ویژهنامه«قافله صبر و بصیرت» در فضای مجازی منتشر شد
خبرگزاری رسا ـ ویژهنامه « قافله صبر و بصیرت » با هدف آشنایی بیشتر جوانان با شرح حال اسرای کربلا از کربلا تا مدینه در فضای مجازی منتشر شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه « قافله صبر وبصیرت » شامل کلیپ ها، نواهنگها، از کربلا تا کوفه، از کوفه تا شام، از شام تا مدینه و بر بال قلم در پایگاه اینترنتی تبیان منتشر شد.
خبر از اسارت عزیزان خدا، این خورشید کیست در میان معرکه، مسیحان کربلا در میان شهر مردگان، منم فرزند آنکه حرمتش را شکستند، صدای حیدر از حنجره بانو، آیا دختر پیامبر زنده شده، قرآن بخوان بگو که مسیر نجات چیست، خورشید رویان حریم رسول در قفس، چوب حراج زد به عقیق لب شما و رسوایی پسر مرجانه به دست فرزندان امیر از موضوعات مطرح شده در بخش از کربلا تا کوفه این ویژهنامه است.
در بخش از کوفه تا شام این ویژهنامه موضوعاتی همچون منزلگاههای دشوار اسارت، واقعه عجیب دیر راهب، جامعهشناسی شام بلا، کاروان نور در میان گرگهای شامی، در خرابههای شام، آه از مجلس نامردان، در بند اما آزاد، حق بر فراز منبر و شکست هیمنه ستم به چشم میخورد.
از شام تا مدینه، به سوی مزار یار، همراه با کاروان عزا در مدینه و او پیروز و منتقم از موضوعات مطرح شده در بخش از شام تا مدینه است و در بخش بر بال قلم به موضوعاتی همچون آواز رحیل، همه هیبت علی، مشک بر دوش امکلثوم، دل سوزان تنور، با یک لباس پاره، یک اربعین برای تو و از سفر آمدهام اشاره کرد.
این خورشید کیست در میان معرکه
در بخش از کربلا تا کوفه در ذیل موضوعی می خوانیم: پس از شهادت امام حسین علیه السلام رسالت خطیر و سنگین زینب کبری علیهاالسلام آغاز شد، او در سختترین شرایط جسمی و روحی، بزرگترین و خطیرترین مسؤولیتها را به عهده گرفت و با موفقیت کامل آن را به انجام رساند.
حضرت زینب علیهاالسلام پس از شهادت امام شهداء، سه رسالت مهم بر عهده داشت، نخست پرستاری از امام سجاد علیه السلام و حمایت و دفاع از جان آن حضرت در برابر تعرضات و تهاجمات دشمن، دوم حمایت و دفاع از زنان و کودکان اهل بیت علیهم السلام و سوم مسؤولیت پیام رسانی خون شهیدان و بیدارگری مسلمانان.
سنت خدا بر این تعلق گرفته است، که تنها در حد ضرورت و به مقدار حداقل از نیروی غیبی استفاده شود، از این رو خداوند متعال، امام سجاد علیه السلام را بیمار کرد و شرایطی به وجود آورد که با استفاده از آن بتوان از جان مقدس امام دفاع کرد، بیماری امام دو وظیفه بسیار مهم و سنگین ایجاد می کرد، یکی پرستاری از آن حضرت در آن شرایط بسیار سخت پیش از شهادت امام حسین علیه السلام و پس از آن، و دیگری دفاع از آن حضرت در برابر تعرضات دشمنی که به هیچ یک از اصول انسانی و اسلامی پایبند نبود و حتی به طفل شیرخوار هم رحم نمی کرد، این دو وظیفه خطیر و بسیار دشوار بر عهده کسی جز زینب کبری علیهاالسلام نبود.
