تسلط فرهنگی یا مقاومت هوشمند؛ میدان تازه نبرد جمهوری اسلامی

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد مهری، کارشناس مسائل فرهنگی و استاد حوزه و دانشگاه، در جمع نخبگان و فرهنگیان کرمانشاه، به تبیین ماهیت جنگ شناختی و وظایف مسئولین و آحاد مردم در برابر آن پرداخت و با اشاره به گسترش جنگ شناختی دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران، تاکید کرد: همانطور که میدانید جغرافیای ایران از دیرباز مورد طمع بیگانگان بوده و این طمع مدتی ناشی از موقعیت ژئوپلیتیک بود. به جهت این که ایران به عنوان «پل زمینی» بین شرق و غرب (جاده ابریشم) و بین شمال و جنوب (دریای مازندران به خلیج فارس) موقعیت حائل و ترانزیتی دارد و او را به گلوگاه عبور و مرور کالاهای تجاری تبدیل کرده است. پس از رنسانس و انقلاب صنعتی که منابع زیرزمینی کم کم اهمیت پیدا کرد، کشفیات معدنی هم به موقعیت ژئوپلیتیک اضافه شد. یعنی علاوه بر مسير ژئوپلیتیکی می توانست منبع تامین نیازهای کارخانجات صنعتی ابرقدرت ها باشد! این دو عامل کماکان اسباب طمع ورزی نظام سلطه به خاک ایران بود، تا این که انقلاب 57 در ایران اتفاق افتاد، انقلابی ایدئولوژی با شعار حاکمیت دین خدا.
وی افزود: شعاری که به سرعت جهانی شد و طرفدارانی در سراسر عالم پیدا کرد. خب در جهان دو قطبی آن روز خودنمایی ایدئولوژی انقلاب اسلامی به هیچ عنوان قابل پذیرش نبود. لذا از آن روز به بعد ابَر قدرتها احساس خطر بیشتر کرده و وارد یک تقابل جدید با ایران شدند!. در این تقابل هم تنها دنبال تسخیر خاک نبودند، بلکه تسخیر فکر افراد هم مورد توجه قرار گرفت. لذا ایران امروز، به دلیل ترکیب همزمان این سه ویژگی استراتژیک (موقعیت ژئوپلیتیکی، منابع معدنی انرژی و ایدئولوژی خاص) در کانون طمع و تقابل قدرت های جهانی قرار گرفته، و کشور را در معرض یک «تهدید وجودی» بی سابقه قرار داده، به این معنا ک امروز دیگر، تهدید علیه حاکمیت ایران صرفاً یک تهدید نظامی یا اقتصادی نیست؛ بلکه تهدید هویت تمدنی و تسلط فرهنگی است. یعنی بود و نبود جمهوری اسلامی.
استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: برای فهم این نبرد تمدنی و ماهیت جنگ جهانی شناختی و راه های مقابله با آن، توجه به سه نکته ضروری است: نکته اول؛ تحلیلها و هشدارهای مقام معظم رهبری است درباره جنگ جهانی شناختی. نکته دوم؛ اظهارات و اعترافات استراتژیست های غربی درباره جنگ جهانی شناختی است . نکته سوم راههای مقابله با این نبرد تمدنی است.
