شهریار ملک سخن در دیار معرفت و عشق از نگاه رهبر انقلاب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، بیتردید نام سید محمدحسین بهجت تبریزی معروف به شهریار در تاریخ شعر و ادب فارسی، نامی ماندگار و نشانهای جاودانه و پربار، سرشار از شور و شعور و اعتبار و مملو از شکوه و عظمت و اقتدار است. نامی بلند که با سکنی گزیدن در ساحل امن معارف آسمانی و سرودن از برجستهترین رشحات ربانی و زیباییهای هستی، منزلت یافت. زندگی شهریار که با فراز و فرودهای بسیار همراه بود و شعرش که با سختیها و مرارتهای گوناگون عجین گشت، پر از است نقاط روشن و جذابی که هر اهل نظر و عاشق خردی را بیقرار خویش میسازد.
صفای باطن و حقجویی و شاعرانگی؛ اضلاع وجود ناب شهریار
شهریار با آن صفای باطن و حقیقت جویی ناب و معنویت گرایی تابناکش، توانست تاریخ شعر و ادب فارسی را در دوران حیات خویش، رنگ و جلایی دیگر ببخشد. قوت شاعرانگی، لطافت طبع، صلابت سخن، اندیشه والا، عظمت مضامین، شکوه کلام، طنین ناب دلدادگی و درد عشق، همان گوهرهای ارزشمنی بودند که در بستر شعر شهریار، تلألویی ماندگار یافتند. اما شعر و شخصیت شهریار در بیان رهبر فرزانه انقلاب که خود از سرامدان شعر و ادب فارسی و صاحب اندیشهای نقادانه و خردورزانه در این حیطه است، جایگاه قابل توجهی دارد.
شعر و شخصیت شهریار در آیینه کلام یار
ایشان در شخصیت و منش و شعر و روش شاعرانه و مضامین و محتویات آثار او، کلامی جامع و مانع دارند که مرورش میتواند افقی دقیق و منسجم از این دردانه عالم شعر و شعور برای ما بسازد. ایشان با اشاره به آبشخور فکری و موانستهای ربانی شهریار در حیات طیبهاش میگویند: «شهریار در دوران مهمی از زندگیاش - در حدود شاید سیسال آخر زندگیاش - دوران عرفانی و معنوی بسیار زیبایی را گذراند و به انس با قرآن و انس با معنویات و خودسازی پرداخت. یعنی به خودش رسید و سعی کرد باطن و معنویت خودش را صفایی ببخشد.»
حضور در صحنه انقلاب و دفاع عاشقانه از حقیقت نظام اسلامی
و همین دلدادگیهای دینی و عشق خدایی است که باعث میشود شهریار پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حضوری جدی و حمایتی جانانه و رشید از مبانی انقلاب اسلامی داشته باشد: «وقتی انقلاب پیروز شد، او با همان روحیه دینی و ذهنیت صاف و روشن خودش، از انقلاب استقبال بسیار خوبی کرد. شاید در آن یکی دو سال اول انقلاب، کسی از ما به یاد شهریار نبود. یعنی گرفتاریها آنقدر زیاد بود که مجالی برای این یادها پیش نمیآمد. یک وقت دیدیم صدای شهریار، در ستایش انقلاب، از تبریز بلند شد. دیدیم همه جزئیات انقلاب را او تعقیب میکند.»
شاعری که در بزنگاههای حیاتی و خطیر، سرباز انقلاب بود
و این حضور در مواقع حساس و بزنگاههای خطیر و خاطره انگیز انقلاب اسلامی، با اخلاص و بی شائبه، زیبایی شاعرانه را با جهاد مقدس در هم آمیخت و به دفاع از حقانیت انقلاب اسلامی و عظمت و شوکت رزمندگان اسلام پرداخت: «در همه مواقع حساس انقلاب، او نقش مؤثری ایفا کرد. یک جنگ هشت ساله بر ما تحمیل شد که یکی از سختترین تجربههای ما بعد از انقلاب بود. تعداد شعرهایی که شهریار برای جنگ گفته؛ حضوری که او در مراکز مربوط به جنگ، مثل کنگرههای مربوط به جنگ و شعر جنگ پیدا کرده و مدحی که او از بسیج عمومی مردم یا از سپاه یا ارتش کرده، به قدری زیاد است که اگر انسان نمیدید و نمیشنید و خودش لمس نمیکرد، به دشواری میتوانست آن را باور کند. مردی در حدود هشتاد سال سن - بلکه بیش از هشتاد سال - در مجامع شعری حضور پیدا کند و برای هر مراسمی، شعر یا شعرهایی بگوید! این در حالی بود که از مثل او، چنین توقعی هم نبود. این، نشاندهنده نهایت اخلاص و صفا و بزرگواری آن مرد بود.»
