۲۰ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۲
کد خبر: ۱۳۵۱۷۸
شرح دعای ابوحمزه ثمالی(19)؛

شب های قدر نشانه حبّ خدا به بندگانش است

خبرگزاری رسا ـ آیت الله قرهی گفت: وقتی پروردگار عالم می‌بیند بندگانش نمی‌آیند، خودش اقدام می‌کند. در شبهای قدر دلها را می‌کشاند و می‌آورد. حتّی امکان دارد بعضی‌ها طیّ سال با کمال تأسّف یک شب هم در مسجد یا جایگاه عبادی حاضر نشوند امّا در شب قدر دیگر دلشان تاب نمی‌آورد.
آيت الله قرهي،‌متولي حوزه امام مهدي(عج) تهران

 

به گزارش خبرگزاری رسا، آیت الله روح الله قرهی استاد اخلاق و معارف اسلامی در نوزدهمین جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی در مورد فضیلت شب های قدر تصریح کرد: وقتی پروردگار عالم می‌بیند بندگانش نمی‌آیند، خودش اقدام می‌کند. در شبهای قدر دلها را می‌کشاند و می‌آورد. حتّی امکان دارد بعضی‌ها طیّ سال با کمال تأسّف یک شب هم در مسجد یا جایگاه عبادی حاضر نشوند امّا در شب قدر دیگر دلشان تاب نمی‌آورد، مگر این که نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات حضرت حقّ کسی قسیّ‌القلب شده باشد و حتّی در شب قدر هم مجلس گناه راه بیاندازد!!! دیگر چقدر باید به قلبش مهر زده شده باشد که به هیچ عنوان درب خانه خدا نیاید.

نوزدهمین جلسه شرح دعای ابوحمزه ثمالی توسط آیت الله قرهی در پی می آید:

نشانه‌های حبّ خدا به اشرف مخلوقاتش

پروردگار عالم در باب انس با بندگانش به عنوان اشرف مخلوقات، نکات عجیبی را به انبیاء عظامش، هم در کتب الهی مثل تورات و انجیل و قرآن کریم و مجید الهی و هم در تکلّم شخصی با آن انبیاء عظام که به عنوان احادیث القدسیّه است، تبیین فرموده است.

در باب خلقت انسان، اوج مطلب را به عنوان «احسن تقویم» بیان فرمود و یا به تعبیر دیگری، به خاطر خلقت انسان، عنوان «احسن الخالقین» را برای خود به کار برد. یا برای این که بخواهد این اوج را به ملائک‌هاش نشان بدهد که بدانید او برترین مخلوق من از روز نخست تا انتها هست؛ چیزی که فقط و فقط مختصّ به ذات احدیّت بود، نسبت به انسان قرار داد که این دلالت بر اشرفیّت انسان و حبّ پروردگار عالم نسبت به این خلق خود است و آن هم سجده بود، «و اذ قلنا للملائکة اسجدوا لادم».

عامل حسادت ابلیس

این که یکباره وضعیّت فکری ابلیس به هم ریخت، به همین جهت بود که می‌دانست سجده مختصّ به خداست، لذا با خود گفت: چگونه خطاب ذوالجلال و الاکرام به پاکترین مخلوقاتش یعنی ملائکه این است که به این تازه به دوران رسیده سجده کنید؟!

آیت الله قاضی(ره) می‌فرمایند: پروردگار عالم به همه موجودات حبّ دارد امّـــا گل سرسبد خلقت و آن که حبّ خدا به او مافوق حبّ به همه مخلوقات است، انـسان است و همین عامل حسادت ابلیس شد.

پس هر کس حسود باشد، خصلت شیطانی دارد. تازه شیطان گویی نعوذبالله می‌خواهد به خدا تعلیم دهد که خدا! فراموش کردی که من کیستم، من 6000 سال عبادت کردم امّا او تازه از راه رسیده است! برای همین حسادت کرد. لذا اولیاء الهی در باب رشد انسان بیان می‌کنند: آن کسی می‌تواند رشد کند که حسادت، این خصلت ابلیس را نداشته باشد.

تبعیّت؛ دلالت دوست شدن خدا توسط انسان

خداوند در قرآنش حّب خود به انسان را بیان کرده امّا حبّ باید دو طرفه باشد، لذا بیان فرموده: «ان کنتم تحبون اللّه فاتّبعونی یحببکم اللّه»، اگر راست می‌گویید شما هم خدا را دوست دارید، تبعیّت کنید که خدا هم شما را دوست دارد.

