۳۰ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۴۷
کد خبر: ۱۱۷۲۶۱
در دیدار استاد حوزه علمیه قم با آیت الله سیستانی مطرح شد؛

تلاش برخی برای مخالف نشان دادن حوزه نجف با علوم عقلی و عرفانی

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت‌الله سیستانی در دیدار استاد فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم گفت: من نمی‌دانم چه انگیزه‌ای در کار است و بعضی‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنند که نجف را مشوه و حوزه‌ای خشک و مطلقاً مخالف با علوم عقلی و عرفانی جلوه دهند.
آيت الله سيستاني



به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از فارس، حجت‌الاسلام والمسلمین حسن رمضانی از استادان برجسته عرفان حوزه علمیه قم در سفری به نجف، با حضرت آیت‌الله سیستانی از مراجع تقلید دیدار کرد که طی آن دیدار مسائل مهمی درباره عرفان اسلامی مطرح شد. 

برخورد آیت‌الله سیستانی با مدرّس «فصوص الحکم» بسیار جالب بود

حجت‌الاسلام رمضانی در ابتدای این گفت‌وگو بیان داشت: خداوند تبارک و تعالی توفیق داد به عتبات عالیات تشرف پیدا کردم و امام امیرالمومنین علی علیه السلام و اولاد طاهرین آن حضرت (امام حسین بن علی، امام کاظم، امام جواد، امام هادی، امام عسکری و ابا الفضل العباس) سلام الله علیهم و همچنین سرداب مقدس را زیارت کنیم. وی افزود: توسط حجت‌‌الاسلام والمسلمین سید صادق تبریزی که در بحث‌ها و درس‌های ما در ایران شرکت می‌کرد و هم اکنون مشغول تدریس علوم عقلی در نجف است، رابطه نزدیکی با بیت حضرت آیت‌الله سیستانی دارد؛ مقدمات دیدار با معظم‌له هماهنگ شد.
حجت‌الاسلام رمضانی گفت: دیدار بسیار به یادماندنی و مفیدی بود. آن دوست عزیز (حجت الاسلام سید صادق تبریزی)، ما را به جناب آقای سیستانی به عنوان کسی که در حوزه علمیه قم به تدریس علوم عقلی و عرفانی و کتاب‌های «اسفار»، «اشارات» و مخصوصاً کتاب «فصوص الحکم» اشتغال دارد، معرفی کرد.
استاد عرفان حوزه علمیه ادامه داد: این که عرض می‌کنم «مخصوصا کتاب فصوص الحکم» به خاطر حساسیتی است که روی این کتاب وجود دارد. متاسفانه در همین حوزه علمیه قم، کتاب «فصوص الحکم»، از منظر خیلی از افراد و حضرات، از جمله کتب ضاله و بد نام است. چون مولفش «محیی‌الدین ابن عربی» است که وحدت وجودی و متهم به کفر و زندقه است. لذا وقتی که پیش خیلی از این آقایان، از «فصوص» نام برده می‌شود عکس العمل منفی از خود نشان می‌دهند؛ اما برخورد حضرت آیت الله سیستانی با شنیدن این که من، از کسانی هستم که در حوزه علمیه قم کتاب «فصوص» را تدریس می‌کنم بسیار دلنشین و جالب بود.
استاد رمضانی ادامه داد: جهت مهم قضیه که بسیارجالب توجه هست،‌ عنوان مدرس علوم عقلی و عرفانی بودن، مخصوصاً تدریس کتاب «فصوص الحکم» است. وگرنه شخص که مطرح نیست و اصلاً تصورش هم نباید به ذهن کسی بیاید.
وی گفت: بعد از اینکه خدمت ایشان معرفی شدیم، آغاز سخن اینگونه بود که فرمودند: شما خودتان، عرفان را پیش چه کسی خوانده‌اید؟ عرض کردم: خدمت حضرت آیت الله علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی)
ایشان همین‌که نام حضرت آیت الله حسن زاده آملی را شنیدند، با حالت خاصی فوری از من پرسیدند: حال ایشان چه طور است؟ برای من نقل کردند که حالشان خوب نیست، مریض هستند، کسالت دارند و از ما درخواست دعا کرده بودند و ما هم برای سلامتی و بهبودی ایشان دعا کردیم.
عرض کردم: بحمدالله تعالی حال عمومی ایشان خوب است. فقط آنچه که هست عوارض دوران کهنسالی است که آن را هم نمی‌شود کاری کرد.

