اولین رسانههای معاند در چه مقطع زمانی و ناظر به چه شرایطی شکل گرفتند؟
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، در گفتوگوی پیشرو با حضور دکتر داوود فریدپور پژوهشگر مطالعات راهبردی و دکترای علوم ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی و همچنین دکتر غلامحسین اسلامیفرد مدرس دانشگاه و معاون سابق خبرگزاری ایرنا، مبحث رسانه های معاند بررسی شده است که در ادامه می آید:
اولین رسانههای معاند در چه مقطع زمانی و ناظر به چه شرایطی شکل گرفتند؟
اسلامیفرد: شاید بتوان مقطع بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را شروع فعالیت رسانه های معاند دانست. یعنی شرایطی که پیروزی انقلاب اسلامی قطعی شده و نظام جدیدی روی کار آمده بود. در این زمان یک سری از کسانی که با رژیم گذشته ارتباط داشتند و میشود آنها را سلطنتطلب حساب کرد و عمدتا به آمریکا و غرب فرار کرده بودند آن رسانه ها را شکل دادند. حدود ۱۰ ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بخش فارسی رادیو صدای آمریکا کار خودش را شروع کرد. فعالان این شبکه را نیز عمدتا همان کسانی تشکیل می دادند که از ایران رفته بودند و شاید در آن زمان فکر میکردند که با یک برنامه رادیویی، میتوانند فضای قبل از انقلاب را مجددا احیا کنند. بنابراین هدف اصلی این شبکه فراهم کردن شرایط برای بازگشت رژیم پهلوی بود.
اگر بخواهیم به تبارشناسی رادیو صدای آمریکا بپردازیم، به چه نتیجه ای می رسیم؟
اسلامی فرد: قانون نوشته یا نانوشته در رادیو صدای آمریکا این بود که کسانی که میخواهند با این رادیو همکاری داشته باشند، باید یا سلطنتطلب باشند و یا بهایی. یعنی جزو شر اصلی همکاری با رادیو آمریکا یکی از این دو ویژگی بود. البته با شروع جنگ تحمیلی رادیوهای دیگری هم کار خود را شروع کردند.
به این اشاره شد که تقریبا گروه اولیهای که این رسانهها را شکل دادند، جریان سلطنتطلب بود. اینها در آن مقطع دنبال چه بودند؟
فریدپور: قبل از اینکه به این سؤال بپردازم قصد دارم به فهم مشترکی برسیم مبنی بر اینکه اصلا چرا به این رسانهها، میگوییم معاند. چون شاید امروزه در سطح جامعه هر چقدر ما داد بزنیم که این رسانه، رسانه معاند است، خیلی از افراد و حتی نسلهای جدید نپذیرند که این رسانهها، رسانههای معاند هستند و حتی اگر گاهی حرف دل ما را هم بیان کنند، اما بحث سواد رسانهای به ما میگوید که این حرف از زبان دشمن ما خارج میشود. آن موقع نگاه ما نگاه متفاوتی خواهد بود، به عنوان مقدمه بحثی راجع به رسانه و معنای آن مطرح میکنم.
رسانه به خودی خود یک ابزار ارتباطی است. وسیلهایاست برای انتقال پیام از یک مخاطب، به مخاطب دیگر. پس بنابراین به خودی خود رسانه نمیتواند معاند یا موافق باشد. چیزی که یک رسانه را تبدیل میکند به رسانه همسو یا غیرهمسو در واقع آن تفکر و گردانندگانی هستند که پشت آن قرار دارند و آن اهدافی که دارند دنبال میکنند. با این نگاه، یک رسانه، یا رسانه معاند است یا رسانه موافق. در بحث نظارتها و نزاعهایی که بر سر قدرت اتفاق میافتد، معمولاً وقتی کسی منافعش به خطر میافتد یا سهم بیشتری از منافع میخواهد، دو حالت دارد: یا در چارچوب ساختاری مورد توافق طرفین این رقابت شکل می گیرد که یک رقابت درونسازمانی یا درون نظامی است، مثل همین طیفهای مختلف رسانههایی که در جامعه ما وجود دارند. مثلا ما یک طیفی را میگوییم طیف اصلاحطلب و یک طیفی را میگوییم طیف اصول گرا و اینها با هم رقابتی در چارچوبهای خاصی دارند.
