فرهنگ نیازمند تغییر و تحولی گسترده است
سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مساله بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ را رهبر انقلاب در اولین دیدار با هیات دولت سیزدهم مطرح کردند و تاکید کردند ساختار فرهنگی و رسانهای کشور باید بازسازی شود؛ اتفاقی مهم که اگر در مسیر و ریل درست خود حرکت کند، میتواند باعث تحول در این عرصه شود.
به همین خاطر مهدی ناظمی اردکانی عضو هیات علمی دانشگاه امام حسین(ع) و دبیر کارگروه مدیریت کلان دستگاههای فرهنگی به ارائه راهکارهایی برای بازسازی انقلابی عرصه فرهنگ پرداخت که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانیم:
آقای اردکانی در رابطه با بازسازی ساختار فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی کشور، چه الگوی مطلوبی را تصور میکنید و تصویر شما از آن ساختار رسمی که قرار است جایگزین ساختار فعلی شود، چیست؟
مفهوم فرهنگ به عنوان محیطی است که انسانها در آن زندگی میکنند. اگر از عموم مردم جامعه سؤال کنید که شما میخواهید در چه محیطی زندگی کنید، قطعاً همه آنها خواهند گفت ما میخواهیم در محیطی سالم زندگی کنیم. چون آنان از مفهوم محیط، بلافاصله محیط زیست طبیعی را میفهمند و همه میخواهند محیط زیست طبیعی سالمی داشته باشند تا جسم آنان سالم بماند. اگر محیط زیست ناسالم باشد، زندگی انسانها دچار اختلال و مشکل خواهدشد.
امروزه شهرهای بزرگی که در تمدن غرب ساخته شدهاست، محیط زیست طبیعی سالمی برای انسانها فراهم نمیکند و آلودگی هوا موجب عدم نشاط، دلمردگی، افسردگی و بیماریهای مختلف جسمی بوده و آلودگی زمین نیز منشأ مشکلاتی در محصولات کشاورزی و تغذیه مردم شدهاست؛ بنابراین، همه به دنبال محیط زیست سالمی هستند. ما باید این معنا را به جامعه و افراد انسانی منتقل کنیم که یک محیط زیست دیگری نیز وجود دارد که مختص انسانها بوده و ما در آن زندگی میکنیم.
ما در بسیاری از شهرها، این شعار را شنیده و دیدهایم که «شهر ما، خانه ما»؛ یعنی حتی در یک خانه که پدر و مادر و فرزندان کنار هم هستند نیز همه مسئول هستند و باید طوری عمل کنند که آن خانه، تمیز و سالم باشد. این نگاه، عیناً در حوزه فرهنگ نیز مطرح است؛ یعنی همه انسانها در سالمسازی یا تخریب و تضییع فرهنگ، نقش و مسئولیت دارند و چنین فهمی باید به عموم جامعه منتقل شود.
به نظر شما در شرایطی که الان در آن قرار داریم، امکان یک تحول اساسی در ساختارهای فرهنگی کشور وجود دارد؟
امروزه نه تنها تحقیقات و مطالعات، بلکه حتی ارزیابیهای عمومی مردم نیز حکایت از آن دارد که فرهنگ ما مطلوب نبوده و با فرهنگ مطلوب فاصله دارد، لذا وقتی که در بحث تحول در فرهنگ، تحول در ساختار فرهنگ مطرح میشود، یعنی ما ضعفها و نواقص فراوانی در فرهنگ موجود داریم که باید در آن تغییری عمیق، گسترده و سریع ایجاد کنیم. در واقع، انقلاب اسلامی نیز همین کار را صورت داد و اساساً فلسفه انقلاب ما همین بود که تغییر و تحولاتی در فرهنگ موجود ایجاد کند. رهبر این انقلاب، یک شخصیت بزرگ اسلامی و دینی و یک مصلح است، هدف حضرت امام (ره) این بود که فرهنگ جامعه، یعنی محیط زیست انسانی جامعه را تغییر و تحول ببخشد.
