مهمترین تمایز انقلاب اسلامی «قیام برای الله» است
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از صبح نو، چویان انقلاب اسلامی ایران را نوعی برگشت در تاریخ (برگشت به معنی تغییر مسیر تاریخ) تلقی میکند؛ از همینرو معتقد است که هیچ نظریهای در ابتدا وقوع چنین انقلابی را تصور نمیکرد. از نظر دکتر کچویان برای بیان یک نظریه درباره انقلاب اسلامی لازم است به ماهیت فرهنگی این انقلاب توجه بیشتری کرد. تا قبل از انقلاب اسلامی اکثر نظریههای انقلاب دچار نوعی غفلت از تأثیر مبانی ایدئولوژیک بودند و آنها را متغیر دسته دوم معرفی میکردند. از جمله این نظریهها، نظریههای مارکسیستی بود که مباحث نظری را روبنای عنصر اقتصاد در نظر میگرفت و عمدتاً انقلابها را با مفاهیمی مانند جنگ طبقاتی و اقتصاد تفسیر میکرد. از همین رو همه آنها در تحلیل انقلاب اسلامی دچار واماندگی شدند.
ریشههای انقلاب اسلامی
دکتر کچویان در رابطه با ریشههای انقلاب اسلامی میگوید: انقلاب اسلامی ایران حادثهای مرتبط با رژیم پهلوی نیست، هرچند که وجود این رژیم به ایجاد آن سرعت بخشید. از نظر او ساختارهای اجتماعی ایران از زمان صفویه تحت تأثیر ارتباط با اروپا بهسمت ازهمگسیختگی حرکت کرد. تا زمان صفویه در ایران بین مبانی ارزشی و ساخت اجتماعی هماهنگی وجود داشت اما از اواخر صفویه به بعد تحت تأثیر غرب ساخت اجتماعی و ارزشی از یکدیگر دچار نوعی انفکاک شدند و در ادامه این روند ارزشهای جامعه با محوریت اسلام دائماً درصدد بازسازی محیط اجتماعی مطابق نظریات خود بود. در تحلیل انقلاب اسلامی در کنار عوامل درونی نباید اثر عوامل بیرونی خصوصاً غرب را که در برهههایی از تاریخ تأثیری بهمراتب بیشتر از عوامل درونی داشته است، نادیده گرفت.
کچویان در ریشهشناسی تاریخی تحولات حاکمیتی ابراز میکند: در تاریخ کشور شاهدیم هر وقت حاکمیتی قدرت خود را در پاسخگویی به مشکلات از دست میدهد، عنصری نوظهور در قالب سلسلهای جدید پا به عرصه حاکمیت میگذارد. جامعه ایران از زمان شاهعباس به بعد شاهد بروز بحرانهایی است که هرچه به قاجار و پهلوی نزدیکتر میشویم بر وسعت آنها افزوده میشود. ناهماهنگی با احوالات بیرونی اوج بروز این بحرانها در کشور است.
کچویان در رابطه با نقش تاریخ تشیع در انقلاب اسلامی معتقد است که در این تحلیلها پیشینه انقلاب را به عصر صفویه بازگرداندیم اما اگر بخواهیم میتوانیم عقبتر هم ببریم یعنی به زمان ایجاد نخستین حلقههای تشیع در کشور. جریان تشیع خود را رفتهرفته جلو کشید تا جایی که مقبولیت عمومی یافت. تشیع با بسط سیاسی خود از غاصب خواندن دولتهای حاکم تا تشکیل حکومت مهدوی به انقلاب اسلامی منجر شد.
وجه ممیزه انقلاب اسلامی از دیگر انقلابها
دکتر کچویان چهار عنصر را بهعنوان وجه ممیزه انقلاب اسلامی از دیگر انقلابها طرح میکند که از نظر او نخستین عنصر «قیام برای الله» است. دین در هیچیک از قیامهای معاصر نقش محوری نداشته و درواقع طبق نظریات جامعهشناسی اصلاً قرار هم نبود نقش داشته باشد، اما صحنهگردان اصلی وقایع منتهی به سال 57 در ایران عنصر مذهب است. کچویان عامل دیگر اختلاف از سایر انقلابها را مردمی بودن آن برمیشمارد.
