ابعاد شخصیتی امام حسین در فضای مجازی تبیین شد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژهنامه اینترنتی «ابعاد شخصیتی امام حسین» ویژه ایام شهادت سرور و سالار شهیدان شامل مقالات، چندرسانهای، مقالات مرتبط، پیامک، گالری، کارت پستال، انجمنها، پرسش و پاسخ، احادیث و ویژهنامههای مرتبط در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
از جمله مقالات این ویژهنامه میتوان به موضوعاتی همچون«همراه با سیدالشهدا از مدینه تا کربلا»، «آنان که جا ماندند!»، «به بهانه ری»، «برادران امام حسین(ع) در کربلا»، «سه دوره زندگی امام حسین(ع)»، «امام حسین(ع)، الگوی انسانها»، «امام حسین(ع)، مغناطیس دلها»، «حسین، نوری که هرگز خاموش نمیشود»، «منش حسین(ع)، منشور آزادگی»، «امام حسین(ع) در برابر معاویه»، «ویژگیهای بزرگ اخلاقی اباعبدالله»، «ولادت امام حسین(ع)، از دیدگاه مورخین»، «جایگاه امام حسین(ع) در روایات»، «توسل انبیا به امام حسین»، «امام حسین(ع) در سخن دیگران»، «زندگینامه امام حسین(ع)» و «اشک افلاکیان» اشاره کرد.
سه دوره زندگی امام حسین علیه السلام
در ذیل این مقاله میخوانیم: اوّلاً حادثه را باید فهمید که چه قدر بزرگ است، تا دنبال عللش بگردیم. کسی نگوید که حادثه ی عاشورا، بالاخره کشتاری بود و چند نفر را کشتند. همان طور که همه ی ما در زیارت عاشورا می خوانیم: « لقد عظمت الرّزیّه و جلّت و عظمت المصیبه »، مصیبت، خیلی بزرگ است. رزیّه، یعنی حادثه ی بسیار بزرگ. این حادثه، خیلی عظیم است. فاجعه، خیلی تکان دهنده و بی نظیر است.
برای این که قدری معلوم بشود که این حادثه چه قدر عظیم است، من سه دوره ی کوتاه را از دوره های زندگی حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام اجمالاً مطرح می کنم. شما ببینید این شخصیتی که انسان در این سه دوره می شناسد، آیا می توان حدس زد که کار این شخصیت به آن جا برسد که در روز عاشورا یک عده از امت جدش او را محاصره کنند و با این وضعیت فجیع، او و همه ی یاران و اصحاب و اهل بیتش را تقل عام بکنند و زنانشان را اسیر بگیرند؟
این سه دوره، یکی دوران حیات پیامبراکرم است. دوم، دوران جوانی آن حضرت، یعنی دوران بیست و پنج ساله ی تا حکومت امیرالمؤمنین است. سوم، دوران فترت بیست ساله ی بعد از شهادت امیرالمؤمنین تاحادثه ی کربلاست.
دوران کودکی امام حسین علیه السلام
در آن دوران زمان پیامبر اکرم، امام حسین عبارت است از کودک نور دیده ی سوگلی پیامبر. پیامبر اکرم دختری به نام فاطمه دارد که همه ی مردم مسلمان در آن روز می دانند که پیامبر فرمود: « انّ الله لیغضب لغضب فاطمة»؛ اگر کسی فاطمه را خشمگین کند، خدا را خشمگین کرده است. «و یرضی لرضاها»، اگر کسی او را خشنود کند، خدا را خشنود کرده است. ببینید، این دختر چه قدر عظیم المنزله است که پیامبر اکرم در مقابل مردم و در ملاء عام، راجع به دخترش این گونه حرف می زند؛ این چیز عادی نیست.
