آشنایی با دانشمندان اسلامی؛
حالات و مقامات سید بحر العلوم
خبرگزاری رسا ـ علامه دوران و عارف کل سید مهدی بحرالعلوم که سالروز رحلتش از دیار فانی به سوی معشوق کل، در دهه آخر رجب المرجب سال 1212 هجری قمری روی داده است.

درآمد
«السید الاجل، سید العلماء الاعلام و مولی فضلاء الاسلام علامة الدهره و زمانه و وحید عصره و انه العالم الربانی آیةالله محمد مهدی بن المرتضی بن محمد الطباطبایی البروجردی الغروی، جلالتشأن آن معظم از آن گذشته که مثل من بتواند مدح او گوید! چه بگویم در حق کسی که به آن مرتبه رسید که شیخ اکبر جناب حاج شیخ جعفر با آن فقاهت و ریاست و جلالت پاک کند خاک نعلین او را به حنک عمامه خود و به تواتر رسیده باشد تشرف او به ملاقات امام عصر عجلالله فرجه و مکرر نقل شده باشد کرامات باهره از او به حدی که شیخ اعظم صاحب جواهر در حق او فرماید: صاحب الکرامات الباهره و المعجزات...».(هدیة الاحباب ص117)
کلمات بالا، عبارات بلند بزرگ رجالیون متأخر، مرحوم شیخ عباس قمی است درباره سید بزرگوار علامه دوران و عارف کل سید مهدی بحرالعلوم که سالروز رحلتش از دیار فانی به سوی معشوق کل، در دهه آخر رجب المرجب سال 1212 هجری قمری روی داده است.
داستان سلوک یک سالک
قدیمیترین شرح حالی که از سید مهدی بحر العلوم در دست است، ترجمهای است معاصر سید صاحب منتهی المقال که درباره بحر العلوم نوشته است: «سیّد سَنَد و رکن معتَمد مولای ما سیّد مهدی فرزند سیّد مرتضی فرزند سیّد محمد حسنی حسینی طباطبائی نجفی ـکه خداوند طولانی کند عمر او را و پیوسته گرداند علوّ منزلت و برکت و نعمتهای مترشّحه از وجود او راـ پیشوا و امامی است که روزگار نتوانسته است مانند او را به جهان بسپارد. سلطان عظیم الهمّة و بلند پروازی است که مادرِ دهر سالیان دراز از زائیدن همانند او عقیم بوده است. بزرگ علمای اعلام و مولای فضلای اسلام علاّمه دهر و زمان خود و یگانه عصر و اوان خود بوده است. اگر در بحث معقول زبان بگشاید، تو گوئی این شیخ الرئیس است، این سقراط و ارسطو و افلاطون است و اگر در منقول بحث کند، تو گوئی این علاّمه محقّق در فروع و اصول است. و در فن کلام با کسی مناظره نکرده است، مگر اینکه تو گوئی سوگند به خدا این عَلَمُ الهدی است و اگر گوش فرادهی به آنچه در هنگام تفسیر قرآن کریم به زبان آرد، فراموش میکنی آنچه در ذهن داری و چنین میپنداری مثل اینست که این همان کسی است که خداوند قرآن را بر او فرستاده است. زادگاه شریفش در کربلای معلّی در شب جمعه ماه شوال المکرم سنه یکهزار و یکصد و پنجاه و پنج قمری است و بر حسب شمارش حروف ابجد، تاریخ ولادت مبارک او این مصرع است: «لنصرة الحقّ قد ولد المهدی».
مدت کوتاهی در نزد پدر بزرگوار خود که عالمی متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار بود به فراگرفتن علوم پرداخت و نیز در نزد گروهی از مشایخ که از جملۀ آنها شیخ یوسف بحرانی است تعلّم نمود و از آن پس به درس استاد علامۀ آقا محمد باقر وحید بهبانی ـأدام الله أیامه و أیامهـ منتقل شد و پس از آن به نجف مشرف و در آنجا اقامت گزید. خانۀ میمون و مبارک او در این زمان، فعلا محل فرود آمدن و بارانداز علمای اعلام و ملجأ و مفزع استادان فنون از فضلای عظام است.
بحرالعلوم بعد از استاد علامۀ وحید ـدام علاهماـ پیشوا و سالار پیشوایان عراق و بزرگ و سرپرست فضلاء به طور اطلاق است. علماء عراق همگی به سوی او روی آورده و او را ملجأ خود قرار دادهاند و عظمای از علماء اعلام از او اخذ علوم میکنند. بحرالعلوم همانند کعبهای برای عراق است که برای استفاده از صحبتش طی مراحل و قطع منازل مینمایند. اقیانوس مواجی است که کرانهای برای آن یافت نمیشود. به علاوه کرامات باهره و آثار و آیات ظاهرهای که از او به ظهور پیوسته است بر کسی پوشیده نیست.
