ترویج ناسیونالیسم عربی علیه ایران توسط شیخ زاید!
امارات متحده عربی در اوایل دهه ۱۹۷۰ بااراده سیاسی برای ایجاد همپیوستگی از مجموعهای از قبایل باهویت ترکیبی عشیرهای -اسلامی تشکیلشده است. برای یک واحد سیاسی منسجم نیاز به خلق عناصر سازنده هویت ملی و عمومیت بخشی آن بهعنوان هویت فراتر از تعلقات قبایل عشیرهای بود که بر اساس آن بتواند احساس ملت بودن را در میان قبایل و عشیرهها ایجاد نماید. آنچه مسلم است در امارات متحده عربی با محوریت نهادها و نخبگان سیاسی ابتدا دولت تأسیس گردیده و این الگو را میتوان با عنوان «ملتسازی دولتی» نامید. در این مدل و الگویی ملتسازی دولتی فرایند اصطلاحاً «از بالا»؛ طراحی و اجرای پروژهای هدفمند، عناصر و مؤلفههای هویت ملی را شکل داده در میان مردم و اتباع خویش بسط و گسترش میدهند و یک مبنای نوین برای تعلق اجتماعی خلق مینمایند. این فرایند دارای عناصر و سازوکارهایی است که پیرامون آن «ملتسازی دولتی» شکلگرفته اما بهواسطه سرشت ارادهای «بالابهپایین» دولتی در اصل دارای ناپایداری و بیثباتی را به دنبال خواهد داشت.
ملت پایه اصلی الگوی سازمانی اجتماعی و سیاسی در جهان امروز است که امروزه بهعنوان «ملت» و هویت ملی بهعنوان مبنای اصلی جامعه گردیده درواقع امت قرار ملت و تعلق ملی موجب سازماندهی سیاسی و اجتماعی است. نتیجه علم و عمل مبتنی بر تعلق ملی گسترش یافت. در تعریف عام «ملت» جمعیت بزرگی است که دارای فرهنگ و وحدت سیاسی را دارا هستند؛ درواقع ملت بودن دارای دو بعد سیاسی (داشتن دولت) و فرهنگی (تعلق مشترک) هست. در میان این دو عنصر (سیاست و فرهنگ) اگر بر یکدیگر تقدم داشته باشند دو مدل خروجی را خواهیم داشت. اگر فرهنگ بر عنصر سیاست متقدم باشد، دولت مختص خود را شکل خواهند داد. اگر سیاست بر عنصر فرهنگ مقدم باشد درواقع دولت بر اساس نیازها و اهداف سیاسی «ملتسازی» نمودهاند. یکی از گونههای عینی «دولت بدون ملت» امارات متحده عربی است.
دولت امارات در دهه ۱۹۷۰ محصول اراده سیاسی (نوع دوم مورداشاره) برای به هم پیوستن جماعتهای قبایلی باهویت ترکیبی عشیرهای - اسلامی است. برای ایجاد دولت باتوجه به ازهمگسیختگی و چندپارگی مجموعهها نیازمند خلق عناصر سازنده هویت ملی و عمومیت بخشی به آن با عنوان هویت فراتر از قبایل و عشیرهها برای ایجاد احساس یک ملت بودن است، درواقع این همان فرایندی است که میتوان آرا «خلق ملت توسط دولت» یا «ملتسازی دولتی» نامید.
در این گزارش سعی بر آن است تا به ابعاد و ویژگیهای فرایند ملتسازی تجربهشده و همچنین الگوهای مرتبط با آن در امارات متحده عربی ارائه گردد. فرضیه موضوع ملتسازی دولتی در امارات متحده عربی به این صورت قابلارائه است.
