آپارتمانی در ضاحیه با یک ساکن خاص

در یک سال گذشته، پس از شهادت سید مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله، نویسندگان متعددی کوشیدند با تألیف اثر، ضمن ادای دین به این شهید عزیز، روایتگر بخشی از زندگی و مجاهدتهای او در زندگی باشند، در این میان، کتاب «روحالامین»، نوشته الهه آخرتی، از جمله کتابهای خوشخوان است که تلاش دارد تصویری واضح از زندگی، خلقیات و شخصیت و خاطرات سالها مبارزه و مقاومت سیدحسن به مخاطب ارائه دهد.
نویسنده برای تدوین این کتاب، سراغ گفتوگوها و سخنرانیهای دبیرکل شهید حزبالله رفته و خاطراتش را از میان صحبتهای او استخراج و تدوین کرده است؛ در واقع «روحالامین»، روایتی است از زندگی سید مقاومت از زبان خود ایشان. آخرتی در گفتوگو با تسنیم، درباره چگونگی شکلگیری این اثر گفت: شخصیت سید حسن نصرالله ابعاد مختلفی داشت که هر اثری میتواند به یک بُعد از زندگی ایشان بپردازد، با توجه به این امر، یکی از دغدغههایم برای نگارش کتاب «روحالامین» این بود که یک راوی مطمئن به زندگی شهید نصرالله بپردازد، از سوی دیگر، راوی بهدلیل شرایط خاصی که زندگی سید مقاومت داشت، ممکن است در بیان خاطرات با محدودیتهایی مواجه باشد و از سوی دیگر، همانند سیدحسن نصرالله بر سخنوری تسلط نداشته باشد، به همین دلیل، تصمیم گرفتم در «روحالامین» از خاطرات ایشان در بیان زندگیشان استفاده کنم.
بهگفته او؛ تسلط بر کلام، از جمله ویژگیهای سیدحسن نصرالله است که نهتنها مردم لبنان و منطقه که حتی در سطح جهان نیز تأثیرگذار بود. با توجه به این ویژگی سید حسن، 170 ساعت مصاحبه و سخنرانیهای مکتوب و تصویری ایشان را دیدم و سپس محتوای تولیدشده را در 17 فصل تدوین کردم. کتاب از تولد ایشان، شرایط خانوادگی و شرحی از خاطرات پدر و مادر، چگونگی ورود به حوزه علمیه، سفر به نجف، ارتباط با انقلاب ایران، آزاد شدن جنوب لبنان، چرایی ورود حزبالله به مسئله سوریه، رابطهای که با برخی از علما مانند آیتالله بهجت داشتند، ارتباط با برخی از شخصیتها مانند حاج قاسم، طوفانالاقصی، خاطرات مربوط به حزبالله و... تا دو هفته قبل از شهادت ایشان را شامل میشود.
از جمله فصلهای خواندنی کتاب حاضر، فصلی است که در آن روایتی از زندگی شخصی و روزمره سید حسن نصرالله ارائه شده است، فصلی که اگرچه به مشکلات و محدودیتها در زندگی ایشان اشاره دارد، اما در خلال آن میتوان خط پررنگی از ایمان و اعتقادات قلبی سید را دید که در دل این محدودیتها، همچنان با قوت نمایان است.
بخشهایی از این کتاب را میتوانید در ادامه بخوانید:
آپارتمانی در ضاحیه با یک ساکن خاص
شرایط خانواده ما از ابتدا بهدلیل فعالیتها و مسئولیتهای من شرایط ویژهای بود؛ اما همین شرایط بعد از جنگ سیوسهروزه، دستخوش تغییرات زیادی شد و محدودیتهای بیشتری پیدا کرد. شکی نیست که من عاشق شهادت هستم؛ اما جایز نیست که در مراعات اصول و ضوابط امنیتی تعلل کنیم تا بهنوعی یک پیروزی مجانی به دشمنان هدیه بدهیم؛ بنابراین همه تابع تدابیر امنیتی هستیم... وقتی تغییر و نقل مکان بخشی از زندگی انسان میشود، خود این تغییر هم تبدیل به یک عادت میشود. انسان به شرایط عادت میکند؛ در نتیجه خانواده، بهخصوص همسر و فرزندانم به این وضعیت عادت کردهاند.
