۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۷:۲۶
کد خبر: ۱۲۷۹۱۰
استاد حوزه علمیه:

وهابیت ابزار استعمار غرب برای مقابله با حرکت بیداری اسلامی است

خبرگزاری رسا ـ استاد حوزه و دانشگاه و پژوهشگر حوزه مذاهب و فرق گفت: وهابیت به عنوان ابزاری برای استعمارگران غرب، برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان است تا جلوی حرکت بیداری اسلامی را در بین مسلمانها بگیرند و برای اینکه دیگران را با خود همراه کند، نوک پیکانش را متوجه شیعه کرده است.
وهابيت


به گزارش خبر نگار خبر گزاری رسا، وهابیت به عنوان دشمن اصلی وحدت اسلامی، امروزه به عنوان ابزاری برای تفرقه افکنی و توطئه گری در خدمت دشمنان اسلام است. این فرقه که بر عقاید خود بسیار متعصب است، با مطرح کردن ادعاهای بدون مبنا، سیاست تکفیر مسلمانان به ویژه شیعیان را در پیش گرفته است. ادعاهایی که از سوی وهابیت بر ضد شیعیان مطرح می شود، بارها با استدلال های روشن از سوی علما و دانشمندان شیعه پاسخ گفته شده، اما باز هم شاهد تداوم سیاست تفرقه آمیز آنها در سخنرانی ها و نوشته جات هستیم.

در همین زمینه گفت و گویی داشتیم با حجت الاسلام سید علی رضا حسینی، استاد حوزه و دانشگاه و محقق و پژوهشگر حوزه مذاهب و فرق.

وی که نویسنده چندین کتاب در حوزه مذاهب بوده و تحقیقات زیادی را درباره وهابیت انجام داده است، معتقد است: وهابیت به عنوان ابزاری برای استعمارگران غرب است تا در بین مسلمانان تفرقه ایجاد کرده و جلوی حرکت بیداری اسلامی را در این کشورها بگیرند و برای اینکه دیگران را با خود همراه کنند، نوک پیکانشان را متوجه شیعه می کنند.

در ادامه این گفت و گو را می خوانید:

رساـ یکی از اتهاماتی که وهابیت نسبت به شیعیان وارد می‌سازد، مسأله توسل و شفاعت است، فکر می کنید منشأ این اتهام چیست و پاسخ شیعه به آن چیست؟

این اتهامات به علت عدم آشنایی وهابیت با حقیقت قرآن است، مسأله توسل و شفاعت دو روی یک سکه هستند و با هم ارتباط مستقیم دارند، راجع به اعراض از توسل، دو آیه در قرآن مجید وجود دارد، در سوره منافقون آیه چهارم و پنجم، که هفت صفت را برای کسانی که اعراض از توسل دارند، بیان کرده است.

موضوعی که در آن دو آیه مطرح شده است، مهمترین موضوع توسل است در جایی که می فرماید: (تعالوا یستغفر لکم رسول الله) بیایید تا پیغمبر برای شما استغفار کند، در اینجا می‌بینید که مهمترین مصداق توسل و مهمترین مصداق شفاعت، استغفار پیغمبر اکرم برای مذنبین بیان شده است.

در این آیه شریفه هفت صفت برای کسانی که اعراض از توسل دارند، آمده است که می‌فرماید: (و اذا قیل لهم تعالوا یستغفر لکم رسول الله لوّوا رئوسهم و رأیتهم یصدون و هم مستکبرون، سواء علیهم استغفرت لهم ام لم تستغفر لهم لن یغفر الله لهم إن الله لا یهدی القوم الظالمین)، یعنی اینها منافق هستند و سرشان را به تمسخر تکان می دهند، پس مستهزئ هستند، و صد کننده راه حق هستند و تکبر که صفت شیطان است را دارند، گناهانشان قابل آمرزش نیست، اینها قابل هدایت نیستند و فاسق هستند.

در میان آیات قرآن، آیات بسیاری درباره توسل و شفاعت وجود دارد، اما علت اینکه این افراد حقیقت توسل و شفاعت را نمی فهمند و دائما در حال شبهه افکنی هستند، به این جهت است که مسأله استقلال و وابستگی به حضرت حق را متوجه نمی شوند یا نمی خواهند متوجه شوند.

وقتی که این مسأله برای آنان حل نشود، در افعال عادی مشرکند، چرا که تصور می کنند کارهایی که انسان انجام می دهد، به حول و قوه خودش انجام می دهد، حال آنکه تمام کارها به حضرت حق مربوط است. ( لا حول و لا قوة الا بالله ) پس در حقیقت آنهایی که غافل هستند و افعال عادی مردم را منتسب به خودشان می دانند و مرتبط با حول و قوه الهی نمی دانند، در واقع آنها مشرک هستند و موحد کسی است که تمام افعال را به حول و قوه الهی می داند، البته خداوند متعال به برخی دیگر قدرت کمتری بخشیده است و به اولیائش قدرت فراوانی داده است.