بعد از تأسیس امارات متحده عربی با مجموعهای از شیخنشینهای قبایل و عشیرهها به دلیل فقدان عناصر پیونددهنده یک چالش هویت مشترک را ایجاد نمود. برایناساس نخبگان با ساخت و تقویت یک هویت ملی مشترک ازجمله پان عربی را در دستور کار قراردادند و با سازگارهایی ازجمله تاریخسازی، نمادسازی و غیرت سازی پروژه ملتسازی را آغاز نمودند. برخی اندیشمندان معتقد هستند که هویت ملی امارات مبتنی بر توزیع رانت بوده و به همین سبب فرایندهای شکلگیری طبقه و هویت رخ نداده و هم دولت و هم جامعه، چندپاره شدهاند. برخی دیگر بر این باور هستند که ملیگرایی اماراتی با ایجاد حماسه بادیهنشینان بهعنوان گروههایی که باید جذب و تلفیق شوند، شکلگرفته است.
بر اساس دیدگاه علوم اجتماعی در مورد پدیده ملت و تعلق ملی به نظر میرسد مناسبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بسیار مؤثر بوده است. در این گزارش با تمرکز بر علل و عوامل شکلدهنده مفهوم «ملت» و «ملیگرایی» بر دگرگونی سیاسی است؛ چراکه توسط طبقات ممتاز جامعه «ملت» را تعریف و جمعیت را برای تأمین منافع خویش همراه نموده و با ابداع سنتها ابزاری جهت مهندسی اجتماعی باهدف کسب قدرت دولتی و خطمشیهای حکومتی را طراحی و اجرا مینمایند. ابداع سنت برخاسته از طبقه ممتاز جامعه میتواند منزلت جدیدی را در اجتماع ایجاد نماید، بدین ترتیب روشنفکران مدرن و طبقات ممتاز سنتهای کهنه و قدیمی را آگاهانه و عامدانه طرح و تعدیل مینمایند و ناگزیر سنتی متفاوت ازآنچه وجود داشت را به دست میآورند و این طبقات نمادهایی متداول از سنتها را برمیگزینند که به اتحاد اجتماعهایشان در جهت کسب منافع سیاسی و اجتماعی کمک نماید.
در تجربه ملتسازی در امارات متحده عربی، وجه تقدم ایجاد دولت و ساخت سازی بر شکلگیری تعلق ملی است. درواقع نقش و تأثیر کلیدی «عنصر سیاسی» و نقش دولتها و نخبگان سیاسی در ملتسازی آشکار و مشخص است؛ چراکه کشور امارات متحده عربی نه پیشینه تمدنی برجستهای دارد که هویت ملیاش طی فرایند طبیعی شکلگرفته باشد و نه از طریق یک همهپرسی مردمی یا یک جنبش انقلابی استقلالخواهانه شکل گرفت، بلکه از ائتلاف قدرتهای محلی در قالب یک نظام فدرالی از قیمومیت انگلیس خارج شد و از طرفی خاک امارات در طول تاریخ اقامتگاه دزدان دریایی بوده و فرهنگ آن در طول تاریخ تاریکی از ضعیفترین گونههای فرهنگی عربی است. جامعه امارات متحده عربی برخاسته از یک فرهنگ قبیلهای و بادیهنشینی بوده که در نظام قبیلگی اولین واصلیترین اولویت حفظ قبیله و فاقد ایدئولوژی است. دولت امارات از چنین ویژگی برخوردار است. «هویت» بهعنوان چالشی جدی در دولت امارات بوده و از طرفی عناصر پیوند، پیونددهنده روشنی وجود نداشتند؛ بنابراین نیازمند ائتلافی فراتر بود تا بتواند پیوند ذهنی میان آنها و اتباع برقرار نمایند. در عصر شیخ زاید امارات در چارچوب ناسیونالیسم عربی و امت گرایی اسلامی فعالیت نمود. با درگذشت شیخ زاید بهمرور سیاست امت گرایی عربی جای خود را به سیاست ملتسازی دولتی میدهد. در عصر محمد بن زاید فرایند امت گرایی به ملتسازی دولتی با روشهای مختلفی انجام پذیرفت.
