تحلیل هفته
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، ابتدا از مسأله بین رسانهای شروع کنیم. خبرگزاری رسا اول دی ماه مصاحبهای با حجت الاسلام سقای بیریا داشت که پس از منتشر کردن آن، سایت جماران و اطرافیان یادگار یادگار امام به هراس افتادند؛ آنها طی تماسی با حجت الاسلام بی ریا، سعی داشتند سخنان ایشان را به نفع خود تغییر داده و از خود این شبهه را که جماران تریبونی شده برای مخالفان نظام، بزدایند ولی حجت الاسلام بیریا در پاسخ به این سؤال که رسا چند وقتی است ما را مورد هجمه قرار میدهد، گفت: مؤسسه که قداست ندارد، محتوا مهم است!
البته اگر کسی به سایت خبرگزاری رسا رجوع کند و بدون پیشزمینه گفتوگوها، یادداشتها، خبرها و گزارشهایی که پیرامون مسأله تحریف امام و ایرادات مؤسسه تنظیم و نشر آثار ایشان را مشاهده کند، بعید است بویی از کینه و عداوت استشمام کند و هر مسألهای که در این خبرگزاری مطرح شده، ایراداتی واضح و آشکار از سوی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام بوده که مردم، علما و دلسوزان نظام نسبت به آن گلهمند بودند.
اصلاحات اعتدال
انتشار خودسرانه خبر دیدار روحانی با رهبر انقلاب را تیم رسانه ای نزدیک به علی لاریجانی در فضای مجازی منتشر کرده و این محاسبه را تقویت کرده که احیای روحانی و لاریجانی مدت هاست که به هم گره خورده است. انتشار یکطرفه خبر این دیدار، معنایی جز نیاز شدید جریان اعتدالی برای جلب توجه و ایجاد روزنه برای احیای سیاسی نیست و نکتهای که تحلیلگران اشاره میکنند آن است که جریان اعتدالی برای ادامه فعالیت سیاسی علاوه بر عدم مقبولیت، احساس عدم مشروعیت نیز دارد.
مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری گفت: دیدار «حسن روحانی» با رهبر معظم انقلاب به درخواست رئیسجمهور سابق و با پیگیریهای مکرر ایشان انجام شد و یک دیدار عادی بود.
این نکته از اینجا فهمیده میشود که جریان رسانهای نزدیک به لاریجانی یکی از اصلیترین محورهای انتشار خبر دیدار روحانی با رهبری، محتوای آن را به گزارش عملکرد او از دولت تدبیر و امید به مقام معظم رهبری اختصاص داده اند! همین گزاره نشان می دهد که تیم رسانه ای جریان اعتدالی از عدم قائل بودن دستاورد برای دولت تدبیر و امید در نزد افکار عمومی و نخبگان در رنج است و میخواهد از طریق خبرسازیهای تقلبی برای روحانی و بانیان وضع موجود، القای دستاورد کند.
تلاش برای بازگشت مجدد لاریجانی و روحانی به صدر اخبار با وجود اطلاع از وضعیت این افراد در افکار عمومی و ضعیف ترین کارنامه فقط نشانه عطش برای بازگشت به قدرت است. در نتیجه تیم رسانه ای جریان اعتدال با دستاویز قرار دادن حمله لاریجانی به شورای نگهبان تلاش میکند با مظلوم نمایی که برای وی مقبولیت اجتماعی ایجاد کند و از سوی دیگر با درز خبر دیدار روحانی با رهبر انقلاب، به دنبال خلق مشروعیت برای رئیس دولت تدبیر و امید است.
امیدی به تیم امید فوتبال ایران هست؟
مشکل از آنجایی شروع میشود که یک نفر به قدری خود را بالا میبیند که به کسی پاسخگو نیست. این مشکلی است که غالب سلبریتیها و چهرههای سرشناس به دام آن میافتند و از زاویهای حق به جانب به مسائل مینگرند؛ از همین رو اگر مرتکب اشتباهی شوند عذرخواهی که هیچ بلکه دیگران را متهم میکنند. با گذشت چند روز پس از اقدام زننده مهدی مهدویکیا، سرمربی تیم امید ایران در پوشیدن لباسی که پرچم رژیم جعلی اسرائیل بر آن نقش بسته بود و نیز بازی در تیمی که سرمربی تیم مقابل آن یک صهیونیست بود، انتظار میرفت این فوتبالیست سابق از اقدام خود عذرخواهی کند، ولی او در یک حرکت سخیف دیگر با انتشار پستی طعنهآمیز در فضای مجازی، منتقدان خود را به دورویی متهم کرد!
اگر کسی یک نگاه به رسانههای رژیم صهیونیستی بکند و خوشحالی و استقبال آنان از این اقدام را ببینند، عمق این فاجعه را درک خواهند کرد. او با این اقدام و عدم عذرخواهی خود وارد زمینی شده است که پیام آن تطهیر جنایات رژیم صهیونیستی و عادیسازی و مشروعیتبخشی به این غده سرطانی است. بعید است کسی رژیمی که دستش به خون زن و کودک مردم مظلوم جهان آغشته است را قبول کند و از او برائت نجوید اما عدهای به خاطر خود بزرگ پنداری، حاضر به برائت از آن نمیشوند.