حضرت زینب علیهاالسلام در تمام طول سفر پیوسته مراقب امام سجاد علیه السلام بود و فداکاریها و از جان گذشتگیهای متعدد او بود که توانست جان مقدس امام را از خطرات محافظت کند، به عنوان نمونه هنگامی که اهلبیت امام حسین علیه السلام، در کوفه، وارد مجلس ابنزیاد شدند، وقتی ابنزیاد در برابر منطق محکم و استدلال امام سجاد علیه السلام درماند، همانند همه جباران تاریخ به تهدید متوسل شد، گفت: تو چگونه جرأت میکنی سخن مرا پاسخ گویی؟ ببرید او را، گردنش را بزنید.
در اینجا نوبت زینب کبری علیهاالسلام بود، تا از جان امام خود حمایت کند، زینب علیهاالسلام فرزند برادر را در آغوش گرفت، گفت:«ای زاده زیاد، آیا آنچه از ما کشتی برای تو کافی نیست، به خدا سوگند من از او جدا نمی شوم، اگر او را می کشی، من نیز با او کشته خواهم شد»، این منظره سراسر عشق و فداکاری در برابر دیدگان همه، ابنزیاد را مجبور کرد تا از کشتن امام سجاد علیه السلام صرف نظر کند.
خبر از اسارت عزیزان خدا
در موضوع دیگری از بخش از کربلا تا کوفه این ویژهنامه امده است: پس از آنکه لشگر کفر آتش در خیمه هاى اهل بیت علیهم السلام زدند شعله آتش بالا گرفت فرزندان پیغمبر وحشت زده با سر و پاى برهنه از خیمهها بیرون دویدند و لشگر را قسم دادند که ما را از قتلگاه حسین علیه السلام گذر دهید، پس به جانب قتلگاه روان گشتند، چون دیدگان بانوان محترمه بر اجسام بى سر شهیدان افتاد بسیار گریستند و بر سر و روى خود زدند و نوحه و زارى کردند و طبق آنچه از روایات و اخبار استفاده مىشود در بین تمام افراد اهل بیت سیدالشهداء علیهالسلام حال امام سجاد علیه السلام از همه وخیمتر و بدتر بود و اگر نبود حدیث ام ایمن که علیا مخدره حضرت زینب سلام الله علیها بر آنجناب نقل فرمود بیم آن مىرفت که حضرت به عالم باقى ارتحال کنند.
گریه ولی خدا بر مصیبتی بزرگ
حاج ملا سلطانعلى، که از جمله عابدان و زاهدان بود، مى گوید: در خواب به محضر مبارک امام زمان (عج) مشرف شدم، عرض کردم : مولاى من، آنچه در زیارت ناحیه مقدسه ذکر شده است که:«فلانذبنک صباحا و مساء و لابکین عینک بدل الدموع دماء» صحیح است، حضرت فرمود: «آرى».
گفتم : آن مصیبتى که در سوگ آن ، به جاى اشک خون گریه مى کنید، کدام است، آن مصیبت على اکبر است، فرمود: «نه، اگر على اکبر زنده بود، او هم در این مصیبت ، خون گریه مى کرد».
گفتم : آیا مقصود مصیبت حضرت عباس علیه السلام است، فرمود: «نه، بلکه آن حضرت هم در حیات بود، او نیز در این مصیبت خون گریه مى کرد».
عرض کردم : آیا مصیبت حضرت سیدالشهداء علیه السلام است، فرمود: «نه، اگر حضرت سید الشهداء علیه السلام هم بود، در این مصیبت خون گریه مى کرد».
پرسیدم : پس این کدام مصیبت است، فرمود: « مصیبت اسیری عمهام زینب علیهاالسلام است».