سنت سازی برجستهترین فن پروژه ملتسازی دولتی امارات بهحساب میآید. در این فن فرهنگ و آداب رسوم اماراتی با میراث تاریخی پیوند برقرار میشود. برایناساس برنامههای بسیاری از قبیل جشنوارهها، فعالیتهای اجتماعی، برنامههای تلویزیونی، هنری، فرهنگستان شعر، ورزشی و تفریحی سنتی است.
تاریخسازی با رویکرد این مطلب که نشان دهد، اماراتیها جمعیت بیاصالت نبوده همچون دیگر ملتهای عربی اعم از شامات دارای تمدن تاریخی با قدمت و اصالت مشخص هست. برایناساس با ساخت محوطههای باستانی و موزههای مختلف این پیام را به جهان ارائه مینمایند که تمدن آنها ریشه عمیقی دارد.
نکته فراوان آنکه با همه این اقدامات و تلاشها امارات نتوانسته است حتی یک مورد را در بخش سنت و موزهها در یونسکو به ثبت جهانی برساند.
مناسبات سازی حکومتی، بهعنوان یک کنش نماد ساز برای تقویت غرور ملی و تاریخسازی و تعطیلات رسمی با سالگرد استقلال کشور امارات و روز پرچم بهعنوان نماد وحدت از سایر اقدامات ملتسازی دولتی است.
در کنار تصویب مناسبات حکومتی، یکی دیگر از پروژههای نمادسازی در قالب «نامگذاری» تعریف میشود که مهمترین آن نامگذاری خلیج عربی بجای خلیجفارس است که درواقع تلاش برای نامگذاری و تاریخسازی عنوان نمود.
نهایتاً با احداث برجهای خلیفه و عرب جهت ترسیم امارات بهعنوان یک کشور موفق و پیشرو تلقی شود که مایه افتخار اماراتی بودن برتر شهروندان گردد.
آنچه تاکنون بهعنوان فن پیشگفته ذکر گردید اماراتی بودن را تعریف مینمود. فن دیگری معرف اماراتی نبودن را بیان مینماید. بهعنوانمثال دولت امارات تفسیر انقلابی از اسلام را بهمثابه مبانی نظری سستکننده نظام میداند و برایناساس تمایل دارد تا در یک فقه محافظهکار و صلحآمیز را به رسمیت بشناسد چراکه معتقدند که افراطگرایی در جهان اسلام محصول «آشوب فتوا» است و نتیجه میگیرد پشت هر عمل تروریستی یک فتوایی وجود دارد؛ بنابراین امارات حکومت را در خدمت با اسلام سیاسی میبیند. یکی دیگر از پروژههای ملتسازی تقویت ناسیونالیسم عربی از دیرباز برعلیه ایران بهعنوان قدرت منطقهای بوده است که در دروس و کتابهای آموزشی بازنمایی گردیده و علاوه ادعای مالکیت بر جزایر سهگانه و از همه مهمتر تقابل امارات با آرمان فلسطین و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی و تأسیس پایگاه نظامی مشترک اماراتی، اسرائیلی است.
بهطور خلاصه با سازوکار سنت سازی فرهنگ اماراتی بودن را با برنامههای فرهنگی و سنتی را احیا نمود و با سازوکار تاریخسازی یک تاریخ غنی و کهن را ترویج نمود تا واقعی بودن ملت اماراتی را آثار باستانی، تأسیس موزهها و تدوین در نظام آموزشی القا نماید و با سازوکار نمادسازی موجب انجام اجتماعی و ابزار تعهدآور برای اماراتیها برای کسب منافع دولت با نامگذاریهای حکومتی و تعطیلات رسمی ملی ایجاد نمود و با سازوکار غیریتسازی هویت ملی اماراتی را به تعیین سایر دیگرها با فنهایی ازجمله تغییر در فقه انقلابی، اسلام سیاسی و تقابل با ایران تعریف نمود.
مجموع سازوکارهای مورداشاره ملتسازی دولتی امارات متحده عربی بهعنوان ابزاری برای پیشبرد مقاصد دولت بوده که جامعه را دستخوش مداخلات این مقاصد نموده است. بهبیاندیگر ملتسازی دولتی امارات گونهای از ملتسازی ابزاری است که نهادهای کهنه و سنتی جامعه را با نهادهای مدرن امروز ترکیب نموده و با مناسبات دولت، جامعه را شکل تازهای داده است و دولت امارات مرجع هویتیابی جامعه امارات بهحساب میآید.
