علوم انسانی وارداتی، بستر ترویج علوم الحادی است
به گزارش خبرگزاری رسا، تقریبا کسی نیست که نظریه تکامل یا فرگشت داروین را نشناسد، هرکسی به کم و زیاد درباره آن شنیده است و در کشور ما نیز همواره بخشی از متون درسی در مقاطع مختلف تحصیلی به این موضوع تعلق پیدا کرده است، نظریهای که در سال 1859 چارلز رابرت داروین مشهور به داروین آن را مطرح کرد و رفته رفته توسط برخی مجامع علمی اروپا و آمریکا هم پذیرفته شد و تبدیل شد به حلقه وصل نظریههای بلاتکلیف علوم طبیعی و تجربی که علیرغم نظریه بودن و عدم ارائه شواهد متقن اما به یکباره پذیرشی جدی پیدا کرد و به عنوان یک مبنا در علوم پذیرفته شد.
در حالی نظریه تکامل داروین در سطوح مختلف جامعه علیرغم ابهامات فراوان، عدم اثبات از نظر علمی و تجربی و نبود شواهد متقن، حیاتی و اثرگذار در ابعاد مختلف زندگی مردم و تصاد جدی با متون ادیان مختلف، رسوخ کرده است که بسیاری از دیدگاهها و نظریههای علمی ثابت شده و مؤثر در زندگی بشر همچنان در کتب و در محافل خاص علمی باقی مانده است و کمتر کسی از آنها اطلاع دارد.
داروینیسم مشهور و پذیرفته شده در جامعه اسلامی
یکی از حداقلیترین جملاتی که مردم شنیدهاند و اغلب هم متأسفانه آن را پذیرفته اند این است که انسان از نسل میمون است! موضوعی که نیازی به توضیح نیست تا چه حد با تعالیم دین مبین اسلام در تضاد است، خداوند قرآن کریم میفرماید: «خداوند، انسان را از گل خشک همانند سفال آفریده است» به خوبی مشخص است که چقدر تضاد میان نظریه فرگشت داروین و قرآن کریم وجود دارد، شاید عضویت داروین و خانوادهاش در لژهای فراماسونری در خلق این نظریه و تقابل جدی با تعالیم دینی اثرگذار بوده است.
این شهرت نظریه تکامل داروین در حالی است که نه آزمایش پذیری دارد، نه میتواند به درستی خود را توضیح و تشریح علمی بدهد و به عنوان مثال بگوید چگونه یک ماده شیمیایی تبدیل به یک موجود زنده و یا یک موجود زنده به کلی تغییر میکند یا اینکه چرا برخی موجودات از ابتدا تا به امروز وارد فرآیند تکامل نشدهاند، یا اینکه فاصله بسیار هوش و شعور میان انسانها و شامپانزهها که بنابر این نظریه انسان از نسل آنها است، چگونه است و در این بین چرا حلقههای دیگری نزدیک به انسان وجود ندارد و بسیاری دیگر از مسائل مختلف که در محافل علمی در دنیا مطرح شده است.
نقد نظریه تکامل ممنوع!
نظام سلطه همانطور که در مسائلی نظیر هلوکاست آزادی بیان را به طور کامل تبدیل به خفقان کرده است پرداختن به موضوع داروینیسم و نظریه تکامل را هم به صورت غیررسمی تبدیل به یک جرم با عواقب گسترده کرده است، این موضوع در مستندی مفصل در به نام «expelled» یا اخراجی مورد بررسی قرار گرفته و به واکاوی تبعات رد نظریه فرگشت و نقد داروینیسم توسط اندیشمندان و اساتید دانشگاههای غربی همراه با ارائه مستنداتی در خصوص رد داروینیسم و نظریه تکامل پرداخته است.
همین مسأله نشان دهنده ابعاد پنهان و مخفی نهادینه کردن نظریه تکامل داروین در جوامع مختلف و گسترش یک نظریه اثبات نشده در سطوح مختلف علمی و فرهنگی و حتی رسوخ دادن آن در جوامع دینی و باور انسانهای متعبد و موحد است، موضوعی که شاید نباید به سادگی از کنار آن گذشت و باید آن را بخشی از یک توطئه بزرگ در راستای اومانیسم و انسان خدا پنداری و نفی خالقیت و ربوبیت خداوند متعال از سوی تمدن متخاصم غرب پنداشت.
