۰۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۹
کد خبر: ۷۳۳۴۲۱

عزاداری برای شهید مسیحی به رسم مسلمانان

عزاداری برای شهید مسیحی به رسم مسلمانان
عشق، غربت، انتظار؛ اینها واژگانی است که می‌شود در وصف جوان ۲۴ ساله آشوری، جانی بت اوشانا و خانواده‌ای که نداشت به کار برد!

«مگر عشق را جز در هجران و فرقت و غربت می‌توان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی است و مایه اصلی هنر نیز همین غربت است که با اوست از آغاز تا انجام.» این جملات سید شهیدان اهل قلم است در وصف مجاهدانی که روزها در کنارشان زیست و خود نیز به شمار آنان پیوست.

چهارشنبه عصر که به سمت معراج شهدا می‌رفتم، این جملات مدام در ذهنم مرور می‌شد. عشق، غربت، انتظار؛ اینها واژگانی است که می‌شود در وصف جوان ۲۴ ساله آشوری و خانواده‌ای که نداشت به کار برد!

این بار ماجرا در معراج شهدا تفاوت داشت

معراج شهدا همیشه میزبان مادران و پدرانی است که وقتی قدم در حیاط آن می‌گذارند، می‌دانند قرار است سال‌ها چشم انتظاری‌شان تمام شود و در آغوش بکشند آن چند استخوانی را که از جوان رعنایشان برگشته و برای آنها همه دنیا و متعلقاتش در همین جعبه چوبی مقابلشان خلاصه می‌شود، اما این بار ماجرا فرق می‌کرد. 

انتظاری که در بهشت به سر رسیده بود

این بار پسر آمده بود، اما خبری از پدر و مادرش نبود. «جانی بت اوشانا» وقتی ۲۴ سالش بود در سال ۶۲ و در عملیات بدر به شهادت رسید و پیکرش در منطقه ماند. پدر و مادر و سه برادرش سال‌ها منتظر آمدن خبری از او بودند، اما دریغ! امروز دختر عمه «جانی» در حالی که به آرامی اشک می‌ریخت، می‌گفت: «زن دایی تا آخرین لحظه زندگی‌اش چون پیکر پسرش را ندیده بود، می‌گفت شاید «جانی» اسیر باشد و امید داشت یک بار دیگر او را ببیند. دایی هم می‌گفت: ای کاش فقط خبری بدهند که او در چه وضعی است. اگر اسیر است که منتظر آمدنش باشیم و اگر به شهادت رسیده هم خدا را شکر که جانش را برای وطن دوستی‌اش داده است. اما حالا که پیکر «جانی» برگشته هیچکدام نیستند تا از انتظار درآیند.» 

مادر لالا لالا لا بکن خوابی...

مادر شهید مدافع حرم، مجید قربانخانی هم امروز آمده بود تا به جای مادر این شهید آشوری، پیکر پسر را در آغوش بگیرد و برایش لالایی بخواند: «مادر لالا لالا لا بکن خوابی/ مادر همه خوابن تو بیداری...» مادر می‌گوید: «خیلی برایم جالب است که درست روزی بالای سر پیکر این جوان آشوری آمده‌‌ام که پیکر مجیدم را هم برایم آوردند. فقط یک مادر می‌تواند بفهمد بغل کردن چند تکه استخوان از جوانت چقدر می‌تواند سخت و جانفرسا باشد.»

مادر دیگری هم گوشه مجلس نشسته و عکس پسرش را در دست گرفته. چهره‌اش آشناست. او مادر شهید امنیت، آرمان علی وردی است. می‌گوید: «من هم آمده‌ام تا به جای مادر نداشته «جانی» بالای سرش باشم و نگذارم حس کند مادر ندارد.»

پیکر شهید «جانی» بت اوشانا روی دوش مردم به داخل سالن معراج شهدا منتقل می‌شود. تعدادی از اقوام و هم‌کیشانش به رسم معرفت آمده‌اند تا کنارش باشند. از خانواده درجه یک او سه برادر و والدینش از دنیا رفته‌اند و یک برادرزاده و یک دختر عمه دارد که پیکر «جانی» را به آغوش می‌کشند و گریه می‌کنند. 

