حقانیت اهلبیت سبب حفظ دین شد والّا از سقیفه کاری ساخته نبود
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیتالله عبدالله جوادی آملی امروز در درس تفسیر خود در مسجد اعظم به شرح و تفسیر آیات پایانی سوره مبارکه سبأ پرداخت و گفت: در بخش پایانی سوره سبأ فرمود به مردم بگو شما یک نهضت الهی بکنید، این قیام یعنی نهضت، این نهضت شما باید مشخص باشد و منظور ایستادن فیزیکی نیست، بلکه منظور یک نهضت علمی است.
وی با اشاره به آیه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» افزود: یعنی یک قیام بکنید، و وحدت این قیام به دلیل عنصر محوری و هدف آن است که یک نهضت محسوب میشود و آن نهضت واحده این است که مثنی و فرادی برای تفکر به پا خیزید، این یک مطلب است، « أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى» و «تَتَفَکَّرُوا» دو امر نیست، بلکه یک امر است، مانند اینکه بگویند ما شما را به یک نهضت دعوت کردیم و آن این است که بروید سخنان امام راحل را گوش دهید، آن نهضت اولی مقدمه برای شنیدن سخنان امام راحل است.
مفسر برجسته قرآن کریم ابراز کرد: این نهضت شما برای این باشد که مشخص شود که دین یک امری است، عقلانی و علمی و خردمحور و مخالف با عقل نیست، «مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ»، شما حرف تان این است که پیامبر(ص) حرف غیرعاقلانه میزند، شما نهضت کنید و ببینید که این مطلب اشتباه است، «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا» همان مطلب واحده است، مسأله فکر کردن غیر از تضارب آرا و مباحثه است، درست است که توصیه کردند به تضارب آرا و بحثهای گروهی اما باید توجه داشت این تضارب آرا محصول آن زمانهایی است که انسان به تنهایی در شب فکر کرده است، نشئه و ناشئه شب برای عبادت، مطالعه و فکر بهتر از روز است « إِنَّ نَاشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْءًا وَأَقْوَمُ قِیلًا».
تفکر در دین موعظه خداوند به مردم
وی بیان کرد: محصول فکر شبانه و تنهایی را برای تکمیل به صورت تضارب آرا مطرح کنید، حالا دو نفر شد، یا بیش از دو نفر شد، یعنی رأی تحصیل کرده را که در شب به دست آوردید برای تکمیل در بحثهای روزانه وارد کنید، نه اینکه رأی را در بحثهای گروهی تحصیل کنید، در مطالعه و در فکر کردن تنهایی اثر دارد و حداکثر ممکن است دو نفر باشد، اما اگر بخواهید بحث کنید باید فکر حاصل شده را در مباحثه عرضه کنید تا تکمیل شود، پس نتیجه این شد که خدا در آیه محل بحث میفرماید شما یعنی مشرکان که «الله» را قبول دارید برای قرب الی الله قیام کنید و ببینید او چه میگوید و وقتی فهمیدید پیامبر(ص) درست میگوید به حرفهای او توجه کنید.
حضرت آیتالله جوادی آملی با قرائت آیه «ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ» خاطرنشان کرد: پیامبر(ص) دو حرف دارد، یکی آن که میگوید من انذاردهنده از طرف خدای سبحان است و دیگر اینکه انذار میکنم که شما با مردن نمیپوسید و در برابر کارهایتان مسؤول هستید و همچنین عذاب الهی هم نقد و شدید است، این نهضت علمی تهمتهای کاهن و ساحر و مجنون به پیامبر(ص) را رفع میکند، حالا که روشن شد او عاقلانه صحبت میکند، نبوت و معاد برای شما روشن میشود.
وی ادامه داد: این فکر کردن همان یک موعظه خدای متعال است، زیرا اگر دو موضوع بود خداوند میفرمود من شما را به دو موضوع موعظه میکنم، ما در تعبیرات و محاورات عرفی هم میگوییم که اول جمع شوید و بعد ببینید مثلا فلان سخنران چه میگوید، این جمع شدن و توجه به سخنران یک مطلب است، فطرت لوح نانوشته در آن نیست و بسیاری از معارف در آن نهفته است، از این رو انسان که فکر کند، بسیاری از معارف را در مییابد و نیاز به درس خواندن نیست.
هیچ آیهای نیست که با آیه دیگر مخالف باشد، اما در تفسیر قرآن به قرآن برخی از آیات به بعضی دیگر مرتبط هستند و آنها را شرح میدهند، برخی از آیات با دیگر آیات ربطی ندارد مانند آیه وضو و آیه تجارت هدف کلی همه آنها یکی است، اما شرح و بیان یکدیگر را نمیدهند، آنها که با یکدیگر مرتبط هستند، یا ناسخ و منسوخ هستند، یا مجمل و مبین یا قرین و ذیالقرینه یا عام و خاص یا مقید و مطلق هستند، انسان به راحتی برخی از آیات را نمیفهمد، ذات اقدس اله به پیامبر(ص) فرمود بگو تو چیزی از مردم نمیخواهی.
