۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۰
کد خبر: ۷۵۶۴۸۱
به بهانه روز جهانی آزادی مطبوعات

تلاش نافرجام برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش نافرجام برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم
اندیشمندان ایرانی سال‌های زیادی برای دست‌یابی به آزادی بیان تلاش کردند. این یادداشت نگاهی دارد به برخی از اسناد در ماه‌های آخر رژیم پهلوی که نشان می‌دهد چگونه نویسندگان و اهالی اندیشه، هنر و قلم از طریق نامه‌ها، بیانیه‌ها، و مطالب مندرج در روزنامه‌ها نسبت به نبودن آزادی بیان هشدار داده و اعتراض کرده‌اند.

سوم ماه مه میلادی برابر با ۱۴ اردیبهشت، از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز جهانی آزادی مطبوعات نامگذاری شده است. این روز وظیفه دولت‌ها برای احترام و حمایت از حق آزادی بیان مندرج در ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸ را یادآوری می‌کند که بر مبنای آن «هر انسانی محقّ به داشتن آزادی عقیده و [آزادی] بیان است؛ و این حق شامل آزادی داشتن باور و عقیده‌ای بدون [نگرانی] از مداخله [و مزاحمت]، و حق جستجو، دریافت و انتشار اطلاعات و افکار از طریق هر رسانه‌ای بدون ملاحظات مرزی است».

اندیشمندان ایرانی سال‌های زیادی برای دست‌یابی به آزادی بیان تلاش کردند و هزینه‌های بسیاری را نیز برای این مبارزه پرداخته‌اند. محدود کردن آزادی بیان نه تنها حکومتی را نجات نداده بلکه یکی از عوامل فروپاشی حکومت‌ها، اختناق و سلب آزادی بیان برای رسانه‌ها و نشنیدن صدای مخالفان بوده است. این یادداشت نگاهی دارد به برخی از اسناد در ماه‌های آخر رژیم پهلوی که نشان می‌دهد چگونه نویسندگان و اهالی اندیشه، هنر و قلم از طریق نامه‌ها، بیانیه‌ها، و مطالب مندرج در روزنامه‌ها نسبت به نبودن آزادی بیان هشدار داده و اعتراض کرده‌اند.

در ۲۸ تیر ماه ۱۳۵۶، کانون نویسندگان ایران در دومین نامه سرگشاده خود به نخست وزیر (در آن تاریخ: امیر عباس هویدا) ضمن اشاره به نامه سرگشاده قبلی در ۲۳ خرداد و با امضای چهل نویسنده، خواستار به رسمیت شناختن کانون نویسندگان ایران و تحقق بخشیدن به اصول آزادی مصرّح در قانون اساسی و متمم آن و اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌شود‌. امضاکنندگان این نامه به مواجهه اهل قلم با سانسور، زندان و آزار اشاره می‌کنند و در بخشی از نامه با یادآوری سخنان هویدا درباره آزادی بیان در جمع خبرنگاران و نویسندگان و کارکنان وسایل ارتباط جمعی، این آزادی را نمایشی و فرمایشی می‌دانند «... چه بهتر که افکار آزاد باشند و با هم رقابت کنند تا آنچه نیکوتر و زنده‌تر است به تجربه و داوری خود مردم پذیرفته شود و به کار بسته آید و روشن است که تحقق چنین امری آنگاه میسّر است که مردم بتوانند از آثار قلمی و فکری گوناگون آزادانه و بدون هراس از تعقیب و آزار آگاه شوند. ما خوشوقتیم که نخست وزیر ایران سرانجام از این برداشت درست [منظور سخنرانی درباره آزادی قلم] سخن می‌گوید اما تجربه مستمر هشدار می‌دهد که مبادا گفتار و کردار مسئولان در یک خط سیر نکند و اینهمه در دیده دولت جز طفره و دفع‌الوقت برای گذر از تنگنای سیاست روز چیزی نباشد».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

 

از جمله امضاکنندگان این بیانیه می‌توان به افرادی چون فریدون آدمیت، داریوش آشوری، مهدی اخوان ثالث، محمود اعتمادزاده (م. به آذین)، محمدرضا باطنی، بهرام بیضایی، باقر پرهام، بهاءالدین خرمشاهی، سیمین دانشور، نجف دریابندری، کاظم سادات اشکوری، غلامحسین ساعدی، محمدعلی سپانلو، سیاوش کسرائی، هوشنگ گلشیری، جواد مجابی، شاهرخ مسکوب، و هما ناطق اشاره کرد.

