سیا؛ کودتاگری خود رأی
متن پیش رو، ترجمهای کامل از نوشته دنیس پولگار است که در شماره 4 مه 1965 نشریه «تکور»(TUKOR) منتشر شده است و در آرشیو اسناد و مدارک سازمان سیا موجود است . این مقاله، به ریاست ویلیام فرانسیس رابورن بر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و ابعاد مختلف عملکرد این نهاد پرنفوذ در ساختار قدرت ایالات متحده میپردازد. پولگار، با زبانی انتقادی، نگاهی به نقش و جایگاه سیا در سیاست داخلی و خارجی آمریکا دارد و به ویژگیهایی میپردازد که این سازمان را از دیگر نهادهای حکومتی متمایز میکند.
یکی از نکات برجسته این مقاله، اشاره به استقلال بیسابقه سیا در انجام برخی اقدامات است به گونهای که این سازمان، گاه بدون هماهنگی با کاخ سفید یا وزارت امور خارجه، عملیاتهایی را در عرصه بینالمللی طراحی و اجرا کرده است. چنین اقداماتی نه تنها سیاست خارجی ایالات متحده را تحت تأثیر قرار داده، بلکه در مواردی به چالشهایی برای دولتهای وقت آمریکا منجر شده است.
پولگار همچنین عملکرد سیا را در بستر جنگ سرد تحلیل میکند و به ابعاد جاسوسی و فعالیتهای براندازانه بینالمللی آن میپردازد. او به طور خاص به نمونههای تاریخی چون سقوط دولت دکتر محمد مصدق در ایران و سرنگونی دولت گواتمالا اشاره میکند. این موارد از جمله نمونههایی هستند که نویسنده آنها را «موفقیتهای» سیا مینامد؛ اقداماتی که تأثیرات ژرفی بر معادلات سیاسی منطقهای و جهانی بر جای گذاشتند.
علاوه بر این، مقاله به بررسی دلایل انتخاب ویلیام فرانسیس رابورن به ریاست سیا توسط رئیسجمهور وقت، لیندون جانسون، میپردازد. پولگار این انتخاب را بخشی از تلاش دولت جانسون برای مهار استقلال عمل رهبران سیا و هماهنگتر کردن آن با اهداف سیاسی دولت میداند. رابورن که پیشتر در نیروی دریایی آمریکا خدمت کرده بود، به دلیل شخصیت سختگیر و اطاعتپذیرش انتخاب شد تا ساختار پیچیده و مخفی این سازمان را تحت کنترل بیشتری قرار دهد و به سیاستهای کلان دولت وفادار بماند.
این مقاله، با نگاهی عمیق و انتقادی، زوایای کمتر شناختهشدهای از یکی از مهمترین نهادهای اطلاعاتی دنیا را آشکار میکند و خواننده را به درکی بهتر از نقش و تأثیر این سازمان در تحولات سیاسی قرن بیستم میرساند:
ترجمه سند:
سازمان اسناد و مدارک محرمانه - مجاز به انتشار
بخش اسناد خارجی SP-874
چهره مجارستانی از ویلیام فرانسیس رابورن
یادداشت: مطلب زیر ترجمه کامل مقالهای از دنیس پولگار است که در شماره 4 مه 1965 نشریه «تکور»، بوداپست، صفحه 13 منتشر شد
در 11 آوریل، محافل سیاسی واشنگتن با اعلام جانسون که ویلیام فرانسیس رابورن رهبری اداره اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)، سازمان جاسوسی معروف را بر عهده گرفته است شوکه شدند. روبرن اکنون 59 سال دارد. در سال 1963 با درجه نائب دریاسالار از نیروی دریایی آمریکا بازنشسته شد. او در تگزاس متولد شده است و بنا به برخی عقاید، این مسئله دلیل انتخاب از سوی جانسون بوده است. رابورن از سن 18 سالگی در نیروی دریایی خدمت کرده است. او با عنوان خلبان آغاز به کار کرد و سپس وظایف مهمتری دریافت کرد. نام او زمانی شناخته شد که رهبری واحد نیروی دریایی به نام «دفتر وظایف ویژه» به او سپرده شد. در این موقعیت، او دانشمندان و مهندسانی را هدایت کرد که موشکهای پلاریس را طراحی کردند که از زیردریاییها پرتاب میشوند.
