قدم در جاده بدون مرز/ دلدادگانی که به عشق صاحب الزمان به جاده عاشقی زدند
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، بلوار پیامبر اعظم از شنبه عصر میزبان خیل عظیمی از جمعیت مشتاق و دلداه ای است که یک سال چشم انتظار چنین روزی بودند تا دوباره با مولای و آقای خود تجدید عهد نمایند و سربازی خود را فریاد زنند و از فراق صاحب خود اشک بر گونه جاری کنند و در این مسیر به شوق دیدن روی یار گام بردارند و چنین با مولای خود نجوا کنند:
سلام بر جانها، طراوت هستی، شادابی بخش روزگاران
سلام بر امام عالَم و آدم، مولای انس و جان، یکتا نگار جهان
سلام بر امید زندگی و مایه حیات…!
سلام بر مهدی، آنکه نام دلنشینش جان را معطر میکند و یاد دلانگیزش روح را طراوت میبخشد… سلام بر تو ای بقیه اولیای خدا در زمین، ای ذخیره خاندان وحی، ای آخرین امید سالروز میلادت را جشن میگیریم و یکدیگر را غنچههای تهنیت نثار میکنیم و شکوفههای تحیت میافشانیم…
اما همینکه خاطر را از یاد ولادتت خوش میداریم، گلخندههای شوق بر لبهایمان میپژمرد و غمی بزرگ بر جانمان سایه میافکند و نقش خیال را برهم میزند. غم دوری تو عزیزترین…
آخر کدام هجران دیر پای تاریخ است که بیش از هزار و صد سال به درازا کشیده شده باشد؟!
آیا هجران امروز ما به فردای وصال تو نمیرسد؟!
آیا درد عالم سوز ما را درمانی نیست؟!
آیا تشنگی ما را آب گواراریی فرو نخواهد نشاند؟!
آری وعده خدا تخلفناپذیر است. به یقین روزی خواهد آمد…!
این یلدای هجران را صبحی در میرسد. این زمستان بیفروغ را قدوم بهاران در هم خواهد شکست.
روزی خواهد رسید که آفتاب از کعبه میدمد و گلهای امید شکوفه میکند. زمین به نور پروردگارش روشن میشود.
تو خواهی آمد، ذوالفقار علی در دست. بر کعبه تکیه خواهی زد و فریادی جهانگیر بر خواهی داشت که: انا بقیه الله المنتقم!
چه زیبا خواهد بود. آن روی که صدای تو را همه عالم می شنود و از گوشه و کنار سربازان وفادار خود را به تو می رسانند، مردم ایران و بهتر است بگویم مردمی از این کره خاکی در شبی که شما چشم به جهان گشودید بار دیگر خودشان را به جاده ای رساندند که منتهی به زیباترین مسجد دنیا می شود، جاده ای با گنبد فیروزه ای و چشم نواز.
همه آمدند تا بگویند ما در اربعین بودیم تا بگوییم هم عهد با بال سرخ شهادت هستیم و امروز در این جاده هم قسم شدیم که تا پای جان با بال سبز مهدویت ایستاده ایم تا شما آن آرمان شهر و مدینه فاضله را بنا کنید.
آری بلوار پیامبر اعظم این مسیر هفت کیلومتری در این روز و فردای ولادت شما به عنوان یک ماکت و نمونه کوچک از آرمان شهر مبدل کرده است، آنجا که بخشش و گذشت چشم نوازی می کند و لحظه های قشنگی را به نمایش می گذارد.
یک سال از گزارش قبل در خیابان عاشقی می گذرد، بدون قرار قبلی این بار هم قرعه عشق و دلداگی به نام من رقم خورد تا بار دیگر از حال و هوای منتظران ظهور را با قلم به تصویر بکشانم.
وصف شدنی نیست اشک های آن دخترکی که با زبان اشاره با امام زمانش گفت و گو می کرد و بدور از هیاهوی و صداهای آن جمعیت تنها با بالا و پایین شدن دست هایش بهترین مکالمه را با امام خود داشت.