جمعبندی:
ملیگرایی در امارات متحده عربی نمونه کاملی و تمامعیار پروژه ملتسازی دولتی است که جامعه امارات باریشه قبایل و عشیرهها که فاقد تمدن و هویت پیشینه قوی و نیرومند هستند در یک فرایند غیر دموکراتیک بهعنوان یک دولت اعلام موجودیت کردند. دولتمردان اماراتی تلاش نمودند تا گذشته حتی را با آینده مدرن تلفیق نمایند تا ضمن اصیل و ریشهدار بودن افرادی متحد و ثروتمند به نظر برسند تا بتوانند به اماراتی بودن خویش افتخار نموده و در چشم جهانیان مورداحترام واقع شوند.
از سوی دیگر احتمال بروز چالشهای فراوانی وجود دارد که اصلیترین چالش فرایند خلق هویت ملی است چراکه تعلقات ملی کاملاً ذهنی بوده و صرفاً از سوی گروه نخبه و نهادهای قدرت شکلگرفته است و در درازمدت ناپایدار است و عناصر مصنوعی بدون عمق با چالش همراه خواهد بود.
چالش بعدی، چالش خارجی ملتسازی دولتی است که هویت ملی اماراتی را باهویت امتی عربی - اسلامی در عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی است که بیان این امر است که امارات به دنبال منافع از طریق متحدان غیرعربی است. هدف اولیه سیاست خارجی دولت فوق ناسیونالیست و افراطی نتانیاهو گسترش دادن توافقات و تحکیم روابط دیپلماتیک با کشورهای عربی خلیجفارس است و به نظر میرسد که در امارات متحده عربی با راهبرد مهار حضور ایران در منطقه و تقویت الزامات انرژی، امنیتی و تجاری باشد. اقدامات اخیر امارات در برقراری روابط با رژیم صهیونیستی بیانگر این امر است که سران امارات توسط سران خارجی در حال هدایت به مسیر اشتباه است. این مسیر اشتباه حاصل تزریق احساس ناامنی کاذب است که آمریکاییها در ذهن اماراتیها بوده که منجر به این شده است که امارات متحده عربی همواره خود را در سایه ترس میبیند که این ترس یک توهم برنامهریزیشده است. ماحصل سادهلوحی حاکمان عربی، فدا نمودن منافع امارات در بازی سیاست مدران غربی است.
باتوجهبه افول امریکا در جهان، امارات نیز همانند سایر کشورهای عربی بهخوبی درک نموده است که قدرت غربیها پایدار و قابلاعتماد نیست، به همین دلیل شاهد گرایش کموبیش سران اماراتی به سمت ایران هستیم؛ اما هنوز محاسبات خویش را بر روی نظریه دیکته محور غرب و رژیم صهیونیستی تنظیم مینماید.
حکام عرب باید بدانند که نمیشود به دنبال امنیت پایدار بود؛ ولی درعینحال، مطابق میل لابی صهیونیسم عملکرد. رژیم صهیونیستی برای عادیسازی روابط خویش با امارات متحده عربی به موضوع درصد نسبت جمعیتی شیعیان به سایر مسلمانان جهان استفاده نموده که این امر بیان این است که در صورت اتحاد بین مسلمانان بر سر موضوع فلسطین یکی از چالشهای موجودیت موقت رژیم را تشدید خواهد نمود. از سوی دیگر رژیم سعی دارد با عضویت در سازمانهای مختلف بینالمللی در اجماع جهانی برای رفتار سیاسی عادیسازی روابط با کشورهای عربی را ایجاد نماید و عادیسازی با امارات را بهعنوان یک الگو جهت سایر کشورهای عربی در دستور کار قرار دهد.
*جواد معصومی/پژوهشگر بینالملل