اگر میخواهیم ساختار فرهنگ موجود را تغییر دهیم، باید توجه کنیم که این ساختار، دست کم از سه جزء مشخص فرهنگی تشکیل شده و ترکیبی است از سه فرهنگ اسلامی، ایرانی و غربی و هر یک از آنها نقش و سهمی در فرهنگ موجود دارندما باید در این جهت حرکت کنیم اما توجه کنیم تغییر و تحول در فرهنگ، بهصورت سریع و در یکزمان محدود، امکانپذیر نیست و این موضوع باید گام به گام صورت گیرد. مراد از فرهنگ هدف نیز فرهنگهایی است که مرحلهای ما را به آن فرهنگ مطلوب نزدیک میکنند. فرهنگ اساساً پدیدهای تاریخی بوده و هم شکلگیری و هم تغییر آن به صورت بطیء صورت میگیرد؛ بنابراین، در مورد فرهنگ نمیتوان مانند تحول و انقلاب در برخی پدیدههای دیگر، عمل کرد. با این وجود، تحول و اصلاح فرهنگی امکانپذیر است.
فرآیند اصلاح و تحول فرهنگی که مطرح کردید، به چه نحو خواهد بود؟ آیا شامل مراحل خاصی است؟
اگر میخواهیم ساختار فرهنگ موجود را تغییر دهیم، باید توجه کنیم که این ساختار، دست کم از سه جزء مشخص فرهنگی تشکیل شده و ترکیبی است از سه فرهنگ اسلامی، ایرانی و غربی و هر یک از آنها نقش و سهمی در فرهنگ موجود دارند.
واژه «مهندسی» به معنای اندازهپردازی است. «هندسه» یعنی اندازه و «مهندس» هم یعنی اندازه پرداز؛ بنابراین، مهندسی فرهنگ، یعنی اندازهپردازی و تعیین سهم و نقش فرهنگهای سهگانه. این بحث مختص کشور ما نبوده و دیگر جوامع و کشورها نیز آن را دنبال میکنند. به هر جهت، «مهندسی فرهنگ واژه گویایی است که در این حوزه میتوان به کار گرفت.
در حال حاضر که دچار اختلالات مختلفی در مدیریت فرهنگی هستیم، مشکل اصلی مربوط به کدام بخش است و راه حل این مسأله از نظر شما چه خواهد بود؟
در حال حاضر، دست کم میتوانم بگویم که نظام فرهنگی ما، از آن جهت که یک مجموعه و منظومه نیست و با یک نقشه قبلی ترسیم و پیاده نشده، نظام کارآمدی نیست؛ به خصوص از این جهت که نظام فرهنگی ما، بر محور نهادهای دینی ما شکل نگرفتهاست.
از نظر شما، در حوزه سیاستگذاری فرهنگی کشور، چه نگاهی باید داشته باشیم؟ آیا تحول در ساختار فرهنگی، تحول در ساختار شورای عالی انقلاب فرهنگی را هم شامل میشود؟
نکته جدی و مهم این است که شورای عالی انقلاب فرهنگی، جایگاه سیاستگذاری در حوزه فرهنگ، هم در کشور ما و هم فراتر از کشور را بر عهده دارد. فرهنگ مرز ندارد و در آینده نیز فرهنگهای ملی شرقی و غربی، در هم تنیده میشوند. اما ما نگاهمان همواره به فرهنگ اسلامی و الهی است؛ یعنی میخواهیم این فرهنگ، فرهنگهای ملی را رنگ و هویت دهد، به همین دلیل، این فرهنگ، خاص ملت ایران، عراق و... نخواهد بود.
قرار است ملتها تعاملات فرهنگی زیادی با یکدیگر داشته باشند و فرهنگی که غنیتر و قویتر است، سایر فرهنگها را تحت تاثیر قرار دهد؛ به همین جهت، این انقلاب و رهبری آن به دنبال تحول در فرهنگ جهانی است و این ریشه در عقاید ما دارد که آن فرهنگ جهانی، فرهنگی است که مبتنی بر اسلام ناب محمدی (ص) باشد. بنابراین، حضرت امام (ره) شورا را برای آن منظور شکل دادند که به دنبال تحول فرهنگ موجود باشد.
این شورا که تاکنون تلاشهای زیادی را انجام داده و به برکت وجود آن و توصیههای رهبری، کارهای فراوانی به انجام رسیده است، آیا نیازمند تحول نیست؟ قطعاً نیازمند تحول است. اساساً تحول، جوهره وجودی این ملت و کشور است و کشوری که رهبری انقلابی دارد، یعنی این انقلاب تمام نشدهاست. انقلاب هم یک باره اتفاق نمیافتد و بنا است به طور مرتب شکل بگیرد.
این تحول، به چه نحو بوده و چه الزاماتی به دنبال خواهد داشت؟
اگر بخواهم کلیت این بحث را مطرح کنم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، به تعبیر رهبر انقلاب که تعبیر کاملاً مناسبی است، یک «قرارگاه» است؛ یعنی معادل یک جایگاهی نیست که صرفاً سیاستگذاری کند.
