شیخ ماهر حمود در مسجد القدس صیدا اقامه نماز جمعه میکند و از موسسان تجمع علمای مسلمین لبنان بوده و در سالهای اشغال جنوب این کشور، از حامیان اصلی مقاومت علیه رژیم صهیونیستی و اخراج آنها از این مناطق بوده است.
ما طی سالهای اخیر با خطر افراطگرایی دینی و مذهبی روبرو بوده و هستیم که از جمله شواهد آن انفجارهای اخیر در فوعه و کفریای سوریه است. این اندیشه از کجا آمده و چگونه میتوانیم با فکر و اندیشه با آن مقابله کنیم؟
نمیتوان به سادگی به این پرسش، پاسخ داد چرا که اندیشه تکفیری از همان صدر اسلام به وجود آمد که همان خوارجی بودند که پیامبر اکرم (ص) از آنها خبر داد و در زمان علی (ع) ظاهر شدند. این اندیشه در طول تاریخ به انحاء مختلف باز آفرینی شد. در عصر جدید این نوع از افراط گرایی در قامت وهابیت ظاهر شد چون محمد عبدالوهاب قتل مردم را بر اساس اختلاف در اجتهاد، مباح شمرد چرا که مثلاً برخی بر خلاف اندیشه او قبور را زیارت میکنند.
از دیگر سو با شکست برخی سیاستهای بین المللی و همچنین شکست کشورهای عربی و نیز برخی فشارهای سیاسی سبب شد که این افراط گرایی طی سالیان اخیر جان دوباره بگیرد و در این راستا به هیچ وجه نباید حمایت همه جانبه آمریکا و غرب را از این فرایند نادیده گرفت. البته ما توانستهایم بخشی از افراطگرایان را از این طرز تفکر منصرف کرده و به اعتدال اسلامی بازگردانیم اما این تلاشها همیشه موفق نیستند. با این افراد که اکنون دستشان به خون بیگناهان آلوده است به آسانی نمیتوان وارد گفتوگو شد، چرا که آنها با وجود جهلشان خود را داناترین افراد میدانند.
بسیار ضروری است که همزمان با مقابله نظامی با این افراد، مقابله فکری نیز با آنها صورت پذیرد. یکی از مهمترین مراجع برای مواجهه فکری با اندیشه تکفیری، کتابی است که در دهه هفتاد قرن گذشته در زندانهای مصر نگاشته شده و انتشار یافته و آن کتاب حسن الهضيبي، دومین مرشد جماعت اخوان المسلمین و عنوان آن «دعاة لا قضاة» (دعوت کنندگان و نه قاضیان) است. سخن این کتاب این است که هر جنبش اسلامی، در درجه اول باید دعوت کننده به دین باشد نه اینکه بر خلاف حق علیه مردم دست به قضاوت بزند. اصل رسالت پیامبراکرم (ص) نیز بر دعوت بنا شده است، بنابراین اگر اسلامگرایان از شعار این کتاب سرپیچی کنند تبدیل به تروریست میشوند.
چرا از سوی علمای اسلامی در سراسر جهان، یک صدای واحد علیه این پدیده شوم نمیشنویم و چرا آنها فتوایی واحد علیه تروریستهای تکفیری صادر نمیکنند؟
این مساله جوانب متعددی دارد. اول اینکه علمایی که دارای استقلال فکری باشند بسیار کماند؛ بیش از 90 درصد از علما کارمند کشورهاییاند که یا حامی تروریست بوده یا نسبت به این مساله موضعی ندارند و در نتیجه نمیتوانند حرفی بزنند. دوم اینکه طی 60 سال گذشته که قانونی تحت عنوان مدرن سازی دانشگاه الازهر مصر صادر شد، تمام حکام این کشور تلاش داشته و دارند که این تشکیلات علمی تابع آنها بوده و مستقل نباشد و این امر علم شرعی را در تمام جهان اسلام با تشویش روبرو ساخت. سوم نیز اینکه طی این سالها، متاسفانه اندیشه وهابی توانست الازهر را در نوردد و دلیل اصلی این امر قدرت مالی بزرگی است که این اندیشه از آن برخوردار است. میتوان گفت که عمده مساجدی که در جهان اسلام و به ویژه مساجدی که در کشورهای غربی ساخته شده، از سوی عربستان سعودی حمایت شدهاند. این امر سبب شده که این تشکیلات و اتباع آن نه تنها شیعیان، بلکه غیر همفکران خود در مذهب تسنن را نیز نپذیرند. این قدرت مالی سبب شده که عربستان اندیشه وهابی خود را در سراسر جهان نفوذ دهد و در نتیجه بدین شیوه به شکل مستقیم و غیر مستقیم از تروریسم حمایت کند.