آنها می‌گویند: «از برادران مسلمان ممنونیم که چنین مراسم پرشور و زیبایی برای «جانی» برگزار کرده‌اند. واقعا از آنچه در تصور ما بود هم بهتر است.» 

نمایندگان جامعه آشوریان نیز در مراسم حاضرند. یکی از روحانیون کلیسا از جمعیت می‌خواهد لحظاتی سکوت را رعایت کنند تا دعای مخصوص خود را که برای افرادی مثل «جانی» می‌خوانند، قرائت کند. با اینکه دعا به زبان ارمنی است، اما همه جمع تحت تاثیر اثر معنوی آن سکوت می‌کنند و به دقت گوش می‌دهند. 

عزاداری برای شهید مسیحی به رسم مسلمانی

سپس یکی از مداحان معراج با اجازه از خانواده «جانی» و آشوریان حاضر در جمع، می‌خواهد به رسم مسلمانان برای این شهید عزیز که برای وطنمان جانش را داده، مرثیه خوانی کند. مداح شروع می‌کند و از ذکر مصیبت اهل بیت می‌خواند و اشاره‌ای می‌کند به حضور وهب، شهید مسیحی و یار امام حسین(ع) در روز عاشورا. آنچه جالب توجه است، جوانی که همسر برادرزاده «جانی» است، همراه بقیه مردم برای امام حسین(ع) سینه زنی می‌کند و این کار را با احترام و دقت انجام می‌دهد؛ در حالی که ظاهری متفاوت دارد.

تحفه متبرک!

در حیات معراج همچنان بر تعداد جمعیت افزوده می‌شود. حالا پیکر را چون نگینی وسط حیات روی سکوی قرار داده‌اند و جمعی از خدام حرم حضرت معصومه(س) برای ادای احترام به این شهید پرچم متبرک این مضجع شریف را آورده‌اند تا کنار تابوت «جانی» بگذارند و نشان دهند چقدر برایشان عزیز است. 

آسایش امروز را مدیون جوانانی هستیم که جان دادند برای وطن

جانی بت اوشانا، زمانی که به شهادت رسید سرباز ارتش جمهوری اسلامی بود؛ به همین علت گروه موزیک ارتش نیز در گوشه‌ای از حیاط برای لحظاتی مارش نظامی می‌نوازد و ادای احترام می‌کند به این سرباز وطن. امیر فولادی رئیس سازمان حفظ آثار و نشر ارزش‌های ارتش نیز دقایقی ادای احترام می‌کند به این شهید عزیز و می‌گوید: «هموطنان ما دست در دست هم دادند و علیه دشمنی که آمده بود نظام ما را ساقط کند، جنگیدند تا یک وجب خاکمان را ندهند. امروز هم حضور شما مردم که همیشه پشتیبان نیروهای مسلح هستید نشان داد، سربازان ما از هر مذهبی برای ما عزیزند. 

این سربازان مایه عزت دین هستند که در همه دوران ها در راه اعتلای دینشان با دشمن جنگیدند. آنها با حضور در مناطق عملیاتی نگذاشتند امنیت ما به یغما برود. این عزیزان، امنیت‌ساز ما بودند و در پناه تلاش آنها آسایش داریم.»

حجله‌ای پر از عکس یادگاری

تصاویری از کودکی و نوجوانی و جوانی «جانی» نیز در حجله‌ای که برایش درست کرده‌اند، قرار داده شده و کودکان حاضر از مادرانشان می‌خواهند از آنها با تصاویر جانی، عکس یادگاری بیندازند. کم کم آفتاب در حال غروب کردن است و جمعیت پراکنده می‌شود. هر کسی زندگی روزمره را پی خواهد گرفت؛ مگر کسانی که نور خدا در قلبشان روشن است.

 

 

احسان قنبری نسب
ارسال نظرات