صادق نیا: دینداری مناسکی فریبنده است/ رنجبر: با معیارهای عوامانه نمی توان میزان دینداری را سنجش کرد
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، مناظره علمی «وضعیت دینداری در ایران معاصر» با حضور حجت الاسلام مهراب صادق نیا عضو هیأت علمی و استاد دانشگاه ادیان و مذاهب قم به همراه حجت الاسلام محمدعلی رنجبر عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم و استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با دبیری حجت الاسلام عیسی مولوی وردنجانی استاد دانشگاه برگزار شد.
پس از انقلاب اسلامی ایران که بزرگ ترین رویداد سیاسی با محوریت دین در دوران معاصر بشر است، میزان دینداری مردم پس از انقلاب همواره یکی از پرسش های اصلی بوده است اما فعالیت علمی پرشماری حول آن صورت نگرفته است. در نشست امروز که در سالن جلسات شهید دهقانی خبرگزاری رسا برگزار شد، نکات محوری بسیار ناب و تقسیم بندی های معتبری توسط هر دو استاد ارائه شد.
حجت الاسلام مولوی دبیر نشست در آغاز گفت: مبحث دینداری در جامعه ایران همواره از مباحث مهم در تاریخ معاصر ایران اسلامی بوده است و پس از انقلاب نیز این نزاع ها در لایه ای دیگر رقم می خورد؛ به عنوان سؤال محوری مطرح می شود که آیا دینداری در ایران پس از انقلاب رشد کرده یا دچار تنزل شده است؟
گزاره های مختلفی در خصوص دین پس از انقلاب مطرح شده است و رهبری معظم نیز در این خصوص بیاناتی دارند: « انقلاب اسلامی که آمد، مثل مشتی به سینه مهاجم خورد؛ او را عقب انداخت و تهاجم را متوقّف کرد. در دورانِ اوّلِ انقلاب، شما ناگهان دیدید که مردم ما در ظرف مدّت کوتاهی، تغییرات اساسی در خُلقیّات خودشان احساس کردند: گذشت در بینِ مردم زیاد شد؛ آز و طمع کم شد؛ همکاری زیاد شد؛ گرایش به دین زیاد شد؛ اسراف کم شد؛ قناعت زیاد شد -فرهنگ اینهاست؛ فرهنگ اسلامی اینهاست- جوان به فکر فعّالیت و کار افتاد، دنبال تلاش رفت؛ خیلیها که به شهرنشینی عادت کرده بودند، به روستاها رفتند؛ گفتند: «بگذار کار کنیم. بگذار تولید کنیم.»؛ شبه کارهایی که به صورت گیاه هرزی در زندگی اقتصادی مردم رشد پیدا کرده بود کم شد. این، مربوط به یکی دو سال اوّلِ انقلاب بود. این، مربوط به همان زمانی است که تلاشِ روزبهروز دشمن برای پاشیدن بذر اخلاقیّاتِ منفی متوقّف شده بود و یک گرایش و یک توجّه به اسلام پیش آمده بود. مجدّداً آن فرهنگ و اخلاق و آداب و خُلقیّات اسلامی که در خمیره مردم ما بود، در آنان زنده شد.» سال های 65 تا 75 جرایم زیاد شد و گزاره هایی نیز پدیدار شد که نشان داد دین گریزی به وجود آمده و همچنین از سویی دیگرگزاره هایی دیگر مانند فداکاری مردم در دوران کرونا نشانی از دینداری مردم را ارائه داد.
ظهور و بروز دین در عرصه اجتماعی را می توان مورد سنجش قرار داد نه ایمان قلبی
حجت الاسلام محمدعلی رنجبر در ابتدای این نشست با تشکر از خبرگزاری رسا در تدارک این جلسه سخنان خود را این گونه آغاز کرد:
در ابتدا باید سؤال کنیم که دینداری به چه معنا است؟ آیا می توانیم حوزه های خصوصی افراد به محک سنجش قرار دهیم؟ آیا می شود نیات قلبی و رفتارهایی که در محیط خانه صورت می گیرد را مورد سنجش قرار داد؟ اگر بخواهیم در حوزه های به شدت خصوصی ایمان مردم را اندازه بگیریم، عملا دچار تفتیش عقائد نمی شویم؟ باید گفت چیزی را که می توان مورد سنجش قرار داد ظهور و بروز دین در عرصه اجتماع است که اعتقادات و باورهای شخصی نیست.