چون جماعت انبوه و جمع کثیری از یهود، براهین و معجزات او را نگریستند همگی به دین اسلام و مذهب تشیع گرویدند و این داستان در وضوح و روشنی به مرحله بداهت رسیده و شیوع آن به حدی است که آوازه آن به هر گوش رسیده و به هر ناحیهای از جهان سرایت نموده است و برای پی بردن به عظمت و جلالت این راد مرد بزرگ که چنین آیاتی از او پدیدار گشته است، همین بس که در شب تولد با سعادتش پدر او که در حجاز بود در عالم رؤیا دید که مؤلانا حضرت رضا ـ علیه و علی أبائه و أبنائه أفضل الصلاة و السلام ـ شمعی را به توسط محمد بن اسمعیل بن بزیع فرستادند که آن را بر فراز بام خانه آنها روشن کند؛ روشنی و نور این شمع چنان به آسمان بالا میرفت که نهایت سیرش دیده نمیشد! در وقت ملاقات و زیارتش چون نظر بر او افتد، در عالمی از تحیّر فرو میرود و با زبان حال خود میگوید: این مرد از جنس بشر نیست».(مقدمه رساله منسوب به بحر العلوم ص 23)
آنچه که از سخنان صاحب منتهی المقال روشن میگردد، سید مهدی بحرالعلوم در زمان خود به عظمت علمی در همه علوم دوران خود و نیز عظمت معنوی و سلوکی مشهور بوده است. از دیگر کتبی که در باب عظمت علمی و عملی سید بحر العلوم مطالب مهمی را نقل نموده است، کتاب قصص العلمای محمد بن سلیمان تنکابنی است. او در باب سید بحرالعلوم میگوید: «آقا سید محمد مهدی بن سید مرتضی بن سید محمد حسین حسینی طباطبایی بروجردی غروی، بحرالعلوم، محیی آداب و رسوم، عین علمای روزگار نادره دهر دوار، اعجوبه چرخ کج مدار، فاتح اخلاق، معاضل محقق سائلف مبین مشاکلف دارای فنون بسیار، خورشید فلک سیادت و زهادت و تقاوت و نقاوت و کرامت... عالمی حکایت داشت که پدرم گفت که برخی از اوقات در نجف اشرف، به درس آن جناب حاضر می شدم. روزی در میان درس دیدم که افندی از عامه که در نجف سکونت داشته، به دیدن سید میآید. سید فرمود که: کتاب تفسیر قاضی را بردارید که در آنجا درس گفته باشیم. سپس شروع تفسیر قاضی نمود و آن عالم سنی هم نشست و مستفیض شد و سید کلکات قاضی را چون هباء منثورا متلاشی ساخت، بدون سابقه مطالعه! حاضران در تعجب شدند».(قصص العلماء ص)
سید مدت دو سال در حجاز با حال تقیه، کتب و علوم اهل سنت را درس میگفته است و این اشراف علمی و وسعت ذهنی این عالم عارف را نشان میدهد. تنکابنی میراث علمی سید بحر العلوم را اینگونه وصف مینماید: «کتب مولفه آن جناب کم است؛ به علت اینکه غالبا به مطالعه و حل مسائل غامضه اشتغال داشت. از جمله تألیفات او، شرح بر وافیة الاصول که از آن، الفاظ آن کتاب، قدری سمت ظهور یافت و کتاب مصابیح در شرح مفاتیح و آن کتاب نیکویی است و لیکن تمام نیست و همان کتبی را که شرح کرده، آنها هم تمام نیست و همان کتاب طهارت و صلات را شرح کرده و کتاب رجالی که غیر از طراز کتب رجال است و مشتمل بر فواید بسیار است و کتاب اجازات که اجازه خود را از علما نقل کرده و اجازاتی که آن جناب برای مردم نوشته، آنها را در آنجا درج کرده و فواید اصولیه که متفرقه بود و پسرش مرحوم آقا سید رضا، آن را جمع نمود و منظومهای در طهارت و صلات که ناتمام است و منظومهای در اصول که قریب هفتاد بیت است و در بودن آن کتاب از آن جناب، خلاف است و چند بیت در احوال من اجتمعت العصابة علی تصحیح ما لایصح و تعداد آنها و چند بیت در باب صاحب کافی و قصاید بسیار در مصیبت امام مظلوم حضرت سید الشهداء علیه السلام گفته است».(همان ص260)
از اساتید ایشان میتوان مرحوم استاد اکبر وحید بهبهانی، عالم جلیل سید حسین قزوینی، سید حسن خوانساری و سید میر عبدالباقی امام جمعه اصفهان و آغا محمد باقر هزار جریبی و شیخ یوسف بحرانی را نام برد. از شاگردان فحل ایشان هم میتوان به فاضل نراقی صاحب مستند، حجت الاسلام شفتی و شیخ محمد اعسم و... یاد کرد.