وی با اشاره به تحلیلها و هشدارهای مقام معظم رهبری درباره جنگ جهانی شناختی ابراز کرد: مقام معظم رهبری در سه سخنرانی در سال ۱۴۰۳ با هشدار درباره تشدید جنگ شناختی دشمن، ابعاد و راههای مقابله با این تهدید را تبیین کردند. 1- ایشان در 4 مهر 1403 در دیدار پیشکسوتان و فعالان عرصه دفاع مقدس فرمودند: «رزمندگان ما، مجاهدان ما،برای اینکه پرچم دشمن درمرزهای ما برافراشته نشود، جان خودشان را قربان کردند، فداکاری کردند؛ جوانان مبارز و مجاهد، خانوادههای خودشان را داغدار کردند برای اینکه پرچم دشمن در مرزهای این کشور بالا نرود؛ نمیشود ملّت ایران قبول کند که همان پرچمها به وسیلهی افرادنفوذی، به وسیلهی انسانهایفریبخورده، در داخل کشور برافراشته بشود! این پرچم، پرچم نفوذ فرهنگی و سبک زندگی دشمن و وسوسههای خصمانهی دشمن، نباید در داخل کشور، در دستگاههای مختلف ما برافراشته بشود! باید مراقبت کرد؛ همه موظّفند». بعد هم اسم چند دستگاه میآوردند، از جمله صدا و سیما، مطبوعات، آموزش پرورش، وزارت علوم و وزارت بهداشت که مراقبت کنند، هوشیار باشند، پرچمها به وسیله افراد نفوذی به وسیله انسانهای فریب خورده در این کشور برافراشته نشود. 2- در دیماه ۱۴۰۳ در جمع مداحان اهل بیت(ع) تصریح کردند: «امروز، شبههافکنی یکی از کارهای اساسی دشمن است. برنامهریزی میکنند، حالا یک مقداری در خبرهای آشکار هست که شما هم میبینید، یک مقداریاش هم در خبرهای آشکار نیست که ما اطّلاع داریم. برنامهریزی میکنند و پول خرج میکنند برای اینکه ذهنیّت ها را منحرف کنند از حقیقت ... امروز بیش از هر زمان دیگری به تبیین نیاز داریم». 3- در ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ در جمع مردم تبریز با اشاره به تغییر استراتژی دشمن فرمودند: «تهدید امروز، سختافزاری نیست؛ بلکه تهدید نرمافزاری است که شامل دستکاری افکار عمومی، ایجاد اختلاف در محکمات انقلاب و ایجاد تردید در پایداری مردم میشود.» لذا از مسئولان تبلیغاتی، آموزشی، رسانهای و جوانان فعال خواستند نقاط نفوذ دشمن را شناسایی و با تولید محتوای مناسب مسدود کنند.
استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اعترافات تحلیلگران غربی درباره جنگ جهانی شناختی اظهار داشت: بر اساس اسناد و اظهارات بلندپایهترین استراتژیستهای غربی، جنگ شناختی علیه جمهوری اسلامی ایران بر اساس نقشهای دقیق و با اهداف از پیش تعیین شده در حال اجراست. و این اعترافات صریح، عمق و ابعاد جنگ شناختی طراحیشده توسط غرب علیه پایههای فکری و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را آشکار میسازد. 1- الکساندر دومارانش، رئیس سابق سازمان اطلاعات فرانسه، در کتاب «جنگ جهانی چهارم»، انقلاب اسلامی را «مهلکترین جنگ تاریخ» خوانده و راه مقابله با آن را حمله دوگانه به «جسم» مردم از طریق مواد مخدر و به «روح و ایمان» آنان از طریق نفوذ فکری در دانشگاهها عنوان میکند. 2- «سگال» مدیر یک مؤسسه استراتژیک در لندن، با طرح «شبیهسازی فرهنگی» خواستار تغییر سبک زندگی ایرانی- اسلامی به سبک زندگی غربی «از فرق سر تا نوک پا» شده و ابزار این کار را استفاده از توریسم و زنان هرزه معرفی میکند. 3- ریچارد ان هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، در کتاب «جنگهای ۳۰ ساله جدید» بر ایجاد تفرقه و دوپارهسازی در اسلام با معرفی «اسلام لیبرال» مطابق منافع غرب و «اسلام افراطی» برای ایجاد چهرهای مخوف از دینداری تأکید دارد.
راههای مقابله با نبرد تمدنی دشمنان
وی افزود: در نکته سوم، راههای مقابله با این نبرد تمدنی را تشریح کرد و گفتند: مقابله با جنگ شناختی، مستلزم شناخت 5 موضوع اصلی است: 1- شناخت ماهیت جنگ شناختی 2- شناخت ابزارهای جنگ شناختی 3- شناخت اصحاب و عوامل جنگ شناختی 4- شناخت نقاط آسیبپذیر جامعه در برابر حملات جنگ شناختی 5- شناخت درست «وظیفه» در قبال جنگ شناختی. وی در تحلیل شناخت ماهیت جنگ شناختی گفتند: جنگ شناختی یک نبرد مدرن و پیچیده است. نبردی که میدانش، محدود به خاک و دریا یا آسمان نیست؛ بلکه ساحت ذهن انسان هاست. گلوله و سلاحش؛ تفنگ و موشک نيست، «اطلاعات»، روایت سازي و مهندسي افکار عمومی است. هدفش، تصرف و تسلط بر سه عرصه حیاتی است: 1- «قلبها» از طریق دستکاری عواطف و احساسات 2- «ذهنها» با تغییر باورها و اندیشهها 3- «سبک زندگی ایرانی- اسلامی.
