نوروز دعوتی است برای بازگشت فرهنگ به طبیعت
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، اعیاد به طور کلی و عید نوروز به طور ویژه در سنت و فرهنگ ایران از جایگاه خاصی برخوردار است. هرچند تغییرو تحولاتی در این سنت ها گاها به چشم می خورد اما عید نوروز یکی از سنت هایی است که همچنان با قوت در بین ایرانیان قوام دارد. این سنت که مصادف با نوشدگی طبیعت است از لطافت و اهمیت خاص تری در بین ایرانیان برخوردار است. تا جایی که برخی از جامعه شناسان سفرهای آن را به یک انقلاب اجتماعی قلمداد می کنند. مثلا در یک سال ۳۰۰ میلیون مسافرت در این ایام خود حاکی این مهم است. برخی دیگر مانند قانعی راد از آن به عید طبیعت و فرهنگ یاد می کند.
به مناسبت فرا رسیدن ایام نوروز با محمد امین قانعی راد، استاد مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور گفتگو کرده ایم که در ادامه آمده است:
*اعیاد و به ویژه عید نوروز در فرهنگ ما ایرانیان جایگاه خاصی دارند، ابتدا تبیین جامعه شناختی تان از اعیاد و به ویژه نوروز بفرمائید.
بحث نوروز به گونه ای با مقوله طبیعت پیوند خورده است. یعنی با شروع بهار و به تعبیری آمدن روز نو همراه است، آمدن روز نو در وهله اول به طبیعت باز می گردد. به این دلیل که طبیعت دچار نوشدگی و سرسبزی و همچنین یک نوع اعتدال در آب و هوا و هر نوع رفتار طبیعی می شود و گویا طبیعت با یک مشی اعتدالگرایانه با انسان برخورد می کند و نعمت ها و ظرفیت های خودش را در دسترس انسان قرار می دهد. اما از نظر جامعه شناسی بحث طبیعت همیشه پیوندی با جامعه انسانی هم داشته است. یعنی در نوروز فقط بحث این نیست که طبیعت نو می شود، بلکه به طور کلی در اعیاد اتفاقات مهم تاریخی – اجتماعی رخ می دهد. هرچند ما در ایران باستان روزهای عیدگونه زیادی داشته ایم که هر کدام از آنها به یکی از جشن های ملی برمی گشته است. برخی از آنها به مسائل کشت و وزرع و به تعبیری مسائل اقتصادی و بخشی دیگر هم به همین مسائل گذشت ایام و تغییر فصل و ... بر می گردد.
نوروز فقط روزی نیست که طبیعت تازه و نو می شود، بلکه گویا جامعه هم دچار تازگی، قدرتمندی، استقرار و اعتدال می شود. یعنی همین تحول را ما در تاریخ و جامعه هم داریممثلا خود چله یا شب یلدا به گونه ای به مسئله تغییر طبیعت بر می گردد که مثلا نزدیک بودن عید و به پایان رسیدن زمستان را یادآوری می کند. البته خود این مفاهیم هم با یک نوع امیددادن، امیدبخشیدن و ایجاد انگیزه در بین آدم ها بر می گشته است. یعنی آماده کردن آنها برای فعالیت های زراعی و فعالیت های جدید بوده است.
در واقع سخنم این است که یک بُعد از این اعیاد جنبه طبیعی داشته، اما بُعد دیگر آنها رخدادهای تاریخی است که اتفاق می افتاده است یا به صورت اسطوره ای با برخی از رخدادهای تاریخی پیوند پیدا می کرده اند. کما اینکه خود نوروز با به تخت نشستن جمشید و تشکیل حکومت در ایران و به تعبیری به پیدایش دولت و ایجاد یک نوع نظم اجتماعی و ... همراه است. یعنی وقتی به اسطوره های ایرانی نگاه می کنیم می بینیم که نوروز فقط روزی نیست که طبیعت تازه و نو می شود، بلکه گویا جامعه هم دچار تازگی، قدرتمندی، استقرار و اعتدال می شود. یعنی همین تحول را ما در تاریخ و جامعه هم داریم.
بنابراین اعیاد به طور خاص در نگاه ایرانیان، همزمان یک نگاهی به طبیعت و یک نگاهی هم به فرهنگ دارند. یعنی به این دو قطب توجه می کنند. بنابراین عید نوروز هم عید فرهنگی است و هم عید طبیعی و آمیخته به مقوله طبیعت است.
به ویژه نقشی که طبیعت در اسطوره های ایرانی داشته اند بر می گردد. مثلا آب، خاک، آتش که به نحوی با طبیعت مرتبط بوده اند، مثلا آتش را روشنایی و نور و ... می دانستند و به نحوی روشنی را در جهان به ارمغان می آورند و از طرفی مسئله آب و خاک و اهمیتی که در فرهنگ ایرانی داشتند و نباید آلوده بشوند. یعنی همان چهار عنصر طبیعی که باید پاک نگه داشته بشوند. به هر حال این پیوندی که اسطوره های مابین طبیعت و تاریخ به صورت همزمان برقرار می کردند و این اعیاد هم بر مبنای همین رابطه شکل گرفته اند.