پیامبراکرم این دختر را در جامعه ی اسلامی به کسی داده است که از لحاظ افتخارات، در درجه ی اعلاست؛ یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام او، جوان، شجاع، شریف، از همه مؤمنتر، از همه باسابقه تر، از همه شجاعتر، و در همه ی میدانها حاضر است؛ کسی است که اسلام به شمشیر او می گردد؛ هر جایی که همه در می مانند، این جوان جلو می آید، گره ها را باز می کند و بن بستها را می شکند. این داماد محبوب عزیزی که محبوبیت او به خاطر خویشاوندی و اینها نیست - به خاطر عظمت شخصیت اوست - پیامبردخترش را به او داده است. حالا کودکی از اینها متولد شده است، و او حسین بن علی است.
البته همه ی این حرفها درباره امام حسن علیه السلام هم هست؛ اما من حالا بحثم راجع به امام حسین علیه السلام است؛ عزیزترین عزیزان پیامبر؛ کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعه ی اسلامی و محبوب دل همه ی مردم، او را در آغوش می گیرد و به مسجد می برد. همه می دانند که این کودک، محبوب دل این محبوب همه است. او روی منبر مشغول خطبه خواندن است، این بچه پایش به مانعی می گیرد و زمین می افتد؛ پیامبراز بالای منبر پایین می آید، این بچه را بغل می گیرد و او را آرام می کند. ببینید، مسأله این است.
پیامبر درباره ی امام حسن و امام حسین شش، هفت ساله فرمود »سیدی شباب اهل الجنه»، اینها سرور جوانان بهشتند. اینها که هنوز کودکند، جوان نیستند؛ اما پیامبر می فرماید سرور جوانان اهل بهشتند. یعنی در دوران شش، هفت سالگی هم در حد یک جوان است، می فهمد، درک می کند، اقدام می کند، ادب می ورزد و شرافت در همه ی وجود او موج می زند. اگر آن روز کسی می گفت که این کودک به دست امت همین پیامبر، بدون هیچ گونه جرم و تخلفی، به قتل خواهد رسید، برای مردم غیر قابل باور بود؛ همچنان که پیامبر فرمود و گریه کرد و همه تعجب کردند که یعنی چه، مگر می شود؟!
دوران جوانی حضرت امام حسین علیه السلام
دوره دوم، دوره بیست و پنج ساله بعد از وفات پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین است؛ جوان، بالنده، عالم وشجاع است، در جنگها شرکت می کند، درکارهای بزرگ دخالت می کند، همه او را به عظمت می شناسند؛ نام بخشنده ها که می آید، همه ی چشمها به سوی او بر می گردد؛ در هر فضیلتی، در میان مسلمانان مدینه و مکّه، هر جایی که موج اسلام رفته است، مثل خورشیدی می درخشد؛ همه برای او احترام قایلند؛ خلفای زمان، برای او و برادرش احترام قایلند؛ درمقابل او تعظیم و تجلیل و تبجیل و تجلیل می کنند و نام آنها را به عظمت می آورند؛ جوان نمونه ی دوران، و محترم پیش همه. اگر آن روز کسی می گفت که همین جوان، به دست همین مردم کشته خواهد شد، هیچ کس باور نمی کرد.
دوران غربت امام حسین علیه السلام
دوره سوم، دوره ی بعد از شهادت امیرالمؤمنین است؛ یعنی دوره ی غربت اهل بیت. امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام ) باز در مدینه اند. امام حسین، بیست سال بعد از این مدت، به صورت امام معنوی همه ی مسلمان، مفتی بزرگ همه ی مسلمانان، مورد احترام همه ی مسلمانان، محل ورود و تحصیل علم همه، محل تمسک و توسل همه کسانی که می خواهند به اهل بیت اظهار ارادتی بکنند، در مدینه زندگی کرده است؛ شخصیت محبوب، بزرگ، شریف، نجیب، اصیل و عالم. او به معاویه نامه می نویسد؛ نامه یی که اگر هر کسی به هر حاکمی بنویسد، جزایش کشته شدن است. معاویه با عظمت تمام این نامه را می گیرد، می خواند، تحمل می کند و چیزی نمیگوید.
