۲۴ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۶
کد خبر: ۲۵۴۷۲۰

آموزش مهارت‌های همدلی و همزبانی

خبرگزاری رسا ـ زمانی که جوانان، فاقد مهارت‌های لازم برای کنار آمدن با ناراحتی‌های خود هستند، یا از مهارت‌های گوش کردن یا تمرکز جویی، احساس مسئولیت کردن در مورد تکالیف خود، یا اهمیت دادن به آموزش و فضل یکدیگر و استاد بی‌بهره‌اند، هر آن چه مهارت‌های فنی در آن‌ها ارتقاء یابد، به پیشرفت واقعی زندگی آنان کمکی نخواهد شد.
همدلي و همزباني

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، قضیه در میان طبقه متوسط شهری و عمدتاً در میان لایه‌های فوقانی و مرفه آن، جوانانی برآمده‌اند که به مرور، تیپ و هیأتی ضد فرهنگ به خود می‌گیرند. آن‌ها، اسیر نحوی نهیلیسم ضد فرهنگ مدرن شده‌اند، که به واسطه سبک زندگی یک بعدی مدرن، افراد در آن، با علایق و گرایش‌های بسیار خاص بار می‌آیند، و از این قرار، نمی‌توانند با سایر مردم و حتی با یکدیگر، ارتباط صحیحی برقرار نمایند. هر یک از آن‌ها برای خود دنیایی جزیره‌ای دارند، که در آن تنها شده‌اند.

 

جوانان درویش مسلک نوتحصیل و بی‌امید، در طبقه متوسط شهری، با موهای فرفری و سبیل بلند و لباس مندرس، در حالی که نشان می‌دهند که مخلوقاتی یکتا و منحصر به فرد هستند، روابط خشونت‌باری با نهادهای اجتماعی و حتی با یکدیگر دارند. آن‌ها اعضای یک ضد فرهنگ بالقوه هستند که بدبینی و سیاه نمایی، منشأ روابط شدیداً تنش آلود آن‌ها با یکدیگر و با اجتماع شده است، و ایشان را رفته رفته به نیروهای ضد فرهنگ تبدیل می‌کند.

 

جوانان نسل حاضر طبقه متوسط شهری، نسبت به جوانان نسل گذشته یا حتی در قیاس با هم‌قطاران سنتی‌تر یا متدین‌تر خود، از نظر مهارت‌های انسانی و اجتماعی با مشکلات بیشتری مواجه‌اند. این را می‌توان از مقایسه وضع و حال تیپ جوان دانشجوی تهرانی با یک محصل دبیرستانی در روستاها و شهرهای صمیمی‌تر مانند «کاشان»، یا یک طلبه حوزه علمیه، فهمید. تیپ جوان دانشجوی تهرانی، عمدتاً تنهاتر و افسرده‌تر، عصبانی‌تر و سرکش‌تر، مستعد اضطراب‌های بیش‌تر، و تکانشی‌تر و پرخاشگرتر است.

 

 در دنیایی که اجبارهای غیراخلاقی تنش زا، هر روز بیش از پیش، جامعه را در معرض از هم پاشیدگی قرار می‌دهند، و در حالی که خودخواهی، خشونت و فرومایگی، گاهی، حتی، ویژگی اخلاقی افراد دارای بهره هوشی بالا شده است، این پرسش، منطقی به نظر می‌رسد که در بخش عمده از رفتارهای معمولی افراد بزرگ‌سال که بخشی اساسی عمر خود را صرف تحصیل کرده‌اند، اثر زیادی از منطق و طمأنینه و پختگی دیده نمی‌شود.از زاویه دید آموزشی، در مورد آن‌ها نحوی عدم توازن روی داده است؛ آنان، آموزش‌های مفصل فنی و نظری آموخته، و مهارت‌های انسانی و اجتماعی را چندان نیاموخته‌اند؛ و این عدم توازن، می‌رود تا زمینه‌ها را برای بروز انحرافات اجتماعی و در حالتی شدیدتر، ناآرامی‌های اجتماعی ضد فرهنگ مهیا کند.با مروری کوتاه بر کم و کیف یادگیری‌هایی که تا به حال، نظام آموزشی ما بر آن‌ها صحه گذاشته است، در می‌یابیم که در عین نقاط قوت غیر قابل انکار، نمی‌توانیم ادعا کنیم که این روش‌های آموزشی، بهترین شیوه‌ها و محتواهای آموزشی بوده‌اند و منجر به یادگیری‌های اصیل و با ثبات در ما گردیده‌اند؛ خلأ اصلی در فقدان مهارت‌های انسانی و اجتماعی است.

 

چه باید کرد؟ چه چیز را می‌توان تغییر داد؟

زمانی که جوانان، فاقد مهارت‌های لازم برای کنار آمدن با ناراحتی‌های خود هستند، یا از مهارت‌های گوش کردن یا تمرکز جویی، احساس مسئولیت کردن در مورد تکالیف خود، یا اهمیت دادن به آموزش و فضل یکدیگر و استاد بی‌بهره‌اند، هر آن چه مهارت‌های فنی در آن‌ها ارتقاء یابد، به پیشرفت واقعی زندگی آنان کمکی نخواهد شد.

 

 از این دیدگاه، تمرکز ویژه و جدی و واقعی بر پرورش مهارت‌های انسانی و اجتماعی در برنامه‌های موازی مانند اردوهای جهادی یا سایر کوشش‌های عام‌المنفعه، توان آموزشی مدارس را نیز افزایش می‌دهد. این برنامه‌ها، به معکوس کردن روند افت تحصیلی و تقویت محیط‌های علمی در انجام مأموریت اصلی خود کمک می‌کنند، و بنا بر این، ارزش سرمایه گذاری فوق‌العاده را دارند. پرورش در این دوره‌ها، گذشته از مزایای تحصیلی، به جوانان کمک می‌کند تا در آینده انسان‌هایی مفید برای جامعه و کشور خود باشند.