حجت الاسلام والمسلمین مهری درباره ابزارهای جنگ شناختی عنوان کرد: جنگ شناختی با سه ابزار شوم دنبال می شود: 1- «هراسافکنی» با ایجاد ترس از آینده 2- «اختلافافکنی» با دامن زدن به شکافهای قومی و مذهبی 3- و «یأس آفرینی» با القای ناامیدی نسبت به آینده. به تعبیر مقام معظم رهبری در سخنرانی دی ماه 1403 در جمع مداحان، این مثلث شوم یعنی هراسافکنی، اختلافافکنی و یأسآفرینی، سه ابزار برای مدیریت افکار عمومی و تسخیر اذهان است. وقتی که ذهن تسخیر شد، دشمن بدون درگيري بر زمین و زمان مسلط میشود. نمونه عینی آن، قصه سوریه است. تروریستها ابتدا با «تسخیر ذهنها» (از طریق تبلیغات، جذب نیرو و القای ناامیدی) کار را آغاز کردند و پس از ۵ سال برنامهریزی، در ۱۱ روز میدان فیزیکی را تصرف کردند.
وی افزود: این آقای جولانی در اولین گفتوگوی تلویزیونی در سوریه، پس از تصدی ریاست جمهوری دولت انتقالی گفت: نبرد برای سرنگونی رژیم اسد در 11 روز، نتیجه برنامهریزی دقیق 5 ساله در اِدلب بود، که در اين 5 سال نیروها را جذب کردیم. بر ذهنها مسلط شدند، میدان هم برای آن ها خالی شد و الا شما دیدید و یادتان هست که در سال 92 وقتی که اون اتفاقات افتاد، یکی از مناطقی که درگیری شد، سوریه بود، همه بدون استثنا میگفتند که اَسَد رفتنی است، حتی بعضی ها در داخل کشور، دولت وقت هم، همین حرفها را میزد که آقا ما نباید هزینهای بکنیم برای سوریه، اَسَد رفتنی است. خدا رحمت کند شهيد حاج حسین همدانی میفرماید: وقتی که من عازم شدم برای تشکیل بسیج مردمی در سوریه، جوانان آن مرز و بوم به میدان آمدند، همراهی کردند و پنج سال جانانه جنگیدند، در مقابل تروریستها و دشمنان بیرونی و مورد حمایت آمریکا. تا این که میبینیم در سال 97 وقتی که آقای ولایتی پیامی را میبرد از طرف حاکمیت برای پوتین در کشور روسیه، همزمان نتانیاهو وارد روسيه شده، نتانیاهو میگوید به این ایرانی ها بگویید 40 کیلومتر از مرز ما، نیروهایشان را دور کنند. ما کاری به کار اَسَد نداریم، اَسَد بماند. چرا؟ به جهت این که جوانان این مرز و بوم آمدند در میدان و مقابله کردند، حفاظت و حراست کردند از موطن شان. اما از سال 97 تا سال 1403، یعنی 5 سال به قول جولانی میگوید که ما روی ذهنها کار کردیم، جذب نیرو داشتیم، پنج سال زمان بُرد که ما ذهنها را تسخیر کردیم و در طول 11 روز میبینید که کشور سوریه سقوط مي كند و بشار فرار کرد. پس اگر ذهن تسخیر شد، میدان خود به خود خالی میشود و به دست دشمن میافتد.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه سخنان خود به شناخت اصحاب و عاملان جنگ شناختی پرداخت و بیان داشت: به نظرم سه گروه اصحاب این نبرد را تشکیل می دهند؛ بنیانگذاران، کنشگران سیاسی و رجاله های چاقو به دست در خیابانها. 1- «بنیانگذاران» مغزهای متفکر این عملیات هستند. کارشان تولید ادبیات و اندیشه است. با ایجاد شبکههای رصد، اتاقهای فکر و تئوریپردازی، از طریق شبههافکنی، تولید اندیشههای انحرافی و حدیثسازی به تخریب بنیانهای فکری جامعه میپردازند. و شیوه عمل آنها اين است كه مستقیماً وارد عمل نظامی یا سیاسی نمیشوند. کار آنها فکری و نظری است. به تعبیر قرآن إنّه فَکَّرَ وَ قَدَّرَ، اندیشه مي کنند و مطالب را آماده مي سازند. این ها فقط تولید ادبیات میکنند. کلیدواژههایی همچون: «عفو عمومی»، «رفع حصر»، «حذف نظارت استصوابی»، «انتخابات آزاد»، «بازگشت نظامیان به پادگانها»، «تغییر پارادایم»، «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»، «حجاب اجباری»، «زن – زندگی- آزادی»، که همواره توسط اصلاح طلبان در این سال ها تکرار می شود، و القایی اندیشکده های غرب است، در همین راستاست. 