پس از بازنشستگی، او معاون اداری رئیس سازمان در کالیفرنیا شد. در نگاه اول، حرفه رابورن نمیتواند به خوبی توضیح دهد که چرا جانسون او را برای رهبری سازمان پیچیده سیا که در سراسر جهان گسترش دارد، انتخاب کرده است. احتمالاً علت این امر باید در تضادهایی جستجو شود که گهگاه میان سیا، کاخ سفید، پنتاگون، و وزارت امور خارجه آمریکا به وجود میآید.
همانطور که شناخته شده است، آلن دالس، رئیس سابق سیا، این سازمان را در سال 1947 تأسیس کرد. در طول جنگ جهانی دوم، او رهبری یک آژانس اطلاعاتی مهم آمریکایی در سوئیس را بر عهده داشت. واشنگتن فعالیت او را به شدت ارزیابی کرد و او مسئولیت ادغام تمام سازمانهای جاسوسی و ضدجاسوسی آمریکا را بر عهده گرفت. بعدها، سیا تحت رهبری دالس به یکی از ابزارهای اصلی سیاست جنگ سرد امپریالیستی پس از جنگ جهانی دوم و پایهای برای حلقههای شدیداً ضد انقلابی ایالات متحده تبدیل شد. علاوه بر جاسوسی، این سازمان در فعالیتهای براندازی بینالمللی شرکت داشت و میتوان از موفقیتهایی مانند سقوط مصدق، نخستوزیر ایران که صنعت نفت این کشور را ملی کرده بود، و سرنگونی دولت دموکراتیک گواتمالا نام برد.
احتمالاً دالس همچنان رئیس سیا میبود اگر تلاش فاجعهآمیز حمله به کوبا در سال 1961 شکست نمیخورد. پیامدهای این شکست به حدی جدی بود که کندی مجبور شد آلن دالس را کنار بگذارد. در هر صورت، این نکته یک راز نیست که دالس همچنان بر کارهای سیا تأثیر میگذارد. باید دانست که سیا نیازی به ارائه هزینههای خود ندارد، میتواند رؤسای ادارات خود را بدون تأیید کنگره منصوب کند و کمیته فرعی سنای آن موفق به نفوذ در امور آن نشده است. در چنین شرایطی، این سازمان جاسوسی و براندازی گاهی اوقات اقدامات سیاسی مهمی را در کشورهای خارجی بدون اطلاع مستقیم کاخ سفید یا وزارت امور خارجه ایالات متحده انجام داده است و در نتیجه اقدامات سیاست خارجی دولت که در هر حال واکنشی و تهاجمی بود را بیاثر کرده است.
با برکناری دالس و انتصاب جان آ. مککون، کندی قصد داشت سیا را تحت کنترل نزدیکتری قرار دهد. به نظر میرسد که این کار موفق نبوده است. گزارش US News and World Report، به نقل از محافل نزدیک به کاخ سفید، اخیراً نوشت: «جانسون از این واقعیت که رهبران سیا خیلی مستقل، مخفیانه و حرفهای هستند، ناراحت بود. در چندین مورد، سیا ایدهها و دستورات کاخ سفید را رد کرده یا به سادگی نادیده گرفته است.» بنابراین میتوان فرض کرد که جانسون به دنبال رهبری بود که به اندازه کافی قاطع و باهوش باشد تا رهبران پایینتر سیا را تحت کنترل نگه دارد و همواره دقیقاً از ایدههای سیاسی رئیس جمهور و رژیم حاکم پیروی کند. ویلیام فرانسیس رابورن چنین فردی شناخته شده است.