در بیشتر انقلابهای دیگر دنیا بازیگران اصلی صحنه گروههای نظامی یا احزاب سیاسیاند درحالیکه انقلاب اسلامی از تلاش جمعی مردم در شهرها و روستاها برخاست. این در حالی بود که جز تعداد معدودی از وابستگان رژیم پهلوی، کسی دیگر خواهان ابقای وضع موجود نبود. رهبری عامل تفاوت دیگری است که دکتر کچویان به آن اشاره میکند. در اکثر انقلابهای دنیا ما شاهد این هستیم که رهبری انقلاب در دست نخبگان سیاسی و روشنفکری است درحالیکه در ایران رهبری مذهبی با اقتدار و نفوذ کلام فوقالعاده جریان کشور را مدیریت میکند.
وجه تمایز دیگر انقلاب ایران از نگاه کچویان به کم خسارت بودن آن برمیگردد. او در توضیح این شاخصه میگوید که در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان انقلاب اسلامی یکی از کم خسارتترین انقلابهاست درحالیکه باوجود ارتش 300 هزارنفری شاه طیفهای زیادی ازجمله ملیها تصور میکردند روند شکلگیری انقلاب در یک بازه زمانی 20ساله و با درگیریهای خونین زیادی به نتیجه برسد.
عناصر تأثیرگذار انقلاب
اساساً اگر نتوان خصیصهای را از چیزی کنار گذاشت نشاندهنده ریشهدار بودن آن است. عدهای گمان میکنند بدون وجود روحانیت نهضت ادامه داشت درحالیکه دکتر کچویان معتقد است که اگر علما را از حرکت بگیرید این جریان میمیرد و نمیتواند تا انتهای کار خودش پیش برود. او در راستای تأکید خود بر عنصر فرهنگ میگوید عناصری که در دیگر انقلابهای معاصر دنیا وجود داشت در این انقلاب وجود ندارد. نه درگیریهای سیاسی وسیع، نه جنگ طبقاتی و نه جنگ اقتصادی.
شاید نارضایتیهای اقتصادی در آن زمان وجود داشت اما هرگز وسعت آن بهگونهای نبود که بتواند منجر به بسیج عمومی مردم شود به همین دلیل باید به مقوله فرهنگ در این انقلاب توجه بیشتری کرد. سوالی که مطرح است این است که مردم قبول شهادت و سختی میکنند برای چه؟ قطعاً عوامل دنیایی مثل وطنپرستی نمیتواند عامل اصلی باشد بلکه عناصری مثل آخرتگرایی و علاقه دینی محرک اصلی مردم هستند.
این استاد جامعهشناسی برای اثبات نظر خود چنین ادامه میدهد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما شاهد تغییرات سیاسی شگفتی نیستیم بلکه عمده نزاع و تغییرات که تا اکنون هم ادامه دارد تغییرات فرهنگی است. درباره نقش فرهنگ و مباحث نظری در اجتماع باید گفت که انسان در طول تاریخ نیازهای گوناگونی دارد و این نیازها در صورتهای مختلف توسط فرهنگ و مباحث نظری جهتدهی میشوند. یکی از جهتدهیهای رایج در طول تاریخ دین است. این درحالیکه است که از قرن 19 به بعد شاهد این هستیم که صورتبندیهای دینی برای پاسخگویی به نیازهای بشر به حاشیه رانده شدند.