اما وقتی که این منافع از حد عبور میکند و شما خواهان نابودی طرف مقابلت هستی و به هیچ عنوان فضایی که شما در آن قرار داری با فضای طرف مقابلت نمیتواند همسان باشد آن موقع این تبدیل به دشمنی میشود. در فضای دشمنی شما از هر ابزاری استفاده میکنید که دشمنتان را شکست بدهید که معمولا هم در دو طیف اتفاق میافتد. قدرت سخت و قدرت نرم. با وقوع انقلاب اسلامی. یک اتفاقی افتاد آن هم این بود که قبل از انقلاب یک سری گروههای داخلی بودند که اینها منافعی را داشتند مثل همین سلطنتطلبها و کسانی که سردمدار رژیم گذشته بودند و برای خودشان سوابقی داشتند.
اولین کاری که انقلاب اسلامی انجام داد این بود که باعث شد منافع آنها از بین برود. دومین گروهی که قبل از انقلاب دارای منافع بودند کشورهای غربی بودند که ایران را جولانگاه خودشان تصور میکردند و هر کاری میتوانستند انجام میدادند. بنابراین با انقلاب اسلامی اولین گروههایی که ضرر کردند یکی سلطنتطلبها بودند یعنی سردمداران رژیم پهلوی و دوم هم کشورهای غربی. باز اینجا دو اتفاق افتاد. سلطنتطلبها هر چقدر قدرت داشتند تا قبل از انقلاب به کار بردند. اعم از سخت و نرم، اما با انقلاب دچار یک شوک شدند. تا چندین ماه نه توان قدرت نرم و نه توان قدرت سخت داشتند. کشورهای غربی هم دچار شوکی شدند که هنوز نمیدانستند ماهیت دقیق جمهوری اسلامی ایران چه خواهد بود. بنابراین دنبال مدیریت صحنه متناسب با اهداف خودشان بودند، اما نتوانستند موفق شوند.
بعد از چند ماه هم قدرت سخت و هم قدرت نرم را علیه جمهوری اسلامی به کار گرفتند. در عرصه قدرت سخت اولین اقدام، حضور نیروهای آمریکایی در طبس بود و نخستین اقدام در زمینه قدرت نرم هم راه اندازی رادیو صدای آمریکا محسوب می شود. ماجرا ادامه پیدا کرد تا در جریان انقلاب یک اتفاق دیگری هم افتاد. گروههای مرجعی بودند که اینها خودشان را در انقلاب سهیم میدانستند و سهمخواهی می کردند. مثل نهضت آزادی، ملی مذهبیها، مجاهدین خلق و... ابتدا به رقابت درون سازمان پرداختند اما کار به جایی رسید که اینها هم از آن دایره درونی نظام خارج شدند و شمشیر را از رو بستند. در واقع آنها هم به کسانی که منافع آنها از قبل از انقلاب به خطر افتاده بود پیوستند. پس بنابراین ما الان با سه طیف مواجه هستیم. یکی کسانی که سلطنت طلب قبل از انقلاب بودند. یکی دولت های غربی که دارای منافع بودند و دیگری گروهک هایی که از این انقلاب سهم میخواستند. همه اینها توأم با هم اقدامات خودشان را علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران شروع کردند. پس بنابراین ما تا الان فهمیدیم که این سه طیف دشمنان ما بودند.
در کنار اینها گروههایی بودند که جداییطلب بودند. مثل حزب کومله و دموکرات. اینها هم به طیف دشمنهای جمهوری اسلامی ایران اضافه شدند. این اتفاق منجر به این شد که باز غربیها برنامهریزی کنند. ابتدا با این فهم و خیال که میتوانند از طریق قدرت سخت نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را براندازند و غائلههای داخلی ایران را راه انداختند. وقتی از این طریق موفق نشدند، رئیس رژیم بعث عراق را به اینکه علیه ایران حمله نظامی انجام دهد متقاعد کردند و ابزار سختشان را به کار گرفتند. در کنار این قضایا اتفاقاتی افتاد و آن هم اینکه ایران به مسیر خودش ادامه میداد. بنابراین آنها به این نتیجه رسیدند که با ابزار سخت به تنهایی نمیتوانند با جمهوری اسلامی ایران مقابله کنند. لذا روی آوردند به سمت ابزارهای نرم، از جمله رسانه و شروع کردند کار کردن روی افکار مردم ایران برای اینکه آنها را با خودشان همسو کنند.