اگر در همان اوقات هم کسی می گفت که در آینده نزدیکی، این مرد محترم شریف عزیز نجیب -که مجسم کننده ی اسلام و قرآن در نظر هر بیننده است-ممکن است به دست همین امت قرآن و اسلام کشته بشود، آن هم با آن وضع، هیچ کس تصور هم نمی کرد؛ اما همین حادثه ی باور نکردنی. همین حادثه ی عجیب و حیرت انگیز، اتفاق افتاد. چه کسانی کردند؟ همانهایی که به خدمتش می آمدند و سلام و عرض اخلاص هم می کردند. این یعنی چه؟ معنایش این است که جامعه ی اسلامی در طول این پنجاه سال، از معنویت و حقیقت اسلام تهی شده است؛ ظاهرش اسلامی است، اما باطنش پوک شده است؛ خطراین جاست. نمازها برقرار است، نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسمشان! مسلمان است و عده یی هم طرفدار اهل بیتند!
اهل بیت در همه عالم اسلام محترمند
البته من به شما بگویم که در همه ی عالم اسلام، اهل بیت را قبول داشتند؛ و هیچ کس در آن تردید ندارد. حبّ اهل بیت در همه ی عالم اسلام، عمومی است، الان هم همین طور است. الان هم هر جای دنیای اسلام بروید، اهل بیت را دوست می دارند. آن مسجدی که منتسب به امام حسین علیه السلام است، و مسجد دیگری که در قاهره منتسب به حضرت زینب است، و لوله ی زوار و جمعیت است. مردم می روند قبر را زیارت می کنند، می بوسند و توسل می جویند.
همین یکی، دو سال قبل از این، کتابی جدید - نه قدیمی؛ چون در کتابهای قدیمی خیلی هست - برای من آوردند، که این کتاب درباره ی معنای اهل بیت نوشته شده است. یکی از نویسندگان فعلی حجاز تحقیق کرده، و در این کتاب اثبات می کند که اهل بیت، یعنی علی، فاطمه، حسن، و حسین. حالا ما شیعیان که این حرفها جزو جانمان هست؛ اما آن برادر مسلمان غیر شیعه این را نوشته و نشر کرده است. این کتاب هم هست، من هم آن را دارم، و لابد هزاران نسخه از آن چاپ شده و پخش گردیده است.
منش حسین علیهالسلام، منشور آزادگی
در مقاله دیگری از این ویژهنامه آمده است: نمونه های دیگر از جلوهها و رخدادهای زیبا و شگفت انگیز و عبرت آموز در کربلا و عاشورای حسینی جریان آزادگی و حریت امام حسین(ع) در مقابله با حرین ریاحی و لشکریان او اتفاق افتاد. حر نیز که یکی از فرماندهان لشکر کفر بود با هزار تن از سپاهیان خود بنا به دستوری که از ابن زیاد به او رسیده بود موظف بود حلقه محاصره را بر حسین (ع) تنگ تر کند.
حسین بن علی و یارانش در راه کوفه در محلی به نام زوحسم با حر و لشکریانش روبه رو می شوند و علی رغم رفتار سرسختانه و بی رحمانه حر، امام به یاران خود دستور می دهد تا سپاهیان حر و اسبانشان را سیراب کنند. این رفتار به آنان و همگان درس حریت و احترام به حیات انسان ها را می دهد. در این محل امام با حر لحظاتی را به گفت و گو می نشیند و مطالبی به او می گوید. حر که جنگجوی دلیری بود و آزادگی و حریت در دلش موج میزد هرگز قصد کشتن حسین بن علی را نداشت و روز عاشورا وقتی متوجه شد ابن سعد واقعا قصد کشتن امام حسین(ع) را دارد ناگهان برای پیمودن فاصله بین حق و باطل، نور و ظلمت، بهشت و جهنم از روی ایمان و یقین تصمیمی عاقلانه گرفت و انتخابی بزرگ کرد تا خود را از صف شیطان و یزید به حسین (ع) برساند. او به بهانه آب دادن به اسبش از سپاه کفر فاصله گرفت و در پاسخ به (مهاجران اوس) که گفته بود تو را که شجاعترین مرد کوفه بودهای تا به حال در چنین وضعیتی ندیده بودم، این چه حالی است که در تو می بینم؟ می گوید: به خدا قسم من خودم را در داخل بهشت و دوزخ می بینم و باید یکی را انتخاب کنم. و الله چیزی را به جای بهشت برنخواهم گزید هر چند که تکه تکه ام کنند و در آتشم بسوزانند.