2- کنشگران سیاسی و گفتمانسازان؛ نقش تسهیل گر را بازی میکنند. آنها ایدههای تولیدشده توسط بنیانگذاران را گرفته و آن را به یک گفتمان رایج و همهگیر در جامعه تبدیل میکنند. تحت شعارهای فریبندهای مانند «پلورالیسم» (کثرتگرایی) و «آزادی اندیشه» این ادبیات را در رسانهها، محافل روشنفکری و فضای عمومی تکرار و ترویج میکنند. قرآن این عمل را "قول" (گفتن و تکرار کردن) مینامد. تکرار مداوم، یک ایده انحرافی را به یک گفتمان «عادیشده» و پذیرفتنی تبدیل میکند.3- رجالههای چاقو به دست در خیابان ها. در واقع نیروی اجرایی و اهرم خشونت هستند، که پس از آمادهسازی فکری جامعه، با اقدامات خیابانی (اغتشاش، خشونت، ایجاد ناامنی) زمینه را برای فاز نظامی یا سقوط نرم حکومت فراهم میکنند. پس نفوذ و تسخیر ذهن ها یک فرایند 5 مرحله ای دارد: 1- مرحله دانش (تولید اندیشه) 2- مرحله گویش (گفتمانسازی) 3- مرحله بینش (تغییر نگرش) 4- مرحله گرایش (تحریک جامعه) 5- مرحله منش (تغییر هویت) که در نهایت به برافراشته شدن پرچم نفوذ فرهنگی دشمن میانجامد و جامعه را بدون نیاز به نیروی نظامی، مطیع اهداف دشمن میکند. مثال بارز آن، عملکرد گروههای تروریستی و اغتشاشگر در سوریه است که دیدید. ارتش و نهادهای نظامی، سلاح را زمین میگذارند و فرار میکنند. مردم هم بیتفاوت و نظارهگر و اگر نگوییم همراه آن ها.
نقاط آسیبپذیر جامعه در برابر حملات جنگ شناختی
حجتالاسلام والمسلمین مهری با اشاره به نقاط آسیبپذیر جامعه در برابر حملات جنگ شناختی ابراز کرد: بدون تعارف باید اعتراف کنیم 7 نقطه آسیبپذیر در زندگی امروز ما وجود دارد، تا این موارد را اصلاح نکنیم، در مبارزه با جنگ شناختی توفیقی نداریم. شناخت این هفت نقطه آسیبپذیر، به منزله خواندن «نقشه میدان نبرد» است. تنها با درک این نقاط ضعف است که میتوان یک ساختار دفاعی هوشمند برای حفاظت از «حریم فکر» جامعه طراحی کرد. اولين نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی، فضاي مجازي بی قاعده است. فضای مجازی كه امروز در همه شئون زندگی ما ورود پیدا کرده و حاکم است، در حوزه فردی، حوزه خانوادگی و اجتماعی. نه میتوانیم این فضای مجازی را حذف کنیم و نه میتوانیم بدون مدیریت و رها با او کنار بیاییم و بیخیالش بشویم. فضایی که مدیریت، هدایت، محتوا و موادش دست بیگانه است، فضایی که با تمام قدرت و قوت هویت ملی و دینی ما را نشانه رفته است، فضایی که امروز مهمترین و عمدهترین ابزار دشمنی دشمنان است و دشمن در جنگ نَرم از طریق همین فضا، دنیا و مخالفینش را به زانو درآورده است. فضايي که تبدیل به یک جعبه سیاه شده است و در تک تک خانههای من و شما نفوذ کرده و بر جسم و روح همه ما سوار شده، در واقع عضو خانواده ما شده، عضو ناخلفی که نه میشود با او کنار آمد و نه میشود بیخیالش شد.