رد پای رسانههای معاند که به آنها اشاره شد در جنگ تحمیلی به چه صورت بود؟ چون آن مقطع، مقطع مهمی بود و ما درگیر یک نبرد ظالمانه و نابرابر بودیم، از طرف دیگر یک سری رسانههایی علیه حاکمیت و مردم کار میکردند.
اسلامیفرد: علاوه بر رادیو آمریکا، یک شبکه دیگر یعنی رادیو بغداد هم بود که فعالیتش را به صورت جدی شروع کرد و رادیویی به نام رادیو مجاهد که مربوط به سازمان منافقین بود. این مربوط به بعد از رفتن اینها به پادگان اشرف بود که آنها هم به طور مستقیم از طرف رژیم صدام حمایت میشدند.
به نظرم بد هم نیست که مثلاً همینجا اگر لازم دانستید پرانتزی در مورد همین موضوع باز کنید.
اسلامیفرد: رادیو بغداد کار خود را در ارتباط با جنگ شروع کرد. آنها میخواستند به لحاظ روانی بین نیروهای ایرانی یأس ایجاد کنند و قدرت خودشان را مطرح کنند. آن بحثی که درباره حمایتهای نظامی از رژیم صدام مطرح است، به همان مقدار و شاید بیشتر، حمایتهای تبلیغاتی و اطلاعاتی را هم شامل میشد. ما آن زمان در ستاد تبلیغات جنگ یکی از کارهایمان رصد خبرگزاریها و رسانههای اروپایی و غربی بود. به طور مشخص این اتفاق افتاده بود که هر وقت بعثی ها نیاز به حمایت تبلیغاتی و اطلاعاتی یا پوشش خبری داشتند، رسانههای غربی که در اروپا و آمریکا بودند به صورت جدی به صدام کمک می کردند. جنگ تحمیلی سالها طول کشید و چیزی که مشخص بود عراق متجاوز بود، آمده بود و برخی شهرهای ما را اشغال کرده بود یعنی چیزی نبود که نیاز به حتی یک لحظه تفکر داشته باشد. اما در جریان هستید که چقدر طول کشید و چقدر فضاسازی انجام شد که جای مظلوم و ظالم در اصل عوض شود. یعنی طوری شود که نشان داده نشود که متجاوز کیست و چرا دفاع مقدس ۸ سال طول کشید.
آن موقع رادیو منافقین سرباز ارتش بعث شده بود و آنها چه کار میکردند؟ چون داشتند زبان فارسی گزارش میدادند عملا رادیوی شان هم تقریبا صبح تا شب به صورت خیلی شفاف علیه نیروهای ایرانی کار می کرد، با اینکه آنها ظاهرا ایرانی بودند. یعنی صراحتا از رژیم صدام حمایت و صراحتا علیه ایران اقدام میکردند و عملا شده بودند شعبه فارسی زبان رادیو بغداد. پس رادیو صدای آمریکا، رادیو بغداد و رادیو منافقین در آن زمان فعالیت می کردند و هدف مشخصشان این بود که به نیروهای مدافع جمهوری اسلامی به لحاظ روحی لطمه بزنند و به بزرگ نمایی قدرت صدام بپردازند. اما خوشبختانه با وجود همه این حمایتها و تحرکات، در آن زمان نیروهای ما هم یک گروه را تشکیل داده بودند که به «چهل شاهد» معروف بودند. چهل تا جوان خیلی مستعد و آماده، با دوربینهای نه چندان حرفهای در خط مقدم حضور یافتند. گزارشگرهای صدا و سیما و خبرنگاران خبرگزاری ها و روزنامهنگارهای روزنامههای مختلف، عملا دوشادوش سربازان بودند. در بین آنها شهدایی هم تقدیم شد.کسانی که ظاهرا نظامی نبودند اما در خط مقدم در کنار رزمندهها قرار می گرفتند به رغم حمایت های سنگین از طرف مقابل اما حقانیت جمهوری اسلامی و مظلومیت ما و متجاوز بودن رژیم صدام را ثابت می کردند.