چند ماه پیش شیخ احمد الطیب، رییس دانشگاه الازهر سفری به فرانسه داشت و حادثه تروریستی شهر نیس را محکوم کرد، در حالی که پیش از آن محکومیت خاصی از سوی الازهر در رابطه با حوادث تروریستی در خاورمیانه شاهد نبودیم؛ این دوگانگی در مواضع را چگونه میبیند؟
راستش را بخواهید باید بگویم که باز هم احمد الطیب از منظر اندیشه، بهتر از دیگران است؛ اما آنچه ذکر کردیم در رابطه با او نیز صادق است. او به دلیل ارتباط با دولت مصر، در نهایت یک کارمند بیش نیست چرا که از سوی رییس جمهور عملاً انتخاب میشود. راه حل این است که شیخ الازهر از سوی علما انتخاب شود .
در رابطه با انفجار دردناک اخیر که کودکان و زنان بیگناه سوری از شهرهای فوعه و کفریا را مورد حمله قرار داد و بسیاری از آنها را به کام مرگ کشاند، نظر شما چیست؟
طبیعتاً این اقدام، عملی جنایتکارانه بود و واضح است که این انفجار علیه نظامیان سوری نبوده، بلکه زنان و کودکان غیر نظامی و مظلومی را هدف قرار داد که سالها تحت محاصره قرار داشتند و اکنون قرار بود آزاد شوند. این اقدام تروریستها بسیار حقیرانه بود و نشان میداد که آنها هیچ بهرهای از انسانیت ندارند. علاوه بر این موضوع، انفجار اخیر سیاستهای یک بام و دوهوای غرب را بار دیگر رسوا کرد. چند روز پیش از این انفجار، دیدیم که کل دنیا علیه مسأله خان شیخون که دولت سوریه بدون هیچ سند و مدرکی در آن متهم شد، شورای امنیت تشکیل جلسه داد و تمام کشورهای غربی به پاخاستند؛ اما اکنون باید پرسید که چرا شاهد تشکیل جلسه شورای امنیت نیستیم؟ این دوگانگیها را در مورد فلسطین و جنبشهای مقاومت در آن نیز شاهدیم. متاسفانه غرب و سازمانهای بین المللی در مورد اینگونه مسائل سوگیری دارند. عملاً باید گفت که مرجعیت این سازمانها و نظامها صهیونیسم جهانی است.
آینده پدیده تروریسم تکفیری را چگونه پیشبینی میکنید؟
این پدیده طی مدت زمان اخیر ضربات سهمگینی را پذیرا بوده که مهمترین آن را در حلب شاهد بودیم؛ در موصل عراق و لبنان نیز دیدیم که تروریستها ضربات سختی را خوردند. در مصر نیز دستگاه امنیتی توانسته تعداد زیادی از افراط گرایان را به دام بیندازد. در لیبی نیز تروریستهای تکفیری به شکل قابل توجهی تحت فشار قرار گرفتهاند. در غرب نیز میبینیم که برای مثال دونالد ترامپ، رییس جمهور جدید آمریکا، مهمترین شعارش این بود که اوباما و کلینتون داعش را به وجود آوردهاند. بنابراین میبینیم که تروریستها ضربات سیاسی و نظامی زیادی خوردهاند و این ضربات امید اینکه این پدیده در آینده از بین برود را تقویت میکند. برای پاسخ به این سؤال باید الجزایر دهه هشتاد میلادی را به ذهن بیاوریم. در آن زمان این کشور غرق در آشوب و خون بود، اما در نهایت پایان یافت و بنابراین باید گفت که این امر به لطف و یاری خداوند پایان یافتنی است./۱۳۲۵//۱۰۲/خ