اینترنت میخوای چکار حاج آقا

به گزارش خبرگزاری رسا، یادداشتهای روزانه یک روحانی به قلم حجت الاسلام سید احمد بطحایی از نویسندگان حوزوی منتشر شد.
متن این یادداشت بدین شرح است:
زنگ میزنم به علی. بیشترین کسی که در انار با او بودم و حرف میزدیم و درد دل میکردیم. بلندتر و گیراتر از من جواب میدهد. تا بیایم سر صحبت را باز کنم میگوید حاج آقا شنیدم امسال می خواید بیاید اینجا. بلهی کشداری میگویم و احوالش را میپرسم.
از پسر تازه متولد شدهاش میپرسم تا برادر از سی گذشتهاش که هنوز مجرد است و همسفره پدر و مادرش. بیمقدمه وسط صحبتهایش میپرسم: ببین علی جان اونجا اینترنت هم داریم؟ با لحن «جناب خانِ خندوانه» میگوید: اینترنتتت!؟ منتظر جوابم نمیشود و با همان لحن که از غلظتش کم کرده میگوید: اینترنت میخوای چکار حاج آقا.
حاج آقا نهاد غیر قابل حذف بیشتر دیالوگهایی است که ما را با آن خطاب میکنند. وقتی وجه طلبگیمان مد نظرشان باشد. میگویم: باید برای جایی هر روز مطلبی بفرستم. میگوید برم خانهشان. می گویم: هر روز بیایم خانه شما؟ میگوید: چه اشکالی دارد. شوخی وار میگویم: من بی افطاری هیچ خونهای نمیرم آ. خندهاش را قورت میدهد و میگوید: ماهم افطاری داریم ولی فقط وسط ظهره، خوشحال میشیم باهم بخوریم!
میدانم ادامه دهم کار به جاهای باریک تر ز موی میکشد. میگویم باشه و بقیه حرفها را به دیدارمان حواله میکنم. میروم سمت کتابخانه. فکر میکنم چه کتابهایی را باید همراهم ببرم. چشم میچرخانم لای قفسهها. چند کتاب پیش فرض و همیشگی را میکشم بیرون و میگذارم روی میز. اینجور نمیشود ولی.
دنبال یک کتاب تازهام. جدا از چند کتاب برای پایان نامه و یکی دو کتاب فلسفی و داستانی، چیزی میخواهم که سیرابم کند. کتابی برای خودم نه گفتن بالای منبر و بین نمازها. چشمم میخورد به شیرازه سبزی که رنگ و رویش تا حدی رفته و به سفیدی کاغذ رسیده. «اوصاف روزه داران، شرح خطبه شعبانیه».
یک آن پرت میشوم به اعتکاف هفت هشت سال پیش. مسجد امام حسن عسگری، راسته بازار. حاشیه و داستانهای حولش آنقدر قانع کننده است که برش دارم و بگذارمش روی کتابهایی که باید ببرم./998/ت303/س
منبع: روزنامه همشهری