به عنوان مثال، چطور خداوند به "عاصف بن برخیا" قدرت داده است که تخت بالقیس را از صبا قبل از چشم به هم زدن حضرت سلیمان بیاورد و حال آنکه طبق تصریح قرآن، جناب عاصف بخشی از علمِ کتاب را دارا بود، زیرا در قرآن می فرماید (علم من الکتاب) اما در نزد پیغمبر اکرم کسانی بودند که به شهادت قرآن مجید که می‌فرماید(عندهم علم الکتاب) علم کل کتاب را داشتند.

عقیده ما این است کسانی که علم کل کتاب را دارند، امیرالمومنین علی و ائمه(ع) هستند، پس طبعا اینها وقتی علم کتاب را داشته باشند، می توانند بسیاری از کارهای خارق العاده را انجام دهند، پس تقاضای ما از کسانی که کارها را به حول و قوه خداوند انجام دهند، نه تنها شرک نیست بلکه کمال توحید است.

آنچه که بیان شد راجع به کسانی است که اعراض از توسل داشته باشند، تا چه رسد به کسانی که مانند وهابیت منکر توسل و شفاعت هستند.

رساـ در رابطه با زیارت اهل قبور چگونه باید رفع شبهه کرد؟

اهل سنت هم راجع به شخص پیغمبر اکرم(ص) نقل کرده اند که حضرت رسول(ص) آمدند به بقیع و زیارت اهل قبور کردند، همین طور موارد بسیار دیگری وجود دارد که نشان دهنده این مطلب است که زیارت اهل قبور سیره مسلمانان از صدر اسلام تا الان بوده است، حتی اهل سنت در نزد قبور بزرگانشان حوائجی از خداوند می خواستند و آنجا را محل برآورده شدن حوائج خود می پنداشتند، مواردی در تاریخ ذکر شده که برخی از بزرگان اهل سنت بر سر قبور بزرگان دیگر از اهل سنت رفته و در آنجا حاجاتی را می خواستند.

اشکال به زیارت اهل قبور نظری است که اخیرا به وسیله وهابیت و کما بیش در گفته های سلفیون مانند ابن تیمیه وجود دارد و الا عمده اهل سنت زیارت اهل قبور را قبول داشته و خود آنها این کار را انجام می دهند.

رساـ منشأ این نظریه و تصور اشتباه چیست؟

این اشتباه، بعد از وجود مقدس پیغمبر(ص) و در بین بعضی از افرادی که با اهل بیت پیغمبر اکرم(ص) مخالف بودند رایج شد، چراکه می خواستند اهل بیت مطرح نشوند، در نتیجه کرامات و موقعیت آنها را در نزد پیغمبر اکرم(ص) و روایات فضائل آنها را انکار می کردند، بعد از اینکه مردم به مقابر آنها روی آوردند و باعث آن شدند که فضائل آنها در بین جامعه باقی رواج یابد، برای اینکه مسیر نقل فضائل اهل بیت(ع) را بگیرند، زیارت قبور اهل بیت(ع) را ممنوع اعلام کردند و روایاتی به این مناسبت ساخته شد، اما این روایات معمولا مورد اعتراض مسلمانها بوده است، تا اخیرا برخی از سلفیون و وهابیت به این روایات جعلی تمسک می کنند، اما خوشبختانه شواهد زیادی مبنی بر ساختگی بودن روایاتی که در باب منع زیارت اهل قبور ساخته اند، در دست است.

رساـ اگر ممکن است برخی از این شواهد را نام ببرید؟

به طور مثال گفته‌اند پیغمبر(ص) به امیر المومنین(ع) فرموده برو هر قبری را که یافتی صاف کن و هر بتی را که یافتی بشکن و هر تصویری را که دیدی محو کن.

ساختگی بودن این سخن از جانب پیغمبر واضح است به دلیل اینکه:

پیغمبر(ص) یا در مکه این سخن را گفته اند و یا در مدینه. قطعا این سخن مربوط به دورانی که در مکه بودند نیست، چرا که در زمانی که در مکه بودند آنچنان قدرتی نداشته اند که این گونه امر کرده باشند و اگر هم در مدینه حضرت این را بیان کرده باشند، با توجه به اهمیت تاریخی این جریان، طبیعتا می بایست در منابع تاریخی ذکری از این واقعه به میان می آمد در حالی که چنین ماجرایی در هیچ یک از منابع تاریخی نقل نشده است.

رسا ـ یکی دیگر از اشکالاتی که توسط وهابیت به شیعیان وارد می‌شود، جریان مساله ازدواج موقت (متعه) می‌باشد که زمینه اهانتهای بسیاری را فراهم کرده است، شیعه در قبال این اتهامات چگونه از خود دفاع می کند؟

آنچه را که وهابیت نسبت به شیعه می گوید یک نوع کفر است، چرا که دلیل متعه آیه قرآن است، اتفاق تمام مسلمانها اعم از شیعه و سنی این است که آیه شریفه 24 سوره مبارکه نساء (و ما استمتعتم و أتوهن اجورهن) درباره متعه نازل شده است، اما آنچه که درباره آن اختلاف است، موضوع نسخ این آیه می باشد که برخی از اهل سنت قائلند، این آیه شریفه نسخ شده، اما شیعه و بسیاری از گذشتگان اهل سنت، قائل هستند که این آیه نسخ نشده است.

