۲۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۱:۱۲
کد خبر: ۴۴۴۴۹۱
بخش دوم/میثم عبداللهی در گفت‌وگو با رسا:

چگونگی شکل‌گیری جریان مشروعه خواه در نهضت مشروطه

جریان مشروعه خواهی را سه مجتهد یعنی شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله خمامی و آیت‌الله تبریزی تشکیل می‌دهند. این جریان از مشروطه جدا شده و تأکید می‌کنند که مشروطه باید «مشروعه» باشد. این جریان در تلاش بوده تا قوانین غیراسلامی، سکولار و... به مجلس راه پیدا نکند. بحث شریعت خواهی و مشروعه خواهی در این برهه شکل می‌گیرد و قدرت بسیار خوبی به مشروطه می‌دهد.
روحانيت در مشروطه میثم عبداللهی

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، میثم عبداللهی ضمن دارا بودن تحصیلات عالیه حوزوی، در امور تاریخی به ویژه تاریخ مشروطه نیز مطالعاتی دارد و در این زمینه کتاب «آیت‌الله ملامحمد خُمامی» را تحت عنوان جریان مشروعه خواهی گیلان تألیف کرده است. کتاب «شهید آیت‌الله ربانی املشی» و «سردار شهید جنگل در گذر زمان» از دیگر تألیفات این محقق حوزوی است.

همچنین مقالات متعددی در زمینه تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب اسلامی در مجلات مختلف مانند فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، مجله پنجره، فصلنامه اسلام پژوهان و سایت رنگ ایمان از او منتشر شده است. عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات مبارزات اسلامی گیلان، دارای گواهی سطح سه تاریخ اهل‌بیت(ع) از مؤسسه آموزش عالی حوزوی امام رضا(ع) قم است که رتبه برگزیده در اولین دوره جشنواره پژوهشی علامه حلی نیز به شمار می‌آید.

در گفت‌وگو با وی به بررسی زوایای دیگری از جریان مشروعه خواهی در نهضت مشروطه که صد سال مغفول مانده بود پرداختیم که در ادامه متن بخش دوم آن را از نظر می‌گذارنید؛ برای دسترسی به بخش اول این‌جا کلیک کنید.

رسا ـ وقتی آیت‌الله خمامی به سمت تهران حرکت می‌کند چه حوادثی را رقم می‌زند؛ یعنی عملکرد او در پایتخت چگونه بوده است؟

وقتی آیت‌الله خمامی به تهران می‌رسد روزنامه‌های مختلفی ورود ایشان را منعکس می‌کنند و تمام فعالیت‌شان را در این شهر بیان می‌کنند. آیت‌الله خمامی نیز در تهران با شیخ فضل‌الله نوری که منتقد به جریان سکولار و انگلیسی در تهران بوده، همراه می‌شود.

از سوی دیگر در تبریز آیت‌الله میرزا حسن مجتهد تبریزی به عملکرد انجمن تبریز و سکولارهای آن شهر معترض بوده که انجمن این شهر حکم به اخراج این مجتهد بزرگ می‌دهد. آیت‌الله تبریزی نیز به سمت تهران حرکت می‌کند. با رسیدن آیت‌الله تبریزی به تهران سه مجتهد یعنی آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله خمامی و آیت‌الله تبریزی جلسات مشترکی را با یکدیگر برگزار می‌کنند.

در این جلسات بحث متمم قانون اساسی مطرح می‌شود. یعنی مطرح می‌شود که شش نفر مجتهد بر مصوبات مجلس شورای ملی نظارت داشته و آن‌ها را تصویب کنند؛ همانند شورای نگهبانی که امام راحل در جمهوری اسلامی به تبعیت از آن جریان قرار داد. به طور کلی این سه مجتهد از قدرت بسیار زیادی در تهران برخوردار بوده‌اند و روزنامه‌ها حرکات، دیدارها و... را ثبت می‌کنند.