تعداد اعضای خانواده ما زیاد نیست و فرزندانم ازدواج کردهاند و بهطور مستقل و جدا از من و همسرم زندگی میکنند، ...خیلی کم پیش میآید که دور هم بنشینیم و بهاتفاق غذا بخوریم یا گفتوگو کنیم، بیشتر از طریق تماس تلفنی با بستگان در ارتباط هستم، هرازگاهی امکانی را فراهم میکنیم تا همانطور که شما به اینجا آمدید، اعضای خانوادهام بیایند و با هم دیدار کنیم. اگر فرزندان یا نوههایم سؤال سیاسی داشته باشند، آن را از من میپرسند؛ حتی برخی از نوههایم که در زمان حاضر مثلاً 9 یا 10 یا 11 ساله هستند هم به مسائل سیاسی توجه دارند؛ چراکه در لبنان حتی کودکان به سیاست اهمیت میدهند؛ با وجود این، ما معمولاً درباره مسائل سیاسی صحبت نمیکنیم، ما با فاصله زمانی یکدیگر را میبینیم و ترجیح میدهیم در زمان باهمبودنمان یا بیشتر به مسائل خانوادگی اجتماعی و مباحث کلی بپردازیم، یا من به سؤالات دینی و فرهنگی آنها پاسخ بدهم.
ما در طول زمان با شرایط امنیتی، سیاسی و اجتماعی که برایمان پیش آمده سازگار شدهایم و زندگیمان را بر اساس آن تنظیم کردهایم؛ بهگونهای که توانستهایم با این شرایط کنار بیاییم و یک زندگی قابل تحمل داشته باشیم، در حقیقت چون این مسئولیت را پذیرفتهایم، راهی جز پذیرش شرایط و ادامه وضعیت موجود نداریم و این حداقل کاری است که میتوانیم در راه خدای متعال انجام بدهیم؛ بنابراین ما راضی به رضای او هستیم و مقدرات الهی را برای خود نعمت میدانیم.
برخی تصور میکنند مثلاً فلانی و خانوادهاش زندگی سختی دارند و از وضعیتی که دارند ناراحتند و از شرایطشان خسته شدهاند؛ اما اینطور نیست، ما این مشکل را از مدتها پیش حل کرده و با پذیرش این وضعیت با شرایط کنار آمدهایم. اکنون اوضاع برای ما بسیار عادی و طبیعی شده است و ما از نظر روحی و عاطفی همانند دیگر مردم زندگی میکنیم. زمانی که انسان به خداوند تبارک و تعالی ایمان داشته باشد، یعنی همانطور که حضرت امام خمینی(ره) همیشه توصیه میکردند، احساس کند خداوند در زندگیاش حاضر و ناظر است، باقی مسائل بهبرکت قرآن و دعا حل میشود و شرایط ناگزیر یا مشکل قفلشدهای باقی نمیماند. من به شما میگویم این فضای خاص، یعنی محدودیتها و شرایط امنیتی که در مورد من اعمال شده به من کمک کرده است استفاده بهتری از زمان داشته باشم، قبل از این شرایط امنیتی، من گرفتار بسیاری از تعارفات و دیدارهای وقتگیر بودم؛ ولی حالا دیگران وضع و شرایط امنیتی مرا درک میکنند و در نتیجه این فرصت برای من فراهم میشود تا از زمانی که دارم به بهترین شیوه ممکن و برای مسائل جدی و مهم استفاده کنم.
