حضور غرورآفرین طلاب در عملیات مرصاد/ طلاب رزمنده مانع ورود منافقان به خرمشهر و ایلام
اشاره:
«درست۶ روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل از سوی ایران، مقارن ساعت ۱۴:۳۰ سوم مرداد سال ۶۷ منافقین و ارتش عراق به تصور اینکه اوضاع داخلی ایران نابسامان است، عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپل ذهاب و از جنوب گردنه پاتاق (نزدیکی سرپل ذهاب) آغاز و به طرف شهر کرند پیشروی کردند.
در این عملیات منافقین، حدود ۳۰ تیپ رزمی جهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ ۱۷۰ نفر نیروی رزمی (۲۰ زن و ۱۵۰ مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به ۲۸۰ نفر میرسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود.
در بدو ورود منافقین، تعدادی از نیروهای سپاه و مردم با آنان درگیر شدند سپس با استفاده از تعداد زیادی تانک دجله و خودرو، نیروهای منافقین به طرف کرمانشاه عزیمت کردند که در منطقه حسن آباد،۲۰ کیلومتری اسلام آباد به دلیل سازماندهی جدید رزمندگان ایرانی و جمع آوری نیرو، منافقین زمین گیر شدند.
نیروهای خودی در فاصله ۲۰۰ متری آنان در ارتفاعات چهارزبر ضمن تشکیل خط پدافندی با آنان درگیر شده، و بعدازظهر ۴ مرداد با محاصره شهر اسلام آباد، به منظور انسداد عقبه و راه فرار، سه راه اسلام آباد – کرند را قطع، و آنها را محاصره کردند.
رزمندگان خودی در روز ۵ مرداد عملیات مرصاد را با رمز «یا علیبنابیطالب(ع)» آغاز کردند و طی چندین ساعت، صدها تن از منافقین را به هلاکت رسانده و مابقی را به فرار وا داشتند.
در این عملیات، رزمندگان اسلام از قسمت سه راهی اهواز (پشت پمپ بنزین اسلام آباد) دشمن را دور زدند و تلفات زیادی به منافقین وارد کردند. طبق یک آمار بیش از ۲۵۰۰ نفر از منافقین در این عملیات به هلاکت رسیدند.
تنگه چهار زبر که محل زمین گیر کردن نیروهای منافقین بود امروز به مرصاد معروف شده است. جایی که نیروهای رزمنده کشورمان به دلیل کمین برنامه ریزی شده توطئه شوم نیروهای منافقین را خنثی کردند. مرصاد یعنی کمین».
به بهانه روز پنجم مردادماه سالروز عملیات افتخارآفرین مرصاد، گفت گویی با حجت الاسلام مجتبی ذوالنور، روحانی حاضر در جبهه های نبرد حق علیه باطل و نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی ترتیب دادیم که مشروح آن تقدیم علاقه مندان می شود.
رسا ـ در مورد عملیات مرصاد و اهداف آن توضیحاتی ارائه بفرمایید؟
دشمن بعد از عملیات بیت المقدس سال 61 احساس کردند که رژیم بعثی عراق توان خود را از دست داده است، آتش بس را طرح کردند و حضرت امام این آتش بس را نپذیرفتند، بعد از این، آن ها برای اینکه ما را متقاعد کنند قطعنامه 598 را بعد از مدتی صادر کردند، باز ما قطعنامه 598 را نپذیرفتیم، حضرت امام رضوان الله تعالی علیه وقتی به دلایلی این قطعنامه را پذیرفتند.
دشمن احساس کرد که ما از موضع ضعف این قرارداد را پذیرفتیم و بعد احساس کرد که ما نمی توانیم با آن ها مقابله کنیم و الآن بهترین فرصتی است که به ما حمله کنند، از این رو رژیم بعثی اسلفه عراق از چند محور به ما حمله کرد، یکی از محورها شلمچه بود که از پل نو سعی کردند که وارد خرمشهر شوند، یکی دیگر از محورها پاسگاه زید و ایستگاه حسینی و طلائیه بود که به ما حمله کردند و ما در مقابل آن ها ایستادیم.