کاروان نور در میان گرگهای شامی
در بخش از کوفه تا شام این ویژهنامه در ذیل موضوعی چنین آمده است: وقتی کاروان اهل بیت علیهم السلام به شهر دمشق نزدیک شد، حضرت امکلثوم علیهاالسلام کسى را نزد شمر فرستاد و درخواست کرد از طریقى که تماشاچیان کمترند و ازدحام نیست ایشان را وارد شهر کنند و سرهاى شهدا را از میان محملها بیرون ببرند تا مردم سرگرم به تماشاى سرها شوند و کمتر به اسرا نگاه کنند، شمر ملعون که تقاضاى امکلثوم علیهاالسلام را شنید بر عکس آن عمل کرد، فرمان داد سرهاى شهدا را بر نیزه ها بلند کرده و در میان محملها و شتران قرار دهند و از دروازهاى که ازدحام بیشتر است وارد شهر کنند.
سپاه کفرآیین کوفه و شام، روز اول ماه صفر، آل الله علیهم السلام را به شهر شام وارد کردند و آن ذوات محترم را با صحنه دلخراش و طاقت فرساى تماشاچیان شامى و اوباش و اراذل این شهر تار مواجه کردند.
آن روز که اسرا را وارد شهر دمشق مى کردند، یزید معلون در قصر جیرون بود که از چشم انداز و دورنماى آن جریانات را زیر نظر داشت، در همان حال که چشمش به اسرا و سرهاى شهدایى که بر سر نیزه بلند شده بودند، خیره شده بود، همین که به دروازه جیرون رسیدند، کلاغى صداى خود را به قار قار بلند کرد، یزید که صداى کلاغ را شنید این شعر را خواند:
نعب الغراب فقلت : قل أولا نقل فقد أقضیت من الرسول دیونى
یعنى رسول خدا پدران و عشیره مرا در جنگ بدر کشت من امروز از اولاد او انتقام گرفتم، اى کلاغ خواه قار قار کنى یا نکنى من از رسول طلبهایم را گرفتم.
چون این مطلب صراحت در کفر یزید دارد از این رو ابن جوزى، قاضى ابویعلى، تفتازانى و جلال الدین سیوطى او را محکوم به کفر کرده، و لعنش کردهاند.
به هر روی اهل بیت علیهم السلام را در دروازه ساعات که پر جمعیت ترین جاهاى شهر بود نگاه داشتند تا مردمى که براى تماشا و شادمانى جمع شده بودند، به ساز و آواز و رقص و موسیقى بپردازند، کثرت جمعیت و ازدحام تماشاچیان بقدرى بود که راه نمى دادند سرها و اسراء را سریع حرکت دهند.
جامعهشناسی شام بلا
در موضوع دیگری با عنوان جامعهشناسی شام بلا در بخش از کوفه تا شام این ویژه نامه می خوانیم: اهالى شام و نواحى آن که معاویه قریب چهل سال بر آن استیلا داشته، عموما تازه مسلمان بودند و از روزى که از مسیحیت به اسلام گرویدند، جز خاندان ابوسفیان و دست نشاندههاى آنان که در این منطقه حکومت مى کردند کسى را نمى شناختند، از این رو اسلام مردم شام، اسلامى بود که بنى امیه به آنها تعلیم کرده بودند.
در جنگ صفین، معاویه با لطائف الحیل آن جمعیت فراوان را که متجاوز از صد هزار نفر بودند، به مخالفت با امیرمؤمنان علیه السلام بسیج کرد و آنچنان بر ضد امام على علیه السلام تبلیغات کرده بود که مردم شام، او و خاندان او را واجب القتل مى دانستند و بر منابر، على و خاندان او را دشنام مىدادند.
البته در میان اهالى شهرهاى شام افرادى علاقمند به خاندان پیامبر علیهم السلام وجود داشته اند که با طرفداران بنى امیه و احیانا با حاملان سر مقدس امام حسین علیه السلام برخورد کرده و درگیر شده اند، ولى تعداد آنها نسبت به مخالفان بسیار ناچیز بوده است.
شواهد بر این مدعا زیاد است، از جمله وقتى کاروان اسیران را به درب مسجد شام آوردند، پیر مردى شامى جلو آمد و گفت: خدا را سپاس مى گویم که شما را کشت و نابود کرد، و یزید را بر شما مسلط ساخت و شهرها را از مردان شما رهایى بخشید، امام سجاد علیه السلام به او فرمود:«اى پیرمرد، آیا قرآن خوانده اى».