روایتی در صحیح مسلم آمده که ابن عباس این آیه شریفه را با جمله تفصیلیه (و ما استمتعتم منهن الی اجل مسمی) ذکر کرده است و همانطور که بیان شد سند آن در باب متعه، صحیح مسلم می‌باشد، حال هر کس حکمی از احکام اسلام که از آن جمله متعه است را به استهزاء بگیرد و کسی که از متعه به دنیا آمده باشد را ولد نامشروع بداند، حکم مسلّم الهی را انکار کرده و اگر توجه به این مطلب داشته باشد، این خود کفر است و ارتداد به حساب می آید، مگر اینکه غافل محض باشد.

علاوه بر بزرگان شیعه که این مطلب را مفصل ذکر کرده اند، دو نفر از ائمه اربعه اهل سنت نیز معتقد به جواز متعه بودند، این نکته را نیز متذکر ‌شوم که بعضی از فرزندان صحابه از ازدواج موقت یا همان متعه بوده‌اند؛ مثلا عبدالله ابن زبیر از عبدالله بن عباس راجع به متعه سئوال می کند، در پاسخ به او می گوید از پدر و مادرت سئوال کن، به این معنا که تو خودت هم فرزند متعه هستی، مشابه این در بین اصحاب دیگر هم وجود دارد که فرزندانشان از متعه بودند و هیچ محذوری در این جهت وجود نداشته است.

اما پاسخهای دیگری نیز به این شبهه به طور مفصل و در کتب بسیاری مطرح شده است از آن جمله در کتاب "گامی به سوی اتحاد" که تألیف خود بنده است و در آنجا راجع به بحث متعه مفصل پاسخ داده شده است.


رسا ـ همان طور که فرمودید، وهابیت در مسائل متعددی دچار مشکل است و نتوانسته معارف اسلام را به درستی حل و فصل کند. به نظر شما عمده ترین مشکلی که وهابیت را گرفتار کرده، چیست؟

عمده اشکال وهابیت در مسأله توحید است. به دلیل اینکه بعضی از روایاتی که وهابیت به آن تمسک می کند، دلالت بر تجسم پروردگار متعال دارد، این روایات که همگی ساختگی است می گوید خداوند متعال روز قیامت می آید و پایش را در جهنم می گذارد.

مصادیق دیگری از این دسته روایات جعلی بیان کننده این مطلب است که خداوند در روز قیامت با چهره ای می آید که او را نمی شناسند و سپس رفته با چهره دیگری وارد می شود، به این روایات در کتب وهابیت و سلفیون به خصوص در کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب استناد شده است، همان طور که می بینید این آقایان برای خداوند اموری را قائلند که با توحید در ذات سازگار نیست و در واقع به جای خدا، یک بت وهمی را می پرستند، نه خداوند متعال را، و پرستیدن بت وهمی پست ترین انواع بت پرستی است، زیرا بدترین نوع شرک است، در عین حال با کمال بی شرمی به موحدین واقعی اتهام شرک می زنند.

رساـ راهکار پیشنهادی شما برای رفع این اتهامات چیست؟

وهابیت بودجه سنگینی برای القاء شبهات و تألیف کتابها و جزوات به کار می گیرند. در بین شیعیان نیز اگر چه کار بسیاری صورت گرفته است، اما از جهت عرضه در مضایقه هستیم.

البته برخی تصور می کنند که عرضه کتاب های شیعه با وحدت و همبستگی منافات دارد، حال آنکه اگر ما بکوشیم که محتوی مطالبی که عرضه می کنیم، احساسات برانگیز نباشد و واقعیات را خوب نشان دهد، زمینه های تهمت را از بین می برد و بیشتر موجب وحدت بین مسلمانها می شود، چون تاریکی و جهل در بین مسلمانان باعث می شود که اینها بتوانند اتهاماتی به شیعه بزنند.

مطلب دیگر این است که وهابیت به دروغ خود را منتسب به اهل سنت می کند، ما باید تلاش کنیم تا همه مسلمانها بدانند که وهابیت دشمن مشترک شیعه و سنی است و اینگونه تصور نشود که وهابیت تنها دشمن شیعه است، هر چند برای اینکه دیگران را با خود همراه کند نوک پیکانش را متوجه شیعه می کند، اما بسیاری از عقائد مشترک بین شیعه و اهل سنت را مورد تهاجم قرار داده است، در واقع وهابیت به عنوان ابزاری است برای استعمارگران غرب برای ایجاد تفرقه بین مسلمانان تا جلوی حرکت بیداری اسلامی را در بین مسلمانها بگیرند./925/گ402/ر

ارسال نظرات