برخی می‌خواهند نجف را حوزه‌ای خشک و مخالف با علوم عقلی و عرفانی معرفی کنند

حجت‌الاسلام رمضانی گفت: آیت الله سیستانی از فرزندان من که همراهم بودند پرسیدند شما دانشجو هستید یا طلبه؟ و یکی از آنها جواب داد: من دانشجو هستم اما نیتم این هست که بیایم حوزه و از دروس حوزوی و معارف حوزوی نیز بهره بگیرم. ایشان فرمودند: رشته دانشگاهی‌ شما چیست که می‌خواهید به حوزه بیاید؟ گفت: فیزیک هسته‌ای
آیت الله سیستانی گفت: بر حسب ظاهر، رشته دانشگاهی شما با دروس حوزوی هم‌خوانی ندارد. مثلا اگر کسی حقوق بخواند، علوم انسانی و ادبیات فارسی و رشته‌های این چنینی بخواند، با علوم حوزوی تقارن و تناسب دارند اما رشته فیزیک هسته‌ای به حسب ظاهر تناسبی ندارد.
استاد رمضانی ادامه داد: من خواستم جوابی بدهم که بحمدالله خود ایشان شروع کرده و گفتند: البته حوزه‌های قدیم بر خلاف حوزوه‌های فعلی همه گونه علوم را در خود جای داده بود. از طبیعیات گرفته تا ریاضیات، الهیات، فلکیات، نجوم، عرفان و دیگر شعب علوم. همه این‌ها در حوزه‌های ما بود و الان هم جسته و گریخته هست. علامه طباطبایی یک شخصیت فیلسوف و عارف در این جا تربیت شد، در نجف رشد نمود. مرحوم سید علی آقای قاضی، اینجا بود و آنگاه گفتند: من نمی‌دانم چه انگیزه‌ای در کار است و بعضی‌ها چه هدفی را دنبال می‌کنند که نجف را مشوه و حوزه‌ای خشک و مطلقا مخالف با اینگونه علوم جلوه دهند. نه خیر، همه اینها در نجف بود. نجف را تک بعدی جلوه دادن و آن را تک محوری معرفی کردن، کار درستی نیست.
رمضانی در ادامه افزود: با این سخنان، شوق و شعف زایدالوصفی به من دست داد و عرض کردم: برای من بسیار دلنشین و شیرین و جالب هست که از زبان شما این سخنان را می‌شنوم و خدا را شکر می‌کنم که مرجعیت اعلی دینی در نجف در اختیار شخصیتی چون شما قرار گرفته که با دید باز به قضایا نگاه می‌کنید و تعصبی که در برخی افراد دیده می‌شود بحمدالله تعالی در شما نیست. ایشان فرمودند: البته شخص که مطرح نیست.
عرض کردم: بله نیست و نباید باشد، جای توقعش هم نیست، من فقط می‌خواهم این را عرض کنم: تصدی مرجعیت توسط کسی که با دید باز به قضایا نگاه می‌کند یک امر مبارک و یک نقطه عطف در تاریخ حوزها است و آثار و برکات بسیار فراوانی برآن مترتب می‌شود و نیز ازبروز بسیاری از شبهات و مشکلات، جلوگیری می‌کند و یا اگر مشکلی و شبهه‌ای به وجود آمده باشد همه را می‌شوید و می‌زداید؛ اما بر عکس، اگر تصدی مرجعیت توسط کسی صورت بگیرد که اطلاعات و جامعیت لازم را نداشته باشد و با بدبینی و بدگمانی به اینگونه امور نگاه کند، تا تاریخ، تاریخ است و آن شخصیت به عنوان یک شخصیت تأثیر گذار در حوزه‌ها مطرح است؛ عوارض و مشکلاتی را به وجود می‌آورد که به آسانی نمی توان آنها رابرطرف کرد. لذا باید خدا را شکر کنیم که در نجف، شما در راس مرجعیت قرار دارید. ایشان فرمودند: ما از نام و اسم به اسم مصدر اکتفا کرده ایم نه مصدر!
وی در توضیح عبارت آیت الله سیستانی گفت: در اینجا لازم است من جمله ایشان را قدری توضیح بدهم تا نکته‌ای که ایشان در این جمله فرمودند برای خوانندگان روشن شود. در مصدر، کار همراه با فاعل و گاهی مفعول مطرح است. مثلاً وقتی می‌گوییم: پاک کردن، تمیز کردن، خوردن، در این مثال‌ها، فاعلی باید مطرح شود تا آنها را رقم بزند؛ اما اسم مصدر چون حاصل کار است به این کار ندارد که چه کسی کار را انجام داده است، مثلا وقتی می‌گوییم: پاکی و تمیزی، به حاصل کار توجه داریم، حالا فاعل کار چه کسی است مورد توجه نیست. از این رو، چون من گفتم بحمدالله تعالی شخصیتی چون شما متصدی مرجعیت اعلی دینی در نجف است، محتمل بود که شاید من خواسته باشم نامی، اسمی و رسمی از ایشان مطرح کرده باشم، لذا آن جمله را فرمودند و مرادشان این بود که ما به حاصل کار و برکات و خیراتی که در نهایت بر آن مترتب می‌شود توجه داریم خواه به نام ما تمام شود یا به نام دیگری، ما به اینها نظر و توجهی نداریم. 