در گذشته به بعضی از غذاها مثل ملوخیه، پلوعدس و ماهی بیشتر علاقه داشتم؛ اما حالا هیچ غذایی را به دیگری ترجیح نمیدهم؛ حتی اگر بپرسند؛ "چهچیزی میخواهی؟گ، میگویم؛ "برای من فرقی نمیکند."، مثل نظامیهایی که در جبهه هستند و امکان انتخاب غذای موردعلاقهشان وجود ندارد، هر چیزی را که باشد، میخورم. در زمان جوانی علاقه زیادی به فوتبال داشتم، زمانی که وارد حوزه علمیه شدم هم با گروهی از طلبهها فوتبال بازی میکردم؛ اما حالا سالهاست که دیگر امکان فوتبال بازی کردنم وجود ندارد.
شایعهای که اسرائیل ساخت
در زمان حاضر تنها ورزش در دسترس برای من پیادهروی است؛ آن هم پیادهروی روی دستگاه تردمیل و نه در فضای باز. حداقل از سال 1986 رانندگی نکردهام؛ البته من بیرون از ضاحیه نیستم و ضاحیه جنوبی را با جزئیات میشناسم. اسرائیل ایدهای را رواج میدهد و برخی رسانههای عرب هم به آن دامن میزنند که من در پناهگاه و دور از مردم زندگی میکنم، آنها را نمیبینم، با آنها ارتباطی ندارم و حتی رابطهام با برادران در حزبالله قطع است، من در پناهگاه زندگی نمیکنم، من در خانههای معمولی ضاحیه جنوبی زندگی میکنم و منظور از اقدامات امنیتی، مخفی بودن رفتوآمدهاست. این محدودیت بههیچوجه جلوی رفتوآمد، دیدار و کسب آگاهی از همه حوادث را نمیگیرد. من از ضاحیه، ساختمانها و جاهایی که کار خوب پیش میرود یا نمیرود و حوادث جنوب و مخصوصاً بقاع باخبرم، مشکل این است که دیگران مرا نمیبینند، برخی تصور میکنند من در یک زیرزمین نشستهام و گاهی با دیگران دیدار میکنم؛ این درست نیست... .
رمز پیروزیها
همانطور که میدانید پیروزی مقاومت لبنان در سال 2000، دستاورد و پیروزی بزرگی در جهان عرب به حساب میآمد. بعد از این پیروزی خیلیها برای ابراز تبریک و شادباش نزد ما میآمدند. تعداد زیادی از برادران ما از عراق و کشورهای دیگر از من میپرسیدند؛ "دلیل پیروزی شما و موفقیت و دستاوردهایتان چه بود؟"، ما شهدایی تقدیم کردهایم و با مصیبتهایی روبهرو شدهایم اما بحمداللّه عزوجل مسیر کلی ما مسیر پیروزیهاست و شکستی نداریم. برادران ما از دیگر کشورها سؤال میکردند؛ "راز این پیروزیها چیست؟"، آنها بر اساس برداشت ذهنی خودشان درباره نقش ساختار تشکیلاتی ما حرف میزدند؛ دبیرکل فرماندهی، چگونگی توزیع مسئولیتها و ساختار داخلی؛ تصورشان این بود که عامل پیروزیهای ما این مسائل هستند من به آنها جواب میدادم؛ "اینها فقط شکل ظاهری مسئله است و پیروزیها ربطی به آنها ندارد."، دوباره سؤال میکردند؛ "چهبرنامههایی دارید؟ از چه سیاستهایی پیروی میکنید؟ این سیاستها چطور اتخاذ میشوند؟"، میگفتم: "میخواهید حقیقت را بدانید؟ بدون تعارف؟"، جواب میدادند؛ "بله"، و من میگفتم؛ "ایمان ما به ولایت، وابستگی ما به ولایت و اطاعت ما از ولایت، این جوهر راز و حقیقت پیروزیهای ماست، این چیزی است که رضایت الهی، امداد الهی و پیروزی الهی را بهدنبال میآورد."