خود شما کی وارد خبرگزاری شدید؟
اسلامیفرد: از سال ۵۸، آن زمان ۱۹ سالم بود که وارد خبرگزاری شدم. حدود یک سال بعد شاید حتی کمتر جنگ تحمیلی شروع شد، اما آن زمان شرایط با امروز خیلی متفاوت بود. الان گرفتاریها و بحثهای مثلا استخدام و قرارداد و ... مطرح است اما آن زمان این موارد اصلا وجود نداشت. یعنی بچهها تقریبا بدون هیچ مقدمه و شرطی، بلافاصله به خط می رفتند. تا قبل از عملیات بیتالمقدس من نماینده ستاد تبلیغات جنگ بودم که کارمان هماهنگ کردن گروههای اعزامی بود. یعنی کارهای هماهنگی گروههایی که به عنوان خبرنگار از صدا و سیما، ارتش و سپاه اعزامی داشتند را انجام می دادیم. به این دلیل که دچار تعدد مراکزی که اخبار جنگ را مخابره می کردند شدیم قرار بر این شد که یک تمرکزی ایجاد شود که نمایندگانی از رسانههای مختلف در آن حاضر بودند. یک شورای اخبار جنگ بود که آنجا در اصل تمام اخبار دریافت و به اصطلاح بررسی و آماده و ارسال میشد و ما ثمره های آن را دیدیم.
اتفاقا بعدها که در شرایط جنگ اقتصادی و تحریمها قرار گرفتیم، خیلی مواقع در ذهنم بود که چرا الان این اتفاق نمیافتد. چرا مثلا ما نمیآییم تمرکز اطلاع رسانی داشته باشیم؟ رسانههای بیگانه که راحت نمینشینند. آنها اتاق فکر دارند و با برنامه ورود میکنند. بعد ما در رسانههایمان یا مطلع نیستیم و یا اصلا حواسمان نیست و آنها برای ما مسیر و سناریو را مشخص میکنند. حالا اگر اینطور بود، چرا ما این کار را انجام ندهیم؟ یعنی بیاییم یکجا متمرکز شویم ببینیم ما مثلا چه اطلاعاتی داریم و آسیبشناسی و مشخص شود کدامهایش درست است.
ضمن اینکه جنگ روانی سختی هم در دوران جنگ سخت وجود دارد. یعنی دشمن اطلاعاتی میدهد مثلا میگوید در این عملیات این میزان از ایرانیها کشته شدند در حالی که واقعی نیست.
اسلامیفرد: بله واقعی نیست. حالا آنجا چون بحث کشته و تلفات جدی و تصرف و اینها مطرح بود به چشم میآمد. اما شاید مثلا در جنگ اقتصادی که وجود داشت به این معنا که مثلا بگوییم ۲۰ نفر کشته شدند نباشد اما به دلیل آن شرایطی که رسانههای بیگانه یا دولت های حامی آنها درست میکنند، تلفات مشخصی به کل نظام و به جامعه به وجود می آید. به همین دلیل هم این خل وجود داشته است. اگر هم شرایط مشابهی در آینده وجود داشت این اتفاق لازم است در آینده بیفتد. ظاهرا یک کارهایی هم شد و گفتند مثلا قرارگاه اقتصادی یا... ولی عملا به صورت عینی این تمرکز ایجاد نشده است.
بعد از پایان جنگ، این نوع رسانه ها تکثیر شدند و مدل و رفتارشان عوض شد، چه هویتی پیدا کردند؟
فریدپور: نکتهای که در اینجا وجود دارد اینکه در زمان جنگ در واقع توان دشمن در دو بعد، هم بعد نظامی و هم بعد غیر نظامی یعنی بعد رسانهای داشت پیش میرفت. در حالی که بعد از اینکه جنگ پایان یافت، همان منابع مالی و همان تمرکزی که روی قدرت سخت گذاشته بودند را روی قدرت نرم متمرکز کردند. علت اینکه میبینیم یک باره بعد از جنگ، شاهد رشد بسیار زیاد رسانههای معاند هستیم به خاطر این است که بالاخره دشمن به این نتیجه رسید به روشهای جنگ و قدرت سخت نمیتواند به این مملکت آسیب برساند، نمیتواند مردم را از پا در بیاورد. لذا دو اتفاق افتاد یکی رشد رسانهها و یکی تغییر رویکرد آنها. در زمان جنگ نوع ادبیات رسانههای معاند، رسانه عملیات روانی بود. عملیاتی روانی یعنی تخریب روحیه، یعنی تضعیف روحیه، یعنی از بین بردن ارادهها برای دفاع از کشور و شما کاملا آشکارا میتوانستید ببینید که این زبان، زبان دشمن است.