در همین زمان جریان مشروعه خواهی را سه مجتهد یعنی شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله خمامی و آیت‌الله تبریزی تشکیل می‌دهند. این جریان از مشروطه جدا شده و تأکید می‌کنند که مشروطه باید «مشروعه» باشد. این جریان در تلاش بوده تا قوانین غیراسلامی، سکولار و... به مجلس راه پیدا نکند. بحث شریعت خواهی و مشروعه خواهی در این برهه شکل می‌گیرد و قدرت بسیار خوبی به مشروطه می‌دهد.

کسروی تاریخ نگار دوران مشروطه که با علما نیز دشمنی داشته در کتاب «تاریخ مشروطه ایران» یک فصلی را به دوران حضور آیت‌الله خمامی در تهران با عنوان «همدستی سه مجتهد» اختصاص داده است. در این فصل گفته‌: «وقتی این سه مجتهد در کنار یک‌دیگر قرار گرفتند، جریان مشروعه خواهی را تأسیس کردند. حضور دو نفر در کنار شیخ فضل‌الله نوری به قدری قدرت و توان برای این جریان ایجاد کرده بود که اگر می‌خواستند می‌توانستند مشروطه را از بیخ و بُن برکَنند.»

در تهران حضور این سه نفر در کنار یک‌دیگر بسیار مهم بوده و از سوی دیگر در برابرشان کسی نبوده که بخواهد عرض اندام کند. ولی جریان سکولار، انگلیسی‌ها و روشنفکران که روزنامه‌های بسیاری در دستشان بود علیه این علما دست به فعالیت می‌زنند. با این وجود علما برای جلوگیری از به انحراف رفتن مشروطه تلاش می‌کنند ولی تلاششان به سبب قدرت رسانه‌ای روشنفکران به نتیجه مطلوب نمی‌رسد. عوامل دیگری هم بود که از قدرت رسانه‌ای مهم‌تر بود و آن سکوت و بعضا همراهی جمعی از علما و روحانیون در قبال عملکرد جریان نفوذی و سکولار بود که باعث تقویت عملکرد جریان سکولار می‌شد.

در این شرایط که قوانین ضد دینی و غیر دینی در مجلس شورای ملی تصویب می‌شد، تحصنی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به وسیله همین علما صورت می‌پذیرد. مجلس شورای ملی قول می‌دهد که چنین قوانینی را تصویب نکند و تحصن پایان می پذیرد؛ ولی به قول خود وفا نمی‌کند.

آیت‌الله خمامی به رشت باز می‌گردد ولی می‌بیند که اوضاع این شهر تغییر چندانی نکرده‌ و انجمن رشت نیز در حمایت از جریان سکولار به کار خود مانند سابق عمل می‌کند. در این شهر نیز روزنامه‌های مختلفی مانند نسیم شمال و خیرالکلام شروع به انتشار می‌کنند و تمام این مسائل بر آشوب‌ها دامن می‌زند و آیت‌الله خمامی تلاش می‌کند جلوی این آشوب‌ها را بگیرد ولی دامنه اغتشاشات گسترده‌تر شده بود.

روزنامه‌های سکولار می‌نوشتند اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم باید روحانیان خودمان را بکشیم چرا که الگوی ما در مشروطیت، فرانسه است! این حرف‌ها در جلسات مخفی و آشکار بیان می‌شد و جریان سکولار روز به روز چهره ضد دینی خود را بیشتر نشان می‌داد.