*استاد یک سری آداب و رسوم در این اعیاد بوده و هست که شاید امروزه تغییراتی در آنها می بینیم این تغییرات را چگونه تبیین می کنید؟
ابتدا ببینیم خود این آداب چه بودند و اساساً هدفشان چه بوده است؟ به نظرم این آداب بیشتر جنبه فرهنگی دارد. به تعبیری یک نوع دعوت است که فرهنگ به طبیعت برگردد یا فرهنگ بتواند از طبیعت الهام بگیرد. چون گسترش فرهنگ معمولا در طی تمدن به طور کلی همراه با یک نوع مبارزه با طبیعت بوده است و تبدیل امر طبیعی به امر تصنعی بوده است. یعنی ما در خیلی از جاها امر طبیعی را کنار گذاشته ایم و امر تصنعی را جایگزین آن می کنیم. مثلا توسعه و تکنولوژی در واقع همین بعد است. اما فقط تکنولوژی نیست که به عنوان یک کالای سخت توسعه پیدا می کند بلکه در زندگی اجتماعی هم ما شاهدیم که هرچیز طبیعی به نحوی دارد، جنبه تصنعی به خودش می گیرد و گویا فرهنگ دارد وارد یک نوع جنگ و مبارزه با طبیعت می شود. اینجاست که نوروز به طور خاص یک دعوتی است که فرهنگ به طبیعت برگردد. یعنی این فرهنگ جنبه های طبیعی اش را بتواند بازسازی کند و با الهام گرفتن از اعتدال طبیعت، فرهنگ هم دچار یک نوع اعتدال شود.
نوروز به طور خاص دعوتی است که فرهنگ به طبیعت برگردد. یعنی فرهنگ جنبه های طبیعی اش را بتواند بازسازی کندامری که در جامعه خیلی طبیعی محسوب می شود، مناسبات اجتماعی است. مناسبات اجتماعی می تواند مقداری مناسبات طبیعی و تعدادی هم می تواند مناسبات بورکراتیزه یا تکنولوژنیزه باشد، یعنی رسمی یا فرمال شود و از اصالت صوری اش خارج شود و یک شکل مصنوعی پیدا کند. معمولا مناسبات طبیعی؛ مناسبات خانوادگی، دوستی، خویشاوندی و مدنی... هستند که در مقابل مناسبات اداری، کاری، شغلی و به تعبیری سلسله مراتبی و حتی اداری قرار می گیرد.
در این زمان با تعطیلی ای که اتفاق می افتد ما به نحوی آن مناسبات اجتماعی رسمی یا سلسله مراتبی را تعلیق می کنیم و مناسبات خود جوش اجتماعی برجسته می شوند، اینجا دیدار دوستان، اقوام و برقرار کردن مجدد مناسبات اجتماعی عادی برجسته می شود و در برخی موارد هم مناسبات مدنی یا مناسبات شهری یا حتی مناسبات ملی شکل می گیرد.
مثلا چهارشنبه سوری به عنوان یک جشن عمومی بوده است که همه مردم دور هم جمع می شوند. یا «سیزده به در» که رفتن به طبیعت است به صورت دسته جمعی برگزار می شده و در اینجا یک نوع روح اجتماعی تجدید یا نو می شود. به خاطر اینکه جامعه نو بشود و ما یک نوروز اجتماعی در کنار نوروز طبیعی داشته باشیم، لازمه اش این است که مناسبات اجتماعی یک روح جدید پیدا کند. این روح جدید در مناسبات اجتماعی از طریق همین مراسم شکل پیدا می کند. یعنی اینگونه مراسم، شعائر یا به تعبیر انگلیسی زبان ها ریچوال ها که شکل پیدا می کنند، جامعه را بازسازی می کنند. بازسازی جامعه هم در واقع توجه به مناسبات اجتماعی خودجوش در برابر مناسبات اجتماعی سازمانی و سلسله مراتبی است. در واقع اهمیت این مراسم در این است.
*اگر بخواهیم این ها را ملموس تر کنیم، بفرمایید شما در این ایام و مناسبات اجتماعی که در پیش رو هست معمولا چه کارهایی می کنید؟
چیزی که در این ایام زیاد مورد توجه مردم است یکی دید و بازدیدها و دیگری مسافرت هاست. به نظرم این دو کار را نباید در تعارض با هم دید، چون که بعضی وقت ها گفته می شود که آدم ها برای فرار از دید و بازید مسافرت می روند. یعنی مسافرت ها در برابر دید و بازدید قرار می گیرد. در صورتی که به نظرم یک جنبه این مسافرت ها بازگشت به محیط های طبیعی تر است. معمولا ما به جاهایی می رویم که طبیعت در آنجاها بیشتر حضور دارد و سعی می کنیم خودمان را به طبیعت نزدیک تر کنیم.