اطلاعاتم نسبت به عرفان و تصوف؛ خوب، جامع و کامل است

حجت‌الاسلام رمضانی گفت: بعد ایشان این جمله را اضافه کردند: من بحمدالله تعالی اطلاعاتم نسبت به عرفان و تصوف خوب، جامع و کامل است، و از نظر جناب سید حیدر آملی در مقدمه جامع الاسرار یا در مقدمه شرحش بر فصوص که به پیوند بین تشیع و تصوف قایل است کاملا مطلع هستم.
استاد عرفان حوزه علمیه افزود: البته صرف اطلاع نبود، چون ایشان وقتی فرمودند مطلع هستم، گرچه صریحاً نگفتند مطلب سید حیدر را قبول دارم یا ندارم، اما طوری آن سخن را ‌گفتند که کاملاً استنباط می‌شد ایشان به این باور رسیده‌اند که بین تشیع و تصوف حقیقی ـ نه تصوف منحرف از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ـ پیوند برقرار است.
وی در توضیح این مطلب، گفت: در میان فرقه‌هایی که وجود دارند تنها دو فرقه هست که به ضرورت وجود انسانی الهی و ملکوتی با اوصافی فوق‌العاده که برتر از دیگران است و کسی به گرد او نمی‌رسد معتقدند. یکی جامعه تشیع است که امامت را دارد و ازاین رو به طایفه امامیه مشهور است و دیگری متصوفه است که به انسان کامل اعتقاد دارند و از او با عنوان «قطب الاقطاب» یاد می‌کنند که مظهر اتم اسماء و صفات الهی و در رأس همه و دارای تصرفات ملکی وملکوتی و ولایت تشریعی وتکوینی است، این امر از نزدیکی این دو طایفه با هم و جدا نبودن از هم حکایت دارد. امامت شیعه کاملا با انسان کامل تصوف تطابق دارد و حضرت استاد علامه حسن زاده آملی می‌فرمودند: ما وقتی عرفان نظری می‌خواندیم و به نظریه انسان کامل - که توسط محیی الدین ابن عربی و شاگردانش مطرح شده - رسیدیم شوق و شعف فوق العاده‌ای بر من حاکم ‌شد و با خود ‌گفتم: بحمدالله تعالی آنچه را که ما در مکتب تشیع به آن اعتقاد داریم، در این مشرب عرفانی به عنوان یک اصل و یک قاعده ثابت و مسلم مطرح است.
شاگرد علامه حسن‌زاده آملی افزود: البته شما توقع نداشته باشید که عرفان نظری به عنوان یک علم، شخص و اسم را معرفی کند. بلکه عرفان اصل، نظریه را مطرح می‌کند و بعد شخص و مصداق را باید از طریق مشاهدات و تجربیات، نقلیات و روایات پیدا کرد وآن قاعده و اصل را بر او تطبیق داد. لذا ما اصل نظریه انسان کامل را در عرفان نظری به عنوان یک اصل ضروری و مطابق با موازین علمی مطرح می‌کنیم و سپس به ضمیمه روایاتی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ما رسیده است انسان کامل، ولیّ، فانی فی الله و باقی بالله را معرفی می‌کنیم. 