گفت: آرى، فرمود: «آیا این آیه را خوانده اى «قل لا اسئلکم علیه اجراً الاَ المودة فى القربى»، پیرمرد گفت: آرى تلاوت کرده ام.
امام فرمود: «ما قربى هستیم اى پیرمرد، آیا این آیه را قرائت کرده اى «و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى»، گفت: آرى، حضرت فرمود: «قربى ما هستیم، اى پیرمرد، آیا این آیه را قرائت کرده اى «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»، آن پیر مرد گفت: آرى، حضرت فرمود: «اى پیرمرد، ما اهل بیتى هستیم که به آیه تطهیر اختصاص داده شدیم».
راوى مى گوید: آن پیرمرد سکوت کرد و از آن سخنی که گفته بود، پشیمان شد، آنگاه روى به امام کرد و گفت: تو را به خدا سوگند، شما همان خاندان هستید، امام سجاد علیه السلام فرمود: «به خدا و بحق جدمان رسول خدا ما همان خاندانیم».
آن پیرمرد گریست و عمامه خود را از سر بر گرفت و سر بسوى آسمان برداشت و گفت: خدایا من از دشمنان آل محمد خواه از انسیان باشند و یا از جنیان به درگاه تو بیزارى مى جویم، سپس به حضرت عرض کرد: آیا براى من توبه و بازگشتى وجود دارد، امام فرمود: «آرى اگر توبه کنى خدا بر تو ببخشاید، و تو با ما خواهى بود».
آن پیرمرد گفت: من از آنچه گفته و کرده ام، توبه مى کنم، راوى مى گوید: خبر توبه آن پیرمرد به یزید بن معاویه رسید و دستور داد تا او را بکشند.
به سوی مزار یار
در بخش از شام تا مدینه در ذیل موضوعی چنین آمده است: پس از هفت روز که اهل بیت علیهم السلام در شام بودند، به دستور یزید، نعمان بن بشیر وسایل سفر آنان را فراهم کرد و به همراهى مردى امین آنان را روانه مدینه منوره کرد.
در هنگام حرکت، یزید پلید، امام سجاد علیه السلام را فراخواند تا با او وداع کند، و گفت: خدا پسر مرجانه را لعنت کند، اگر من با پدرت حسین ملاقت کرده بودم، هر خواسته اى که داشت، مى پذیرفتم و کشته شدن را به هر نحوى که بود، گرچه بعضى از فرزندانم کشته مى شدند از او دور مىکردم، ولى همانگونه که دیدى شهادت او قضاى الهى بود، چون به وطن رفتى و در آنجا استقرار یافتى، پیوسته با من مکاتبه کن و حاجات و خواستههاى خود را براى من بنویس.
آنگاه دوباره نعمان بن بشیر را خواست و براى رعایت حال و حفظ آبروى اهل بیت علیهم السلام به او سفارش کرد که شبها آنان را حرکت دهد و خود در پیشاپیش حرکت کند و اگر على بن الحسین علیهماالسلام را در بین راه حاجتى باشد بر آورده سازد و نیز سى سوار در خدمت ایشان مأمور ساخت.
همانگونه که یزید سفارش کرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت کردند و به هنگام حرکت، فرستادگان یزید بسان نگهبانان گرداگرد آنان را مى گرفتند، و چون در مکانى فرود مى آمدند از اطراف آنان دور مى شدند که به آسانى بتوانند وضو سازند.
ویژهنامه « قافله صبر وبصیرت » با هدف آشنایی بیشتر جوانان با شرح حال اسرای کربلا از کربلا تا مدینه به تهیهکنندگی و تنظیم ابوالفضل صالح صدر در بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان به نشانی www.tebyan.net منتشر شده است./907/ت302/پ
ارسال نظرات