سرانجام این عالم عارف در نجف اشرف در سال 1212 هجری رحلت نمود و در مسجد طوسی نزدیک قبر شریف شیخ طوسی به خاک سپرده شد.(همان ج2 ص69)
رشحاتی از آموزههای اخلاقی و سلوکی سید بحرالعلوم
عظمت و اهمیت سید بحرالعلوم با قطع نظر از جایگاه علمی او در عظمت عملی و اخلاقی ایشان بوده است. از این مهم بوده است که اگر او راهنمای سالکان بوده خود از سالاران راه خدا بوده است. پس توجه به معارف سلوکی و اخلاقی این نادره دوران چراغ راه سالکان خواهد بود؛ علاوه بر سالکان این معرف اخلاقی، میتواند امروزه راهگشای گرههای اخلاقی اجتماع ما باشد و اینک شمهای از معارف اخلاقی و سلوکی ایشان: «اما معرفت مقصد که اشاره به آن شده به قوله ظَهَرَتْ ینابیع الحِکْمَةِ مِن قَلبه، میگوئیم که: مقصد عالم حیات ابدیه است که به لسانی آن را «بقاء به معبود» خوانند و ظهور عیون حکمت که علوم حقیقیه هستند اشاره به آن است. چه علوم حقیقیه و معارف حقه روزیِ نفوس قدسیه است که از جانب رب ایشان به ایشان میرسد و رزق الهی از برای احیاء ابدی است. بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرْزَقُونَ و وصول به این عالم جامِع مراتب کمالیه غیر محصوره است که از آن جمله حصول تجرد کامل به قدر استعداد امکانی بوده باشد؛ چه مادیّت با حیات ابدی مجتمع نمیگردد و ماده و جسمیت از عالم کَوْن است و هر کونی را فسادی تابع، کُلُّ شَیءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ، وجه هر چیزی آن جهتی است که با آن مواجه دیگران میشود و با آن به ایشان ظهور و تجلی میکند؛ پس وجه هر کسی مظهر اوست».(رساله منسوب به بحرالعلوم ص51)
سید پس از ترسیم نحو حیات ابدی انسان، اصلیترین راه رسیدن انسان به مراتب کمال را اینگونه ترسیم مینماید: «و اما عالم خلوص و اخلاص، پس بدانکه خلوص و اخلاص بر دو قسم است: اول: خلوص دین و طاعت از برای خدای تعالی، دوّم: خلوص خود از برای او و اشاره به اوّل است. کریمۀ لِیَعْبُدُوا اللَهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و این قسم در مبادی درجات ایمان است و بر هر کس تحصیل آن از لوازم و عبادت بدون آن فاسد و یکی از مقدمات وصول به قسم دویم است و به دوم اشاره شده که: إِلَّا عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصِینَ، چه خلوص را از برای خود بنده ثابت فرموده و در اول از برای دین اثبات کرده و بنده را خالص کننده آن قرار داده و همچنین اشاره به قسم دوّم است حدیث: مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ یعنی خود خالص شود و اوّل به صیغه فاعل ادا میشود و ثانی به صیغه مفعول ادا میشود و این قسم از خلوص مرتبهایست ورای مرتبه اسلام و ایمان و نمیرسد به آن مگر منظور نظر عنایة الله و موحّد حقیقی نیست مگر صاحب این مرتبه و مادامی که سالک به این عالم داخل نشده، دامن او از خار شرک مستخلَص نشود؛ وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثَرَهُمْ باللَهِ إِلَّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ».(همان ص52)
سید سپس به توصیف مخلصین میپردازد؛ «به نصِّ کتاب الله سه منصب با هم از برای صاحب این مرتبه ثابت است اوّل: آنکه از محاسبه محشر آفاقی و حضور در آن عرصه معاف و فارغ است: فإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصِینَ(سوره صافّات آیه 128) چه این طائفه به توسط عبور بر قیامت عظمای أنفسیه، حساب خود را پس دادهاند، پس حاجت به محاسبه دیگر ندارند. دوم: آنچه از سعادت و ثواب به هر کس عطا کرده میشود، در مقابل عمل و کردار اوست، مگر این صنف از بندگان که کرامت و الطاف برایشان ورای طور عقل و فوق پاداش کردار اوست؛ وَ مَا تُجزَونَ إِلَّا مَا کُنتُم تَعْمَلُونَ إِلَّا عِبادَ اللَهِ الْمُخلَصِینَ(سوره صافّات آیه 40).