گناه؛ پشت پا زدن به حبّ پروردگار عالم

در احادیث القدسیّه ذوالجلال و الاکرام خطاب به داوود نبی فرموده: اگر بندگان من می‌دانستند چقدر به آنها عشق می‌ورزم، هر آینه به واسطه این درجه عشق، جان به جان آفرین تسلیم می‌کردند.

لذا یکی از دلایلی که پروردگار عالم شبهای قدر و شبهای عظیم جمعه را قرار داده، همین است که بیان کرده از غروب پنجشنبه تا غروب جمعه، ملائکه ما بین زمین و آسمان ندا می‌دهند: کیست توبه کننده؟ کیست که بیاید و به خدا بپیوندد؟

توبه یعنی می‌دانم اشتباه رفتم، تو این همه به من لطف و محبّت داشتی امّا من دائم نافرمانی کردم. آیت الله العظمی ادیب، ابوالعرفا(ره) می‌فرمودند: گناه؛ یعنی پشت پا زدن به حبّ پروردگار عالم.

انسان باید بفهمد با گناه دارد نافرمانی کسی را می‌کند که اوج محبّت را به او دارد. اوج محبّت او «انی جاعل فی الارض خلیفة» است.

رقم زدن مقدّرات آسمان ها در زمین!

بیان کردند: ارض یعنی هر آنچه که موجود است. لذا حتّی بر ملائک‌هالله هم خلیفه است. شب قدر هم همین است، «تنزل الملائکة و الروح». آمیرزا جواد آقای ملکی تبریزی(ره) می‌فرمایند: ملائکه در هر زمانی محضر مبارک امام زمان خودشان می‌آیند و امام زمان باید تکلیف یک ساله ملائکه را هم تعیین کنند.

پس ملائکه می‌دادند هر چه هست، در زمین اتّفاق دارد می‌افتد. در زمین است که مقدّرات آسمانها هم به دست حجّت خدا رقم می‌خورد. این انسان است، انسانی که اوج می‌گیرد، خلیفه‌الله می شود و مقدرّات آسمان‌ها را هم او باید رقم بزند.

«فَاخْلَعْ نَعْلَیْک» یعنی هر چه حبّ به غیر خدا داری، بیرون بریز

صاحب قدر حقیقی، امام زمان ما، حضرت حجّت‌بن الحسن المهدی(عج)، راجع به همین حبّ فرمایشی زیبا دارند. می‌فرمایند: «قَالَ إِنَّ مُوسَى ع نَاجَى رَبَّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ فَقَالَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ أَخْلَصْتُ لَکَ الْمَحَبَّةَ مِنِّی وَ غَسَلْتُ قَلْبِی عَمَّنْ سِوَاکَ وَ کَانَ شَدِیدَ الْحُبِّ لِأَهْلِه فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَاخْلَعْ نَعْلَیْک أَیِ انْزِعْ حُبَّ أَهْلِکَ مِنْ قَلْبِکَ إِنْ کَانَتْ مَحَبَّتُکَ لِی خَالِصَةً وَ قَلْبُکَ مِنَ الْمَیْلِ إِلَى مَنْ سِوَایَ مَغْسُولًا».

حضرت موسی(ع) در آن وادی مقدّس(طور) مناجات می‌کند، عرضه می‌دارد: خدایا! من محبّتم را برای تو خالص کردم و قلبم را از غیر از تو، شستشو و غسل دادم.

وارد شده که در شبهای قدر، قبل از غروب آفتاب غسل کنید. آیت الله مولوی قندهاری به نقل از سیّد ابوالحسن اصفهانی(ره) می‌فرمودند: علّت غسل این شبها این است که بگوییم: خدایا! من خودم را از هر چه غیر تو هست، شستشو دادم. صورت ظاهر غسل برای طهارت بدن است امّا مهمتر از آن طاهر بودن روح است -

حضرت می‌فرمایند: حبّ او نسبت به خانوادهاش خیلی زیاد بود. حبّ به خانواده، خودش دلالت بر حبّ به خداست. آمده شخصی به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت: من تا حالا فرزندانم را نبوسیدم، فرمودند: تو انسان نیستی، مگر می‌شود کسی انسان باشد امّا اظهار محبّت به خانوادهاش نکند. لذا حبّ به خانواده سفارش شده است امّا حدّی دارد و نباید حبّ به خانواده عامل شود که حبّ به خدا فراموش شود.