وی افزود: اینجاست که مقام معظم رهبری چند سال پیش فرمودند: فضاي مجازي تبدیل به قتلگاه جوانان شده، توجه نشد! خب برادران من، امروز دولتها و مجالس چه اصولگرایش و چه اصلاحطلبش، یا نمیتوانند برخورد کنند و در مقابل این فضا بایستند و یا نمیخواهند. از این دو حال خارج نیست. چند سال است که آقا فرمودند راهاندازی شبکه ملی اطلاعات، گوش نکردند چه اصولگرا و چه اصلاحطلب. ما که نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم. «قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً وقودُها الناسُ و الحِجارَه»(سوره تحريم/6). «إنّ الخاسِرینَ الذینَ خَسِروا اَنفُسَهُم و اَهلیهِم یَومَ القیامَه»(سوره زمر/15). بداد بچه هایتان و اطرافیانتان برسید. اگر بچه ها و کسانی که در گستره نفوذ من و شما هستند، این ها را، ما رهایشان کنیم، مدیریت نکنیم، کنترل نکنیم این فضا را. دین، باور و اعتقاداتشان را بردهاند.
استاد حوزه و دانشگاه اظهار داشت: دومين نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی، عدم شناختِ صحیح از یافتههای شنیداری و دیداری روزمره است. امروز اکثریت افراد جامعه ما از رویدادهای تاریخی، ساختارهای قدرت، منافع ملی و بازیهای ژئوپلیتیکی آگاهی لازم ندارند. هنگامی که یک روایت ساختگی یا تحریفشده به آنها ارائه میشود، نمیتوانند آن را با واقعیتهای کلان بسنجند و در دام تفسیرهای سادهلوحانه یا جهتدار میافتند. در طول شبانهروز (در سه حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی) آنچه را میبیند و میشنود: از رسانه، اینترنت، پیام رسان، رادیو و تلویزیون، سخنران، مداح، کوچه و بازار. بدون تحلیل و بررسی و صحت سنجی این را می پذیرد، نقل میکند و منتشر میکند. بدون اینکه بدانیم ناقل کیست؟ محتوا چیست؟ حال آنکه خدای رحمان در سوره اسرا آیه 36 فرمودند:«لا تَقفَ ما لَیسَ لَک بِه عِلم، انّ السّمعَ و البَصرَ و الفُؤاد، کل اولئک کان عنه مسئولاً». از چیزی که به آن علم ندارید، برگرفته از شنیدهها و گفتهها و خیالات و توهمات دیگری است، چرا پیروی میکنید؟ گوش، چشم و دل که ابزار علم و شناخت واقعی هستند، باید دقت کنید، مورد بازخواست قرار میگیرند، این عالم حساب و کتاب دارد، فردا نگه مان میدارند. «و إنّ عَلیکُم لَحافظینَ، کراماً کاتبینَ، یَعلَمونَ ما تَفعلونَ»(آیات 10، 11 و 12 سوره انفطار). «ما یَلفِظُ مِن قولٍ إلا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ». (آیه 18 سوره ق). میگوید حتی آن صوتي که از دهان شما بیرون میآید تبدیل به کلمه و گفتار میشود این ها ثبت و ضبط میشود. آیه 52 و 53 سوره قمر «و کُلُّ شیءٍ فَعلوهُ فی الزُّبُرِ، و کُلُّ صَغیرٍ و کَبیرٍ مُستَطَرٌ». تمام ریز و درشت زندگی شما در پیشگاه خدا ثبت و ضبط مي شود. بنابراین تکیه بر اطلاعات بدون علم و یقین، گناه و زیانبار هست.