سنجش میزان دینداری مردم احتیاج به کار پژوهشی علمی و جامع دارد
با این پیش فرض سؤال دیگری پیش می آید: آیا دین برای عرصه اجتماعی برنامه ای دارد؟ برخی متفکران مسلمان اعتقاد دارند که دین برای عرصه های اجتماعی زندگی انسان برنامه ای ندارد. دین در لایه های اجتماعی و برنامه های زندگی بشر دخالت می کند و این دخالت به نحو حقوقی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی است و این امر مفروض ما است. حال با این فرض باید بگوییم اصل انقلاب، تداوم و صدور آن می تواند مورد محک قرار بگیرد که آیا مردم گزاره های اجتماعی دین را انجام داده و به آن ها وفا کرده اند. البته مردم نیز گزاره ای مبهم است که باید مشخص شود.
برای مثال یک راننده تاکسی که هر روز در یک خط مسافر جابه جا می کند نمی تواند بر اساس مشاهدات خود که بخشی از مردم می بیند، برایندی از کل مردم ارائه دهد. اگر بخواهیم دین داری حوزه اجتماعی مردم را که در طول این 45 سال ظهور و بروز داشته است، بسنجیم، باید از چه سنجه ای استفاده کنیم؟ باید با یک نمونه آماری دقیق که در برگیرنده همه صنوف، افکار و باورها باشد به مقایسه دینداری در جامعه ایران و حرکت آن بپردازیم.
در حال حاضر ما در یک جامعه شبکه ای ریزومی (گیاهی که به جای رشد عمودی افقی رشد می کند) زندگی می کنیم و با وجود شبکه های اجتماعی و رسانه های تعاملی در فضایی قرار گرفته ایم که جامعه ما نیز از آن فضا تأثیر گرفته است؛ با این وجود آیا جامعه ای که همین مقدار که توانسته خود را حفظ کند و شعارها، آرمان ها، باورها و رسوم دینی عقلایی خود را بسط داده و حفظ کرده است، موفق نبوده و نباید به این جامعه احسنت گفت؟ در حالی که جامعه جهانی به سمت اقتدار زدایی و تکثرگرایی پیش رفته و انواع انحرافات جنسی به وجود آمده وضعیت جامعه ما تأمل برانگیز است.
با توجه به نکات مطرح شده باید پرسیده شود که جامعه ایران به سمت دینداری حرکت کرده است؟ از استاد صادق نیا سؤال می کنم که چگونه می توان یک جدول درست کرد و نسبت بین متغیرهای آن را به هم سنجش کرد و با این نسبت بین متغیرها به فهم واقعی تری از دینداری بین جامعه اسلامی رسید و سپس مشخص کرد که با دینداری مطلوب فاصله داریم و این فاصله چقدر است؟
مباحث دینداری جامعه باید به طور جدی در حوزه مورد بحث قرار گیرد
حجت الاسلام مهراب صادق نیا استاد دانشگاه ادیان و مذاهب در ابتدای سخنان با تبریک ایام ماه رجب از خبرگزاری رسا به خاطر تشکیل این جلسه تقدیر و سخنان خود را آغاز کرد.
خوشحال هستم که در خصوص چنین موضوعاتی در حوزه علمیه بحث می شود و اگر در حوزه مورد بحث قرار نگیرد، در مکان های غیر مرتبط این مباحث شکل می گیرد که نتیجه مطلوبی شاید نداشته باشد.
پاسخ به پرسش های ذکر شده دشوار است؛ وقتی می گوییم که پس از انقلاب چه اتفاقی افتاده است و مردم دیندار تر شده یا بی دین تر شده اند را تا چه حد می توان مرتبط به انقلاب دانست؟ یا بر عکس می توان گفت که انقلاب زاییده تحولات دینی دهه 40 و 50 بوده است. تقسیم ایران به قبل از انقلاب و بعد از انقلاب فارغ از اینکه انقلاب در این تحول دینداری نقش داشته است یا نه یک چالش است.