 

 برای این منظور، چندان کارساز نیست که برای جوانان، درباره ارزش‌ها سخنرانی کنیم؛ آنها نیاز دارند تا خودشان، این ارزش‌ها را در عمل و در قالب کاری مانند عضویت در «اردوهای جهادی» ببینند، و در معرض یک مرشد، به عمل در آورند، و این کار، با پایه ریزی صحیح یک سازمان پرورش مهارت‌های اساسی انسانی و اجتماعی در دانشگاه‌ها میسر می‌گردد. مشخص است که مراکز مشاوره دانشجویی در این زمینه مؤثر نبوده‌اند. ما نیاز داریم تا برای جوانان درویش مسلک نوتحصیل و بی امید خود ایمانی برآوریم که به کمک آن، علاوه بر دانش، انگیزه و نیرویی در درون خود بیابند تا با آن نفس، اشتها و امیال خود را کنترل کنند تا بتوانند حق یکدیگر را درست ادا کنند.

 

 با این استدلال‌ها، به نظر می‌رسد آنچه باید تغییر یابد، مأموریت محیط‌های آموزشی و بویژه دبیرستان‌ها و دانشگاه‌هاست. لازم است تا محیط‌های آموزشی و بویژه محیط‌های آموزشی سطوح بالاتر، از طریق «پرورش» خویشتن‌داری و همدلی، در پرورش منش مطلوب، نقش مرکزی و محوری ایفا نمایند و تعهد واقعی به ارزش‌های مدنی و اخلاقی نیز از همین طریق میسر می‌گردد.

 

معماری پرورش مهارت‌های اجتماعی

به گمان من، گام اول، ایجاد فضاست. وقتی وارد فضایی می‌شوید که در آن، قرار است مهارت‌های انسانی و اجتماعی به اتکا ایمان پرورش یابد، احساس خوبی دارید، و می‌گویید «خیلی خوب بود». این جمله را دانشجویانی که به «اردوهای جهادی» یا «عمره دانشجویی» و یا «زیارت شلمچه» رفته‌اند، می‌گویند.

 

 گام دوم، تأمین «استمرار» در فضای مساعد زیست اخلاقی و اجتماعی دانشجویان است. وقتی که شما در یک برنامه پرورش ذهنی و پرورش قلبی نظام‌مند و طولانی مدت شرکت می‌کنید، ساختار عصبی و نورولوژیک مغز شما تغییر می‌کند و شما هر چه بیشتر آن را انجام دهید، تغییر، پایدارتر خواهد بود و تأثیر کامل آن را یک دهه بعد قابل مشاهده خواهید یافت.

 

 در گام سوم، باید ارتباط و همیاری میان اساتید و مدیران آکادمی و تا حد امکان، خانواده‌های دانش آموزان و دانشجویان را دستمایه قرار داد؛ البته این کار دشوار، تا هر میزان که میسر شد، مغتنم است. این برنامه هماهنگی، بویژه برای برخورد با آسیب‌های بسیار ویژه مانند اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر، اهمیت خاص دارد.

 

 حال که خانواده‌ها، آماج ناهمواری‌های انتقال به شهرهای بزرگ و دگرگونی نسلی بوده‌اند و به هر دلیل نتوانسته‌اند فضای مناسب اخلاقی برای جوانان خود درست کنند، خاکریز دوم ما پس از عقب‌نشینی از خانواده فضاهای آموزشی و تربیتی است. مدارس و دانشگاه‌های امروز ما، نخستین فضاهای اجتماعی هستند که می‌توانند خلأها و ضعف‌های جوانان را در زمینه‌ رشد و تعالی عواطف و تعامل‌های اجتماعی برطرف سازند. چالش تصادم میان خانواده و مدرسه و آکادمی را می‌توان از طریق جایگزین سازی و بر طرف ساختن ابهامات موجود، در زمینه‌ اخلاقیات و اجتماعیات، و از طریق تشویق برنامه‌های خودجوش پرورشی که در راستای هدف کلی بازسازی اخلاقی و اجتماعی نسل جوان کاربرد دارد صورت داد و نهایتاً به یک منظور راه برد.این سه گام، اصلاحات سریعی بود که باید در سطح سازمانی نظام آموزشی انجام داد.

 

در سطح عملیاتی‌تر و خردتر، باید بر یافتن راه‌هایی تمرکز کرد که به افزایش پیشرفت و بهبود عملکرد دانش آموزان در انجام فعالیت‌های اجتماعی و اخلاقی و عام‌المنفعه، و افزایش فرصت‌های کلاسی برای مشارکت فعالانه دانش آموزان در جریان یادگیری با محوریت ترویج مسئولیت‌پذیری و تعهد منجر شود. توجه اصلی این برنامه، بر اصلاح خویشتن داری، مقابله با بی‌تفاوتی و عصبیت، و افزایش خودآگاهی مهارت‌های انسانی و اجتماعی از طریق ترویج تفکرات جایگزین است که بر پایه آن، بر آموزش علل هیجان‌ها و پیامدهای آنها و مهارت‌هایی چون تشخیص، فهم و خود تنظیمی هیجان‌ها به دانش‌آموزان و دانشجویان تأکید می‌شود. باید بر پرورش و اصلاح توانایی‌های اجتماعی، قدرت تصمیم گیری، افزایش مشارکت اجتماعی و کسب آگاهی‌های اجتماعی ضروری تمرکز کرد./907/د102/ح

 

منبع: رسالت

ارسال نظرات