برای اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی بتواند نقش قرار گاهی خود را انجام دهد، چه ضمانتهای فرایندی را پیشبینی میکنید که این نقش قرارگاهی در کشور، هم به رسمیت شناخته شود و هم در هیچ طرح و پروژه یا سندی در شورای عالی جا نماند و یا دور زده نشود؟
عرض کردم که برای تحول در کل نظام فرهنگی، متغیری به نام نهاد دینی داریم که باید آن را تقویت کنیم؛ یعنی در کشور، یک سازمانهای بوروکراتیک و رسمی هستند که هزینههای زیادی داشته و بهرهوری کمتری دارند. اگر نهادهای دینی هم هزینه کمی دارند و هم از بهرهوری بالایی برخوردارند. چون نهاد، فرهنگمدار و منتزع از فرهنگ هستند؛ بنابراین، اگر با شرایط کنونی، بحث قرارگاهی شدن را مطرح کنید، ممکن است نیازمند ضمانتهای قانونی، برنامهای، بودجهای و… نیاز داشته باشد. این نوع ضمانتها در حالت گذار خوب است و بنده موافق هستم؛ ولی در حالت مطلوب اصلاً مناسب نیست. ما باید بر نهادهای خود تکیه کنیم.
باید یک بار کارهایی که در طول ۲۰ سال گذشته انجام شدهاست، روایت و تحلیل کنیم. آن کارهایی که تاکنون انجام دادهایم، مقدمه خوب و قابل استفاده برای پیگیری طرح تحول در ساختار موجود نظام فرهنگی و سیاستگذاری است.
آیا در حال حاضر که مصوبات شورا از سوی ریاست جمهوری ابلاغ میشود، برای اجراییشدن کفایت نمیکند؟
نه. در حال حاضر، وقتی مصوبه ابلاغ میشود، در دستگاه دولتی، در اولویت دهم قرار میگیرد و اخیراً ضمانت بودجه را به این مصوبه افزودهاند. الان مصوبات ستاد نقشه جامع، حکم قانون را دارد؛ یعنی در روزنامه رسمی جمهوری اسلامی چاپ میشود و اگر کسی آن را اجرا نکند، شورا میتواند از وی شکایت کند و قاضی هم طبق همان روزنامه رسمی، میتواند او را محکوم کند.
با این حال، این نوع ضمانتها، ضمانتهای مکانیکی هستند. این وجه سلبی این بحث است. وجه ایجابی آن هم این است که در بحث بودجهدهی به دستگاهها، گفته میشود که این مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در ستاد نقشه است و ما به ازای آن، به مجریان، بودجه تخصیص میدهند.
در این صورت، شورا نقشی حمایتی خواهد داشت؟
بله، یعنی در آن حالت قرارگاهی، باید خط مقدم و افرادی که در آن قرار دارند، نیات عالی قرارگاه را فهم کنند و زمانی که قرارگاه دستور داد که به این خط بزنید، بزنند وگرنه قرارگاه که نمیتواند دیگران را الزام و اجبار کند. ما تجربه دوران دفاع مقدس را داریم که نظیر آن را باید دوباره زمینهسازی کنیم.
کمی در خصوص تجربههایی که در خصوص بازسازی و ایجاد تحول در مباحث فرهنگی داشتهاید، صحبت کنیم.
ما باید یک بار کارهایی که در طول شاید ۲۰ سال گذشته آن هم با بهرهگیری از فرمایشات حضرت آقا انجام شدهاست، روایت و تحلیل کنیم. بنده هم آمادگی دارم تا در این خصوص، توضیح دهم و به نظر بنده، آن کارهای انجام شده از نظر کارشناسی و پژوهشی، هنوز قابلیت بهرهگیری و استفاده دارد. بنابراین، آن کارهایی که تاکنون انجام دادهایم، مقدمه خوب و قابل استفاده برای پیگیری طرح تحول در ساختار موجود نظام فرهنگی و سیاستگذاری است.