چالش بعدی نیز در خصوص معنای دینداری است که نقطه مقابل آن نیز مشخص نیست. برخی گمان می کنند که نقطه مقابل دینداری سکولاریزم یا سکولاریزاسیون است. سکولاریزاسیون عبارت از پذیرش تقلیل نقش نهاد دین است به این صورت که دین تقلیل نقش خود را می پذیرد. دین زمانی ادعا داشت که تمام نهادهای اجتماع باید زیر نظر او اداره شود و اگر این را بپذیریم نقطه مقابل آن سکولاریزاسیون می شود که مثلا اقتصاد یا آموزش به نهاد دیگری از جامعه واگزار شود و دین نقش خود را تقلیل دهد. به پذیرش تمایز نقشی و تمایز بخشی به فعالیت ها سکولاریزاسیون می گویند. برای مثال وقتی یک جاده حادثه خیز است سؤال می شود: آیا تعمیر این جاده وظیفه نهاد دین است یا خیر که با این پرسش به تمایز نقشی قائل شدهایم و با این وجود این جامعه سکولاریزاسیون را پذیرفته است.
جامعه سکولار نقطه مقابل جامعه دینی نیست
بخشی از جامعه ما طبابت را وظیفه نهاد دین دانسته و گروهی دیگر نیز آن را وظیفه نهاد دین نمی دانند که این به معنای سکولاریزاسیون است؛ سکولاریزاسیون یک اندیشه است که معتقد است بین نهاد قدرت و دین مرزی است که دین نباید وارد نهاد قدرت بشود. در این اندیشه مطرح می شود اگر دین به امور عرفی بپردازد دیگر دین نیست و همچنین اگر یک دین به جای مشخص کردن مسیر بهشت و جهنم به چگونگی کم کردن تورم بپردازد از کارکرد خود فاصله گرفته است. اگر بگوییم «الف» از «ب» بزرگ تر است و این بر اساس عقل است که غیر دینی است و اگر جامعه ای روزه بگیرد به این دلیل که برای سلامتی بدن مفید است این جامعه غیر دینی است.
باید بگویم نقطه مقابل جامعه دینی فقط جامعه سکولار نیست؛ مثلا می تواند صورت مقابل جامعه دینی پیدایش ادیان نظیر باشد و در یک جامعه دینی صورت دیگری از دینداری به وجود بیاید. گرایش به عرفان های نوظهور بی دینی نیست اما نقطه مقابل دینداری است. کوچ دین از حوزه عمومی به حوزه شخصی نیز می تواند به عنوان نقطه مقابل دینداری قرار گیرد. جامعه ای که افرادش دیندار هستند اما در حوزه عمومی مانند آموزش، بانکداری و... نمودی از آن دین نیست، عملا یک جامعه غیر دیندار است.
صورت دیگر نیز دینداری نهادی و غیر نهادی است. مثلا گفته می شود که فلان جامعه دینی است چون نهاد دین در آن قوی است و می تواند با قدرت خود تصمیمات قدرت را عوض کند مانند فتوای میرزای شیرازی. وقتی قدرت نهاد دین تضعیف شود این جامعه غیر دینی می شود. منظور از قدرت نهاد دین قدرت بدون اسلحه و دیگر ابزار ها است به صورتی که یک مرجع تقلید آنقدر قدرت داشته باشد که بتواند بر رأی و نظر مردم تأثیرگذار باشد.
سنجش دینداری مردم امر بسیار مشکلی است
صورت دیگر مقابل جریان دینداری، تغییر کیش است برای مثال کسی که از اسلام بیرون می رود و مسیحی می شود یک تغییر کیش حاد را مرتکب شده و همچنین در یک تغییر کیش غیر حاد می شود صورت دینداری را عوض کرد نه اینکه دین خود را عوض کند. نقطه مقابل دینداری مسائل زیادی است که با توجه به این تنوع وقتی پرسیده می شود که آیا دینداری در جامعه ایران تقویت یا تضعیف شده است، باید پرسید منظور دقیقا کدام دینداری است.
سنجش دینداری مردم نیز بسیار سخت و مشکل است و از پشت میز نمی توان آن را سنجش کرد. متأسفانه هم در حوزه و هم در دانشگاه گاهی با یک نشانه میزان دینداری مردم را مقایسه می کنند. در حوادث سال 88 یکی از اساتید دانشگاه های تهران به من گفت که آخوندها در حال رفتن هستند و من خیلی تعجب کردم که یک جامعه شناس بر اساس کدام گزاره می تواند چنین حرفی بزند.
