هم تأثیرگذاری افراد فرهیخته در امور فرهنگی و باورسازی از افراد دانشگاهی به حداقل رسیده است.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین مؤلفههای توسعه فرهنگی، مشارکت فرهنگی است، در سال ۷۶ وزارت علوم با تشکیل معاونت فرهنگی توجه خاصی به برنامه فرهنگی دانشگاهها کرد و معاونت و انجمنهای فرهنگی متنوعی با اهداف مختلف به ویژه توسعه مشارکت دانشجویان در امور فرهنگی تشکیل شد. اما این تشکلها چقدر در امور فرهنگی اثرگذار بود و توانست در نقشآفرینی قشر فرهیخته و تحصیلکرده جامعه و مشارکت آنها برای جلوگیری از تهاجم فرهنگی مؤثر باشد.
سلبریتیها جایگزین فرهیختگان/ چرا صدای سلبریتیها از دانشجویان بلندتر شد؟
فردین کریمی، جامعه شناس کشورمان معتقد است که در سالهای اخیر برخی سلبریتیها جای افراد بانفوذ و تحصیلکرده به ویژه روشنفکران را گرفتند و برای به دست آوردن شهرت، بر اتفاقات مختلف موجسواری کرده و در هر موردی اظهارنظر میکنند. مردم و به ویژه جوانان نیز از این افراد الگوبرداری میکنند که این امر یکیاز بزرگترین آسیبهای جامعه امروز به شمار میرود.
وی با بیان اینکه ما دشمنانی داریم که در برخی موارد همچون مسائل سیاسی و اعتقادی گاهی از ما آگاهتر هستند و با ترفندهای توهین، دروغ و شبهافکنی و حتی تخریب اشخاص بانفوذ و تأثیرگذار به ذهن افراد نفوذ میکنند تا به جامعه ضربه وارد کنند، میافزاید: ما باید به جای اینکه برخی سلبریتیها را به عنوان الگو معرفی کنیم، به فکر این باشیم که الگوهایی از بین دانشگاهیان و فرهیختگان برای جوانان داشته باشیم تا از این طریق بتوانیم از نفوذ و تهاجم فرهنگی جلوگیری کنیم.
کمتر کسی است که در اوایل دوران پیروزی انقلاب اسلامی نامی از استاد مطهری یا علی شریعتی نشنیده و مدتی تحت تأثیر افکار این اساتید قرار نگرفته باشد. آثار اساتیدی همچون شهید بهشتی و مطهری همچنان نیز در دانشگاهها تدریس میشود و کتابهای مختلفی برگرفته از اندیشه آنها به نگارش درآمده است. در دورانی که انقلاب اسلامی شکل گرفت، اساتید و فرهیختگان کشور که با مطالعه و علم به مدارج عالی رسیده بودند، به عنوان سلبریتی شناخته میشدند و در افکار عمومی تأثیرگذار بودند. اما اکنون معنای سلبریتی متفاوت شده و جوانان در پوشش، سبک زندگی و حتی کلمات کاربردی روزانه از افرادی که شاید در عرصههای فرهنگی و هنری در قاب تلویزیون و سینما و امروز در فضای مجازی فعالند، الگوپذیر شدهاند.
وقتی صدای فرهیختگان به جایی نرسید، سلبریتیها بلندگو شدند
احسان شاهقاسمی، استادیار ارتباطات دانشگاه تهران با بیان اینکه ما از سلبریتیها پیروی میکنیم، چون به صورت نیابتی از زندگی آنها لذت میبریم، میگوید: دانشگاهها در سالهای اخیر نتوانستند نقش مؤثری در فرهنگسازی ایفا کنند و، چون صدای فرهیختگان به جایی نرسید، سلبریتیها نقش بلندگو و برجستهسازی را بر عهده گرفتند و آنچه به نظرشان جذاب بود و خودشان میپسندیدند، به عنوان خوراک فکری جامعه عنوان و عدهای نیز به ویژه جوانان از آن الگوبرداری کردند.
وی معتقد است: دانشجویان امروز کمتر سراغ مباحث فرهنگی میروند و با تغییر الگوها و نگرشی که دارند، حتی تعریف آنها از مشارکت فرهنگی در جامعه با آنچه در گذشته مورد توجه بوده تفاوت دارد.