معنای حقیقی ولایت
بعد برایشان جزئیات این باور را توضیح میدادم، یک بار برای جناب شیخ مصباح یزدی این مسئله را شرح دادم و گفتم؛ "ما ولایت را طوری میفهمیم که شاید با اعتقاد خیلی از برادران ما در ایران هم فرق داشته باشد."، پرسید؛ "چطور؟"، گفتم؛ "ما اینطور اعتقاد داریم که اگر ولی امر امری کرد، واجب است از آن اطاعت کنیم و اگر از کاری نهی کرد، لازم است که از آن دوری کنیم و کنارش بگذاریم، اینکه مسلم است، اما ما بر اساس شناختمان از مبانی اصول و شخصیت ایشان و با توجه به اینکه ایشان چگونه فکر میکند و چهکسی به ایشان کمک میکند وقتی فقط احتمال میدهیم که کاری باعث رضایت ایشان است هم آن را انجام میدهیم؛ همانطور که کافی است احتمال بدهیم کاری ایشان را اذیت، ناراحت و یا عصبانی میکند تا انجامش ندهیم."
جناب شیخ گفت؛ "این ولایت حقیقی است". خیلیها هستند که مثلاً در طول زندگی امام یا حضرت آقا میگویند: «آقا نفرمودند، امر نکردند این کار را انجام بدهید یا انجام ندهید، گفتند این نظر من است!»، اما در باور ما، نظر من این است یعنی تمام، اگر میگوییم ولایت از نظر ما این معنی حقیقی آن است. انسان نباید منتظر باشد که امامش به او امر کند یا او را از چیزی نهی کند، ممکن است امامت با تو مهربانی کند و فکرش را بدون دستور، بهشکل آسانی بیان کند تا تو را به سختی نیندازد تا تو را ملزم نکرده باشد و سختی ندهد، این از مهربانی و حس پدرانه اوست، جناب شیخ گفت؛ "این معنای حقیقی ولایت است."
در نظر ما، ولی امر فقط فرماندهکل قوا نیست که امر کند و باز دارد. ما عاشق او هستیم؛ چراکه ولایت یعنی عشق. در باور اعتقادی ما، اعتقاد به ولایت بدون حب و عشق معنا ندارد. این رابطه بدون حب و عشق بهمعنای پیشوایی سیاسی است. همانطور که یک نفر از یک مرجع تقلید پیروی میکند یا به پزشک مراجعه میکنیم، به پزشک میگوییم مشکل من این است و او برای ما دارویی مینویسد. بین من و پزشکی که به علم و تشخیص علمی و پزشکی او اعتقاد دارم، علاقه عاطفی وجود ندارد، ما اعتقاد داریم که ولایت رابطه متفاوتی است.
ما ولایت را، عشق، دلدادگی، فنا، ایثار و آمادگی برای بذل خون و جان و فرزند و عزیزان در راه این ولی و برای دفاع از این ولی میدانیم، این معنا در عقل و قلبهای اعضای حزبالله وجود دارد و همین باور برای ما پیروزی و آرامش بهارمغان میآورد، چند ماه دیگر حزبالله 40ساله میشود، حزبالله در تمام این 40 سال این مسیر پرفرازونشیب را بر اساس این باور با انسجام و یکرنگی طی کرده است. الی ماشاءالله نقطهنظر وجود دارد؛ الى ماشاءالله اختلاف سلیقه وجود دارد؛ اما در نهایت جایی که برای همه ما فصلالخطاب است، مسائل آنجا حل میشود و بحثها پایان میگیرد، ولایت است.
ما از حضرت آقا ویژگیهای ایمانی، تقوایی، دینی، اخلاقی، رهبری و شخصیتی دیدیم که بهصورت آشکار جذب ایشان شدیم و ایمان داریم که در جهان اسلام عالمتر، فقیهتر، نیرومندتر و شایستهتر از ایشان برای عهدهداری این مقام یعنی رهبری و پیشوایی امّت اسلامی وجود... .
چهارمین چاپ از کتاب «روحالامین» بهقلم آخرتی از سوی انتشارات حماسه یاران منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. این ناشر همچنین بهمناسبت سالروز شهادت سیدحسن نصرالله، پویشی را نیز براساس این کتاب طراحی کرده است که علاقهمندان به شرکت در آن، میتوانند به سایت انتشارات حماسه یاران مراجعه کنند.