سبب قرار گرفتن آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ» در ابتدای سوره مائده
استاد درس خارج حوزه علمیه با اشاره به اجرخواهی پیامبر(ص) اسلام به دستور خداوند از مردم، ابراز کرد: چیزی را وجود مبارک پیامبر(ص) از مردم نخواست، دعای پیامبر(ص) برای متولیان اولاد علی و نفرین برای اعراضکنندگان از مودت اهلبیت(ع) برای این است که این مسأله اجر رسالت است، خدای سبحان هم فرمود اگر مسأله ولایت حضرت علی(ع) را نگویی کاری نکردهای، فرمود اگر خلافت و ولایت را بیان نکنی برای ما کاری نکردهای، برای اینکه پیامبر(ص) رحلت میکند و هیچکس نمیتواند دین را حفظ کند، مگر از سقیفه حفظ دین ساخته است، درست است که اهلبیت(ع) ساکت بودند اما دیگران به برکت حقانیت اهلبیت(ع) توانستند دین را حفظ کنند، هرجا مشکل میخوردند به امام علی(ع) مراجعه میکردند، رسول منقطعالاخر که نمیتواند دین را حفظ کند.
وی با اشاره به آیه «وَاللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ» گفت: کفار و منافقان در جریان فتح مکه همه تسلیم شدند و ایمان آوردند، رسول خدا(ص) که فاتحانه وارد مکه شد و همه تسلیم شدند، احدی در جزیرةالعرب نبود که بتواند در برابر پیامبر(ص) بایستد، گرچه اینها قبل از فتح مکه کافر بودند و بعد از فتح مکه منافق شدند و تسلیم شد، مشکل حضرت کارشکنی منافقان در امر ابلاغ ولایت حضرت علی(ع) بود، گاه امر مهمی در اثنای محاوره واقع میشود، آیه انما ولیکم الله را دهها بار نگاه کنید، میبینید که با صدر و با بعدش مناسب نیست، قبلش مربوط به حرمت میته و بعدش هم به حالت اضطرار است.
حضرت آیتالله جوادی آملی با قرائت آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا» بیان کرد: امروز کسانى که کافر شدهاند از کارشکنى در دین شما نومید گردیدهاند پس از ایشان مترسید و از من بترسید امروز دین شما را برایتان کامل و نعمتخود را بر شما تمام گردانیدم، امروز کفار ناامید شدند، این ناامیدی به خاطر جریان حرمت میته یا حالت اضطرار نبود، این «الیومها» نشان میدهد که جداگانه نازل شده است و وجود مبارک پیامبر(ص) دستور داد که این آیه در این وسط قرار گیرد، برای همین هیچ راهی برای شبهه فخر رازی و امثال وی باقی نمیماند.
باطل مغزکوبشده قدرت ظهور دوباره را ندارد
وی با اشاره به آیه «قُلْ إِنَّ رَبِّی یَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیُوبِ، قُلْ جَاء الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ» خاطرنشان کرد: یک جاهلیتی بود یک وحیی آمد، یک وحیی آمد و دیگر چیزی نمیآید، این مطالب را در آیات دیگر هم بیان کرد، فرمود جاهلیت موجود باطل بود، آن تیرانداز اساسی که علامالغیوب است، مغز این جاهلیت را با تیر وحی کوبید، «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْبَاطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ»، بلکه حق را بر باطل فرو مىافکنیم پس آن را در هم مىشکند و بناگاه آن نابود مىگردد، یعنی ما مغز جاهلیت را میکوبیم.
مؤلف کتاب مفاتیحالحیاة ادامه داد: وجود مبارک پیامبر در مسجدالحرام این بتها را میانداختند و میفرمودند که «وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ» در این جا هم همان مطلب را بیان میکند، که پروردگار من تیراندازی میکند، دماغ و مغز باطل را میکوبد، در آیه محل بحث میفرماید که خدای سبحان علامالغیوب است و باطل را مغزکوب میکند، باطل مغزکوب شده نه قدرت ظهور دارد و نه قدرت برگشت دارد، باطل قبلی جاهلیت بود که اسلام آمد و مغز آن را کوبید و از بین رفت، دیگر امر سومی به نام باطل در کار نیست که بیاید این حق را از بین ببرد، « لَا یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ».
وی گفت: یعنی یک شبههای یک نقدی که این قرآن را باطل کند، نیست، باطل در حریم قرآن راه پیدا کند وجود ندارد، اما در مقام عمل و در مقام خارج فرمود که «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ»، «قَاتِلُواْ الَّذِینَ یَلُونَکُم مِّنَ الْکُفَّارِ» و «فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ»، عمل خارجی کاری به «جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ» ندارد، و گرنه در همان زمان آمدن اسلام نفاق و شرک وجود داشت، در حیطه حجاز حق آمده و باطل را مغزکوب کرده است، وجود مبارک حضرت بتها را ریز ریز کردند و آن را از باب بنیشیبه یکی از مدخلهای مسجدالحرام خاک کردند و از این رو در اعمال حج ورود از باب بنیشیبه مستحب است./914/پ201/ج