نوآوری نسل جوان در عرصههای فرهنگی به حداقل رسیده است
کامیل احمدی، انسانشناس، مردمشناس و پژوهشگر نیز با بیان اینکه از دیرباز شاکله دانشگاه محمل تولید اندیشه طبقه متوسط است که این تولیدات توسط قشری از دانشجویان علاقهمند و با استعداد به توده مردم تسری پیدا میکند، میگوید: دانشگاهیان، دانشجویان و قشر تحصیلکرده نگاه آگاهانهتر و عمیقتری نسبت به ابعاد مختلف اجتماع و فرهنگ دارند و شرایط حال در جوامع را دقیقتر درک و تحلیل میکنند؛ بنابراین رسالت مهمتری نیز نسبت به دیگر اقشار مردم در راستای تحول و دگرگونی وضع نابسامان اجتماعی دارند. آنها نباید نسبت به معضلات و مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خود بیتفاوت و بدون انگیزه باشند.
وی با بیان اینکه متأسفانه دانشگاه و دانشجو به دلیل فشار مضاعف اقتصادی بر استاد و دانشجو، محدودیتها و نبود قدرت عمل در انجمنها و تشکلهای دانشجویی، اختصاص ندادن بودجه کافی و بیتوجهی دولتها به مقوله مهم آموزش عالی و استعدادیابی جوانان، ماهیت واقعی خود را از دست داده است، میافزاید: دیگر آنطور که بایسته است، شاهد اثرگذاری قشر دانشگاهی در جامعه نیستیم و جنب و جوش و نوآوری نسل جوان به ویژه در عرصههای فرهنگی به حداقل رسیده است. در حالی که قبل و در شُرُف انقلاب، دانشگاهیان نقش مؤثرتری داشتند و فضا به علت تکثر و فعالیتهای خاص آن دوره برای تأثیرگذاری مهیا بود.
احمدی با اشاره به اینکه پل ارتباطی میان دانشجویان با وجود کثرت فرهنگی و اقوام مختلف در دانشگاهها وجود ندارد تا بتوان مبادله فرهنگی که کمک بسیاری به افزایش آگاهی اجتماعی و تاب آوری مناسبی داشته باشیم، خاطرنشان میکند: با توجه به محدودیتها و حساسیتهای نظام آموزشی مثلا در برگزاری مناسبات فرهنگی، جشنواره و جشنهای فرهنگی، برقراری هر چه بیشتر ارتباط اقوام در داخل و اختلاط و ارتباط آکادمیک و دانشگاهی با دیگر ملل در دانشگاهها صورت نمیگیرد و دانشجوی ایرانی، دیگر پویایی و شادمانی گذشته را ندارد، تا بتواند به تولید اندیشه و گفتمان روی آورد.
دانشجو به جای اثرگذاری، اثرپذیر شده است
این پژوهشگر میافزاید: همین امر در کنار بسیاری از دلخوریهای دیگر نسل جوان و دانشجو که به ذات معترض و منتقد است، در کنار تغییرات عظیم اجتماعی که بر ساختار اجتماعی ایران تاثیر گذاشته، موجب تغییر نگرش در بین جوانان دانشگاهی شده است که برای ترمیم بخشی از آن باید دانشجو با نظام آموزشی آشتی داده شود تا نسل جوان شاد تربیت کرده و بتواند در مباحث مختلفی از فرهنگی تا اقتصاد کشور نقش خود را ایفا کند؛ اگر واقعا اعتقاد داریم که آینده از آنِ نسل جوان است.
احمدی درباره توجه بخشی از نسل جوان و الگوگیری از سلبریتیها نیز میگوید: گفتمان و واقعیت زیست جهان و آنچه در بیرون اتفاق میافتد، با آنچه در دانشگاه صورت داده میشود، متفاوت است. به این دلیل و مولفههای دیگر، دانشجو به جای اثرگذاری، اثرپذیر شده و از سلبریتیها که بیشترشان امروزه سازوکار تکنولوژی را به خدمت خود و هنرشان گرفتهاند و حرف دل برخی جوانان را با شیوههای مختلف، امروزی و فارغ از محدودیتهای موجود در نظام آموزشی و دانشگاهی منعکس میکنند، الگوگیری میکند. حضور دانشجویان سرزنده و شاد در دانشگاهها نشان از تپش نبض جامعه دارد. تضارب آرا و دگرگونی عقاید در محیطهای دانشگاهی، خود میتواند زمینهساز رشد و اعتلای جوانب بسیاری از فرهنگ در جوامع باشد.
همچنین اصغر مهاجری، جامعهشناس، جنبههای اقدامات سیاسی در دانشگاهها را برگرفته از مسائل فرهنگی میداند و معتقد است امور سیاسی قبل از اینکه سیاسی باشند، اجتماعی و قبلتر از آن فرهنگی هستند و باید نقش دانشگاهها را در فرهنگسازی جدیتر بگیریم، اما متأسفانه فعالیت فرهنگی دانشگاهها قابل قبول نیست. برای همین هم تأثیرگذاری افراد فرهیخته در امور فرهنگی و باورسازی از افراد دانشگاهی به حداقل رسیده است.
ارسال نظرات