رسا ـ جریان مشروعه خواه در کدام یک از شهرهای کشور شکل گرفت؟

متأسفانه جریان مشروعه خواهی فقط در دو نقطه از کشور شکل گرفت یعنی تهران و رشت بود. رهبری تهران بر عهده شیخ فضل الله نوری و رهبری رشت بر عهده آیت‌الله خمامی بود. در تبریز هم با این‌که میرزا حسن مجتهد حضور داشت ولی این جریان شکل نگرفت و طرفدارنی نداشت و به همین خاطر بود که توانستند ایشان را به راحتی از تبریز اخراج کنند. در اکثر نقاط کشور که علمای مختلفی در آن حضور داشتند، هیچ کدام در زمره علمای بصیر که انحرافات را ببینند، قرار نداشتند و همین مسأله باعث می‌شد  تلاش علمای مشروعه خواه کمتر جواب دهد.

از دیگر علمایی که با آیت‌الله خمامی در رشت همراه بودند مجتهدین بزرگی بودند چون شهید آیت‌الله شیخ علی فومنی و شهید آیت‌الله آقامیر بحرالعلوم رشتی، آیت‌الله سیدمحمود روحانی رشتی، آیت‌الله سیداسماعیل ویشکایی، آیت‌الله شیخ محمدرضا چکوسری و... بودند که هر کدام در راه تصحیح مشروطه تلاش کردند و هزینه‌های بسیاری را متحمل شدند و دو نفر اولی که نام بردیم اندکی بعد از آیت‌الله خمامی به جرم شریعت خواهی، به شهادت رسیدند.

آیت‌الله خمامی علمای مشروعه خواه تمام تلاش خود را برای تصحیح مشروطه انجام دادند ولی دیگر راهی برای تصحیح نمانده بود چرا که جریان روشنفکری نفوذ کرده و در مهمترین مناصب قرار گرفته بود و مشروطه را به انحراف برده بود. در این برهه آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری در تهران در مخالفت مشروطه فتوا می‌دهد و اعلام می‌کند همین مشروطه‌ای که ما به وجودش آوردیم و در راه تصحیح آن عمر، جان و نیرویمان را هزینه کرده‌ایم کارش به جایی رسیده که به راه درست نمی‌رود چون افراد فاسدی مشروطه را به انحراف برده و می‌برند. ما نیز هر کاری می‌کنیم فایده‌ای ندارد.

در رشت نیز آیت‌الله خمامی در مخالفت مشروطه فتوا می‌دهد و اعلام می‌کند مشروطه‌ای که ما دیدیم چیزی جز مخالفت و هتک اسلام نیست. روزنامه‌ها نیز جز زیر سؤوال بردن اسلام کار دیگری نمی‌کنند. «این مشروطه که ملحوظ افتاد، جز فتنه و فساد و ترویج باطل و توهین اسلام نیست. بر قاطبه اهل قبله و اهل اسلام است که در اطفاء نائره [آتش] این فتنه مشروطه به جان و مال کوشش نمایند و دین قویم اسلام را از شر این مشروطه آسوده دارند.»

 

رسا ـ سرنوشت آیت‌الله خمامی پس از بازگشت به رشت چه می‌شود؟ آیا ایشان می‌تواند همچنان جریان مشروطه را در این شهر به سمت اصلاح بکشد؟

در گیلان خاندانی به نام خاندان اکبر وجود داشته که از نخستین خاندان‌های فراماسونی در کشور به شمار می‌رفته‌اند که به خدمت انگلیس درآمدند. اعضای این خاندان در گیلان تأثیرات منفی زیادی داشته و رهبری‌شان در مشروطه بر عهده میرزا کریم خان رشتی بوده که شخصیتی مرموز و پیچیده بوده است و فضای مشروطه گیلان را به سمت انحراف، مدیریت می‌کرد. در قضایای به توپ بستن مجلس، وی از گیلان خارج شده و راهی اروپا شد.

او در اروپا با معاون وزیر امور خارجه انگلیس، اداورد براون، سیدحسن تقی‌زاده، سردار اسعد بختیاری از یک سو و از سوی دیگر با رای انقلابیون روسیه که بعدها مؤسسان جمهوری شوروی بودند مانند لنین و استالین دیدار می‌کند. انگلیسی‌ها در صدد بودند تا از ظرفیت و امکانات انقلابیون روس، برای وقایع گیلان و به نفع خودشان استفاده کنند و در این دیدارها موفق شدند که روس‌ها را بفریبند و آن‌ها را وارد بازیی کنند که داشتند برای انگلیسی‌ها هزینه می‌کردند.