مناسک دینداری در ایران پس از انقلاب افزایش پیدا کرد
حجت الاسلام رنجبر در نوبت دوم از سخنان خود اظهار داشت: با گفتگو می توان به اشتراکات زیادی رسید و مرحوم علامه مصباح تأکید داشت که گاهی اختلافات ما ناشی از نشناختن مفاهیم و عدم درک مشترک از آن است.
سؤال این بود که آیا مردم پس از انقلاب اسلامی دیندار تر شده اند؟ در پاسخ گفتم که باید شاخص های دینداری مشخص شود. در دینداری مناسکی المان ها و شاخصه هایی وجود دارد که می تواند یک فرضیه را به ما معرفی کند و تا اینکه این فرضیه به نتیجه برسد احتیاج به یک روش دارد. می توانیم با شاخصه های علم جامعه شناسی متغیرهایی که داریم و آمارهایی را که استخراج کردیم را بررسی کرده و پاسخ پرسش خود را پیدا کنیم.
برای مثال بررسی دینداری مناسکی را باید صورت دهم؛ شرکت در اعتکاف، راهپیمایی ها، اربعین، عزاداری ها و... به عنوان مناسک دینی عرصه هایی هستند که نشان می دهند که دینداری مناسکی ما روبه افزایش است؛ من در یکی از محلات کرمان بزرگ شدم و نمی دانستم اعتکاف به چه معنا است و هیچ تصوری از مناسکی مانند راهیان نور، اربعین و... نداشتیم اما این مناسک پررنگ شده و بین بسیاری از مردم دغدغه شده است. یکی از مسؤولان محترم دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم از افزایش درخواست های مردمی در خصوص اعزام مبلغین در ایام اعتکاف به من گفت. فرضیه من این است که در ایران پس از انقلاب دینداری مناسکی افزایش پیدا کرده اما گزاره جدید و دقیقی از علم جامعه شناسی به من نرسیده است تا نظریه ای در این خصوص مطرح کنم.
با معیارهای عوامانه نمی توان میزان دینداری را شناسایی کرد
لازم است در این خصوص کار علمی صورت گیرد و شیوه و روش جامعه شناسی را نباید کنار بگذاریم؛ همه مواردی که از غرب آمده غلط نیست بلکه شیوه هایی برای پیمایش وجود دارد که می تواند نتایج دقیقی را به ما ارائه دهد. می توان پرسش ها را بر اساس نگاه خود تنظیم کرد اما نباید از نگاه دینی غفلت کرد. باید دینداری مناسکی را با استفاده از تصاویر گذشته و اطلاعات آن با امروز بررسی و مقایسه کنیم و آن ها را در یک فرمول های علمی بررسی کرد. بالاپایین شدن آمارها نیز در طول یک مقطع زمانی امر پذیرفته شده ای است. برای مثال سال گذشته یحیی گل محمدی سه جام کسب کرده است و اگر از جامعه سؤال شود که آیا می خواهید این مربی باقی بماند که نظر مردم چیزی بود و اگر امروز که صعود از مرحله گروهی لیگ آسیا را از دست داده، نظر مردم چیز دیگری است. نمی توان بر اساس یک برهه کوچک سنجش کرد اما با استفاده از روش های علمی می توان خطاها را نیز کم کرد. نمی توان از گفتگو در یک تاکسی به این گزاره رسید که دینداری افزایش پیدا کرده، کاهشی شده و یا دچار تغییر شده است.
برای مثال دینداری مردم در خصوص بحث حجاب نکته ای است که آیا می توان از حجاب به عنوان مقوله دینی عرضه کرد که حجاب مردم رو به بالا بوده است یا نه. بی حجابی روند صعودی داشته یا حجاب؟ روند هایش باید بررسی شود.
در یک پژوهشی که حول موضوع حجاب در حال انجام است، کل یادداشت ها، سخنرانی ها و مقالات مرتبط با حجاب جمع آوری شده و متغیرهای مختلف را استخراج کرده بودند؛ مثلا یکی از متغیرها اختلاف فقهی در امر حجاب بوده یا متغیر دیگر نیز شبکه های اجتماعی در حوزه حجاب که چه تأثیری داشته است و سپس یک سری اعداد شکل داده و مصاحبه ای نخبگانی را شکل دادند و عدد داده بودند که این متغیر با متغیر دیگر چه نسبتی دارد؛ پس از جمع آوری نتایج، متغیرهای پربسامد استخراج شد و 150 متغیر به 10 مورد رسید و قرار است در آینده به هوش مصنوعی داده شود که سناریوهای محتمل و مطلوب آن را طراحی کند. اگر چنین کار پژوهشی خوبی بر روی مقولات حوزه دینداری شکل بگیرد دیگر کسی بدون گزاره نمی تواند دینداری مردم را به طور کلی زیر سؤال ببرد.