عرفان اصیل با شریعت همراه است

وی گفت: در ادامه حضرت آیت‌الله سیستانی «دام ظله» فرمودند: عرفان، تیغ دو لبه است، یعنی: اگر این علم در مسیر اصلی خود قرار بگیرد آثار و برکات فوق العاده‌ای را به ارمغان می‌آورد ولی اگر خدای نکرده از مسیر اصلی منحرف شود و در اختیار افرادی قرار بگیرد که آن را وسیله‌ای برای دست اندازی به مناصب دنیوی قراردهند، موجب خسارت‌های فراوان و جبران ناپذیری خواهد شد.
سپس گفتند: شما که در قم متصدی تدریس عرفان هستید، به شاگردانتان ـ به خودتان نمی‌گویم ـ توصیه کنید عرفان را با اهتمام به شریعت دنبال کنند و این دو را با هم داشته باشند.
حجت‌الاسلام رمضانی در توضیح عبارت آیت الله سیستانی گفت: البته فرمایش ایشان حتما با توجه به عملکرد سوء بعضی از مدعیان عرفان بود و گرنه روشن است که عرفان اصیل، با شریعت کاملا گره خورده است. اصلاً عرفان اصیل اسلامی غیر از شریعت چیزی نیست. ولی چون برای برخی ازافراد شبهه‌هایی به وجود آمده، لازم بود چنین توصیه‌ای را هم بفرمایند.
استاد عرفان حوزه علمیه گفت: سپس حضرت آیت الله سیستانی بر شخصیت حضرت امام خمینی (ره) تأکید کردند و فرمودند: خاطراتی که از آیت الله خمینی نقل می‌شود - از جمله خاطراتی که اخیرا از عروس ایشان چاپ شده - حکایت از این دارد که تقید ایشان به شرع مقدس، بسیار پر رنگ و شاخص بوده است، حتی نسبت به اعمال مستحبی و چیزهایی که در سنت اسلامی مکروه یا مستحب است خیلی حساس بوده‌اند.
وی گفت: بعد این خاطره مطرح شد – البته نه از زبان آیت الله سیستانی - : حضرت امام، در جایی کنار دستشویی مشغول وضو ‌گرفتن بودند، و بدن خود را به طور خاصی کج کرده بودند و به زحمت وضو می‌گرفتند. این امربرای ما که از دور نگاه می‌کردیم و می‌دیدیم ایشان با اینکه می‌توانند راست بایستند و وضو بگیرند خود را به طرفی کج کرده وبا زحمت دارند وضو می‌گیرند، غیر قابل توجیه بود و نمی‌دانستیم ایشان چرا این کار را می‌کنند. لذا به امام گفتیم: آقا چرا خودتان را اینطورکج می‌کنید؟ جا که هست چرا صاف نمی‌ایستید واین قدر خودتان را زحمت می‌دهید؟ ایشان فرمودند: رو به قبله وضو گرفتن مستحب است و دستشویی اینجا طوری است که من وقتی می‌خواهم وضو بگیرم از قبله منحرف می‌شوم لذا برای اینکه به استحباب عمل بکنم و رو به قبله وضو بگیرم خودم را کج می‌کنم.
استاد عرفان حوزه علمیه ادامه داد: حضرت آیت الله سیستانی بر این مسئله خیلی تکیه و تاکید داشتند که عرفان باید اینطور باشد. مثل حضرت امام که عرفانش با شریعتش و شریعتش با عرفانش عجین شده بود. بعد آیت الله سیستانی فرمودند: بعضی‌ها عرفان را برای رسیدن به مناصب و مطرح شدن در معرکه‌ها و محافل و در یک کلام برای دکان داری، دنبال می‌کنند و من به شما عرض می کنم: دنیا طلبی، اگر با عنوان دنیا طلبی باشد در همان اندازه که معلوم است محکوم است. شخص از طریق دنیا وارد می‌شود و همان طور که هست، خود را معرفی می‌کند و ارزیابی ما هم نسبت به قضیه در همان حد و همان قواره است. اما دنیا طلبی در قالب عرفان، در قالب دین و با تکیه بر مقدسات، محکومیتش صد چندان و مضاعف خواهد بود.
این استاد حوزه و دانشگاه گفت: آیت‌الله سیستانی ادامه داد: بدترین نوع دنیا طلبی، آن است که با حربه دین و عرفان صورت بگیرد. و باید عارف حقیقی از این آفت مبرا باشد، امثال آقای (امام) خمینی، آقای قاضی و ... اینطور بودند، دکان دار نبودند، واقعا اهل عرفان و معرفت و شریعت بودند. 