او آمد تا به خیمه امام نزدیک شد و به نشانه ترک جنگ سپرش را وارونه کرد و نشان داد که برای طلب امان آمده است. چون نزدیک امام رسید سلام کرد و گفت: فدایت شوم ای فرزند رسول خدا، من همانم که از مراجعت تو جلوگیری کردم و دست از تو برداشتم و در این جا زندانی ات کردم. سوگند به خدای یکتا هرگز گمان نمی کردم اینها پیشنهاد تو را نپذیرند و فکر نمی کردم که کار را به جنگ و کشتن تو بکشانند، توبه کرده و به نزد شما آمده ام. از تو می خواهم با من همدردی کنی و در پیش تو بمیرم. آیا توبه ام پذیرفته می شود؟ امام فرمود: از اسب پیاده شو! او از امام اجازه گرفت که از اسب پیاده نشود و سوار بر اسبش به سپاه یزید حمله کند.
حر در ادامه چنین گفت که ای پسر رسول خدا چون من اولین کسی بودم که جلوی راه تو را سد کردم اجازه دهید تا اولین مبارزی باشم که با دشمن بجنگم و کشته شوم و در قیامت اولین کسی باشم که با جدت رسول خدا مصافحه کنم. امام فرمود: هر چه مصلحت می دانی انجام بده. او سراسیمه به میدان رفت رجز خواند و با کوفیان سخن گفت: پس از آن به دشمن حمله کرد و تعدادی را از پای در آورد تا این که به شدت مجروح شد و بر روی زمین افتاد او را به پیشگاه امام آوردند و حضرت با دست مبارک خود گرد و خاک میدان را از روی صورتش پاک کرد و فرمود: ای حر! ای آزادمرد! همان گونه که مادرت تو را حر نامیده است در این جهان نام تو حر بود و در آن جهان از آتش دوزخ رها و آزاد خواهی بود.
او پس از آن که این بشارت را شنید جان به جان آفرید تسلیم کرد و این چنین با افتخار به شهادت رسید. یکی دیگر از صحنه های عبرت آموز که در عین حال دردناک ترین حادثه بوده و عالی ترین پیام را با خود به همراه دارد این است که در روز عاشورا هنگامی که سپاه یزید سرور شهیدان را از چهار طرف محاصره کردند حضرت آنان را امر به سکوت کرد تا با سخنان خود حجت را بر آنها تمام کند ولی چون لشگر گمراه یزید به سخنان گهربارش گوش نمی دادند و هلهله می کردند.
امام حسین چنین فرمودند: می دانید چرا به سخنان من گوش نمی کنید چون شکم های شما از حرام پر شده و دل های شما از فهم سخنان من عاجز است. چون بر دل های شما مهر باطل زده شده است. وقتی لشکر آرام شد خطبه مفصلی خواند که فرازهایی از آن را می خوانیم: اکنون به یاری دشمنانتان و علیه دوستانتان به پا خاسته اید در صورتی که دشمنان در میان شما عدالتی نکرده و آرزوی شما را بر نیاورده اند مگر اینکه از حرام دنیا مقداری برخوردارتان کرده اند و به این زندگی نکوهیده دنیا چشم طمع دوخته اید بدون اینکه از ما کاری ناستوده سر زده باشد یا رایی به خطا داده باشیم. پس چگونه دستخوش عذاب و عقاب نباشید. وای بر شما اکنون که ما را نمی خواهید، از ما دست بردارید و اگر یاری نمی کنید دشمنی هم نورزید.