لازم است از شیوه ها و متدهای روز استفاده کرد و دینداری مردم را سنجش کرد. البته باید روند کلی نیز دیده شود نه اینکه فقط یک سال خاص مد نظر باشد. به صورت فرضیه می توانم بگویم جامعه ایرانی با توجه به نسبت رابطه معکوس جهانی در فرار از دین، دیندارتر شده است که باید با استفاده از شیوه های علمی به نظریه تبدیل شود.
حجت الاسلام صادق نیا: آگاهی دینی در جامعه ایران بیشتر شده است
حجت الاسلام صادق نیا در نوبت دوم سخنان خود گفت: برای سنجش دینداری معیارهایی وجود دارد. یکی از این معیارها آگاهی است که اگر آگاهی مذهبی بالا رفته باشد، جامعه دیندارتر شده است. معیار دوم کنش مذهبی که اصطلاحا کیفیت دینداری است. معیاری دیگر نیز بینش دینداری است که آیا رشد پیدا کرده یا خیر. اگر بخواهم بر اساس این سنجش ها پاسخ بدهم باید بگویم جامعه ایران از حیث آگاهی دینی آگاه تر و در نتیجه دیندار تر شده است. از حیث مناسک یا کنش های مذهبی باید بگویم جامعه دیندار تر شده و تقویم ما دینی تر شده است؛ برای مثال 50 سال پیش مناسبت های مذهبی در تقویم ما نبوده و نمی دانستیم لیله الرغایب چیست. در بسیاری از مناطق امامزاده های متروکی بوده است که احیا شده اند و تعداد اماکن مذهبی بیشتر شده و کیفیت برخی نیز افزایش پیدا کرده است. مسجد خضر یا مسجد جمکران قبل از انقلاب با الان تفاوت داشت و از نظر من از این حیث دینی تر شده است؛ البته نمی گویم این ها خوب است یا نیست بلکه فقط برآیند خود را ارائه می دهم.
هویت دینی در ما تقویت شده است و این امر فقط متعلق به شیعیان نیست. وقتی از روحانیون یهودی ایران سؤال کردم به این نتیجه رسیدم که تعلق اجتماعی دینی در میان آن ها نیز افزایش پیدا کرده و باید گفت در جامعه ما افزایش پیدا کرده است. به این صورت که اگر بخواهیم خود را معرفی کنیم ابتدا به شیعه و سپس به ایران تأکید می کنیم اما قبل از انقلاب نهایتا می گفتیم که ایرانی هستیم.
نمی توانم بگویم از حیث کیفیت دینداری، دیندارتر شده ایم
در مواردی نمی توانم بگویم دیندار شده ایم. برای مثال از حیث کیفیت دینداری نمی توانم بگویم دیندارتر شده ایم؛ سخنی از حضرت آقا در ابتدای این نشست مطرح شد که این مباحث ناظر به دینداری کیفی است به این صورت که در احساس و روحیه ایثارگری، روحیه اعتماد، دنیاگریزی و قناعت در ابتدای انقلاب بروز یافت؛ اینکه مردم صداقت را بیشتر دوست دارند یا نه و یا رشوه ندادن را بیشتر دوست دارند و تلاش و مسؤولیت پذیری را بیشتر دوست دارند. نماز می خوانیم برای اینکه یاد خدا در ما تقویت شود و خدا دوست تر شویم که این خدادوست شدن کیفیت دینداران است ممکن است آمار نمازخوان ها بالا برود اما آمار خداترسان بالا تغییری نکند.