پیشنهاد ما این است که حضرتعالی آن تجربه را هم که اشاره فرمودید مقداری توضیح بفرمایید و همچنین این مسیر طی شده را آسیب شناسی و بازخوانی کنید که چرا این تجربه به سرانجام نرسید؟
یکی از این موارد که شورای عالی باید در آن نقش قرارگاهی برای خود قائل بشود، بحث ساماندهی دستگاههای فرهنگی است تا این کار کارشناسی حجیم و عظیمی که صورت گرفت، به نتیجه برسد. اما متأسفانه در نگاه قبلی شورا، حتی در دوره آقای احمدی نژاد، این نگاه وجود نداشت و امروز هم اگر اعضای شورای عالی نگاه قرارگاهی نداشته باشند، باز هم نتیجه همین خواهد بودشورای عالی انقلاب فرهنگی باید به این نتیجه اساسی برسد که اگر برای خود، نقش قرارگاهی قائل نشود، شوراهای تخصصی آن نیز به نتیجه لازم نخواهد رسید.
این هماننکته ای است که رهبری در سال ۱۳۹۳ فرمودند که شرط موفقیت شما التزام به عنوانتان است؟ اساساً التزام شورا تاکنون چگونه بوده و آیا بحث صرف وقت از سوی اعضا نیز در بحث تحول شورا، مطرح است؟
بله، حضرت آقا از سال ۱۳۸۹ تاکید دارند که شورای عالی باید نقش قرارگاهی داشته باشد. شورای عالی انقلاب فرهنگی، در جاهایی که قرارگاهی نبودهاست، به نتیجه نیز نرسیدهاست. یکی از این موارد که شورای عالی باید در آن نقش قرارگاهی برای خود قائل بشود، بحث ساماندهی دستگاههای فرهنگی است تا این کار کارشناسی حجیم و عظیمی که صورت گرفت، به نتیجه برسد. اما متأسفانه در نگاه قبلی شورا، حتی در دوره آقای احمدی نژاد، این نگاه وجود نداشت و امروز هم اگر اعضای شورای عالی نگاه قرارگاهی نداشته باشند، باز هم نتیجه همین خواهد بود.
اگر برای خود شورای عالی، نقش قرارگاهی در نظر بگیریم، به نظر شما، چهکسی برای فرماندهی این قرارگاه، مناسب است؟
اگر این شوراهای انقلاب درست شد، نیاز به یک شورای عالی دارد که بالای آنها باشد. البته لازم نیست اعلام کنیم؛ اما به هرحال، باید یک شورای عالی وجود داشته باشد تا رهبران این کشورها در آن حضور داشته باشند. اگر این نگاه را داشته باشیم، شورای عالی انقلاب فرهنگی، میشود قرارگاه شورای عالی که رئیس آن، رئیس جمهور ما است.
در الگویی که گفتید، نیروهای مردمی، به مثابه نیروهای پیشرو در تحولات فرهنگی، در ابعاد مختلف سیاستگذاری، مسالهشناسی، تصمیمگیری، تغییر اسناد و… چقدر میتوانند کنشگری داشته باشند؟
در ابتدا توضیح دادم که اساساً فرهنگ، محیط است؛ یعنی اگر مردم نقش نداشته باشند، کاری نمیتوان کرد. فرهنگ را مردم میسازند. اما مردم چگونه میتوانند نقشآفرینی کنند؟ مردم را باید در نهادها بیاوریم و نهادها، به ویژه نهادهای دینی را تقویت کنیم و اگر این بحث را دنبال کنید به اینجا خواهد رسید که اگر لازم است جامعه را آموزش دهیم، چرا متولیان آموزش و تربیت روحانیون و اداره آنها در شورای عالی انقلاب فرهنگی نیستند؟ چرا رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه در شورا جایی ندارد؟ ائمه جمعهای که با مردم ارتباط دارند، باید بیایند در اینجا نظر بدهند.
باید تعداد و ترکیب شورا طوری باشد که وقتی تصمیمی گرفته می شود، تمام مجریان این تصمیمات، در شورا حضور داشته باشند. سیاست یعنی تعیین جهت. آقای میسبرگ میگوید: سیاستگذاری مثل سفالگری است. سفالگری که یک گل خام را شکل میدهد، ابتدا شکل را ترسیم میکند و با مهارت و دانشی که دارد، دست وی با ذهن او هماهنگ کار میکند تا آن را شکل دهد. ذهن چیزی نیست دست یک چیز دیگر. بلکه دست هوشمند است و این دو، یک جهت دارند. سیاستگذاری هم به همین نحو است؛ یعنی سیاست اصلاً جهتی است که در حال حرکت است. شورا برای چهکسی سیاست میگذارد؟ اعضای شورا برای خود سیاست میگذارند. شورا مشتمل بر وزیر ارشاد و رئیس جهمور و… است که سیاستی میگذارند که با هم محقق کنند. با این حساب، شورا باید شورایی باشد که چنین ویژگی در آن باشد.