همسویی مدیریت رهبر معظم انقلاب با شیوه حکمرانی امام خمینی

اشاره: حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی ادامه منطقی و هوشمندانه مسیر امام خمینی رحمهالله علیه است که بر پایه اسلام ناب، ولایت فقیه و مردمسالاری دینی شکل گرفته است. اشتراکات بنیادی میان این دو دوره در تأکید بر استقلال، مقابله با استکبار، عدالت اجتماعی و توجه به مردم آشکار است و در عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جلوه یافته است. با این حال شرایط پیچیدهتر و متنوعتر جامعه، توسعه فناوریهای ارتباطی و فشارهای بینالمللی، حکمرانی رهبر معظم انقلاب را نیازمند تدابیر هوشمندانه و راهبردی کرده است. این تجربه سه دههای نه تنها باعث تثبیت نظام و تقویت هویت دینی و ملی شده، بلکه الگویی کمنظیر از مدیریت مقاومتی و آیندهنگر ارائه کرده است. برای نخبگان و عموم مردم این تجربه نشان میدهد که پیوند مستحکم دین، سیاست و حکمرانی هوشمندانه میتواند مسیر کشور را در برابر چالشها پایدار و موفق نگه دارد.
در این زمینه خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، گفتوگویی با حجت الاسلام مهدی گرامی پور، عضو هیئت علمی دانشگاه قم انجام داده است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
رسا ـ حکمرانی رهبر معظم انقلاب چه نقاط مشترکی با شیوه مدیریت حضرت امام(ره) دارد و این اشتراکها در چه عرصههایی نمود بیشتری دارند؟
حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی و شیوه مدیریت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه دارای ریشههای مشترک و مبانی فکری واحدی است که از دل مکتب اسلام ناب محمدی و اندیشه ولایت فقیه نشأت گرفته است. هر دو بزرگوار با تکیه بر همین اصول مسیر اداره جامعه اسلامی را ترسیم کردند و تلاش نمودند نظامی مبتنی بر دین و مردمسالاری دینی را تحقق بخشند. این همسویی به گونهای است که میتوان بسیاری از ابعاد سیاستگذاری و تصمیمگیری در دورههای مختلف انقلاب اسلامی را ادامه و تکامل همان خط مشی اولیه دانست
یکی از مهمترین اشتراکها تأکید بر اصل ولایت فقیه است. امام خمینی (ره) این نظریه را به عنوان پایهایترین اصل حکومت اسلامی مطرح کردند و رهبر معظم انقلاب نیز همان خط را ادامه داده و با عمل به آن استقلال و هویت اسلامی نظام را در برابر تهدیدها حفظ کردهاند. باور به اینکه رهبری جامعه باید در دست فقیه جامعالشرایط باشد نقطه ثبات و انسجام نظام اسلامی را رقم زده است
دیگر نقطه اشتراک توجه ویژه به مردم و مشارکت آنان در اداره کشور است. امام و رهبر انقلاب هر دو اعتقاد دارند که مردمسالاری دینی تنها در حضور فعال مردم معنا پیدا میکند و این حضور ضامن بقای انقلاب است. انتخابات، حضور در صحنههای اجتماعی و نقشآفرینی در سیاست داخلی و خارجی همواره مورد تأکید هر دو رهبر بوده است. از نگاه ایشان مشارکت مردمی نه تنها یک امر سیاسی بلکه برخاسته از متن دین و آموزههای اسلامی است
سومین محور مشترک پایبندی به اصول انقلاب اسلامی از جمله استکبارستیزی، استقلال سیاسی و خوداتکایی در عرصههای مختلف است. امام خمینی (ره) با شعار نه شرقی نه غربی بنیان استقلال کشور را گذاشتند و رهبر معظم انقلاب نیز با همان روحیه مسیر مقابله با نظام سلطه و تقویت توان داخلی را پی گرفتند. در هر دو دوره این نگاه وجود دارد که پیشرفت کشور باید با تکیه بر ظرفیتهای ملی و بدون وابستگی به قدرتهای خارجی محقق شود در عین حال که تعامل سازنده با ملتها و کشورها نیز مورد توجه قرار گرفته است
وجه مشترک دیگر رویکرد مردمی در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها است. چه در دوران امام(ره) و چه در دوران رهبری حضرت آیت الله خامنهای توجه به مشکلات اقشار ضعیف و محرومان جایگاه محوری داشته است. عدالتخواهی، مبارزه با فساد، حمایت از تولید داخلی و کاهش فاصله طبقاتی نمونههایی از این جهتگیری مردمی است که در هر دو دوره دیده میشود
این اشتراکها به صورت ویژه در عرصههای مختلف قابل مشاهده است. در حوزه سیاست خارجی ایستادگی در برابر فشارهای قدرتهای استکباری و حمایت از جبهه مقاومت نمونهای بارز است. در عرصه اقتصادی توجه به عدالت اجتماعی، اصلاح ساختارها و مقابله با تبعیض برجسته بوده است. در زمینه تقویت مولفههای قدرت داخلی نیز تمرکز بر توسعه علمی، فرهنگی و نظامی نقش تعیینکنندهای داشته است. همچنین توجه به نقش نخبگان و استفاده از ظرفیتهای علمی کشور برای پیشرفت از وجوه مشترک اندیشه و عمل هر دو رهبر محسوب میشود
به طور کلی میتوان گفت که خط مشی حکمرانی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب بر پایه اسلام ناب، ولایت فقیه، مردمسالاری دینی و استقلال همهجانبه شکل گرفته و این اصول مشترک مسیر حرکت انقلاب اسلامی را در برابر چالشها و تحولات داخلی و خارجی ثابت و استوار نگاه داشته است
رسا ـ شرایط اجتماعی و سیاسی زمانه رهبری آیتالله خامنهای در مقایسه با دوران امام خمینی(ره) چه تغییراتی داشته و این تحولات چگونه در روش حکمرانی ایشان انعکاس یافته است؟
شرایط اجتماعی و سیاسی در دوران رهبری حضرت آیتالله خامنهای نسبت به زمان امام خمینی رحمهالله علیه دستخوش تغییرات اساسی شده و همین تحولات شیوه حکمرانی ایشان را نیز متأثر ساخته است.
