بایستگی اجماع اصولگرایان در انتخابات + جدول احتمالات
حامد عبداللهی
امروز با روشن شدن چهرههای نهایی نامزدان انتخابات ریاست جمهوری، همه تحلیلهای گذشته به انتهای خود رسیده و آرایش جدید سیاسی در کشور رخ داده است.
در این آرایش نوین باید حب و بغضها و شک و ابرامهای گذشته را کنار گذاشت و متناسب با ظرفیتهای پیشرو تحلیل و گزینش کرد.
در هشت ضلعی نامزدان انتخابات ریاست جمهوری یک نفر پرچمدار جریان کارگزاران و جناب هاشمی رفسنجانی است. آقای روحانی که فرزندان هاشمی در برنامه معرفی وی حضور داشته و خود نیز هماهنگی با رفسنجانی را مطرح کرده است.
جناب آقای عارف هم چهره معتدل اصلاحطلبان و معاون دولت دوم خردادی و جناب خاتمی است و خود نیز به حضور در اردوگاه اصلاحطبان تصریح میکند.
سه ضلع بعدی همان مثلث ناکام ائتلاف پیشرفت است که آقایان ولایتی، قالیباف، و ولایتی آن را شکل دادند و امروز هر سه تا آخر قرار است به پیش روند و رقابت کنند. این سه شاید در اردوگاه اصولگرایان شمارش شوند اما نسبت به اصلاحطلبان و کارگزاران، نگاه نرمتری دارند گرچه در این نرمی با هم برابر نیستند.
شخص دیگر جناب جلیلی است که به ظاهر مستقل در انتخابات حضور یافته و پرچم گفتمان انقلاب و امام را برافراشته است.
آقایان رضایی و غرضی هم استقلال خود را دارند اما نسبتهایی با جناب هاشمی دارند هر چند همان تعبیر مستقل بهتر از عنوانهای دیگر درباره آنان است.
با این چینش و جریانهای پشت سر و نیز نیم نگاهی به مقبولیت افراد، باید تحلیل درستی از احتمالات آینده ارایه کرد تا به مصالح کشور و نظام رسید.
یکی از مصالح نظام، حضور بالای مردم در انتخابات است و این منوط به رقابت تنگاتنگ و درست نامزدان است.
یکی دیگر از مصالح، چهره بیرونی نظام پس از انتخاب رئیس جمهور است. بدیهی است هر کدام از این هشت نفر، سلایق ممتازی دارند که نه تنها در سیاست داخلی تأثیرگذار است، سیاست خارجی و تلقی دنیا از ایران را متأثر خواهد کرد.
یکی دیگر از مصالح ملی کشور، رای بالای رئیس جمهور است که بتواند با قدرت بیشتری مشغول به کار شود.
بنابراین نمیتوان به اصل انتخابات و شخص اصلح، نظری نداشت و بدون تحلیل و محاسبه به پای صندوق رای رفت.
واقعیت این است که در انتخابات پیش رو یا دوقطب اصلاحطلب و اصولگرا با هم رقابت خواهند کرد یا یک رقیب مستقل هم وجود خواهد داشت.
در فرض اول که تنها دو قطب باقی بمانند باید هر کدام از جناحها روی یک کاندیدا تمرکز کنند و رقابت را از هشت ضلع به دو خط رو در رو تبدیل کنند که هم رأی بیشتری جمع شود و هم سلایق سیاسی از کثرت به وحدت نزدیک شود.
اما اگر جریان مستقل دیگری هم وجود داشته باشد باید دید این جریان به خودی خود ظرفیت رایآوری بالا و رسیدن به ریاست جمهوری را دارد یا خیر. اگر برآیند نظرسنجیها و استقبال مردم از فرد مستقل در حدی باشد که بتواند یک قطب را تشکیل دهد هر دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب باید روش سیاسی خود را متناسب با این قطب تنظیم کنند چرا که رقابت دو جناح بدون توجه به رقیب سوم به نفع فرد مستقل خواهد بود.
نکته مهمتر این است که سبد آرای آن جریان احتمالی مستقل در کدام اردوگاه مردمی قرار دارد. روشنتر این که این جریان مستقل به کدام سلیقه سیاسی مردم نزدیکتر است. اگر این جریان مستقل به جناح اصولگرایان نزدیکتر باشد، باید هوشمندی بیشتری به خرج داد چرا که تسامح در این زمینه باعث پیروزی جناح مقابل خواهد شد.
واقعیت این است که نباید در اردوگاه اصولگرایان، دو پرچم بلند شود چه به نام اصولگرایی و چه به نام مستقل.
اینجاست که دلسوزان و صاحب نفوذان باید دست به کار شوند و نامزدان اصولگرا را را به حداقل برسانند.
یک روش هم بیشتر وجود ندارد. ابتدا باید از بین ائتلاف سه نفره که هر کدام از شخصیتهای مهم و دارای رای هستند یک نفر گزینش شود و پس از مدتی تبلیغات یک نفر از میان نفر ائتلافی و نفر مستقل برگزیده شود. تنها در این صورت است که رئیس جمهور آینده با رای قاطع و بالا از میان اصولگرایان انتخاب خواهد شد.
هیچ راه دیگری برای رسیدن به این مهم وجود ندارد و هر حرکت اشتباه، نتیجه غیر قابل جبرانی را به بار خواهد آورد.
این خطر وجود دارد که جناح اصلاحطلبان در نهایت روی یکی از دو گزینه خود اجماع کنند. آنها از لحاظ تعداد نامزد و وجود معیارهای اجماع، یک مرحله جلوتر هستند. دوم خردادیها تنها دو نامزد دارند که یکی چهره اصلاحطلب و دیگری چهره نزدیک به آنان است. برای گزینش نهایی هم کافی است به اقبال مردم مراجعه کنند و شاید نیازی هم به کنارهگیری نباشد. در این صورت در روزهای پایانی همه نگاهها به نامزد اصلی جلب میشود و از هدر رفت رای جلوگیری میشود.
در این چینش انتخاباتی، نه تنها کثرت نامزدان اصولگرایان به سود آنان نیست که ریاست جمهوری یک اصولگرا را از قطع و یقین به شک و احتمال، تنزل میدهد چرا که هر کاندیدا تعدادی از آرا را به خود جلب خواهد کرد و حتی در صورت دو مرحلهای شدن انتخابات، رئیس جمعهور با رای کافی و بالا انتخاب نخواهد شد. از این گذشته اگر یکی از دونفر مرحله دوم، از اصلاح طلبان باشد آرای خاموش بیشتری به صندوقها جلب خواهد شد.
این یک فرض سیاسی است که بزرگان و متنفذان جناح اصولگرا باید اختلافات و سلایق شخصی را کنار بگذارند و هر چه زودتر در یک یا دو مرحله به گزینه نهایی برسند و گرنه قافیه را خواهند باخت.
این شعارهای من تا آخر ایستادهام هرگز سرانجام خوشی نخواهد داشت. باید پیش از آن که دستهبندیها شکل بگیرد و شخصیتهای دینی و سیاسی، هرکدام جداگانه به حمایت از نامزد محبوب خود بپردازند، فکر کرد و وحدت کلمه و رویه ایجاد کرد.
و ما علیک الا البلاغ /916/ی701/ع