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

 

در سند دیگری به بازدداشت محمود اعتماد زاده (م. به آذین) در آذر ۱۳۵۶ اشاره می‌شود «به دنبال حملات دولت شاه به کانون نویسندگان ایران و اعمال خشونت‌آمیز ساواک در اواسط نوامبر ۷۷ [آبان ۱۳۵۷] که منجر به قتل، ضرب و جرح و بازداشت بسیاری از دانشجویان در ایران گردید، در روز پنجشنبه ۲۴ نوامبر [۳ آذر]، نویسنده و مترجم برجسته ایران محمود اعتماد زاده توسط پلیس بازدداشت شد. در همان روز کاوه اعتماد زاده، پسر به آذین نیز بازداشت گردید». اما روزنامه‌های حکومتی این خبر را به صورت اقدام اراذل و اوباش بازتاب می‌دهند «شماره ۹ آذر [۳۰ نوامبر ۷۷] کیهان هوایی خبر بازداشت به آذین و پسرش را چنین گزارش داد: محمود اعتماد زاده [به آذین] و فرزند وی به اتهام تحریک تعدادی از اوباشان و اراذل در شکستن شیشه‌های بانک‌ها و مغازه‌ها از طرف دادرسی تهران بازداشت گردیدند».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

 

در ۲۱ آبان ۱۳۵۶، همزمان با سفر شاه به امریکا، احمد شاملو در خارج از مرزهای ایران، پیامی برای همه نیروهای مبارز ملی ارسال می‌کند. پیام او با تصویر چهره منفور شاه ایران شروع می‌شود: «شاه ایران -دیوانه خونخواری که گذرگاه حکومتش با توده‌هایی از پنجاه هزار جنازه در سراسر کشور نشانه‌گذاری شده است و منفورترین چهره‌ای است که در تمام تاریخ این کشور توانسته است ظهور کند- بار دیگر به آمریکا می‌آید». شاملو دیدار محمدرضا پهلوی و جیمی کارتر را نمایشی برای تحقق شعار دفاع از حقوق بشر و حربه‌ای برای پوشش جنایت‌های رژیم می‌داند «ما بهتر از هرکسی می‌دانیم که سردسته غارتگران ایران برای چه منظوری به آمریکا می‌آید و میان او و دستگاه رهبری سیاسی آمریکا و آقای کارتر با تاسِ تقلبیِ «حقوق انسانی»اش بر سر این میز قمار می‌کند تبادل نظر در چه زمینه‌هایی صورت می‌گیرد».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

 

سند دیگری مربوط ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۷، نامه مهدی بازرگان به «دفتر مخصوص شاهنشاهی، جناب آقای معینیان» است که او نیز مسئله سانسور و نمایشی بودن آزادی را مطرح می‌‌کند. در بخشی از این نامه آمده است «اعلیحضرت همایونی علاقه‌مندند برای ارائه نظریات خود به مردم ایران و جهان و اثبات خدمات و ترقیات کشور، ارتباط مستقیم از طریق سخنرانی‌های عمومی و مصاحبه‌های مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی برقرار فرمایند. ... نظر به اینکه دعوت‌شوندگان در گفتگوها غالبا خبرنگاران یا افراد دست‌چین شده روزنامه‌های تحت سانسور یا حزب واحد هستند که با پرسش‌های پیش‌ساخته نقشی جز تایید فرمایشات ملوکانه ندارند مصاحبه‌ها نمی‌تواند به لحاظ اطلاع مردم ارزشی و برای اقناع آنان اثری داشته باشد». این نامه با اشاره به سرکوب خشونت‌بار معترضان پایان می‌یابد «فکر می‌کنم شایسته مقام شاهنشاهی نیز چنین باشد که یک بار با معترضین خود به جای چماق و مسلسل و تانک با سلاح منطق و قانون روبرو شوند».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

سیمین دانشور در مطلبی که ۲۵ مهر ماه ۵۷ در روزنامه کیهان منتشر می‌شود نشانه‌های انقلاب را به‌وضوح دیده است و آزادی مطبوعات را چاره‌ساز وضعیت موجود و خروج از بحران می‌داند. او در بخشی از این مطلب می‌نویسد: «اگر روزنامه‌ها می‌توانستند فسادها، ندانم‌کاری‌ها، هزینه‌های بی‌رویه، سوق دادن ملت به مصرف هر چه بیشتر و تولید هرچه کمتر را بنویسند و هر سری که عقل داشت، راه چاره‌ای را که به نظرش می‌رسید در طبق اخلاص می‌نهاد و می‌گفت و می‌نوشت کار به چنین انفجاری نمی‌انجامید. و فساد و مشکلات به صورت چنین هیولای فراگیری در نمی‌آمد».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

 