وی افزود: سومين نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی، آفتی است بنام «توهم دانایی». به ویژه در نسل جوان و در بستر فضای مجازی در حال گسترش است. متاسفانه عده ای امروز تعریف درستی از سواد و دانایی ندارند، فکر می کنند ۱۰ سال درس خواندن در فضای مدرسه و دنبال کردن صفحات خاص در فضای مجازی، به معنای با سواد بودن و داشتن قدرت تحلیل است. بدون تعارف، امروز جامعه ما، با یک پارادوکس روبه روست؛ مردم در دوره ای زندگی می کنند که با وجود دسترسی بی سابقه به اطلاعات، اما در بی اطلاع ترین حالت خود به سر می برند. مشکل کجاست؟ چرا این جور شدیم؟ مشکل گیر افتادن در یک حباب اطلاعاتی محدود است، مانند جنین در رحم مادر که فکر میکند دنیا همین است و دنیای دیگری نیست، و اساسا تصوری از فضای خارج از این محیط ندارد. با خرید یک تلفن همراه هوشمند و نصب 4 شبکه اجتماعی و دنبال کردن مطالب موافق میل خود و بدون توجه به بعد خلاف آن، خیال می کند تبدیل به یک فرد آگاه، با سواد، و حتی فیلسوف شده. امروز شبکه های اجتماعی، منبع اصلی اطلاعات مردم شده. همین مسئله باعث توهم دانایی شده است.
عدم تبیین و روشنگری در جامعه
حجت الاسلام والمسلمین مهری ابراز کرد: چهارمين نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی، عدم تبیین و روشنگری است. ما امروز درگیر جنگ روایتها هستیم. آقا فرمودند اگر شما حقایق جامعه خودتان، کشورتان و انقلاب را روایت نکنید، دشمن روایت میکند، آن جوری که بخواهد توجیه میکند، دروغ میگوید و بعضی مواقع 180 درجه خلاف واقع؛ جای ظالم و مظلوم، جلاد و شهید، حق و باطل را عوض میکند. در جنگ روایتها واقعیات تحریف میشود. آقا فرمودند در مقابل تحریف، شما باید تبیین کنید. ولی بعضیها امروز این بحث را جدی نگرفته اند. در سال ۲۰۰۱، اندیشکده آمریکایی رند کتابی پژوهشی با عنوان «شبکهها و جنگهای شبکهای» منتشر کرد. جان آرکیولا و دیوید رونفلد در آن کتاب نوشتند: در جنگهای فردا برنده کسی نیست که بزرگترین بمب ها را دارد، برنده و پیروز کسی است که بهترین روایت ها را دارد. پس جنگ امروز و آینده، جنگ روایتهاست.
وی افزود: اگر روایت اول را ما نسازیم، دیگران خواهند ساخت و بر ذهنها حکومت خواهند کرد. شما دیدید سال 1401، در فتنه مهسا، دختری با داشتن سابقه بیماری که پدرش، برادرش، مادرش و پزشکش اعتراف كردند یک لحظه او را تنها نمیگذاشتند تا سر کوچه برود بخاطر بيماري، وقتی این دختر آمد در مقر پلیس و آنجا فوت کرد، در کمتر از چند ساعت اینترنشنال روایت کشتن او را توسط نظام منتشر کرد. حالا 72 ساعت بعد پليس فیلم را پخش کرد، دیگر فایده اي نداشت. چون روایت اول مقبول افتاد. در جنگ روایتها همیشه بهترین روایت، روایت اول است كه مقبول میافتد، دیگر هر چه این فیلم هم پخش شد، کسی باور نکرد و کشور را چند ماه به خاطر این قصه درگیر کردند. قريب 100 نفر از نیروهای امنیتی و بسیج ما به شهادت رسیدند. میلیاردها تومان خسارت مادی و معنوی. دشمنان ما دندان تیز کردند برای حمله به كشور، به خاطر یک کوتاهی در جنگ روایتها.