مخالفت با عرفان همیشه بوده و هست، در برابر مخالفت‌ها برخورد احسان‌گونه داشته باشید

سپس آیت الله سیستانی گفت: مخالفت با عرفان همیشه بوده و هست و خواهد بود، ولی شماها باید در برابر این مخالفت‌ها و این تکفیرها، برخورد احسان‌ گونه داشته باشید. تحمل کنید و احسانتان را بیشتر کرده و با مخالفان مدارا کنید که این مدارا‌ها و تحمل ها، اهانت‌ها و تکفیرها را تحت الشعاع قرار داده و خیلی از مشکلات و سوء تفاهم‌ها را از بین می‌برد. خدا نکند کسی بخواهد مقابله به مثل بکند و بخواهد در این زمینه یک عمل احساسی دور از تعقل انجام دهد که در این‌صورت مشکل بر طرف نمی‌شود که هیچ، مشکلات را بیشتر می‌کند. لذا خوب است شماها تحمل کنید و با احسان جواب اهانت‌های مخالفین را بدهید.
استاد برجسته عرفان حوزه علمیه قم گفت: نکته‌ای که ایشان فرمودند خیلی جالب بود، اما خواستم درباره آن عرضی داشته باشم که مراعات کرده و چیزی نگفتم، اما اکنون خوب است اینجا مطرح کنم: معمولاً تکفیرها، اهانتها و مخالفت‌ها از طرف مخالفان فلسفه و عرفان، صورت می‌گیرد و عرفا و حکمای جا افتاده ما، همه اهل تحمل بوده‌اند و به طرف مقابل، کمال تکریم و احترام را اعمال می‌کردند. چقدر از همین افراد اهل عرفان و معرفت را می شناسیم که به مخالفانشان -علی رغم همه لعن و تکفیرها- اقتدا می‌کردند. فلاسفه و عرفای بزرگ ما، مخالفانشان را به پاکی و تقدس قبول داشتند و می‌دانستند آنها روی احساس دین دوستی و ارزش مداری و عشق به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام حرکت‌هایی را انجام می‌دهند، گرچه شاید متوجه نبوده باشند. لذا تا به حال این طور نبوده که خدای نکرده مقابله به مثل کنند، تنها چیزی که گاهی اوقات از طرف اهل فلسفه و عرفان، صادر شده، قضیه «تجهیل» بوده است. یعنی می‌گفتند شما نمی‌دانید، در جریان نیستید و چون نمی‌دانید و در جریان نیستید این مخالفت‌ها را انجام می‌دهید. و گاهی هم می‌گویند شماها چون نمی‌دانید وارد نشوید، ندانسته رد نکنید و از این گونه حرف‌‌ها. اما از ناحیه مخالفان عرفان، تکفیر و تفسیق و گاهی هم لعن و نفرین است. و معلوم است که بین «تکفیر» و «تجهیل»، خیلی فاصله و فرق است. «تجهیل» فوقش این است که می‌گوییم طرف نمی‌داند، در جریان نیست و ندانستن هم که جرم نیست، تنها چیزی که هست این است که اگر احتمال قصور و عدم اطلاع در شخص باشد باید از شدت هجمه‌ها و حمله‌های خودش بکاهد و محتاطانه برخورد ‌کند. مثل خیلی از بزرگان ما که اهل احتیاط بوده‌ و هستند و درعین عدم اطلاع لازم از مبانی اهل عرفان، علی رغم شبهه‌های موجود، احتیاط کرده و از اظهار نظرهای عجولانه وغیرمعقول اجتناب داشته و دارند.