او که برای دفاع از انقلاب، از شبه روشنفکری دیکتاتورمآب نترسید
و اینگونه بود که شهریار تبدیل به شاعر اسلامی و انقلابی ایران عزیز شد و با همه ناملایمات و دردهای نگفته و نهفتهای که در این راه بر خود دید، در مقام دفاع از انقلاب اسلامی و حقانیت این نهضت دینی، لحظهای تردید نکرد و از پای فرو ننشست: «شهریار یک شاعر اسلامی و انقلابی بود. من خبر داشتم در همان اوقاتی که شهریار برای انقلاب میسرود، یک عده از روشنفکران وابسته به رژیم گذشته که با او سابقه دوستی داشتند، مرتب فشار میآوردند، نامه برایش مینوشتند و شعر در هجوش میگفتند. حتی اطلاع داشتم که رفته بودند و او را ملامت کرده بودند که» تو چرا برای انقلاب اسلامی، اینطور دل میسوزانی! و او مثل کوه ایستاده بود.
مدعیان روشنفکری و آزادی؛ موریانههای نخل حقیقت خواهی
و چه حکایت تلخی است این رویکرد مزورانه از مدعیان آزادی و روشنفکری و چه ایستادگی شیرین و درس آموزی است آنچه در سیره و سلوک شهریار در برابر این جریانات، نمود یافت: «من حقیقتاً تعجب میکردم. من بعضی از کسانی را که به ایشان فشار میآوردند، از نزدیک میشناختم و شعر و سابقه ذهنیشان را میدانستم. بعضی از آنها وابسته به رژیم سابق بودند. مستقیماً مربوط به آن جناح بودند، و جزو دربار پهلوی و آن دستگاه محسوب میشدند. بعضی دیگر هم تودهای و کسانی بودند که جیرهخور شوروی سابق به حساب میآمدند. همه اینها، با اینکه به لحاظ مبنا و منطق، به ظاهر بینشان فاصلهای وجود داشت، در وارد آوردن فشار روی شهریار شریک بودند، و شهریار، محکم و قرص ایستاده بود.»
تواضع و اخلاص و تلاش؛ سلوک شاعرانه شهریار
اما سلوک شاعرانه شهریار، در تواضع زیبا و اخلاص باشکوه و تلاش برای حرکت در مسیر حق، براستی تحسین برانگیز بود: «شهریار شاعر متواضعی بود. دنبال نام و نشان نبود و برای خدا و وظیفه کار میکرد، و حالا خدای متعال، پاداش او را میدهد. امروز شهریار در داخل کشور ما یک چهره بسیار نورانی است.» و راز این محبوبیت و مرز این ماندگاری شهریار و آثارش هم در همین اخلاص و یکرنگی و حق جویی و خدامحوری است؛ در همین دفاع جانانه از حقیقت و جهاد و مبارزه در راه خدا.
وقتی صدای شهریار از تلویزیون، آقا را به سوی خود میکشاند
«چند شب پیش، سیما مراسمی را به مناسبت هفته بسیج نشان میداد، که شهریار در آن مراسم بود. این چند روزه، هفته بسیج بود و در یکی از مراسم بسیج، شهریار شعر میخواند و در سیما او را نشان میدادند. من مطمئنم که آن بخش از برنامه را همه مردم؛ یعنی هرکس که توانست تماشا کرد. من خودم میخواستم بخوابم، دیدم در اتاق بچهها تلویزیون روشن است و صدای شهریار میآید. رفتم تماشا کنم، دیدم بچهها همهشان ایستادهاند و تماشا میکنند. این، محبوبیت عجیبی است که شهریار پیدا کرده. این، به خاطر خدمات و کار برای خدا بود، که او انجام داد. شهریار قطعاً ماندنی است. از آن شعرایی است که مثل سعدی و حافظ و از این قبیل، در دورانهای بعد از دوران خودش، معروفتر و بزرگتر خواهد شد. لذا، هرچه آقایان درباره او انجام دهند، از نظر ما زیاد نیست. حضور شهریار در هر کشوری و در میان هر ملتی، حضور مبارک و مفیدی است.»
مروری بر زندگی و شصیت و شعر شهریار ملک سخن
سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 هجری شمسی در روستای زیبای «خوشکناب» آذربایجان متولد شده است. او در خانوادهای متدین و فاضل به دنیا آمد. پدرش حاجی میر آقای خوشکنابی از وکلای برجسته و فاضلی عارف بود که به سبب حسن کتابتش به عنوان خوشنویسی توانا شهره بود. شهریار که دوران کودکی خود را در میان روستائیان دلگرم خوشکناب در کنارکوه «حیدر بابا» گذرانده بود، حیاتی طیبه و ساده و اصیل را در این سامان، تجربه کرد.