سوّم: این مرتبهایست عظیم و مقامی است کریم و در آن اشاره به مقامات رفیعه و مناصب منیعه است و آن آنست که ایشان را میرسد و شاید ستایش و ثنای الهی، با آنچه سزاوار آن ذات مقدّس است، سُبْحَانَ اللَهِ عَمَّا یَصِفوُنَ إِلَّا عِبَادَ اللَهِ الْمُخْلَصِینَ(سوره صافّات آیه 160) یعنی ایشان میتوانند ثنای الهی به آنچه سزاوار بارگاه اوست به جا آورند و صفای کبریائی را بشناسند و این غایت مرتبه مخلوق است و نهایت منصب ممکن و تا ینابیع حکمت به امر خداوند بیضَنّت از زمین دل ظاهر نشود، بنده این جرعه را نتواند کشید و تا طیّ مراتب عالم ممکنات را نکند و دیده در مملکت وجوب و لاهوت نگشاید، به این مرتبه نتواند رسید.
آری تا کشور امکان را در نبرّد، پا در بساط عِندَ رَبِّهم نتواند گذاشت و لباس حیات ابدیه نتواند پوشید و حال آنکه بندگان مخلَصین را عطای حیات ابدیه ثابت و در نزد پروردگار خود حاضرند وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرْزَقُونَ(سوره آل عمران آیه 169) و رزق ایشان همان رزق معلوم است که در حق مُخلَصین فرموده: أُولَئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعلُومٌ».(همان ص55)
انسان در آغاز راه
سید در جای دیگر از کتاب خود به توضیح راه و روش آغاز سیر و سلوک میپردازد؛ «روی کلام من با کسی است که به فکر طلب برآید و بالمره غافل و ذاهل نباشد و چنین کسی اول چیزی که بر آنست که دامن طلب بر میان زند و در تفحص و تجسس ادیان و مذاهب به قدر استعداد خود برآید و به نظر و تتبع در شواهد و آیات و بینات و قرائن و امارات حسیه و عقلیه و ذوقیه و حدسیه جهد کند و غایت سعی خود را به قدر میسور به ظهور آورد تا یگانگی خدا و حقیقت راهنمائی او را پی برد، اگر چه به أدنی مرتبۀ علم یقین باشد. بلکه در این مقام مجرد گمان و رجحان نیز به کار او میآید و بعد از حصول این تصدیق علمی یا رجحانی، از عالم کفر خارج و به اسلام و ایمان اصغرین داخل و این دو مرحله را طی کرده است. در این دو مرحله است که اجماع واقع است بر اینکه از برای هر مکلفی دلیل لازم است و چنانچه از تفحص و جهد و عقل و نظر هیچ رجحانی از برای او حاصل نشد، دست در دامن تضرع و زاری و ابتهال و خاکساری زند و در این مرحله پای بیفشارد که البته از برای او فتح بابی میشود. چنانچه از حضرت ادریس علیه السلام و مریدان او مأثور او در این اوقات به جهت حصول یقین به اذکاری چند که در این مرحله مؤثر است، اگر مشغول باشد بهتر است و به برخی از آنست اشاره میشود و چون این دو مرحله را پشت سر انداخت، دامن طلب اسلام و ایمان اکبرین را بر میان بندد و اوّلین چیزی که در این مرحله لازم است، علم به احکام و آداب و وظائف و شرائع راهنمائی است که به اعتقاد خود جسته، به شنیدن آنها از خودِ راهنما یا از خلیفه و نائب آن یا فهمیدن از کلام آن اگر اهلیت آن را داشته باشد یا به متابعت کسی که اهل باشد که او را در شریعت ما «فقیه» خوانند».(همان ص115)
برخی مراحل سلوک