... شما به فرزندان ابوسفیان و پیروان آنان اعتماد می کنید و از یاری ما دست بر می دارید... سینه های شما را پرده های قساوت تنگ و تاریک کرده، درخت وجود شما بدترین میوه را به بار آورده، باغبان از آن محروم و بیگانگان بهره مند می گردند، لعنت خدا بر پیمان شکنان که پیمان خویش را پس از تایید می شکنند و حال آن که شما خدا را بر پیمان های خود ضامن کرده بودید، به خدا سگوند که شما همان پیمان شکنان هستید. آگاه باشید که این "فرومایه فرزند فرومایه" مرا در بین کشته شدن و ذلت قرار داده است و هیهات که ما زیر بار ذلت برویم... وای بر شما برای چه با من کارزار می کنید و قصد کشتن مرا دارید؟ آیا حق شما را برده ام یا سنتی را تغییر داده، بدعتی در دین گذاشته یا شریعت پیامبر خدا را دگرگون کرده از دین خارج شده ام؟ عده ای بی شرمانه چنین گفتند: پدر تو علی بن ابیطالب در بدر و حنین پدران ما را کشته و ما برای انتقام و آن دشمنی که با پدرت داریم با تو می جنگیم.
امام حسین(ع) از شنیدن این کلمات سخت متاثر شد و بر نادانی و گمراهی این فریب خوردگان شیطان و آل ابوسفیان گریست. آری هیچ یک از سخنان دلسوزانه و مهربان حضرت به دل سیاه آنها اثر نکرد و چشمان گناهکار آنان هیچ چیز به جز زرق و برق سکه های اهدایی یزید و عوامل دست اندر کار او را ندیدند و طنین هیچ صدایی به جز صدای شیطان و زمزمه های خناسان گوش هایشان را نوازش می داد.
امام حسین(ع) بر حال و بدبختی این دون صفتان گریه کرد و آنان دیدند و نفهمیدند. حتی هنگامی که سرور آزادگان پی درپی به آنان حمله کرد... دشمن زبون ناگهان تصمیم گرفت برای وارد ساختن ضربه روحی به آن حضرت و از کار انداختن توان بازوان نیرومند و علی گونه او که همچون پدر شجاعش در میدان شمشیر می زد، حمله به سوی خیمه ها را آغاز کند، که امام حسین(ع) با صدای بلند فریاد زد وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان اگر دین ندارید و از روز جزا نمی هراسید لااقل در زندگی آزادمرد باشید و اگر خود را عرب می پندارید به نیاکان خود بیندیشید و شرف انسانی خود را حفظ کنید. شمر که در نزدیکی امام بود پرسید یا حسین چه می گویی؟ و حضرت فرمود: من با شما جنگ دارم، شما با من جنگ دارید این زن و بچه گناهی ندارند. تا من زنده هستم به اهل بیت من تعرض نکنید و از تجاوز این یاغیان جلوگیری کنید. شمر پلید گفت: ای فرزند فاطمه این حق را به تو می دهم. سپس سپاهیان را صدا کرد و گفت دست از حرم وی بردارید و به حسین (ع) حمله کنید.
حمله به خیمه ها متوقف شد اما پس از شهادت آن حضرت بی رحمانه به خیمه ها حمله کردند. حسین (ع) از گودال قتلگاه خویش در روز عاشورا و در هنگام حمله ناجوانمردانه دشمن به خیمه ها به همه انسان ها در هر کجای عالم که هستند و در هر زمان که زندگی می کنند و هر اعتقاد و اندیشه ای که دارند این پیام و منشور آزادگی و جوانمردی را اعلان می کند: اگر پایبند به قوانین الهی و دستورات آسمانی نیستید، لااقل باید حدود انسانی و قوانین انسانیت را رعایت کنید.