دکتر کچویان معتقد است که انقلاب اسلامی ایران را باید بهعنوان تلاش جامعه برای صورتبندی دوباره پاسخگویی به نیازهای خود حول محور دین ببینیم. کچویان انقلاب 57 را در «فهم مشکل» و «پاسخ به آن» دینی میداند. از نظر او اینکه ما چه چیزهایی را مشکل بدانیم و یا چه چیزهایی را مشکل تلقی نکنیم پیوند عمیقی با مباحث دینی دارد. انسان غیردینی هرگز وجود مدارس مختلط، فساد شاه، روابط آزاد زن و مرد، ربا و آزادیهای غیراخلاقی در حوزه فرهنگ، سینما، کتاب و مجلات را مشکل نمیداند که بخواهد علیه آنها قیام کند. بنابراین دوباره جهان شاهد بازگشت دین به عرصه اجتماع و نظامسازی است.
کچویان نقش هویت را در فهم مشکلات اینگونه بیان میکند که درک مشکلات، ناشی از هویت خاص خودمان است. این هویت ماست که در تماس با پدیدههای بیرونی قرارگرفته و مسالهدارمان میکند. ازآنجاییکه یکی از عوامل بسیار مهم در شکلدهی هویت پدیده دین است درنتیجه تلقی ما از مساله بودن یا نبودن عناصر اطراف درهم تنیدگی فراوانی با دین دارد. این خود دلیل دیگری است بر دینی بودن انقلاب اسلامی ایران برای کسانی که به دنبال کمرنگ کردن نقش دین در آن هستند.
کچویان در رابطه با نقش نخبگان و جریانات روشنفکری معتقد است که در انقلاب بخشهای سنتی ما یعنی مردم و روحانیت نقش اصلی را ایفا میکردند. مسجد، حسینیهها و بازار از مکانهای محوری مبارزه و دانشگاهها شاهد اقبال بیشتر دانشجویان نسبت به روحانیونی چون شهید مطهری و دکتر مفتح بودند. این در حالی است که نخبگان و گروهها یا نتوانستند شکل بگیرند یا در صورت شکلگیری موفق به برقراری ارتباط مناسب و قوی با مردم نشدند.
ناتوانی علوم اجتماعی در فهم انقلاب اسلامی
بهرغم اینکه آثار زیادی در داخل و خارج کشور برای فهم انقلاب اسلامی تولید شده بهگونهای که جمعآوری عناوین آنها خود کتابی مستقل میشود اما بااینحال علوم اجتماعی به کمکاری در این عرصه متهم است. دکتر کچویان عامل اصلی این اتفاق را در ماهیت وابسته علوم اجتماعی کشور جستجو میکند که از فهم و توضیح انقلاب آنگونه که در جامعه فهمیده است عاجز مانده. فهم تراز نخست جامعه امروز بهعنوان ملاکی برای پذیرش نظریات در جامعهشناسی مدرن استفاده میشود.
هرچند که این قضیه در کشور بهعلت فضای علمی در جامعهشناسی کلاسیک مغفول مانده است. از نظر او ریشه اصلی این عجز و ناتوانی در منطق سکولار و مبانی غیرتوحیدی آن است که فهم درست را از علوم اجتماعی گرفته است.
نظریههای رایج با قرار دادن انقلاب اسلامی در چارچوب فلسفه تاریخ تجدد آن را رخدادی مشابه با دیگر پدیدههای عالم تجدد معرفی میکنند و به این ترتیب واقعیت توحیدی انقلاب انکار یا نفی میشود.
در پایان میشود از گفتههای دکتر کچویان چنین نتیجه گرفت که انقلاب اسلامی یک تلاش مستمر برای بازسازی جامعه بر اساس عناصر هویت دینی است. حرکتهای گذشته از جنبش تنباکو تا انقلاب مشروطه و حوادث بعد بهعنوان یک پویش آزمونوخطا برای کسب تجربه است. بنابراین انقلاب را میتوان ادامه همان حرکتها دانست هرچند که گسستهایی با جریانات قبل از خود هم دارد. فرهنگ رکن محوری انقلاب اسلامی است و بهتر از هر صفت دیگری میشود انقلاب 57 را انقلاب فرهنگی لقب داد./1325//102/خ