ما هیچ نشانه ای نداریم که نهاد دین در ایران پس از انقلاب تقویت شده باشد؛ برای مثال در خصوص مسأله حجاب بخش قابل توجهی از روحانیون و حوزه می گویند که چرا پلیس در خصوص حجاب وارد نمی شود. من سؤال می کنم اگر نهاد دین با میزان قدرت سابق مانند زمان مظفرالدین شاه که پلیس و اسلحه نداشت، چگونه می توانست برای محجبه کردن جامعه گام بردارد؛ نهاد دین اگر زندان، اسلحه و پلیس را که امروز دارد، نداشت از چه ابزاری برای اعمال نظر خود و تأثیرگذاری بر جامعه استفاده می کرد؟ اگر سراغ اسلحه می رویم یعنی دینداری نهادی کم شده است و وقتی قدرت نهاد دین به اندازه لازم نیست پس باید پلیس وارد شود.
مردم ایران هیچگاه بی دین نخواهند شد
معیار دیگر؛ هیچ نشانه ای برای افزایش سرمایه اجتماعی دینی ندارم؛ مثلا در گذشته وقتی طلبه و روحانی به بانک یا افراد معتمد برای دریافت وام مراجعه می کرد از او ضامن نمی خواستند و یا دعوایی که رخ می داد به احترام یک روحانی این دعوا تمام می شد؛ یا منازعه سیاسی با ورود عالم دینی تمام می شد چون سرمایه اجتماعی وجود داشت. روحانیون در گذشته نزاع های قبیله ای را حل می کردند؛ آیا الآن این سرمایه اجتماعی تقویت شده است؟ اگر من طلبه برای ختم دعوایی وارد بشوم و در آن دعوا با ورود من دعوا خاتمه پیدا کند یعنی سرمایه اجتماعی دینی بالا است و به همان میزان جامعه دیندار است و اگر نزاع ادامه یابد، سرمایه اجتماعی دینی پایین است. حال آیا این سرمایه بالا است یا پایین باید گفت گزاره ای برای آن ندارم.
سؤال می شود که آینده دینداری در ایران چگونه است؟ دین در خمیر مایه و هویت مردم ایران است و این مردم هیچ وقت بی دین نخواهند شد البته ممکن است در مقطعی خاص کنشی داشته باشند و حتی با سخن یک مرجع تقلید هم مخالفت کنند اما جامعه ایران از دین گذر نمی کند چراکه هویت ایرانی با دین درآمیخته است. اما باید گفت معلوم نیست مدلی از دینداری در آینده اتفاق می افتد، باب میل نهاد رسمی باشد.
در مصاحبه ای با روزنامه کیهان در سال 82 گفته ام که مدیریت دینداری از فیضیه به سمت حسینیه می رود یعنی به جای علما هیأت و مداح تعیین می کند چگونه دینداری کنیم؛ شاهد دینداری خیابان هستیم که خیابان خودش تصمیم می گیرد چگونه دینداری کند. این پیش بینی من اکنون محقق شده و تأثیرگذاری نهادی هیأت افزایش پیدا کرده است.
حجت الاسلام رنجبر: دینداری مناسکی می تواند گام نخست دینداری کیفی باشد
حجت الاسلام رنجبر در پاسخ به نکته ای از سخنان حجت الاسلام صادق نیا گفت:
سرمایه اجتماعی یا مقبولیت تعیینی نیست بلکه تعینی است و بخشی از آن بر می گردد در گزینش طلابی که به حوزه های علمیه آمده و رفتارهایی که روحانیون از خود بروز داده اند زیرا در دوران کنونی بسیاری از طلاب در جذب سرمایه اجتماعی و موفقیت در تبلیغ خود خوب عمل کرده و برخی دیگر نیز عملکرد خوبی نداشته اند. با فکت عینی می توانیم بگوییم خلق مناسک جدیدی که ظهور اجتماعی دارد افزایش پیدا کرده البته موافقم که کیفیت دینداری بالا نرفته و دینداری مناسکی در کیفیت دینداری ما خود را نشان نداده البته می تواند گام نخستین دینداری کیفی باشد.
حجت الاسلام صادق نیا: دینداری مناسکی فریبنده است
دینداری مناسکی فریبنده است به این عنوان که آدم ها با انجام این مناسک احساس کنند که تکلیف خود را انجام داده در حالی که غرض این نبود. سه بار در پیاده روی اربعین به صورت زائر پژوهشگر شرکت کردم و در فواصل زمانی به رفتار آدم ها دقت کردم؛ آمار زوار زیاد می شود ولی کیفیت دینداری پایین بود؛ گاه کفش های یکدیگر را لگد می کردند که این مخالف دینداری است. هنگام اذان صبح در مینی بوسی که در ترافیک گیر کرده بود قرار داشتم و کسی نگران این نبود که نماز در حال قضا شدن است؛ در خصوص کیفیت باید احتیاط کنیم و من نگفتم به لحاظ کیفی دیندار تر شده ایم یا نشده ایم بلکه گفته ام که نشانه ای برای آن ندارم.