جنبه دیگر این مسافرت ها که معمولا از شهرهای بزرگ صورت می گیرد، افراد به سراغ خانواده هایشان می روند و جنبه دید و بازدید دارد. مثلا آنهایی که آذری زبان و ... هستند به مکان ها آذری نشین سفر می کنند، لذا به نحوی این مسافرت ها با مقوله دید و بازدید پیوند برقرار می کند. یعنی خود مسافرت هم از یک بعد، اجتماعی است و از یک بعد طبیعی است. یعنی موقعی که شما به سراغ خانواده تان می روید، از یک بعد هم توجه به امر طبیعی است، وقتی سراغ طبیعت می روید و در واقع خودتان را به طبیعت نزدیک می کنید.
منِ نوعی هم معمولا همین کارها را می کنم، یعنی یا مسافرت می رویم، یا دید و بازدیدهایمان را انجام می دهیم. البته چیزی که به طور خاص شامل حال امثال بنده می شود، انجام دادن کارهای عقب افتاده است. مثلا اگر مقاله ناتمامی دارد، را به سامان برساند یا اگر کتابی نخوانده دارد، را بخواند و در کل تعهدات علمی که برخی دارند انجام می دهند. اما به طور کلی همان دو رکن دید و بازدید و مسافرت خیلی مهم است و معمولا در فرهنگ ایرانی به آنها پرداخته می شود.
* در گذشته جایی به عنوان خانه پدری بود که معمولا نوه ها، نتیجه ها و فرزندان شان در آنجا در کنار هم جمع می شدند و همه یک نوع تعهد داشتند که خودشان را در آن ایام و به ویژه سال تحویل به آنجا برسانند، اما ظاهرا این سنت کمرنگ شده است، این پدیده را چگونه می بینید.
این ایام را ما باید به عنوان عید طبیعت و عید فرهنگ بدانیم و آن را تبلیغ کنیم تا بتوانیم مناسبات خودمان با جامعه و همچنین با طبیعت را بازسازی و احیا کنیماین در جهت همان تغییرات فرهنگی است که دارد اتفاق می افتد. مثلا یک مقداری تضعیف خانواده گسترده و گسترش خانواده هسته ای است. حتی مقداری کوچک شدن خانه ها و تبدیل آنها به خانه های آپارتمانی است و شما خانه های بزرگ را به آن صورت ندارید که افراد بتوانند در آنجا در کنار هم جمع شوند. در واقع مقداری علائق خانواده ها در برخی از زمینه ها دارد کاهش پیدا می کند. به نظرم خود این ایام فرصتی برای توجه مجدد به این نوع مناسبات و تلاش برای احیای بازسازی آن تا حدی که ممکن باشد، است. چرا که شاید نوروز هم نتواند خیلی از خلاهایی که ایجاد می شود را حل کند. اما تلاش ها و توصیه ای که در دید و بازدید و دیدن بزرگتر می شود، این است که به نحوی می خواهد آن مناسبات اجتماعی را بازسازی کرده و به آنها شکل بدهد.
البته در مقابل کاسته شدن اهمیت خانواده، ما در بین جوانان شاهد شکل گیری گروه های دوستی هستیم. مثلا می بینیم که چندین خانواده جوان با همدیگر مسافرت و دید و بازدید می روند یعنی اگر در این وسط مقداری نقش خانواده کمرنگ شده است، از طرفی نقش گروه های دوستی پررنگ تر شده است. در مجموع در عمل فرصت خوبی است و در نظر هم ما باید برای احیای مناسبات انسانی از یک طرف و مناسبات بین انسان و طبیعت از طرف دیگر همین کارها را بکنیم.
* در پایان اگر نکته خاصی یا حتی توصیه ای دارید، بفرمایید.
ما یکسری ناروایی ها نسبت به جامعه و یکسری ناروایی ها هم نسبت به طبیعت انجام می دهیم. در این ایام عید و نوگشت سال، ما باید یک نوع تذکری به این نارواداری ها پیدا کنیم و سعی کنیم در هر دو جهت یعنی هم در جهت آشتی با طبیعت و هم در جهت پیوند بیشتر با جامعه قدم برداریم. درباره جامعه نکاتی را اشاره کردم، اما درباره طبیعت هم ما معمولا حرمت و احترام طبیعت را نگه نمی داریم و برخلاف آن نگاهی که در ایران باستان و گذشته نسبت به طبیعت داشته ایم و آن را امری مقدس می پنداشتیم.
امروز زندگی مان انگاری به گونه ای است که همراه با تعدی و تعرض به حدود طبیعت است. اینجا باید فرصتی برای ما و بچه ها و نسل جوانترها باشد که طی این روزها به طور عملی آموزش ببینند که چگونه باید با طبیعت برخورد کنند. همین گونه مسئولین ما آن را فرصتی برای احیای زیست محیط شهری و جلوگیری از تعرض و تجاوز به طبیعت بدانند. به هر حال این ایام را ما باید به عنوان عید طبیعت و عید فرهنگ بدانیم و آن را تبلیغ کنیم تا بتوانیم مناسبات خودمان با جامعه و همچنین مناسبات خودمان با طبیعت را بازسازی و احیا کنیم./1325//102/خ