در دوره امام خمینی (ره) اصلیترین دغدغهها بر تأسیس نظام جدید و تثبیت انقلاب متمرکز بود اما در دوران رهبری آیتالله خامنهای جامعه ایران شکل پیچیدهتر و متنوعتری به خود گرفته است. ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور چندلایهتر شده و تنوع در سلایق و گرایشهای فکری افزایش یافته است. این تغییرات سبب شده تا مدیریت جامعه نیازمند سیاستگذاری دقیقتر و متناسب با اقتضائات جدید باشد.
تحول دیگر در عرصه فناوری و ارتباطات رخ داده است. گسترش رسانههای نوین، اینترنت و شبکههای اجتماعی فضایی تازه در مناسبات سیاسی و اجتماعی به وجود آورده است. رهبر معظم انقلاب در برابر این پدیده نو توجه ویژهای به مدیریت هوشمندانه جریان اطلاعرسانی و هدایت فضای رسانهای نشان دادهاند تا از این ابزارها در جهت تقویت هویت دینی و انقلابی استفاده شود.
از سوی دیگر شرایط بینالمللی نیز دچار تغییرات چشمگیر شده است. اگر در زمان امام خمینی (ره) کشور درگیر جنگ تحمیلی و تهدیدهای نظامی مستقیم بود در دوره رهبری آیتالله خامنهای فشارهای اقتصادی، تحریمهای گسترده و جنگهای ترکیبی علیه جمهوری اسلامی برجستهتر شده است. این وضعیت منجر به اتخاذ رویکردی مقاومتیتر، راهبردیتر و بلندمدتتر در عرصه سیاست خارجی و اقتصادی گردیده تا کشور بتواند در برابر تهدیدات گوناگون ایستادگی کند و مسیر استقلال خود را ادامه دهد.
به طور خلاصه تفاوت در بسترهای اجتماعی، فناوری و بینالمللی موجب شده است که حکمرانی رهبر معظم انقلاب ضمن حفظ اصول ثابت انقلاب، متناسب با شرایط جدید انعطافپذیری و تدابیر تازهای را در پیش گیرد.
رسا ـ بررسی تجربه حکمرانی رهبر معظم انقلاب چه کارکردهایی برای ارتقای فهم سیاسی و اجتماعی عموم مردم و نخبگان به همراه دارد؟
تجربه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان الگویی شاخص از حکمرانی دینی، خردمندانه و مبتنی بر مقاومت، نقش مهمی در ارتقای سطح آگاهی سیاسی و اجتماعی جامعه و همچنین نخبگان ایفا کرده است.
یکی از کارکردهای اصلی آن تعمیق شناخت نسبت به ولایت فقیه و سازوکارهای مردمسالاری دینی است. استمرار و پایداری نظام در سایه رهبری موجب شده مردم و نخبگان برداشت روشنتری از پیوند میان دین و سیاست و جایگاه هدایتگر ولایت فقیه پیدا کنند.
در بعد مدیریتی نیز تجربه ایشان به مثابه نمونهای از مدیریت استراتژیک و آیندهنگر عمل کرده است. شیوه برخورد با بحرانها، تحریمها و فشارهای داخلی و خارجی به الگویی برای پژوهشگران، دانشجویان و فعالان سیاسی تبدیل شده و قابلیت استفاده در عرصههای گوناگون دارد.
یکی دیگر از دستاوردهای این تجربه نهادینهسازی فرهنگ مقاومت و استقلال است. ایستادگی در برابر قدرتهای استکباری نشان داده که اتکا به توان داخلی و حفظ استقلال ملی، کلید عبور از تهدیدها و تنگناها است و این موضوع هم در افکار عمومی و هم در میان نخبگان جایگاه برجستهای یافته است.
همچنین حکمرانی رهبر معظم انقلاب سهم مهمی در تقویت هویت ملی و دینی داشته است. شکلگیری و تحکیم هویت جمعی ایرانی اسلامی بهویژه پس از رخدادهایی چون جنگهای منطقهای موجب افزایش انسجام درونی و توجه بیشتر مردم و نخبگان به ارزشهای مشترک ملی و دینی شده است.
به طور کلی این تجربه نه تنها به ارتقای سطح تحلیل سیاسی و اجتماعی جامعه کمک کرده بلکه چشمانداز تازهای از ترکیب دین، سیاست و مدیریت راهبردی در عصر معاصر ارائه داده است.