آیت الله مولوی قندهاری به نقل از آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی(ره) می‌فرمودند: پروردگار عالم خود حسود عالم است - البته ما این تعابیر را متوجّه نمی‌شویم - ولی این برای خدا منعی ندارد، مثل این که تکبّر هم برای خداست. فلذا خدا دوست ندارد رقیبی در حبّ به او وجود داشته باشد. اینقدر به بندگانش علاقه دارد که دوست دارد بندگانش هم در مقابل حبّ به او داشته باشند.

لذا حضرت می‌فرمایند: حبّ موسی کلیم(ع) به خانوادهاش زیاد بود. پروردگار عالم خطاب کرد: ای موسی! پای خود را برهنه کن.

در اینجا آقا جان، امام زمان(عج) دارند این «فَاخْلَعْ نَعْلَیْک» را تفسیر می‌کنند. می‌فرمایند: یعنی حبّت نسبت به خانواده را از قلبت بیرون بریز و فقط خدا را در نظر داشته باش، اگر می‌گویی حبّم خالص است. نباید در قلبت، میل به دیگران داشته باشی. اگر هنوز به دیگران میل داری، معلوم است قلبت شستشو نشده است.

اولیاء الهی همینطور هستند و به خصوص در اواخر عمرشان دیگر همه چیز را می‌شویند و فقط حبّ به خدا و هر آنچه بوی پروردگار عالم را می‌دهد دارند. مثل وجود مقدّس آقا جانمان که مظهر اسماء و صفات خداست، وجه‌الله، عین الله الناظره، ید الله و ... است. عشق و محبّت به او، محبّت به خداست.

یاد خدا، جنّت خدا، زیارت خدا و خود خدا برای چه کسی است؟

پروردگار عالم به داوود نبی(ع) خطاب می‌کند: «یَا دَاوُدُ ذِکْرِی لِلذَّاکِرِینَ وَ جَنَّتِی لِلْمُطِیعِینَ وَ زِیَارَتِی لِلْمُشْتَاقِینَ وَ أَنَا خَاصَّةٌ لِلْمُطِیعِین».

«ذِکْرِی لِلذَّاکِرِینَ»، ای داوود! من همیشه به یاد آن کسانی هستم که مرا یاد می‌کنند. ملّامحسن فیض کاشانی(ره) راجع به این عبارت می‌فرمایند: پروردگار عالم می‌فرماید: من یاد بندگانم هستم و یک عدّه از آنها این را می‌دانند و به یاد من هستند.

«وَ جَنَّتِی لِلْمُطِیعِینَ»، جنّت من برای مطیعین است، آنهایی که طاعت خدا را براساس محبّت به خدا دارند. دائم مطیع خدا هستند؛ چون او را دوست دارند.

پروردگار عالم در خطابی به موسی کلیم(ع) می‌فرماید: من عبادت و طاعت بندهای را می‌پذیریم که بدانم آن را براساس محبّت انجام داده است. «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبّ» آیا دین جز محبّت است؟!

جنّات و رضوان در قرآن چندین بار تکرار شده است امّا «جَنَّتِی» فقط یکبار در قرآن آمده است، «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏»، ای نفس مطمئنّه (آن کسانی که تا حدّ اعلاء پیش رفتند)! رجوع کن به من، داخل شو در بندگان خاص من و داخل شو در جنّت من.

«وَ زِیَارَتِی لِلْمُشْتَاقِینَ»، کسانی من را زیارت می‌کنند که مشتاق من هستند. این که می‌گویند: شهید در آن درجه آخر از آن هفت مطلبی که برای او هست، به وجه الله نظر می‌کند، همین است. خدا که جسم نیست، پس این وجه‌الله چیست؟

آیت الله مولوی قندهاری به نقل از آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی(ره) می‌فرمودند: وجه‌الله یعنی همان آقا جانمان، امام زمان و اینها توفیق دیدار ایشان را می‌یابند.

«وَ أَنَا خَاصَّةٌ لِلْمُطِیعِین»، من مخصوص مطیعین هستم؛ یعنی اختصاصی متعلّق به آنها هستم. آنها براساس حبّ مطیع شدند و خداوند می‌گوید: من مخصوص آنها هستم.