اما بعد از جنگ ، رویکردشان یک مقداری رویکرد نرمتری شد از این نظر که مردم احساس نکنند که این زبان، زبان دشمن است. مثلا در قالب کانالهای پخش فیلم و سریال، ارزشهای جامعه اسلامی را هدف قرار دادند و در قالب کانالهای خبری، اخباری که رنگ و بوی تند سیاسی را نداشت پخش می کردند. اخبار را با تکنیکهای حرفهای رسانهای طوری این سفید و سیاه را با هم قاطی میکنند که در نهایتا برداشت و آن چیزی که مدنظر خودشان هست در جامعه اتفاق بیفتد. در مقابل هم مردم و مخاطب این رسانهها احساس میکنند که اخباری که گفته میشود درست است و مشکلات اقتصادی را دارند مطرح میکنند. در مقابل این نقد هم بر رسانههای داخل پذیرفته است که این رسانهها آن طوری که باید عملکرد درستی در این زمینه نداشتند که باعث شدند بخشی از جامعهمان به سمت اخباری که به اصطلاح از زبان رسانههای ماهوارهای و رسانههای معاند و در این حوزهها دارد پخش میشود گرایش پیدا کنند. لازم است آسیبشناسی کنیم که ما چطوری میتوانیم مجددا این اعتماد را به بخشی از جامعهمان برگردانیم. چرا که از اول گفتم که اگر ما آن بحث تبارشناسی را جدی بگیریم و ببینیم این حرف را چه کسی دارد برای ما میزند - آیا دوست دارد برای ما میگوید یا دشمن- ولو اینکه احساس کنیم حرف از زبان ماست، ولی چون دارد از زبان دشمن و با مقصد خاصی گفته میشود لذا میتوانید در مقابل آن قرار بگیرید. آقای دکتر اسلامی فرد به نکته ای اشاره کردند در رابطه با اینکه چرا در زمان جنگ آن انسجام رسانه ای وجود داشت اما در حال حاضر آن انسجام وجود ندارد. به نظر من در زمان جنگ وجود دشمن و مرز و اقداماتش کاملا ملموس و مشخص بود، اما در دهههای اخیر و بعد از جنگ، آن ملموس بودن اقدام دشمن خیلی آشکار نیست که ما بپذیریم این جنگ اقتصادی است. این هم به دو دلیل است. یک دلیل آن این است که بعضیها به چنین دشمنی آگاهی ندارند. بعضی وقتها متأسفانه رقابتهای حزبی باعث میشود که ما مصالح کلانتر را نبینیم. در حالی که در دوران دفاع مقدس، منافع ملی و امنیت ملی ارجح بود و آن موقع خیلی مردم و دولت و سازمانها با هم اتحاد بیشتری در این حوزه داشتند.
با توجه به بحثی که درباره دوران جنگ مطرح شد باید اشاره شود که سازمان منافقین که بعد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ وارد فاز نظامی و ترور و بمبگذاری شد و به رژیم بعث عراق پیوستند و در جنگ به صدام کمک کردند، چند کار مشخص را علیه منافع مردم انجام دادند: یکی از کارکردهای آنها شنود و تخلیه اطلاعاتی بود. یادتان هست از طریق امکاناتی که داشتند، تماس میگرفتند و تخلیه اطلاعاتی میکردند.