استاد حوزه و دانشگاه، پنجمين نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی را نداشتن تحلیل سیاسی عنوان و ابراز کرد: مقام معظم رهبري در 12 آبان 1372 در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان فرمودند: «چیزی که امام حسن مجتبی علیهالسلام را شکست داد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود. مردم، تحلیل سیاسی نداشتند. چیزی که فتنهی خوارج را بهوجود آورد و امیرالمومنین علیهالسلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم کرد، نبودن تحلیل سیاسی در مردم بود والا همهی مردم که بیدین نبودند. تحلیل سیاسی نداشتند. یک شایعه دشمن میانداخت؛ فورا این شایعه همه جا پخش میشد و همه آن را قبول میکردند». بنابراین کسی که تحلیل سیاسی ندارد، طعمه آسانِ برای دروغپراکنی میشود. لذا امروز هر کسی می خواهد در زندگی اجتماعی، سیاسی و مذهبی گرفتار خط نفاق و التقاط و گمراهی نشود. حتما باید تحلیل سیاسی داشته باشد. اطلاعاتی که در جامعه و فضای عمومی منتشر میشود باید ببینیم از سوی چه گروه و جریانی است. باید جریانات را بشناسیم که کلاه سرمان نرود. امام صادق علیه السلام مي فرمايد: اَلعالِمُ بِزَمانِه لا تَهجُمُ عَلیه اللَّواِبس. باید عالم به زمان تان باشید، کوچه و پس کوچههای اطراف تان، آدم ها و جریانات فكري، سياسي، ديني و حوزوي کشور را بشناسیم که آنچه از این ها نقل میشود، ببینیم صحت و سقم شان کجاست؟
وی افزود: ششمین نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی، فقدان مرجعیت فكري و تخصصی است. امروز در دنیای رسانه ای جدید، همه عطش محتوا دارند. محتوا را بايد از كي بگيرند. نهادهای مرجع در جامعه چه کسانی هستند که تولید محتوا کنند. مرجعیت فکری امروز با شصت هفتاد سال پیش حتی 10 سال پیش، خیلی متفاوت است. امروز هر فردی خود را «برحق و صاحب نظر» می داند، سلبریتی هايي که پون مثبتی به جز محبوبیت و معروفیت ندارد، بدون پایبندی به راستگویی سخن می گویند. بدون داشتن تخصص لازم، در تمامی زمینه ها اظهارنظر می کنند. و امروز متاسفانه مرجعيت فكري بخش عظيمي از جامعه شده اند. از آن طرف، نهادهایی که مرجعیت اجتماعی داشتند، مثل حوزه علمیه، علمای بلاد، نخبگان، اساتید دانشگاه، معلمان و معتمدین محل، عملا به مجموعه های کماثر تبدیل شده اند. بنابراین امروز جامعه نیاز به «قطب نمای فکری» دارد. وقتی جامعه دچار «خلأ رهبری فکری» شود، به سراغ منابع اطلاعاتی جایگزین (که اغلب توسط دشمن مدیریت میشوند) میرود. این امر منجر به تکثر افراطی روایتها، سردرگمی و از هم گسیختگی اجتماعی میگردد.
رهبری معظم، بهترین و مطمئن ترین قطب نمای فکری جامعه
استاد حوزه و دانشگاه بیان داشت: امروز بهترین و مطمئن ترین قطب نمای فکری جامعه رهبری است. رهبری که به اعتراف دوست و دشمن، 5 ویژگی دارد که هیچ کدام از سیاستمداران دنیا این ویژگی ها را ندارند: 1- شصت ساله جزو ایدئولوگ های اسلام سیاسی است. 2- 60 ساله تجربه زیسته سیاسی دارد. 3- تسلط بر تاریخ اسلام دارد. 4- تاریخ ایران را می شناسد 5- تاریخ جهان را می شناسد. رهبري که روزنامه آمریکایی یو اس آی تودی به نقل از اندیشکده آمریکن اینترپرایز می نویسد: بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک ابرحریف به نام آیت الله خامنه ای است که نقشه راه را می شناسد و مردم به او اعتماد آمیخته با اعتقاد دارند بنابراین فهم تحلیل رهبری و تبیین آن امروز نتيجه مي دهد و اثر بخش است. نه تکرار فرمایشات آقا. تکرار عین کلمات رهبری و مواضع او راهگشا نیست. «راوی رهبری» معلوم است که کافی نیست. نیاز به «فقیه انقلاب» داریم. فقیه به معنای لغوی؛ یعنی کسی که عمیق صحنه را میفهمد و گره گشایی میکند.