پیراهن سیاه پدر دخترک کاپشن صورتی هم به عشق این روز عوض شده بود، پیراهنش مثل آن روزها که ریحانه را بغل می کرد رنگی نبود اما اگر چه داغ از دست دادن ریحانه را بر دل داشت اما یقین داشت این خون ها جریانی به راه می اندازد که ظلم را برمی چیند و زمینه ساز ظهور آن دلده ای می شود که دنیا منتظر آمدنش است.
قلم عاجز است از حال اسیران آزاد شده فلسطینی که در موکب شباب المقاومه اظهار علاقه به عاشقانی می کردند که به عشق مهدی فاطمه آمده بودند، آرزوی او هم این بود که روزی در فلسطین روز جشن بیعت با آخرین حجت خدا را برگزار نماید و نماز ظهر و عصر را به امامت مولای خود اقامه کنند.
چه زیباست آنگاه که ایرانی و غیر ایرانی، سیاه و سفید، کوچک بزرگ در کنار هم و بدون مرز ابراز ارادت می کنند و به عشق مهدی صاحب الزمان (عج)، بدون منت خدمت رسانی می کنند.
مسجد مقدس جمکران کانون حضور میلیونها عاشق و دلداده و منتظر حضرت بقیةالله الاعظم (ارواحنا له الفداء) و مرکز ثقل رویدادهای مهدوی است و همه چشمهای دنیا به دیار کریمه اهل بیت(س) و پایگاه مهدویت یعنی جمکران خیره شده است.
در مسیر بلوار پیامبر اعظم(ص) تا جمکران عاشقان حضرت حجت(عج) با برپایی ۵۵۰ موکب، اخلاص و عشق به خاتم الاوصیا(عج) را با خادمی منتظران حضرتش پیوند زدهاند تا خادمان خوبی برای مهدی یاوران و مهدی باوران باشند. در این بین موکبهایی از کشورهای مختلف هم در حال خدمت رسانی به دلدادگان و محبان حضرت ولی عصر(عج) هستند و عاشقانه این کار را انجام می دهند.
عاشقی و دلدادگی منجی عالم بشریت سیاه و سفید، پولدار و فقیر، کودک و نوجوان، زن و مرد، پیر و جوان، ایرانی و غیر ایرانی نمی شناسد و همه می خواهند به آقا و مولایشان خالصانه ابراز ارادت کنند و بگویند «جانمان فدایت یا بقیة الله(عج) ای عزیز زهرای اطهر (س)».
خلاصه همه پای کار آمده اند ایرانی و غیرایرانی تا با خادمی منتظران حضرت مولا (عجلالله تعالی فرجه الشریف) گامی هر چند کوچک در مسیر بسترسازی ظهور حضرتش بردارند و نامشان در لیست مهدی یاوران ثبت شود.
دوازده ساعت در این مسیر بودم تا بهترین لحظات را به قلم بیاورم و جز زیبایی و ارادات خالصانه چیزی برای توصیف آن لحظات ناب و بی بدیل برای گفتن ندارم.
پس از اقامه نماز مغرب و عشا در یکی از مواکب و ایستگاه های صلواتی بهراه خود ادامه دادم، این مسیر یادآور جاده اربعین بود اما با این تفاوت که در این جاده شما مولودی و شادی به گویش ها و لحن های و زبان های مختلف از جمله، هندی، پاکستانی، افغانستان و ایران را می شندید.
در یکی از توقف گاه ها تریبون آزاد انتخابات گذاشته بودند و فرج را به سرنوشت کشور با انتخابات پیش رو گره زده بودند و هر کسی براساس سلیقه، فکر و اندیشه خود سخن از آینده ایران اسلامی و حضور یا عدم حضور در انتخابات می گفت.
تا یادم نرفته باید از سربازان گمنام و امنیت آفرینان تشکر ویژه کنم، قدردان زحمات شان هستم که با نظم خاص مواظب آرامش و امنیت ما در این مسیر بودند.
مراسم «حریفت منم» نیز با حضور حجج الاسلام والمسلمین علیرضا پناهیان سید علی اکبر اجاق نژاد تولیت آستان مسجد مقدس جمکران، سردار سلامی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خیل عاشقان و منتظران حضرت ولی عصر(عج) در صحن جامع امام مهدی(عج) برگزار شد.