کار دوم آنها بازجویی اسرای ایرانی بود. یعنی یکی از آن خیانتهای بزرگ این گروه تروریستی همین است که چون زبان فارسی میدانستند میرفتند در اردوگاهها و اسرای ما را بازجویی میکردند و اطلاعاتش را در اختیار ارتش بعث عراق قرار میدادند. کار بعدی آنها نفوذ در اردوگاهها بود. یعنی نیروهایشان به عنوان یک اسیر ایرانی به جمع اسرا می رفتند تا مناسبات و روابط و اطلاعاتشان را منتقل کنند. کار دیگری هم در داخل کشور میکردند و آن هم نفوذ در ارگانها برای عملیات به موقع بود. اینها حداقلی از آن خیانتهایی است که به نظر من این جریان انجام داد که وقتی این بحثها را میکنیم باید یادی از آنها هم بکنیم تا مردم امروز بدانند. چون امروز آنها اسمشان را عوض کردهاند و در یک کشور اروپایی رفتهاند، جوری رفتار میکنند که گویی یک گروه تروریستی نیستند. سوال این است که رویکرد این رسانهها در ماجرای تحریم و فشارهای اقتصادی سالهای اخیر علیه این موضوع چه بوده است؟
اسلامیفرد: برای اینکه بخواهیم در مورد رسانهها قضاوت کنیم یا عملکردشان را بررسی کنیم، مدلی هست که «ساختار کارگزار» نامیده می شود. به این معنا که ببینیم اولا ساختاری که از یک رسانه حمایت می کند کجاست و چه کسانی هستند؟ مثلاً برای بررسی بیبیسی یا صدای آمریکا، ابتدا ببینیم ساختاری که پشتصحنه از آنها حمایت مالی میکند، یا بودجه آنها را تأمین میکند چه کسی است؟ اینها هیچکدامشان تبلیغات ندارند. نه رادیو آمریکا، نه بیبیسی اصلاً تبلیغات ندارند که بگوییم حالا بخشی از آن را مثلا حامیان مالی آنها یا مثلا بنگاههای اقتصادی تأمین میکنند. کتابی با عنوان «افسانه بیبیسی» به قلم تام میلز نوشته شده است. ایشان میگوید که اصلاً بیبیسی بخشی از نظام سلطنتی حاکم بر بریتانیا است. یعنی کسانی که در انگلیس کار رسانهای میکنند میگویند اصلا بیبیسی نه مستقل است و نه بیطرف. چرا؟ چون ساختار و فرهنگ این شبکه عمیقا بر اساس گروههای قدرتمند و هیأت حاکمه بریتانیا شکل گرفته و این شبکه را تأمین مالی میکنند.
میلز میگوید ما هر چه از بیبیسی میبینیم یا میشنویم یا میخوانیم، باید حواسمان باشد چه کسی دارد حمایت میکند و اینها در آن شرایط دارند گزارش میدهند. در نتیجه چیزی به نام بیطرفی رویا است و اصلا وجود ندارد. البته باید گفت که بیطرفی رسانهای اساسا در رسانه وجود نداشته باشد.
اسلامیفرد: یک فرقی که بیبیسی با رادیو آمریکا دارد این است که بیبیسی بیشتر خودش را بیطرف نشان می دهد. اما اصلا چنین چیزی در عمل معنا ندارد. حالا جالب این است که خود اینها، کسانی که پژوهش کردند در انگلیس، دارند اعتراف میکنند به اینکه بیبی سی بی طرف نیست. واقعیت هم همینطور است. مثلا درباره همین مسئله جنگ اقتصادی، بی بی سی که مدعی است بدون جانب داری کار می کند بیاید بگوید این تحریم ها چه آثاری مثلا در وضعیت بهداشتی ما ایجاد کرده است؟ بگوید جنگ اقتصادی در زندگی مردم عادی ما چه فشاری ایجاد کرده است. امکان ندارد اینها را مطرح کند و حتی میآیند از یک سری گزارشگر استفاده میکنند، از یک سری کارشناس که میگویند بیطرف است. یک کارشناس در واشنگتن است، یکی در لندن است، یکی در پاریس است. بعضی از اینها حیا و شرم را هم کنار میگذارند صراحتا از حمله نظامی به ایران حمایت می کنند! خروجی رسانههای بیگانه در ارتباط با تحریم، کاملا مشخص است. جایی که طرف تحریم واقعا ملت ایران بوده است نه صرفا دولت، دیدیم که این تحریم ها حتی باعث کمیاب شدن برخی از داروهای حیاتی و مهم و فوت شدن برخی از بیماران به دلیل تحریم های دارویی شد.