وی افزود: هفتمين نقطه آسیب پذیر جامعه در جنگ شناختی، شکاف بین نسلی است. امروز من و شما با یک نسلی داریم زندگی می کنیم که هیچ درک متقابلی از همدیگر نداریم. فرزندان ما نسل دیجیتال، ماها نسل سنتی، نه ما دنیای فرزندان خود را درک میکنیم و نه آنها درکی از دنیای ما دارند. این شکاف نسلی مثل یک دیوار بلند میماند. دشمن از این دیوار سود میبرد. برای نسل قدیم یک داستان و برای نسل جوان یک داستان کاملاً متفاوت، تعریف میکند تا آنها را از هم جدا کند و بینشان کینه و بدبینی ایجاد کند. عدم درک متقابل، زبان مشترک و اعتماد بین نسلهای مختلف آفت بزرگ امروز جامعه ماست. امروز 12 میلیون دهه هفتادی داریم، 12میلیون دهه هشتادی، 14میلیون دهه نودی. یعنی قریب به نصف جمعیت ایران، 38 میلیون امروز در این کشور زندگي مي كنند که متفاوت از گذشته فکر میکنند، ذائقهشان، خوراکشان، پوشاکشان، حرف زدنشان، حتی راه رفتنشان مثل من و شماها نیست. 38 میلیونی که نه جنگ را دیدهاند و نه دوران دفاع مقدس یادشان هست، نه ترورهای دهه 60 را دیده اند و نه از قبل از انقلاب چيزي میدانند؟ یک فاصله نسلی ایجاد شده که باید آن را مدیریت و کنترل کنیم. چقدر ما برای این بچههامان وقت میگذاریم. از گذشته برای آن ها میگوییم. کجا بودیم؟ به کجا رسیدیم؟ نسلی که انقلاب را ندیده است، مرارت ها و گرفتاري هاي قبل از انقلاب و دوران دفاع مقدس را ندیده است. خیانت دشمن، جنایات دشمن، تحریم دشمن، تبلیغات مسموم دشمن. این ها را باید خنثی کنیم. یعنی در تبیین هم علاقهمندی به نظام و امید به آینده و هم خنثی سازی تبلیغات دشمن را برای این نسلی که درک متقابل از همدیگر نداریم، داشته باشیم.
حجت الاسلام والمسلمین مهری در پایان سخنان خود، شناخت درست «وظیفه» در قبال این نبرد تمدنی و جنگ شناختی را مهم دانستند و گفتند: در این شرایط وظیفه ما این است که اولاً؛ باور داشته باشیم که پیروزی در این نبرد از آن جبهه حق است. ثانیاً؛ همانگونه که حاج قاسم سلیمانی فرمودند این کشور حَرَم است، هر کسی که به سمت این حرم تیری شلیک کند به خودش بر میگردد. از اول انقلاب ما دیدیم، شما هم دیدید، چالشهایی برای نظام پیش آمده است، فراز و فرودهایی نظام داشته است؛ اما این نظام قرار است که بماند و پرچمش انشاءالله به دست صاحب اصلی برسد. ثالثاً؛ ببینیم کجای این نبرد حق و باطل ایستادیم. سهم مان چقدر هست. سهم دشمن روشن هست در جبهه باطل. سهم غربزدههای داخلی و دنیاطلبان نیز روشن هست. اما سهم ما کجاست؟ و چه قدر است؟ عمر سازمانی ما یک روزی تمام می شود و بازنشسته میشویم. و یک روزی هم عمر دنیایی ما تمام میشود. برای خودمان در این جبهه حق که ایستادهایم، سهمی بخریم، سرمایه گزاری کنیم. رابعاً؛ بدانیم ایستادن و ماندن در جبهه حق تا آخر، در گرو عمل به این دو آیه قرآن است: یکی آیه 30 سوره فصلت: «قالوا ربنا الله ثم استقاموا» بگویید خدا و پای خدا بایستید تکیه گاهمان در زندگی خدا باشد، نه چپ و راست، ببینید کی حرف خدا را می زند. امروز در این مملکت و جهان ولی فقیه نقشه راه است در تمام شئون زندگی. حاج قاسم فرمود عاقبت به خیری در گرو تبعیت از اوست. دوم آیه 120 سوره آل عمران است: «إن تَصبِروا وَ تَتَّقوا لا یَضُرُّکُم کَیدُهُم شَیئاً». صبر و تقوا را در زندگیتان تقویت کنید، دشمنان نمیتوانند به شما آسیبی و ضربه ای بزنند. ». اگر این چهار کار را کردید. (تگیه گاه خدا بود. پای دین خدا ایستادیم. صبر و تقوا داشتیم). خدا هم نصرت مي دهد: ان تنصروالله ینصرکم. محمد/7. إنالله یدافع عن الذین آمنوا». سوره حج/38.