امام حسین (ع) در روز عاشورا در آن سرزمین گرم و سوزان کربلا و با وجود بستن آب بر روی او، یارانش، زنان و کودکان حتی ندادن آب به کودک شیرخواره اش و علی رغم سختی هایی که در پی حملات پی در پی دشمن به او می رسید و غم و اندوهی که از شهات هر یک از یارانش بر دل پاک او می نشست، حتی در بحرانی ترین صحنه های جنگ نابرابر، عدالت اجتماعی و حقوق اسلامی را از یاد نبرد و نسبت به همه اجرا کرد. به گواهی تاریخ نه تنها وقتی فرزند برومندش علی اکبر که شبیه ترین کس به جدش رسول خدا بود قبل از شهادتش وقتی پدر را صدا می کند خود را سراسیمه به او می رساند و سرش را به دامن می گیرد و یا در بالای سر عباس برادر باوفایش حاضر می شود و با او در لحظات پایانی عمر شریفش گفت و گو می کند و دلش آرام می گیرد، هر یک از یاران و اصحابش که پس از پیکار قهرمانانه به زمین می افتادند از جمله غلام سیاهش خود را در آن لحظات آخر عمر بر بالینشان می رساند و سر در آغوش و دامن حسین جان پاک خودرا به جان آفرین تسلیم می کردند و امام این گونه در حق همه اصحاب و یاران عزیز خود با محبت و عدالت رفتار می کرد.
امام حسین(ع) در گودی قتلگاه قبل از آن که شمر سر مبارکش را از تن جدا کند و او را که هنوز تشنه کام بود به شهادت برساند، با خدا مناجات می کرد. در مناجات او درس های توکل، توحید، صبر و خویشتنداری در برابر مصائب و گفتاری های زندگی است. سر مبارکش بر روی خاک گرم و سوزان کربلا بود و با خدا چنین می گفت: خدایا در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم، ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست، ای فریادرس دادخواهان که مرا جز تو پروردگار و معبودی نیست، بر حکم و تقدیر تو شکیبا هستم، ای فریادرس آن که فریادرسی ندارد، ای همیشه زنده ای که پایان ندارد، ای زنده کننده مردگان، ای خدایی که هر کسی را با اعمالش می سنجی، در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی.
سید بن طاووس در لهوف می گوید آخرین کلماتی که از دو لب مبارک حسین به علی آن گاه که صورت روی خاک گذاشته بود و با خدا مناجات می کرد این بود: بسم الله و بالله و فی سبیل الله و علی مله رسول الله و از آن روز و آن لحظه شهادت تا به امروز چشمان شیعیان دلسوخته و شیفتگان او اشکبار است و زیارت عاشورای او را می خوانند و بر او و خاندان او سالم و درود می فرستند و می گویند: یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه. یعنی حسین جان من صلح هستم با هر کس که با تو صلح است و نبرد می کنم با هر کس که با تو بجنگد تا روز قیامت.
پاداش زائر حسینی
شیخ صدوق در کتاب «امالی» از عبدالله بن فضل میگوید: روایت کرده است که گفت: نزد امام صادق(ع) بودم که مردی از اهل طوس وارد شد و از آن حضرت سؤال کرد: ای فرزند رسول خدا! کسی که قبر مبارک امام حسین(ع) را زیارت کند، چه پاداشی خواهد داشت؟
امام(ع) به او فرمود: «ای طوسی! کسی که به زیارت قبر اباعبدالله الحسین(ع) برود و او را بشناسد که امام واجبالإطاعه است یعنی خداوند بر همة بندگان واجب کرده که از او فرمانبرداری کنند، خدا گناهان گذشته و آیندة او را میآمرزد، و شفاعت او را در مورد هفتاد گنهکار میپذیرد، و در کنار آن قبر مبارک حاجتی را از خدا درخواست نمیکند مگر آنکه برای او برآورده میکند».
ویژه نامه اینترنتی «ابعاد شخصیتی امام حسین» ویژه ایام شهادت سرور و سالار شهیدان در پایگاه اطلاعرسانی راسخون منتشر شده است و علاقهمندان به مشاهده و استفاده از این ویژهنامه میتوانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/پ202/ی