شهریار، نخستین شعرش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود. شعری که در آن سن و با این ویژگیها، خبر از وجود نابغهای در طبع و قریحه و ذوق شاعرانه میداد. شهریار شرح حال دوران کودکی خود را در اشعار آذربایجانیش بسیار زیبا، تاثیر گذار و روان به تصویر کشیده است. ابتدای دهه سی شمسی و در دوران میانسالی بود که اثر بدیع و عظیم «حیدر بابایه سلام» را به زبان مادریش پدیدآورد و در فضای شعر و ادب آن روز، به عنوان خالق یکی از برترین و ماندگارترین اشعار آن زمانه، نامیده شد:
اری ننه گئجه ناغیل دییه نده.
شب هنگام که مادر بزرگ قصه میگفت.
کولک قالخیب قاپ باجانی دویه نده.
بوران بر میخاست و در و پنجره خانه را میکوبید.
قورد کئچی نین شنگیله سین ییه نده.
هنگامی که گرگ شنگول و منگول ننه بز را میخورد.
من قاییدیب بیر ده اوشاق اولایدیم!
ای کاش من میتوانستم بر گردم و بار دیگر کودکی شوم
شهریار ابتدا در اشعارش بهجت تخلص میکرد ولی با تفألی که به دیوان حافظ زد، شهریار را برای خود برگزید: که چرخ این سکهی دولت به نام شهریاران زد... . در میان شاعران فارسی زبان معاصر، بی تردید شهریار، از سرآمدان است. به نحوی که شهـرت شهـریار تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هـر جا که ترجـمه یک قـطعـه او رفته باشد را در بر گرفته است.
منظومه «حیدر بابا سلام» که در سال 1322 منتشر شد از کوره دههای آذربایجان، تا ترکـیه، در آسمان شعر و دلدادگی مردمان، پرواز کرده است. این منظومه از آثار برجسته شهریار و نخستین شعری است که اوبه زبان مادری خود سرود. شهریار در قلب و ضمیر خویش براستی و درستی و اخلاص، شیفته پیامبر (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. این عشق در آثار متنوع و بسیار ارزشمند و ماندگار شهریار در تجلی است. شهریار در مقام و منزلت پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
ستون عرش خدا قائم ازقیام محمد
ببین که سر بکجا میکشد مقام محمد
بجز فرشته عرش آسمان وحی الهی
پرنده پر نتوان زد به بام محمد
به کارنامه منشور آسمانی قرآ ن
که نقش مهر نبوت بود بنام محمد...
و یا شعر معروف «علی ای همای رحمت» ، که هنوز هم ماندگارترین و برجستهترین شعری است که در مقام و منزلت مولا امیرالمومنین(ع) سروده شده و هم در میان علما و خواص و نخبگان و هم در بین مردمان عادی جامعه مورد توجه و جاودانه بافی مانده است:
علی ای همای رحمت توچه آیتی خدارا
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگرخداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را ...
و دلگویه های تأثیرگذار و جانگداز او درباره حضرت سید الشهداء (ع) و حماسه عاشورا:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
ازحریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سرنهاداماصفا دارد حسین...
قفسم ساخته و بال و پرم سوختهاند
مرغ را بین که هنوزش هوس پرواز است!
سالها شمع دل افروخته و سوختهام
تا زپروانه کمی عاشقی آموختهام
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
درشگفتم من چرا ازهم نمیپاشد جهان
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتادهام از پا چرا!
گویند من آن جنین که مادر
از خون جگر بدو غذا داد
تا زندهام آورد به دنیا
جان کند و به مرگ خود رضا داد
هم با دم گرم خود دم مرگ
صبرم به مصیبت و عزا داد
من هرچه بکوشمش به احسان
هرگز نتوانمش سزا داد
جز فضل خدا که خواهد اورا
با جنت جاودان جزا داد
ماه من در پرده چون خورشید غماز غروب
گشت پنهان و مرا چون دشت رنگ از رخ پرید
چون شفق دریای چشمم موج خون میزد که شد
آفتاب جا و د ا نتابم ز چشمم ناپدید
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را
کنون با بار پیــری آرزومندم که برگـردم
به دنبال جوانـــی کـوره راه زندگانــــی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کـرده رامانـم
که شب در خــواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهر آلود شهد شادمانـــی را
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبـان دل
خدایــا بــا کـه گویم شکوه بی همزبانی را
نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را
به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان
خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتـن
که از آب بقا جویند عمــــر جاودانـی را
*پینوشت:
بیانات مقام معظم رهبری برگرفته از پایگاه اطلاعرسانی حضرت آیتالله خامنهای، که در سال 71 و دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت استاد شهریار بیان شده است./1327/پ203/ی