عدم آزادی مطبوعاتی که دانشور به آن اشاره می‌کند در «بیانیه اتحاد برای آزادی در مورد نویسندگان مطبوعات» در روز ۱ دی ۵۷ توسط علیرضا نوری زاده دبیر سیاسی روزنامه اطلاعات در مذاکره با دکتر سیروس نیز مطرح شده است: «نزدیک به ۵۰ روز است که دولت نظامی ارتشبد ازهاری در برابر خواست بر حق نویسندگان آزاده و شریف دو موسسه بزرگ مطبوعاتی [کیهان و اطلاعات] که چیزی به جز تضمین آزادی قلم در چهارچوب قانون اساسی و اصل بیستم متمم آن نمی‌خواهند سکوت اختیار کرده است. ... ماموران فرمانداری نظامی با حمله به موسسات یاد شده و لاک و مهر کردن ماشین‌های چاپ و درهای ورودی آنها خانه اهل قلم را اِشغال و تنها تجمع نویسندگان آزاده ایران را به روی صاحبان آن بسته است، ...».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

حال دیگر به‌وضوح دست شاه و طرفدارانش رو شده است و تلاش‌ها برای مخفی کردن و یافتن راه‌حل اثرگذار نیست. در سند مورخ ۲۴ آبان ۵۷ با عنوان «اعلامیه کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران» درباره نقض حقوق بشر در ایران به هنگام سفر شاه به آمریکا اشاره می‌شود که «شاه به دعوت پرزیدنت کارتر به آمریکا می‌آید و روزهای ۱۵ و ۱۶ نوامبر [۲۴ و ۲۵ آبان] را میهمان افتخاری کاخ سفید در واشنگتن خواهد بود. این دیدار رسمی هنگامی صورت می‌گیرد که موضوع خفقان و شکنجه در ایران زبانزد خاص و عام در سراسر جهان گردیده و نام شاه در انظار عمومی جهانیان با مفاهیمی چون دیکتاتوری مطلق، سانسور، زندان و شکنجه و اعدام مخالفین سیاسی، و به طور کلی با مفهوم اختناق و سلب آزادی اجین شده است. در زمانی که گزارشات تحقیقی ده‌ها سازمان بین‌المللی حقوقی و مدنی واقعیت خفقان پهلوی را در برابر افکار عمومی جهان عیان کرده، و در زمانی که دولت ایران به عنوان بزرگترین زندانبان زندانیان سیاسی در دنیا معرفی می‌شود، ملاقات شاه با رئیس جمهور «بشر دوست» آمریکا طرحی است حساب شده برای تعدیل اعتراض افکار عمومی علیه توقیف و شکنجه هزاران زن و مرد ایرانی. بدین ترتیب قرار است دیکتاتور ایران به عنوان پادشاهی خیراندیش و مردم‌دوست به افکار عمومی آمریکا قالب شود».

تلاش‌های اهل قلم برای دست‌یابی به آزادی بیان در دوره پهلوی دوم

مسعود بهنود در کتاب «از سید ضیاء تا بختیار»، می‌نویسد: یک سال و نیم پس از پیروزی غیرمنتظره جیمی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، «حقوق بشر» شعار تبلیغاتی او در مبارزات انتخاباتی‌اش، همچنان موضوع مورد بحث جهانیان بود. ... افکارعمومی تهییج‌شده جهان، آمادگی باورنکردنی و بی‌سابقه‌ای در برابر این موضوع جذاب نشان داده، هر دم خبر و کشف تازه‌ای می‌طلبید. ... واقعیت این بود که این شعار -که پس از فضاحت واترگیت و شکست خفت بار آمریکا در ویتنام- تسلای خاطری برای این کشور ایجاد می‌کرد، در ابتدا طرفدارانی در میان محافل بانفوذ سرمایه‌داری داشت. ... شاه و یاران بانفوذش در داخل سیستم سرمایه‌داری آمریکا از همان آغاز دست به کار شدند تا ایران را از مسیر این جریان جهان‌فریب دور نگه دارند. ... اما هرچه ماه‌ها گذشت روند حوادث نشان داد که حکومت ازهم گسیخته کارتر نه قادر است –و نه مایل- که رژیم شاه را کاملا از برنامه «حقوق بشر» مستثنی کند. ...

توجه مردم خسته و دلزده جهان صنعتی به موضوع «آزادی‌های فردی و حقوق بشری» چنان بی‌سابقه بود که در طول شانزده ماه هزاران کتاب و فیلم و سریال تلویزیونی، برنامه رادیوئی و مطبوعاتی برای پاسخگویی به عطش مردم اروپا و امریکا تهیه شد، در تمام این نوشته‌ها و گفته‌ها بر یک اصل مدام تاکید می‌شد و آن همزادی و همخوانی دیکتاتوری با سلب آزادی‌های فردی است. ... با این تحرک، اخبار و گزارش‌های بیشتری از مرزهای ممنوع به خارج ایران فرستاده شد. حاصل آن که پرده سکوتی که شاه به مرارت و با مخارج سنگینی به دور خود و مردم ایران کشیده بود، دریده شد. ... تاکیدهای مدام شاه و دولتیان بر فضای باز سیاسی جز آن که به یاد مخالفان رژیم آورد که حکومت در منتهای ضعف و زبونی به سر می‌برد، و از جانب کاخ سفید زیر فشار است، حاصلی نداشت.

ارسال نظرات