سردار سلامی سخنران این مراسم باشکوه بود که به تبیین اهمیت پیروزی انقلاب اسلامی ایران در زمینه سازی ظهور پرداخته است.
در ادامه، جمکرانیان با فریادهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل انزجار خود را از جنایات رژیم جعلی صهیونیستی علیه مردم بی دفاع غزه اعلام کرده اند.
اجرای سرودهای حماسی مقاومت، همخوانی سرود سلام فرمانده، سخنرانی عربی یکی از مجاهدان فلسطینی و قرائت زیارت آل یاسین از دیگر بخش های این مراسم باشکوه بوده است.
بالاخره چشم ها به گنبد فیروزه ای روشن شد اما برخلاف آنچه هواشناسی قم خبر داده بود فعلا خبری از برف و باران نبود، وارد صحن شدم، پس از عرض ارادت و ادب و سلامی کوتاه متوجه صدای مجری برنامه شدم که دکتر انوشه را دعوت می کرد، مثل همیشه با آن صدای آشنا به گوش ها با ادبیات روانشناسانه از انتظار و حرکت و کوشایی می زد.
حالا حاج حسن شالبافان مدیحه سرایی می کرد و من قدم قدم گوشه کنار را رصد می کردم که مسافرین در زیر طاق های صحن اصلی پتو بدست نشسته بودند و عده ای هم اشک بر گونه جاری و تسبیح بدست با غایب از نظرها مناجات می کردند.
می شنیدم که عده ای هم این ابیات معروف را زمزمه می کردند:
ای غائب از نظرها کی میشود بیائی
برقع زرخ بگیری صورت به ما گشایی
هم دست تو ببوسیم هم دور تو بگریدم
هم رو نما ستانی هم رو به ما نمایی
آیا به کوه رضوی آیا به طور سینا
آیا به بیت الاقصی آیا به ذی طوایی
در مکه یا مدینه یا در نجف مقیمی
در شهر کاظمینی یا سر من رآیی
عقربه های ساعت 22 شب نیمه شعبان را نمایش می داد و حالا هوا کمی سرد شده بود، خودم را به شبستان کربلا رساندم، برایم جالب بود، نصف صحن را مسافرینی بودند که یا خوابیده و یا دراز کش خستگی را از تن بیرون می کردند، اما نصف دیگر را قاب دوربین ها پر کرده بودند و به احتمال زیاد مردم ایران تنها این بخش را می دیدند.
حامد سلطانی مجری معروف و جوان تلویزیون روی صحنه ایستاده بود و به زیبایی اجرا می کرد اما خبری از تشویق مفصل های برنامه اعجوبه هایش نبود و با تکه کلام « بلند بگو به به» حاضرین در جلسه را به وجد آورده بود.
آنچه برایم جالب بود کف زنی و اجراء خواننده آئینی در شبستان کربلا مسجد جمکران بود، انگار حسینیه معلی و صدا و سیما تاثیر خودش را گذاشته و تغییر ذائقه ایجاد کرده بودند، به هر حال مراسم زیبایی بود.
ساعد یازده و نیم شده بود و باید ادامه مراسم را از داخل حیاط صحن دنبال می کردیم، آرام آرام آن هایی که بیرون بودند هم خودشان را رسانده و دیگر جای سوزن انداختن نبود، نور چراغ قوه موبایل ها روشن بود، چند سرود اجرا شد و طنین لبیک یا حیدر، لبیک یا مهدی فضای صحن را عطر آگین کرده بود تا اینکه ساعت مقرر فرا رسید آن لحظه ای که سالی یکبار اما به یاد ماندنی اجرا می شود.
لحظه نور افشانی رسید و چه زیبا بود؛ انگار خدا هم در شادی مردم سهیم شده بود آنگاه که دعای فرج با نم نم باران و نور افشانی و اشک های منتظران عجین بود.
آقا گذشت و چشم های گنهکار ما به جمال یار منور نشد.
«اللّهم عجّل لولیک الفرج»
نویسنده: حمیدرضا شاکر