علوم انسانی وارداتی بستر پذیرش و ترویج علوم الحادی در کشور است
از سوی دیگر باید دید چرا و چگونه بستر رسوخ این نظریه تا این حد در جوامع مختلف از جمله کشور خودمان شده است، پاسخ شاید ساده باشد اما راهکار دشوار است، پاسخ این است که ضعف ما در علوم انسانی و عدم اسلامی سازی علوم انسانی وارداتی بودن و وارد کننده بی چون و چرا بودن محافل علمی و دانشگاهی ما در عرصه علوم انسانی ریشه این مشکل است، یعنی هرآنچه که غرب خواسته و توانسته بر مبنای الحاد و اومانیسم مهاجم خود تولید کرده است به جامعه علمی و دانشگاهی ما دیکته شده سپس در سطوح مختلف جامعه رسوخ کرده و تبدیل به یک فرهنگ و باور ملکهگونه شده است، به نحوی که امروزه انکار نظریه تکامل و رد آن از سوی هر فردی اعم از علمی یا دینی یا یک شخصیت عادی یک تابو شکنی خلاف علم و عقل محسوب میشود و ممکن است شخص از سوی جامعه پیرامونی خود به نحوی طرد شود.
در حقیقت وارداتی بودن علوم انسانی ما به عنوان آن بخش از علم که بیشتر و مؤثرتر و ملموستر از دیگر علوم با فرهنگ و باور جامعه ارتباط دارد، فرهنگ توحیدی و ایمانی جامعه مسلمان ما را تحت تأثیر قرار داده است، شاید اصرار لیبرالهای وطنی بر معنی نداشتن علوم انسانی اسلامی و غیر اسلامی و پافشاری آنها بر استمرار روند فعلی و تعلیم علوم انسانی غربی در دانشگاهها بخشی از پازل نهادینه سازی نسل به نسل دیدگاههای اومانیستی و الحادی نظیر تکامل و ترویج داروینیسیم به عنوان پایه و مبنای دیدگاه انسان خدا پنداری و نفی ربوبیت و خالقیت خداوند متعال باشد، موضوعی که شرایط فرهنگی اجتماعی و سیاسی کنونی جامعه را میتوان در دامن راز آلود آن واکاوی کرد.
به راستی اگر علوم انسانی که در دانشگاه و در مدارس توسط جوانان و نوجوانان تحصیل میشود به جای تحمیل داروینیسم به عنوان مبنای حل معمای خلقت انسان، آیات قرآن کریم را مبنای جامعه بشری و انسان مسلمان برای فهم و درک معمای خلقت ارائه میداد، اگر در دانشگاه بجای ارائه علوم اومانیستی و الحادی علوم انسانی متصل به منبع وحیانی و عقلانیت دینی ارائه میشد دیگر نظریههایی نظیر تکامل و دیدگاه های الحادی که به اسم علم به جوامع دیکته میشوند در جامعه ما و به ویژه در محافل علمی ما راهی نداشت، مبنا شدن و بنیادین شدن این دیدگاههای الحادی و غلبه آنها بر افکار عمومی به عنوان بخشی از علوم جهان در کمترین و حداقلیترین نگاه نهادینه شدن تفکر الحادی و به حاشیه رفتن آموزههای حقه دین و معارف نورانی مکتب اهل بیت(ع) را به دنبال دارد، موضوعی که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت و باید با نگاه تمدنی و با بررسی عواقب و آثار آن در پیشینه تمدنی کشور و اثرگذاری آن در آینده کشوری که قرار است به سمت تحقق تمدن اسلامی برود، به این موضوع نگاه کرد و دریافت که با علوم انسانی غربی و ضددینی نمیتوان حتی دولت اسلامی تشکیل داد چه رسد به اینکه دولت و جامعه اسلامی را محقق کرده و به تمدن اسلامی دست پیدا کنیم.
امید است رویکردهای جدی و تحولگرایانه در سطوح مختلف در حوزه و دانشگاه و نظام آموزشی کشور صورت بگیرد و حوزه علمیه به عنوان یک مبدأ و بستر برای تولید علوم انسانی اسلامی و دانشگاه به عنوان یک نظامواره بزرگ و بستری گسترده برای تعلیم و ترویج و تولید علم در عرصه علوم انسانی اسلامی وظایف خود را به خوبی شناخته و در راستای آن دست به تحولات جدی در فرآیند آموزشی، تبلیغی خود زده و بسترهای فکری و فرهنگی تحقق تمدن اسلامی را از این طریق فراهم آورند./1304/
متین فیروزآبادی