حجت الاسلام رنجبر در پاسخ افزود: کشاندن این ها به مناسک فضایی ایجاد می کند که می شود به روی آن ها کار کرد زیرا به لحاظ ذهنی آماده هستند که زیست بوم آزادانه ای برای مردم خلق کنیم و برای افزایش کیفیت دینداری تلاش کنیم.
حجت الاسلام صادق نیا در پاسخ به پرسشی در زمینه افزایش آگاهی دینی اظهار داشت: لزوما کسی که معرفتش بالا می رود کیفیت دینداری اش افزایش پیدا نمی کند. تغییری در رویکرد آموزش در حوزه پدید آمده که قبلا آموزش دینی ارائه می شد یعنی تعالیمی به یک نفر داده می شد که غرض از این تعالیم دیندارتر شدن فراگیر بود و بنا بود این آدم دیندار تر شود و چندسالی است که با آمدن این مدارک علمی به آموزش دین تغییر کارکرد داده شده است. این نوع آموزش دینداری را افزایش نمی دهد. تا سال 1946 در انگلستان، کلیسا آموزش دینی را عرضه می کرد و گفته شد که کلیسا دانش آموزان را دینی تر می کند و زمینه اختلاف بین مذاهب را زیاد می کند که این امر به آموزش دین تبدیل شد؛ در کتابچه ای ادیان مختلف به دانش آموزان ارائه شد.
طلبه هایی داریم که به خوبی می توانند دین اسلام را توضیح دهند و چون غرض این آموزش دینی شدن بوده و کیفیت دینداری متفاوت شده است؛ این آگاهی های دینی به افزایش دینداری منجر نشده چون غرض این بوده که درباره دین چیزهایی بدانیم؛ الان لمعه و کفایه پاس می شود خوانده نمی شود.
حجت الاسلام رنجبر در پاسخ به این پرسش تصریح کرد: اشکال کار بر می گردد به این نکته که آیا به میزان حرکت سریعی که انقلاب داشته طلاب ما نیز افزایش آگاهی و دینداری داشته اند؟ امر به «روش شناسی» احتیاج دارد.
دین ستون انقلاب است
دبیر جلسه در پایان نیز با جمع بندی سخن اساتید خاطرنشان کرد: حجت الاسلام رنجبر یکی از ملاک های سنجش دین داری در جامعه را دینداری مناسکی معرفی کرد و حجت الاسلام صادق نیا نیز آگاهی های دینی و کنش هی مذهبی را در کنار ملاک هایی دیگر برای سنجش دینداری معرفی کرد. همچنین آقای صادق نیا تأکید داشت که جامعه ایران به لحاظ کنش دیندار تر شده و نقد داشتند که کیفیت دینداری را نمی توان گفت افزایش پیدا کرده است؛ نکته محوری وی نیز به این صورت بود که جامعه ایران به هیچ وجه بی دین نخواهد شد اما ممکن است نوع دینداری آن مورد تأیید رسمی نباشد.
عقلانیت تاریخی نیز در بسیار از امور راهگشا است؛ جامعه قبل از انقلاب به وضعیتی بود که اگر کسی می خواست در جایی نماز بخواند خجالت می کشید و یا حتی اگر مسلمان ها می خواستند نامی از دین خود در جایی بیان کنند راحت نبودند اما انقلاب اسلامی این وضعیت را متحول کرد. انقلاب و دین یک نگاه هم افزایی به هم داشتند که دین در کشور انقلاب ایجاد کرد و در بستر انقلاب دین رشد کرد. رسانه های خارجی سال ها است که مشخصا وعده می دهند که نظام و انقلاب 22 بهمن چند سال آینده خود را مثلا نمی بیند اما این رسانه های نابود می شوند.
رهبر انقلاب مطرح می فرماید که دین، ستون انقلاب است و وقتی دین می خواهد به قله برسد هجمه ها شدیدتر می شود و ما نباید مسیر را گم کنیم.