جدای از این مسائل، اگر کسی لحظهای خیال کند فوتبال از سیاست جداست، باید او را به علت ساده لوحی شدید بازخواست کرد. حال پدیده سیاسی فوتبال طرفداران زیادی در سرتاسر جهان دارد که حاضرند از دو شب قبل بازی پشت درب های ورزشگاه بروند تا بازی تیم محبوبشان را تماشا کنند؛ سؤال این است که این حجم از علاقه به یک ورزش آیا نمیتواند مشکل ساز شود؟
پاسخی برای این «اگر» ها بیابید
قطعا پس از بیان این نکته عدهای ما را به توهم توطئه متهم میکنند ولی این مسأله هشداری جدی است که مسئولان و آینده پژوهان و همه دلسوزان این مملکت باید بدان اهتمام ورزند. فرض کنید قرار است جام جهانی بعدی در فلسطین اشغالی برگزار شود و تیم ملی کشور ما نیز یکی از راهیافتگان به جام جهانی است؛ آیا خود بازیکنان حاضرند شرکت نکنند و آیا مسئولان اجازه این کار را خواهند داد؟ همچنین فرض کنید در بازی سرنوشت سازی ایران در مقابل اسرائیل قرار بگیرد؛ آیا اگر بازی به هر دلیلی لغو شود احساسات این چنین افرادی قابل کنترل است؟
در مسأله مهدوی کیا، موج کوچکی از این مسأله نمایان شد. یک بازیکن محبوب ایرانی عمدا یا غیر عمد در پازل رژیم صهیونیستی بازی کرده است؛ آیا جوانان فوتبالی از او ناراحت اند یا بر محبوبیتش افزوده شده است؟ آیا فدراسیون او را تأیید میکند یا برای او جریمهای در نظر گرفته؟ آیا مسئولان مملکت این مسأله را مهم میدانند یا از کنار آن به آسانی میگذرند؟ مسأله رژیم صهیونیستی از آرمانهای اصلی انقلاب است که باید برای مردم به خصوص جوانان حل شود وگرنه قطعا در آینده به مشکل برخواهیم خورد.
البته ناگفته نماند ما قهرمانان زیادی داشتیم که وقتی با یک بازیکن یا تیمی از اسرائیل مواجه شدند، آن را به رسمیت نشناخته و انصراف دادند و این نشانه خوبی است. به عنوان نمونه میشود به آرین غلامی، استاد بزرگ شطرنج ایران اشاره کرد که پس از انصراف در مقابل بازیکنی از اسرائیل، موفق به دیدار با رهبر انقلاب شد و مورد تمجید قرار گرفت.
9 دی ماه، تولد دوباره انقلاب
امروز نهم دی ماه سالروز اتحاد بزرگ مردم ایران در مقابل فتنه گرانی است که در محرم سیدالشهدا به خیابانها آمده و با بهانههای واهی مانند تقلب، مملکت را به آشوب کشیده اند. نه دی ماه بار دیگر نشان داد که مردم ما قلبشان برای سیدالشهدا و رهبر حسینیشان میتپد و اجازه نمیدهند بی حرمتی اتفاق بیفتد. مسألهای که جای بحث دارد، نقش تشکلهای مردمی مانند بسیج، هیأت، تشکلهای دانشجویی و طبگی است که اگر آنها نبودند، این حرکت عظیم مردمی شکل نمیگرفت.
سؤال دیگری که باید پاسخ داده شود این است که آیا امروز نیز همان تشکلهای مردمی مذکور توان این را دارند که اگر خدایی ناکرده فتنهای شد بازهم به میدان آمده و آن را جمع کنند؟ آیا امروز بسیج و هیئات به قوت قبل هستند؟ این که آیه شریفه میفرماید فذکرهم بأیام الله، صرفا این نیست که یک همایش سوری و بی حاصل برگزار شود و بگوییم ایام الله زنده شد! ضمنا بازپخش کردن هرساله یک فیلم طلایی! در ایام 9 دی شاید ملال آور باشد!
9 دی بار دیگر انقلاب را زنده و اثبات کرد که مردم پای نظام خود ایستاده اند. امروز نیز باید این مسأله نقویت شود و هرسال در سالروز این یوم الله، مسأله مردم سالاری و مردم داری مورد بررسی قرار گیرد و آسیب شناسی شود تا آینده قوی تری را برای این کشور رقم بزنیم.
مکتب انقلاب
از قضا شهادت سردار سلیمانی و وفات آیت الله مصباح در همین ایام واقع شده و دست اندرکاران این مراسمات و بزرگداشتها میتوانند با جمع کردن و همسو کردن این مراسمات فعالیتهای خوبی را شکل دهند. حاج قاسم به عنوان یک مکتب و آیت الله مصباح نیز همچنین، میتوانند الگوی کاملی از ولایت مداری باشند اگر اندیشه روشنی بر روی سیره آنها کار کند.
این دو بزرگوار اگر به عنوان یک مکتب عرضه شده و الگو قرار گیرند، متربی هم مبانی اسلامی قوی و هم میدان داری قوی را پیدا خواهد کرد و به جد میتوان تربیت یافتگان این مکتب را شخص تراز انقلاب اسلامی دانست.