در این برهه ستارخان و باقرخان در تبریز به دستور علمای نجف دست به قیام می‌زنند و با نیروهای محمدعلی شاه درگیر می‌شوند. ولی انگلیس‌ها کریم خان رشتی و سردار اسعد بختیاری را به ایران می‌فرستند تا پیش از این‌که ستارخان و باقرخان تهران را فتح کنند، این دو آن‌جا را فتح کنند. آن‌ها برنامه‌ای را تنظیم می‌کنند که برای احیای مشروطه سکولار، کریم خان رشتی در رشت و سردار اسعد بختیاری در جنوب فعالیت انقلابی خود را شروع کنند. این‌ها باید با تندروی و حرکات افراطی کاری می‌کردند که نظر مردم ایران را به سمت شمال و جنوب جلب کنند و خود را انقلابی‌تر از ستارخان و باقرخان معرفی کنند.

در رشت نخستین مانع برای نفوذ جریان سکولار و حاکمیت انگیسی‌ها، وجود مرجعیت مقتدر آیت‌الله خمامی که علی رغم فضاسازی عظیمی که در سراسر کشور علیه ایشان به مدت طولانی صورت گرفته بود، ولی چیزی از جایگاه ایشان در میان مردم گیلان کاسته نشده بود و همین برای جریان سکولار خطرناک بود. کریم خان رشتی از هر راهی برای ساکت کردن این عالم بزرگوار استفاده می‌کند؛ یعنی از تطمیع و تهدید و... ولی موفق نمی‌شود و با پاسخ قاطع ایشان روبرو می‌شود. به همین دلیل دست به ترور آیت‌الله خمامی می‌زند که نوبت اول موفق نمی‌شود؛ ولی نوبت دوم موفق می‌شوند در آخرین روز سال قمری یعنی 29 ذی الحجه سال 1326 قمری مصادف با 2 بهمن 1287ش ایشان را ترور کرده و به شهادت برسانند.

پس از شهادت آیت‌الله خمامی دیگر مانعی برای کریم خان رشتی وجود نداشته و او نیز تنها به فاصله دو هفته، طی عملیات نظامی را فتح می‌کند و در تمام این مراحل زیر نظر انگلیس قرار داشتند. از سوی دیگر سردار اسعد بختیاری از جنوب به همراه بختیاری‌ها به سمت اصفهان حرکت می‌کنند تا این شهر را فتح کنند و وقتی به نزدیکی شهر می‌رسد آقا نجفی اصفهانی و حاج آقانورالله اصفهانی ـ دو مجتهد بزرگ این شهر که با هم برادر بودند ـ به سبب عدم بصیرت، این شهر را تقدیم سرداران بختیاری می‌کنند و قرارداد همکاری را همانجا امضا کرده و تمام نیروها، پول، امکانات و فتاوای خود را در اختیاری سردار اسعد بختیاری قرار می‌دهند.

پس از آن نیز بختیاری‌ها از اصفهان به سمت تهران و کریم خان رشتی از رشت به سمت تهران حرکت کرده و با هماهنگی‌ای که انگلیسی‌ها انجام می دادند، در یک روز با هم به این شهر رسیده و تهران را فتح می‌کنند. در تهران نیز سپهبدار تنکابنی که به صورت ظاهری در راس نیروهای گیلانی بود به نخست وزیری کشوری می‌رسد که هنوز شاه ندارد و شخص اول مملکت می‌شود. سردار اسعد هم به وزارت داخله می‌رسد و شخصیت دوم می‌شود.