همانطوری که عرض کردم اگر ما خروج رسانه های معاند را تحلیل محتوا کنیم، یک تقسیمبندی دیگر هم رسانه های پیشرو و پیرو است. پیشرو مثلا رسانه هایی میشوند که خودشان تولید محتوا میکنند و یک سری رسانهها پیرو هستند که خط اصلی را از جای دیگر می گیرند. همین شبکه ایران اینترنشنال که به طور مشخص با بودجه عربستان سعودی کار می کند و حتما حمایتهای مالی شدیدی از آن طرف میشود، الان میبینیم در همین بحث تحریم یا بحران اقتصادی که مطرح هست آنها کجا قرار گرفتهاند؟ آنها در واقع طرف مردم نیستند. آنها در اصل سردمدارشان رادیو آمریکا و رادیو اسرائیل هستند و اینها هم در همان مسیر راه میروند که خوشبختانه در سالهای اخیر از آن حالت انحصار و تکصدایی خارج شده است. مثلا فرض بفرمایید رسانههایی مثل المیادین یا روسالیوم، صداهای متفاوتی را ایجاد کرده اند. یک نظریهای هست که جهان را به دو قسمت تقسیم میکنند. یک قسمت میشود مرکز، یک قسمت میشود پیرامون. و در عمل جریان اطلاع رسانی در سطح بین المللی در دست آنهایی است که در مرکز قرار دارند و این موجب نابرابری در دسترسی به اطلاعات هم از نظر کمی و هم کیفی شده است. به لحاظ کمی یعنی چه؟ یعنی تعداد خبرهایی که از مرکز استفاده می شود با پیرامون قابل مقایسه نیست و به لحاظ کیفی هم این قابل مقایسه نیست و جنگ نابرابر است. یعنی در اصل تمام خبرهایی که از مرکز به پیرامون میآید خبرهای مثبت، خبرهای پیشرفت، خبرهای دستاوردهای علمی و صنعتی است اما از این طرف خبرها میشود خبرهایی که نشاندهنده ضعف و وضعیت نامناسب در کشورها است. در ارتباط با تحریم نیز تقریبا همین حالت است.
یعنی رسانههای بیگانه تقریبا همسو با هم کار می کنند. ما خودمان تجربه های زیادی در این زمینه داشتیم. برای مثال یادم هست که در یک کنفرانس خبری، خبرنگار بیبیسی بلند میشود یک سؤال میپرسد و نفرات دوم و سوم و چهارم هم که سوال می کردند پرسش هایشان در ادامه سوال اولی بود. واقعیت این است که صحنه اطلاعرسانی در ارتباط با فشار اقتصادی و تحریمها نیز به همین شکل بوده است که سعی میکردند آثار تحریمها و فشار اقتصادی در افکار عمومی مطرح نشود. عرضم این است که اگر واقعا رسانههای غربی به اطلاع رسانی دقیق و صحیح و عادلانه سوگند خورده اند، باید بخشی از این فشار اقتصادی و آثار تحریمها را به افکار عمومیشان منتقل میکردند. در اثر این اخبار شاید این فضا یک مقدار تغییر میکرد ولی متأسفانه یک انحصار اطلاع رسانی است برای اینکه این گونه اخبار به گوش مخاطبین نرسد. عملا ما تنها بودیم. در اصل رسانههای داخلی و شاید حتی ما اینجا منسجم هم نبودیم. یعنی در داخل هم چنین اتفاقی نیفتاد که بگوییم بتوانیم یک تامیم بدهیم و بگوییم رسانههای داخلی یک طرف، رسانههای خارجی یک طرف. ولی به هر حال باز این اتفاق افتاد که به اصطلاح ما در اصل در این فضای سنگین تحریم تنها ماندیم.
با وجود این همه دشمنیها و رسانههایی که هم متنوع شدند و هم پشتیبانهای قویتری را پیدا کردند و روشهای جدیدی را تجربه کردند، چرا باید آنها را شکستخورده بدانیم؟
فریدپور: برای این که ببینیم آنها شکست خوردهاند یا شکست نخوردهاند، باید به هدف آنها نگاه کنیم. ما در تبارشناسیمان گفتیم آنها به هدفی کمتر از براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران قانع نبوده اند. اما نظام جمهوری اسلامی امروز هنوز پابرجا است. یعنی آنها موفق نبوده اند و شکست خورده اند. چرا آنها موفق نبودند؟ یکی از دلایل این است که مگر مردم میتوانند جنایتهای گروهکهایی مثل منافقین را فراموش کنند؟ مگر مردم میتوانند اقدامات آمریکا و جنایتهای عوامل آمریکا علیه ایران را فراموش کنند؟ یک نکته وجود دارد که ما نباید دل به این خوش کنیم که آنها نتوانستند به هدفشان یعنی براندازی برسند. ما باید روز به روز بتوانیم خودمان را قویتر کنیم، آگاهیبخشی به جامعهمان را افزایش دهیم و انشاءالله جامعه خودمان را حتی در مقابل بمبارانهای خبری فراتر از این مصون کنیم و به ابزارهای نوین ارتباطی به ویژه در بحث فضای مجازی که امروز مورد تأیید مقام معظم رهبری هم بسیار هست توجه داشته باشیم.