ولایت فقیه از نظریه تا عمل؛ بررسی سیر تاریخی حضور فقیه در عرصه حکمرانی

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حجتالاسلام مهدی ابوطالبی عضو شورای علمی گروه تاریخ اندیشه معاصر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در اولین روز از سلسه نشست های علمی آموزشی هندسه قدرت نظام اسلامی که در سالن اجتماعات موسسه امام خمینی(ره) برگزار شد به تبیین سیر تطور تاریخی نظریه ولایت فقیه از دورههای نخستین فقه شیعه تا انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: نظریه ولایت فقیه ناظر به نوعی ولایت تشریعی است که اداره امور عمومی جامعه در حوزههایی چون سیاست، فرهنگ و نظامیگری را شامل میشود. در اندیشه فقهی شیعه بخشی از این مسئولیت بر عهده فقیه جامعالشرایط نهاده شده است.
وی با اشاره به سابقه تاریخی این اندیشه اظهار داشت: نخستین رساله مستقل درباره ولایت فقیه را مرحوم نراقی نگاشته است؛ با این حال پیش از وی نیز در آثار فقها، تعبیراتی از واژه «حاکم» به چشم میخورد که برخی آن را ناظر به ولی فقیه دانستهاند. در آثار بزرگان پیش از نراقی همچون شیخ مفید و علامه حلی بهویژه در تفسیر روایت «مقبوله عمربن حنظله» نشانههایی از باور به ولایت مطلقه فقیه دیده میشود. همچنین در مباحث فقهی مربوط به زکات و قضا نیز فقیهان به این مسئله اشاره داشتهاند.
دو ستون فکری در تثبیت ولایت فقیه در فقه شیعه
حجت الاسلام ابوطالبی با تأکید بر جایگاه محقق کرکی در تثبیت اندیشه ولایت فقیه، گفت: محقق کرکی صراحتاً بیان میکند که هر امری که قابلیت نیابت از امام معصوم(ع) را داشته باشد فقیه میتواند در آن ولایت داشته باشد. مقدس اردبیلی نیز معتقد است که آنچه برای امام جایز است برای فقیه نیز جایز است و او حاکم علیالاطلاق است.
وی در ادامه با اشاره به نقش فقها در دوران صفویه خاطرنشان کرد: با آغاز حکومت صفویه مناصبی برای علما تعریف شد؛ اما عملاً شاه صفوی محور اصلی قدرت بود و تنها بخشی از امور را به علما تفویض میکرد. عناوینی همچون «شیخالقضات» و «صدر» برای اداره امور قضاوت و اوقاف به علما داده میشد و میزان نفوذ فقیه بسته به جایگاه علمی و حمایت شاه متغیر بود.
عضو شورای علمی مؤسسه امام خمینی(ره) تأکید کرد: شواهد تاریخی فراوانی بر پذیرش ولایت فقیه در منابع دوران صفویه وجود دارد. به عنوان مثال یکی از شاهان صفوی مخالفت با محقق کرکی را به منزله شرک دانسته و با استناد به روایت عمربن حنظله از اطاعت از فقیه دفاع کرده است. در برخی منابع تاریخی نیز آمده است که برخی حکومت را حق سادات و برخی دیگر آن را مختص فقیه عادل و بی گناه دانستهاند.
از انزوای فقهاء در عصر نادرشاه تا استمرار نفوذ اجتماعی آنان
حجت الاسلام ابوطالبی با مرور شرایط دوران پس از صفویه بیان داشت: در دوران نادرشاه بهواسطه رویکرد استبدادی او فقها عملاً از عرصه حکومت کنار گذاشته شدند و بسیاری از عالمان به عتبات مهاجرت کردند. در عصر قاجار نیز گرچه ساختار حکومتی تغییراتی داشت اما اقتدار فقها در جامعه حفظ شد و مناصب رسمی دوران صفوی خارج از ساختار حکومت باقی ماند.
وی افزود: تا پیش از دوره رضاشاه اسناد حقوقی تنها با تأیید فقها اعتبار مییافت و در مواردی چون جنگهای ایران و روس، فقیهان حکم جهاد صادر میکردند. شیخ فضلالله نوری معتقد بود که قوانین مجلس باید با نظارت و تأیید فقها همراه باشد.
حجت الاسلام ابوطالبی در پایان گفت: با روی کار آمدن رضاشاه نقش روحانیت در حکومت بهشدت کاهش یافت و تمامی مناصب حکومتی آنان حذف شد. با این حال از دوره صفویه تا پیروزی انقلاب اسلامی روحانیت با فراز و نشیبهای فراوان همواره حضوری مؤثر در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران داشته است.