با حضور نیروهای سردار اسعد بختیاری و کریم خان رشتی کمیسیونی تشکیل می‌شود تا برای روی کار آمدن انگلیس‌ها تلاش ‌کند و برای رسیدن به اهداف خود نیز دست به کشتار و سرکوب افراد در تهران می‌زنند. همچنین دستور می‌دهند شیخ فضل‌الله نوری را دستگیر کرده و همانجا حکم اعدامش صادر شود. این عالم بزرگوار که مجتهد بزرگ پایتخت بوده، نیز دستگیر می‌کنند و در دادگاه فرمایشی و صوری یک شیخ فراماسون یعنی شیخ ابراهیم زنجانی دادستان آن دادگاه می‌شود و در گرفتن حکم اعدام مؤثر می‌افتد.

در نهایت نیز شیخ فضل‌الله نوری که به عنوان مجتهد برجسته کشور، رهبری مشروطه را بر عهده داشته در میدان مرکزی اعدام می‌کنند. با این اعدام نیز کمر اسلام را می‌شکنند و دیگر جریان مشروعه خواه در مشروطه نمی‌تواند کمر راست کند. در نهایت نیز جریان انگلیسی غالب می‌شود و از آن دوران تا بهمن 1357 حکومت می‌کند. با پیروزی انقلاب اسلامی، همان جریان مشروعه خواه دوران مشروطه، جان می‌گیرد و با رهبری عالی امام خمینی(ره) موفق می‌شود کشور را دست بگیرد و جریان سکولار را بعد از حکمرانی حدوداً 100 ساله به زیر بکشد.


رسا ـ دیدگاه بزرگان و علما درباره آیت‌الله خمامی چه بوده است؟

مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت مکرر از آیت‌الله خمامی با تجلیل و بزرگداشت در درسشان یاد می‌کردند و ایشان را به عنوان یکی از شخصیت‌های موفق سیاسی می‌ستودند. همچنین قضیه شهادت ایشان را از جنایات جریان روشنفکری و از خیانت‌های این جریان می‌دانستند.

مرحوم علامه آغابزرگ طهرانی صاحب کتاب گرانسنگ الذریعه درباره ایشان چهار صفت می‌آورد: عالم، فقیه، ماهر و کامل. و سپس می‌گوید: مرجع علی الاطلاق مردم در رشت و از بزرگان شیعه در زمان خود بود. در امر به معروف و نهی از منکر بسیار کوشا و جدی بود. آیت الله سیدعبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه در تهران درباره ایشان می‌گفت: حاجي خمامي يكي از علماي بزرگ و اول ساعي و جاهد در پيشرفت اساس مشروطيت هستند.

حجت‌الاسلام مهدی انصاری درباره آیت‌الله خمامی می‌گوید: در فاصله کوتاهی ملای متنفذ گیلان به شمار آمد و به علت نقش فعال در حوادث دینی و اجتماعی و سیاسی حکام و مجتهدان و مردم، حرمت خاصی برای او قائل بودند. در مشروطیت همراهی فعال داشت اما رفتار نابخردانه احزاب و برخی روزنامه‌ها او را به مخالفت با مجلس واداشت و جهت تحصن به تهران آمد و در تهران با شیخ فضل الله همراه شد.

مرحوم حجت الاسلام علی ابوالحسنی(منذر) درباره ایشان می‌گوید: آیت الله خمامی رشتی(مجتهد متنفّذ خطّه گیلان) از فقهای مبسوط الید در عصر قاجار بود و حدود شرعی را همچون یک حاکم بلامنازع اجرا می‌کرد. او در جای دیگری آخوند ملامحمد خمامی رشتی را از فقیهان بزرگ عصر قاجار و مشروطیت می‌داند که از سابقه ممتد تقابل با ظلم و خودکامگی حاکمان و زورمندان زمانه برخوردار است.

/993/403/ر

 

گفت‌وگو: محمد راستگردانی

ارسال نظرات