حجت الاسلام حسن رمضانی در ادامه گفت: چقدر خوب است اینجا از حضرت آیت الله شبیری زنجانی «دام ظله» نام ببرم. کسی از ایشان پرسیده بود: نظر شما نسبت به وحدت وجود چیست؟ آیا همانطوری است که برخی از آقایان می‌گویند مستلزم شرک و کفر و حلول و اتحاد است؟ ایشان کاملاً صاف فرموده بود: بعید می‌دانم آقایانی که قائل به وحدت وجود هستند این جور دیدی داشته باشند و بگویند که خداوند در اشیاء حلول کرده، یا با اشیاء یکی شده است، این طوری نیست؛ چون در بین آنها افرادی هستند که من آنها را به عظمت می‌شناسم و این اتهام‌ها به آنها نمی‌چسبد؛ لذا ما که در این زمینه تخصص لازم را نداریم نباید «نفیا یا اثباتا» وارد بشویم.
استاد رمضانی افزود: این بسیار زیبا است که از یک مرجع تقلید و فقیه برجسته این انصاف را می‌بینیم و می‌شنویم و توقع ما از دیگران نیز همین است که اگر خودشان در جریان نیستند، حداقل این احتمال را بدهند که شاید مراد آقایان چیز دیگری باشد که بر آنها مخفی مانده است، نه اینکه با همان برداشت های سطحی و مبتذل از وحدت وجود، با اهل معرفت مخالفت کنند و به کفر و شرک قائلین به وحدت وجود فتوا بدهند.
پژوهشگر برجسته عرفان اسلامی گفت: نمونه دیگر جناب آقای شیخ عباس قمی (ره) است که در کتاب فوائد رضویه وقتی اقاویل موافقان و مخالفان فیض کاشانی را نقل می‌کند، می‌فرماید: واما نظر من، من کوچکتر از آنم که در حریم این بزرگان وارد شوم و نفیاً یا اثباتاً درباره آنها چیزی بگویم.
وی گفت: این برخورد چقدر زیبا و دلنشین است، کسی که حد خودش را می‌شناسد و در حد خودش حرف می‌زند بسیار قابل تکریم واحترام است. اما متأسفانه می‌بینیم برخی از افراد با تعصب خاص و گرایش‌ منفی نسبت به قضیه، نه احترام بزرگان را نگه می‌دارند و نه افرادی را که در این زمینه تخصص دارند به تخصص می‌پذیرند و قبول دارند و همان برداشت‌های سطحی و ظاهری خودشان را ملاک قضاوت قرارداده و برای خود و دیگران مایه دردسر و اسباب زحمت می‌شوند.
حجت‌الاسلام والمسلمین رمضانی در پایان گفت: دوست ما آقای سید صادق تبریزی خطاب به آیت‌الله سیستانی گفت: من برای شما چند کتاب آوردم از جمله خاطرات عروس امام و خاطرات آقای رفسنجانی و چند کتاب دیگر و فکر می‌کردم قبل از همه دستتان به طرف خاطرات آقای رفسنجانی دراز خواهد شد و آن را مرور می‌کنید؟ حضرت آیت‌الله سیستانی گفت: نه، خاطرات آقای رفسنجانی را قبلاً دیده بودم، خاطرات عروس ایشان برای من تازگی داشت و لذا سراغ آن خاطرات رفتم. سپس خداحافظی دلنشین و زیبایی صورت گرفت و از خدمتشان مرخص شدیم./916/د103/ع

ارسال نظرات