سید سپس به شرح برخی مراحل سلوک میپردازد؛ «و حقیقت سلوک و کلید آن، تسخیر بدن و نفس است در تحت رأیت ایمان که مبین احکام آن فقه جوارح و فقه نفس است و بعد از این إفناء نفس و روح در تحت رأیت کبریائی الهی و همۀ عقبات و منازل در این مراحل مندرج است ولکن سلوک این مراحل و طی این راه و مسافرت در این عوالم موقوف به اموری چند است که بدون آنها به منزل نتوان رسید، بلکه قدم در این راه نتوان نهاد و وصول به مقصد و حصول مطلب به آنها منوط است و ملازمت آنها و رسیدن به منزل به یکدیگر مربوط است و تعداد منازل راه و عقبات نفس و خطرات سفر در این مقام بیمحل و چنانچه ذکر آنها لازم باشد، ذکر احوال جوارح و اعضاء که فقه بدن است نیز باید کرد، چه آنها نیز از منازل سفرند. پس مهمّ، ذکر اموریست که به واسطۀ آنها این راه خطرناک طی میشود و طالب به مقصد میرسد و انجام این سفر به امور بسیار منوط است و عمدۀ در آن چند چیز است. أوّل، ترک عادات: و رسوم و تعارفات و متداولاتی که سفر را مانع و راه خدا را عایقند. پس طالب باید دست از تقلید عادات برداشته تابع اصلاح خود گردد و اجتناب از ملامت اهل عالم قدس را بر اجتناب از ملامت ابنای روزگار أولی داند و توبه که اول مرحلۀ جهاد اکبر است همین است فقط. اما توبه از معاصی و ذنوب، پس آن از فرائض فقه ایمان جوارح است و سالک و مجاهد و غیر مجاهد را از لوازم. دوّم، عزم: و باید در عزم چنان جازم باشد که از مقارعۀ سَیف و سِنان و مقاتلۀ ابطال و شُجعان و تحمل شدائد و احتمال مخاوف احتمال رجوع ندهد... پنجم، ثبات و دوام: تا هر حالی مقامی شود چه قلیل عمل با دَوام افضل است از کثیر آن بدون آن؛ که در حدیث أبی جعفر علیه السّلام در روایت زراه فرموده است: أحَبُّ الأعْمَالِ إلی اللهِ مادَاوَمَ عَلَیْهِ العَبْدُ وَ إنْ قلَّ و مراد از ثبات، آنست که هر آنچه را که عزم و وفا نمود، بر آن ثبات ورزد و از آن تخلّف نکند و در تخلّف آن خوف خطر است؛ چه حقیقت عمل بعد از ترک آن به مخاصمت بر میخیزد. پس تا جزم بر وفا و ثبات ننماید، بر عملی عزم نکند و از این راه به رفق، مأمور شده که به تدریج بدن و نفس را در تحت اطاعت خود درآورد تا تواند بر مافوق آنچه مزاول آنست، ثبات ورزد و مادامی که ثبات در مرحلهای را جازم نباشد عازم آن نگردد و در مرحله سابق توقّف کند و این توقّف را به جهت حصول مقام در حالِ اول، اهل سلوک به منزله قصد اقامه در منزلی میشمارند و ثباتی که مذکور شد یکی از درجات صبر است. ششم، مراقبه: و آن عبارت است از متوجه و ملتفت خود بودن در جمیع احوال، تا از آنچه بدان عازم شده و عهد کرده تخلف نکند و دو مراقبه دیگر هست که بدان اشاره میشود. هفتم، محاسبه: چنان که حدیث: حَاسِبُوا أنفُسَکُم قبْلَ أن تُحاسَبُوا بدان امر است و حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام در حدیث یمانی فرموده: لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحاسِب نَفْسَهُ کُلَّ یَوْمٍ و آن عبارت است از آنکه وقتی از شبانه روز خود را معین نماید از برای رسیدن حساب خود. از مبدأ وقت سابق تا این وقت را ملاحظه نماید که در آنچه بر آن عازم شده با سایر احکام لازمه، آیا عامل او که بدن یا نفس باشد خیانتی کرده یا نه».(همان ص151) طالبان مطالب بیشتر میتوانند به کتاب شریف رساله منسوب به بحر العلوم با تعلیقات مفصل مرحوم آیتالله سید محمد حسین حسینی طهرانی رجوع کنند.
منابع
1.رساله منسوب به بحرالعلوم، ترجمه و تعلیقات سید محمدحسین حسینی طهرانی
2.الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی
3.قصص العلماء، محمد بن سلیمان تنکابنی
4.هدیة الاحباب، شیخ عباس قمی
هادی شاملو
/979/703/ر
ارسال نظرات