لذا اولیاء الهی و خصّیصین حضرت حقّ، آنها که دائم مطیع حضرت حقّ هستند نیز وجه‌الله می‌شوند، نگاه به آنها عبادت است؛ چون آنها مخصوص به خدا هستند و خدا هم به آنها فرمود: من هم مخصوص شما هستم، «وَ أَنَا خَاصَّةٌ لِلْمُطِیعِین».

شبهای قدر، نشانه حبّ خدا به بندگانش

لذا وقتی پروردگار عالم می‌بیند بندگانش نمی‌آیند، خودش اقدام می‌کند. به عنوان مثال در شبهای قدر دلها را می‌کشاند و می‌آورد. حتّی امکان دارد بعضی‌ها طیّ سال با کمال تأسّف یک شب هم در مسجد یا جایگاه عبادی حاضر نشوند امّا در شب قدر دیگر دلشان تاب نمی‌آورد، مگر این که نعوذبالله، نستجیربالله، پناه به ذات حضرت حقّ کسی قسیّ‌القلب شده باشد و حتّی در شب قدر هم مجلس گناه راه بیاندازد!!! دیگر چقدر باید به قلبش مهر زده شده باشد که به هیچ عنوان درب خانه خدا نیاید.

علّت آمدن ما در مراسم شبهای قدر، فقط حبّ او بر ماست. علّامه طهرانی به نقل از آسیّد هاشم حدّاد(ره) می‌فرمودند: شبهای قدر، نشانه حبّ خدا به بندگانش است، امکان دارد حبّ ما کم باشد که مع‌الأسف شده، چون اگر حّب داشتیم «ان کنتم تحبون اللّه فاتّبعونی یحببکم اللّه»، تبعیّت می‌کردیم، عبادت می‌کردیم، اهل دعا و نماز و مناجات و شب‌خیزی بودیم. امّا از حبّ خدا کاسته نمی‌شود.

استقبال مشتاقانه خدا از برگشت بندگان

لذا هر لحظه انسان برگردد، ذوالجلال و الاکرام او را می‌پذیرد. امّا انسان باید مواظب باشد و از این بترسد که شاید عمرش کفاف برگشت ندهد.

آیت الله مولوی قندهاری(ره) می‌فرمودند: خدا وقتی می‌بیند بندهای برمی‌گردد، چنان با اشتیاق به ملائکه‌اش خطاب می‌کند: ملائکه من! نگاه کنید، این همان بندهای بود که شما او را سرزنش می‌کردید امّا برگشت. یعنی اینقدر عشق و محبّت به بندهاش دارد.

پیامبر(ص) در استقبال از شهر الله فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَقْبَلَ إِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالْبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَة»، «أَقْبَلَ» مثل این می‌ماند که کسی به مسافرت رفته باشد و مدّت مدیدی او را ندیده باشید، وقتی بعد از چند سال میآید، چنان دست‌ها را باز می‌کنید و او را در آغوش می‌گیرید که وصفناشدنی است.

خدا از باب شوق و حبّ به بندگانش، وقتی می‌بیند بندهاش نمی‌آید، خودش فضا را آماده می‌کند. چون خودش که همیشه بود و فرمود: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»، من از رگ گردن به شما نزدیکترم. پس ما هستیم که دور شدیم.

لذا تا بندهای می‌آید و تا می‌گوید: «یا ربِّ، یا ربِّ، یا ربِّ ...»، صدا می‌آید: «لبیک عبدی»، بله بنده من! به زیارتت مشتاق و راغب بودم.

امّا ما دل خدا را با گناهانمان خون کردیم! خدا را با گناهانمان رنجاندیم! وجه الله، آقا جانمان را با گناهانمان آزردیم! امّا تا می‌گوییم: «یا سریع الرضا»، سریع راضی می‌شود. به قدری زود رضایتش جلب می‌شود که باور کردنی نیست.

مرد با صفا، عارف عظیم‌الشّأن، مرحوم صمصام اصفهانی(ره) در مجلس قدری وارد شد، فرمود: مردم! برای چه نشستید؟! بلند شوید بروید. همین که خدا شما را اینجا کشانده، یعنی شما را بخشیده است. خدا به قدری ارحم‌الرّاحمین است که همین کشاندن شما به مجلس گناه و استغفار دلالت بر این است که شما را بخشیده است. خودش بستر و زمینه و فضا را آماده کرده است که بنده من! برگرد و خودش هم ما را آورده است. بلند شوید بروید، دیگر شما را آورده است؛ یعنی شما را قبول کرده است./958/د102/ن

ارسال نظرات