فرار شاه آمریکایی
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، احساس خطر شدید آمریکا نسبت به فروپاشی سلطنت محمدرضا پهلوی، پس از آن رخ داد که تظاهرات و اعتراضات مردم ایران هر روز شدیدتر و گستردهتر میشد و با وجود وعدهها و اقدامات نمایشی شاه از یک طرف، و کشتار و سرکوب مردم از طرف دیگر، هیچ نشانهای از اتمام یا حتی کاهش خشم و انزجار مردم دیده نمیشد؛ چنان که «استروب تالبوت» - خبرنگار «تایم» که تا معاونت وزارت خارجه آمریکا نیز پیش رفت- در جریان حضور میدانی در ایران در سال 57 گفته بود: انقلاب، اگر نگویم هر ساعت، هر روز شتاب بیشتری پیدا میکرد.[1]
بر این اساس، آمریکا تصمیم گرفت شاه را از کشور خارج کند با این هدف که مردم، تفویض اختیارات به شاپور بختیار را باور کنند و خشم آنها فروکش نماید. چهار ژانویه مطابق با چهارده دی، یک جلسه ویژه با حضور جیمی کارتر، رییسجمور وقت آمریکا در کاخ سفید تشکیل و برای محمدرضا شاه، تصمیمگیری شد. در همان زمان، برخی رسانههای آمریکایی از جمله «یونایتد پرس» هم مشغول ترویج همین سیاست دیکته شده از سوی دولت ایالات متحده بودند.
سایروس ونس، وزیر خارجه آمریکا، مسافرت -بخوانید فرار- شاه را یک تصمیم عاقلانه دانست و گفت: با بودن شاه در ایران امیدی به پایان ناآرامیها وجود ندارد چون نمیتوان مخالفان را قانع کرد که شاه اختیارات خود را به بختیار داده و دست او را درحکومت باز گذاشته است.
در پی ابلاغ دستور کارتر به شاه توسط سولیوان ـ سفیر آمریکا در ایرانـ، ابتدا مادر شاه و خواهر او اشرف، به کالیفرنیا رفتند و سپس مادر فرح به همراه برخی فرزندان شاه در 25 دی، ایران را ترک کردند. شاه نیز طبق دستور، در روز 26 دی به همراه فرح از کشور فرار کرد. اوج سرسپردگی محمدرضا برای آمریکا این انتظار را در او به وجود آورد که مقامات کاخ سفید در این سفر از او استقبال رسمی به عمل آورند، ولی برخلاف انتظار شاه، آمریکا نه تنها از او استقبال رسمی انجام نداد، بلکه محل فرود هواپیمای او را در یک فرودگاه دورافتاده و در هنگام شب، معین کرد![2]
آمریکا از یک طرف از خشم مردم انقلابی ایران، نسبت به پذیرش شاه هراس داشت و سعی کرد تا جایی که ممکن است بدون سر و صدا انجام شود، و از سوی دیگر تصور میکرد همین که زمینه را برای خروج سریع شاه از ایران فراهم کند، موجب رضایت ایرانیان و شخص امام خمینی (رحمه الله) خواهد شد، و بدین وسیله میتواند منافعش را حفظ کند؛ اما برخلاف این خیال خام، نفرت ایرانیان از آمریکا به عنوان اصلیترین پشتیبان شاه رو به فزونی گذاشت و همین امر سبب شد تا دولت آمریکا نسبت به تداوم حضور محمدرضا در خاک خود تجدید نظر نماید.
خفت و ذلت شاه با شیب زیادی در حال افزایش بود و او که عمری به کاخ سفید خدمت کرده بود، با دستور اخراج از آمریکا روبهرو شد، تا باز هم اثبات شود شیطان بزرگ حتی به نوکران خود هم رحم نمیکند. کار به جایی رسید که به قول امیراصلان افشار، آخرین رییس کل تشریفات دربار پهلوی، «اعلی حضرت را دیگر هیچ جا قبول نمیکردند!»[3] و این شاه منفور و سرگردان، مجبور شد به باهاما، پاناما و سپس به مصر سفر کند و در اوج بیاعتباری و خواری، به کام مرگ فرو برود.
پینوشت:
[1] بروکینگز (yun.ir/p2f5t4)
[2] روزنامهی کیهان، 24 دی 1357
[3] خاطرات امیراصلان افشار، نشر فرهنگ(کانادا)، چاپ اول، سال ۲۰۱۲ میلادی
رضا رستمی