۳۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۵:۱۴
کد خبر: ۶۷۸۶۸۳
سرمقاله؛

جنگ سرد بر سر آینده خاورمیانه

جنگ سرد بر سر آینده خاورمیانه
اتفاقات مربوط به درگیری غیرمستقیم ایران و رژیم صهیونیستی را نباید صرفا در چارچوب شرایط گذشته دید. این وضعیت، زاده شرایطی جدید و واقعیاتی به روز شده است.

به گزارش خبرگزاری رسا،‌ اتفاقات مربوط به درگیری غیرمستقیم ایران و رژیم صهیونیستی را نباید صرفا در چارچوب شرایط گذشته دید. این وضعیت، زاده شرایطی جدید و واقعیاتی به روز شده است. پس از تغییر راهبرد آمریکا مبتنی بر کاهش حضور در جنوب غرب آسیا و همچنین کاهش قدرت این کشور در کنترل دولت ها در این نقطه از جهان و راهبرد ایران مبتنی بر اخراج نظامیان این کشور از پایگاه های خاورمیانه، وضعیت در خاورمیانه با خلأ قدرت سابق و درگیری دولت ها بر سر تعیین حدود عمل یکدیگر مواجه شده است. این شرایط در دولت ترامپ که نوع عجیبی از حماقت در سیاست خارجی را دنبال می کرد شدیدتر شد و دایره رفتارهای این کشورها را تهاجمی تر کرد. از همین نظر است که جنگ غیرمستقیم حمله به کشتی ها مسئله نه صرفا مرتبط با مسائل سابق که کمی فراتر از آن است. به بیان دیگر صهیونیست ها سعی دارند با این تحرکات، نقش خود در آینده منطقه را ترسیم کنند و دقیقا به همین علت است که ایران نیز بدون چشم پوشی در موارد لازم، پاسخ می دهد. گرچه به نظر می رسد هر دو طرف از یک جنگ مستقیم و گسترده به شدت اجتناب می ورزند اما این زد و خوردهای غیرمستقیم حیطه قدرت در آینده را ترسیم می کند.

سیاست خارجی ترامپ که یک بلبشوی کامل و مبتنی بر احساسات ضدایرانی چند تندرو در واشنگتن بود، تلاش داشت ایران را از مسابقه توازن قوا در خاورمیانه بیرون اندازد. فشار حداکثری برای یک مسیر قطعا برد طراحی شده بود،براساس این طرح یا ایران به مفاد خواسته های دولت آمریکا تن می داد و عملا استقلال و جمهوریت خود را می فروخت یا آن قدر تحت فشار اقتصادی می رفت که از درون تضعیف شود. براین اساس در حالت تضعیف داخلی دو حالت دنبال می شد ؛یا فروپاشی اقتصاد و به تبع آن فروپاشی سیاسی و سقوط جمهوری اسلامی رخ می داد یا ایران عملا از فضای اثرگذاری در منطقه بیرون می رفت و دیگر توان چندانی برای پاسخ خارجی نمی داشت.

این طرح به وضوح با مقاومت ایران با شکست مواجه شد اما نتیجه آن سیاست با وجود شکست در هر دو حالت، طبیعتا به نوعی ضعف منجر شد (که مدیریت داخلی نیز بر عمق آن افزود) و نتیجه آن برخی اتفاقات داخلی و برخی تحرکات و جنایات خارجی ترامپ از جمله ترور سردارشهید حاج قاسم سلیمانی را در پی داشت. ائتلاف عبری-عربی نیز دقیقا در همین مسیر بود تا پس از خروج آمریکا از منطقه یک بلوک قوی در مقابل ایران و محور مقاومت قد علم کند اما با رفتن ترامپ و شکست برخی سیاست ها به ویژه دربارسعودی، این شرایط به شکل مطلوب پیش نرفت.

برخی از همان دولت های تهاجمی حتی قبل از آمدن بایدن تغییراتی را در سیاست خارجی خود اعمال کردند و حتی این روزها خبرهای ضد و نقیضی از اقدام سعودی ها برای مذاکره با ایران درباره مسائل منطقه و به ویژه جنگ یمن منتشر می شود. بایدن نیز پس از حضور در کاخ سفید اگرچه به شعارهای خود در مقابله با شاهزاده وحشی سعودی عمل نکرد و به چند هشدار زبانی و عملی کم بسامد بسنده کرد اما حداقل در سطح اعلامی راهبرد خود درباره تمرکز سیاست خارجی آمریکا را مشخص کرد و به جای خاورمیانه از مهار چین سخن گفت هر چند قطعا این به معنی خارج شدن خاورمیانه از اولویت های سیاست خارجی کاخ سفید نخواهد بود بلکه اکنون به نظر می رسد دولت جدید آمریکا خطر چین را به عنوان خطر اولویت دار سیاست خارجی خود در نظر گرفته است.

وضعیت قدرت آزمایی بین ایران و رژیم صهیونیستی علاوه بر تضاد ذاتی ایران اسلامی با آن دولت غاصب، باید در این چارچوب نیز دیده شود. در واقع در این فضا اگر اجازه ورود طرف مقابل به حیطه خود را بدهیم ، عملا برای یک دهه آینده چراغ سبزی به دشمن خود داده ایم. بدیهی است ایران هیچ گاه به دنبال تنش و درگیری نیست و با وجود آن که در شرایط فعلی نیز مشکلات اقتصادی و انتخاباتی بسیار مهم را پیش رو دارد اما قطعا در مقابل تحرکاتی که به طور جدی منافع ملی اش را به مخاطره افکند ساکت نخواهد ماند .

ضمن این که در این شرایط صهیونیست ها پس از چهار دوره انتخابات به یک دولت مستقل نرسیده اند و قطعا در هر درگیری نظامی تمامی زیرساخت های خود را از دست خواهند داد چرا که عمق سرزمینی ندارند و دوستان ایران نیز در تمام منطقه حضور دارند. در این جا لازم است یادآوری شود که دشمن اصلی و قدرتمند برای صهیونیست ها، ایران است درحالی که اسرائیل برای ایران یکی از دشمنان و رقبای منطقه است و دشمن اصلی اش آمریکاست. به بیان دیگر صهیونیست ها با تمام مجیزگویی شان، اساسا در حد هماوردی با ایران نیستند اما تلاش دارند در پازل قدرت شانی برای خود دست و پا کنند.

باید توجه کرد که سطح و عمق قدرت ایران بسیار بیشتر از آن رژیمی است که با حمایت همه جانبه دولت های غربی و همکاری علنی و غیرعلنی دولت های منطقه هنوز نتوانسته حداقل ظرفیت های امنیتی را برای خود ایجاد کند و ایران دقیقا در نقطه مقابل و در برابر همه هجمه های شدید آمریکا و برخی دول غربی و دشمنی برخی نوچه های منطقه ای، توانسته در چند جبهه به رقابت و پاسخ به دشمنی بپردازد. خط و خطوط این پاسخ ها در سطوح مختلف، آینده قدرت در خاورمیانه را ترسیم می کند.

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات