واکاوی ابعاد شهادت امیر المؤمنین از منظر آیت الله مکارم شیرازی
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، امروز مصادف است با بیست و یکم ماه مبارک رمضان؛ سالروز شهادت مولاى متّقیان، امیر مؤمنان على بن ابی طالب علیه السلام (در سال چهلم هجرى) است که جهان اسلام را در غم و اندوه عظیمى فرو برد.[1]،[2]
لیکن راه و منش ایشان چه در دوران حضور در عصر پیامبر صلّی الله علیه وآله وسلّم و چه در دوران خانه نشینی و چه در دوران حکومت برای همه مردم در تاریخ بشریت یک الگوی تمام عیار برای همۀ مسلمانان است.[3]
پیشگویی پیامبر در مورد شهادت امام علی علیهما الصلاة والسلام
لازم به ذکر است حضرت از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم مژده شهادت را شنیده بود، و می دانست به دست اشقى الآخرین (عبد الرحمن ابن ملجم) شهید می شود[4] لذا پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در فرازی فرمود: «اى علی! پس از من پیروانم در بوته آزمایش قرار می گیرند» عرض کردم اى پیامبر خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم مگر نه این است که در جنک احد پس از آنکه افرادى شهید شدند و من از این که به سعادت شهادت نرسیده بودم ناراحت شدم به من فرمودى «بشارت باد بر تو که سر انجام شهید خواهى شد» در پاسخم فرمود: «آن گفته درست است ولى بگو در آن موقع چگونه صبر خواهى کرد؟[5]
عرض کردم چنین موردى از موارد «صبر» نیست، بلکه از موارد بشارت و شکر است (شهادت نعمت است نه مصیبت) آن حضرت به من فرمود: اى على این مردم پس از من با ثروتشان آزمایش می گردند و دین دار بودن را منتى بر خدا قرار می دهند، و با این حال انتظار رحمتش دارند و از قدرت و خشمش خود را در امان می بینند.[6]
پیشگویی امام علی علیه السلام درباره شهادت خود
نهج البلاغه پر است از پیشگوییهایى که امام علیه السلام درباره حوادث آینده دارد و گاه چنان جزئیّات آن را شرح می دهد که گویى با چشم، همه آنها را در برابر خود می بیند.[7]
«ابن ابى الحدید» در این زمینه نکته جالبى دارد و آن اینکه می گوید: «امام علیه السّلام در این خطبه، به خدا سوگند یاد می کند که از هر حادثه اى تا قیامت از او سؤال کنند، از تمام آنها خبر می دهد و حتّى جزئیّات آن را بازگو می کند». سپس می افزاید: «این سخن از آن حضرت نه به معناى ادّعاى ربوبیّت است، نه به معناى ادّعاى نبوّت؛ بلکه امام می فرمود اینها را با تعلیم پیامبر فراگرفته است» و بعد می گوید: «ما این سخن را بارها آزموده ایم و کاملا مطابق واقعیّت دیده ایم و به صدق دعوى آن حضرت پى برده ایم؛ مانند اخبار از ضربت خوردن آن حضرت به گونه اى که محاسن مبارکش با خون سرش خضاب شود».[8] این گواهى کسى است که به امامت آن حضرت به عنوان یک پیشواى معصوم اعتقادى ندارد؛ ولى مسئله از نظر ما بسیار روشنتر است؛ زیرا ائمه معصومین علیهم السّلام هم وارث علوم فراوانى از پیامبر اسلام بودند؛ هم حقایق تازه اى را از قرآن درک می کردند که دیگران درک نمی کنند و هم الهامات غیبى بر قلب آنها وارد می شد.[9]
دربارۀ توطئه گران ترور امام علی علیه السلام
هنگامى که انسان حالات خوارج را مطالعه می کند می بیند آنها افراد بیگناه را سر می بریدند و حتى شکم زن باردار را پاره می کردند و او و جنینش را می کشتند و حتى قتل امیرمؤمنان على علیه السلام را واجب می شمردند؛ اما با این حال صداى زمزمه تلاوت قرآن شبانه و نماز شبشان همواره به گوش می رسید. [10]
بر این پایه خوارج، افراد خطرناکى محسوب می شوند که از هیچ جنایتى ابا ندارند.[11] این گروه که زمام اختیار خود را به دست شیطان و هواى نفس سپرده بودند به ظاهر به عبادات و قرائت قرآن اهمیت بسیار می دادند؛ ولى از ریختن خون بی گناهان و فساد در میان مسلمین ابا نداشتند و با همین تفکرات واهى به اینجا رسیدند،[12] که فرمان قتل على علیه السلام به دست آنان صادر شد و امام علیه السلام به دست آنها شربت شهادت نوشید.[13]
تکفیری ها؛ زائیده تفکر خوارج
ریشۀ پلید تکفیری ها به خوارج زمان حضرت علی علیه السلام برمیگردد که در آن دوران به گفته های خود عمل نکرده بودند؛ این افراد کسانی هستند که غیر از اعضا گروه خودشان، باقی افراد را کافر دانسته و قتل آنها و خانواده هایشان را مباح می دانند. [14]
اینگونه است که وهابیون امروز، به آسانى ده ها و صدها نفر از افراد بیگناه، زن و کودک و پیر و جوان را به خاک و خون می کشند سپس در نمازهاى پنجگانه با صفوف منظم و خواندن سوره هاى طولانى به وسیله امام و زمزمه آمین بعد از حمدشان و اهمیت فوق العاده دادن به مدّ «ولا الضالین» حضور پیدا می کنند به گونه اى که هر کس اعمال سوء و جنایت هاى فوق العاده آنها را ندیده و نشنیده باشد تحت تأثیر واقع می شود و گمان می کند اینها فرشتگانى هستند در روى زمین در حالى که شیاطینى هستند مستحق جهنم و سجین.[15]
شاید کلام امام امیرمؤمنان على علیه السلام[16] اشاره به همین گروه باشد آنجا که می فرماید: هنگامى که خوارج نهروان کشته شدند به امام علیه السلام عرض کردند خوارج همه هلاک شدند، امام علیه السلام فرمود: «چنین نیست، به خدا سوگند! آنها نطفه هایى در صُلب مردان و رحم زنان خواهند بود و هر زمان شاخى از آنها سر برآورد قطع می گردد، تا اینکه آخرشان دزدان و راهزنان خواهند بود!».[17]
گفتگوی امیرالمؤمنین علیه السلام با ابن ملجم مرادی قبل از شهادت
در تاریخ طبری و همچنین در کامل ابن اثیر آمده است که قاتل على علیه السلام، عبدالرحمان بن ملجم پیش از آنکه مولا به شهادت برسد او را خدمت على علیه السلام آوردند. حضرت به او فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نیکى نکردم؟ گفت: آرى به من نیکى کردى.[18]
فرمود پس چه چیزى باعث شد که این جنایت را انجام دهى؟ گفت: من چهل روز شمشیر خود را تیز کردم و از خدا خواستم که بدترین خلقش با آن به قتل برسد. امام علیه السلام فرمود: (درست گفتى) تو را که بدترین خلق خدا هستى با شمشیر خودت قصاص خواهند کرد».[19]،[20]
آخرین سفارش های امیر المؤمنین علیه السلام در بستر شهادت؛ سفارش به عبادت خدا
در حدیث معروفى می خوانیم که امیر مؤمنان على علیه السلام در وصایاى خود بعد از آنکه فرق مبارکش با شمشیر ابن ملجم جنایتکار شکافته شد فرمود:[21] «اللّهَ اللّهَ فِی الصَّلاةِ فَإِنَّها عَمودُ دِینِکُم؛ خدا را، خدا را درباره نماز، چرا که ستون دین شماست».[22]
می دانیم هنگامى که عمود خیمه در هم بشکند یا سقوط کند، هرقدر طناب ها و میخ هاى اطراف محکم باشد اثرى ندارد، همچنین وقتى ارتباط بندگان با خدا از طریق نماز از بین برود اعمال دیگر را از دست خواهد داد.[23]
انس و اشتیاق امیرالمؤمنین علیه السلام به مرگ
حضرت علی علیه السلام در آخرین بخش از وصیّت خود، موضع خود را در برابر مرگ و شهادت بیان می کند؛ همان چیزى که در موارد دیگرى از نهج البلاغه نیز منعکس است و آن اینکه من نه تنها از مرگ نمی ترسم، بلکه عاشق بی قرار مرگى هستم که در راه خدا و براى خدا باشد. می فرماید: «به خدا سوگند چیزى از نشانه هاى مرگ به طور ناگهانى به من روى نیاورده که من از آن ناخشنود باشم و طلایه اى از آن آشکار نشده که من آن را زشت بشمارم من نسبت به مرگ همچون کسى هستم که شب هنگام در جستجوى آب باشد و ناگهان در میان تاریکی ها به آن برسد و یا همچون کسى که گمشده (بسیار نفیس) خود را ناگهان پیدا کند (چرا که من به این واقعیّت معتقدم) که آنچه نزد خداست (در سرای دیگر) براى نیکان بهتر است»[24]
لذا تأمل در کلام نورانی آن حضرت مبنی بر «کقارب ورد و طالب وجد» اشاره به این است که من مرگ و شهادت را همچون تشنه کامى که زودتر از آنچه فکر می کرد به سرچشمه آب رسید، به دست آوردم و گمشده خود را که سالها در انتظارش بودم یافتم.[25]
بى جهت نیست که طبق روایت مشهور هنگامى که عبد الرحمن ملجم مرادى فرق نازنین امام علیه السلام را در محراب عبادت شکافت، امام علیه السلام فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة؛ به پروردگار کعبه رستگار شدم».[26]
تخلّق به اخلاق کریمانه؛ نحوه برخورد علی علیه السلام با قاتلش
بعضى گفته اند تعبیر به «کرائم اخلاق» چیزى فراتر از «حسن اخلاق» است، مثلا حسن اخلاق ایجاب می کند که کار خوب را با کار خوب، یا بهتر از آن پاسخ دهند، ولى کرامت اخلاقى می گوید، بدى را باید با خوبى پاسخ داد. شبیه رفتارى که على علیه السّلام بعد از ضربت خوردن، با ضارب خود، «عبد الرّحمن بن ملجم مرادى» انجام داد.[27]
توصیه هاى امام امیرالمؤمنین علیه السلام درباره قاتلش «عبد الرحمان بن ملجم مرادى» نشانى از گذشت کریمانه آن حضرت است.[28]
از آن معروفتر داستان توصیه هاى او درباره قاتل خویش «عبدالرحمان ملجم مرادى» که به فرزندان خود سفارش کرد آب و غذا و وسیله استراحت این زندانى را فراهم کنند و فرمود: اگر زنده بمانم خود می دانم با او چگونه رفتار کنم و اگر شما هم عفو کنید بهتر است و اگر (مصلحت عموم مردم ایجاب کرد که) لازم بدانید او قصاص شود تنها را با یک ضربه وى را قصاص کنید همانگونه که او یک ضربه بر من وارد کرد.[29]
امیرمؤمنان على علیه السلام این درس را از استادش پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله وسلّم آموخته بود که نمونه روشن آن عفو عمومى حضرت در داستان فتح مکه است.[30]،[31]
لذا امام علیه السلام در آخرین توصیه خود می فرماید: «و او را مثله نکنید (گوش و بینى و اعضاى او را جدا نسازید) که من از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم شنیدم می فرمود: از مثله کردن بپرهیزید، هرچند نسبت به سگ گزنده باشد!».[32]
سخن آخر
در خاتمه باید گفت همگان باید در راه شناخت اسلام و شناخت مکتب انسان ساز علی علیه السلام حرکت نمایند.[33] و مراقب باشند در این شب ها وقتی نام امام علی علیه السلام برده می شود از خدا بخواهند که از تقوا و علم و زهد و فداکاری و ایثار حضرت، در وجود ما تجلی کند تا بتوانیم بگوییم که شیعه آن حضرت هستیم.[34]
[2] کلیات مفاتیح نوین، ص 695.
[3] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، مدرسۀ امام کاظم علیه السلام؛ 1395/04/08.
[4] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 5، ص 191.
[5] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، ترجمه ج 2، ص 159.
[6] همان.
[7] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 4، ص 226.
[8] ر.ک: شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 7، ص 47- 50.
[9] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 4، ص 227.
[10] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 13، ص 180.
[11] همان، ج 12، ص 576.
[12] همان، ج 14، ص 617.
[13] همان، ج 12، ص 576.
[14] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی، 1393/09/02.
[15] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 13، ص 180.
[16] نهج البلاغه، خطبه 60.
[17] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 12، ص 576.
[18] همان، ص 301.
[19] تاریخ طبرى، ج 4، ص 111/ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 390..
[20] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 10، ص 289.
[21] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 398.
[22] بحارالانوار، ج 42، ص 256.
[23] انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، ص 398.
[24] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 9، ص 275.
[25] همان، ص 277.
[26] همان، ص 276.
[27] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 3، ص 588.
[28] همان، ج 12، ص 90.
[29] همان، ج 13، ص 514.
[30] استیعاب، ج 4، ص 1564.
[31] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج 13، ص 515.
[32] همان، ج 10، ص 290.
[33] ترجمه گویا و شرح فشرده اى بر نهج البلاغه، متن و ترجمه (ج 1)، ص 7.
[34] بیانات حضرت آیت الله الظعمی مکارم شیرازی؛مدرسۀ امام کاظم(ع)؛8/4/1395.