منافقین کوردل به عنوان نوکران رژیم بعثی عراق که در دامن رژیم بعثی صهیونیستی خدمت می کردند، در کشتار مردم و شیعیان عراق، در بحث جاسوسی و نقش ستون پنجم برای رژیم صهیونیستی و همین طور دادن گراهایی از سوی عوامل داخلی به یگان موشکی و نیروهوایی صدام برای بمباران و موشکباران مردم، وارد شده بودند و این در حالی بود که به اصطلاح ارتش آزادی بخش را تشکیل داده بودند تا نظام اسلامی را ساقط کنند.
بعد از این شرایط آنها از غرب کشور یعنی از منطقه سر پل ذهاب به سمت کرند غرب و اسلام آباد غرب حمله کردند که بیایند و نظام اسلامی را با پشتیبانی رژیم بعث عراق ساقط کنند، لذا همه توان خود را گذاشتند و دست به غارت و کشتار و قتل عام زدند، حتی در بیمارستان اسلام آباد غرب وارد شدند که در سه راهی کرند به غرب واقع بود و همه مریضها و بیمارانی که در بستر بیماری در بیمارستان بودند را به رگبار بسته و تیر خلاص زدند و به شهادت رساندند.
اینها بنا داشتند که بعد از عبور از کرمانشاه ظرف چند روز در میدان آزادی میتینگی برگزار کنند و صدا و سیما و جماران را تصرف و تهران را تسخیر کنند، ایادی داخلی آنها هم سازماندهی شده بودند که مسیر ورود و عملیات آنها را هموار کرده و به آنها بپیوندند.
این عملیات منافقین بود و عملیاتی را که ما در مقابل آن ها انجام دادیم به نام مرصاد نامگذاری کردیم، ما در مقاطعی با آن ها مقابله کردیم ولی آن ها به سرعت با قتل عام مردم جلو آمدند؛ یک جا که ما خیلی آنها را معطل کردیم همان سه راهی کرند بود.
یک سه راهی نرسیده به اسلام آباد غرب داریم که مستقیم به داخل شهر اسلام آباد غرب می رود، دست راست به کرند غرب منتهی می شود و دست چپ هم به سمت پل دختر در لرستان می رود؛ ما در آنجا منافقین را معطل کردیم.
من آن زمان فرمانده تیپ امام صادق علیه السلام(تیپ طلبه ها) بودم؛ ما یک گردانی ویژه از طلبه ها در اهواز پادگان شهید حبیب اللهی در حال آموزش داشتیم، که اینها آموزش فرماندهی گروهان میدیدند، نیروهای زبده ای که در جنگ تجارب مختلفی داشتند و در رده هایی مانند دسته و گروهان فرماندهی کرده بودند، ما به صورت کلاسیک آموزش فرماندهی گروهان هم به آن ها می دادیم.
وقتی این اتفاق افتاد و عملیات مرصاد و هجوم عراق به داخل کشور رخ داد ما این را به سه دسته ویژه تقسیم کردیم، یک دسته از این ها بودند که سلاح معمولی نداشتند، یا تیربار و یا آرپی جی 7 داشتند، چون طلبه های رزمنده زبده با سوابق فرماندهی بودند که یک دسته از این ها را به «پل نو» در خرمشهر فرستادیم که نگذاشتند عراق از آن مسیر وارد خرمشهر بشود و کار این عزیزان مورد تقدیر فرماندهان قرار گرفت؛ یک گروه را به ایلام فرستادیم چون عراق داشت از مسیر امامزاده صالح آباد وارد ایلام می شد، این گروه ویژه را به ایلام فرستادیم که سردار کرمی فرمانده لشکر 11 امیرالمؤمنین بعد از عملیات در تقدیر از این گروه گفت: «اگر این ها نبودند ایلام از طریق ورود عراقی ها از صالح آباد سقوط می کرد»؛ این عزیزان روحانی ما، به صورت یک دسته ویژه به آنجا رفتند و مسیر ورود نیروهای بعثی را سد کردند.
چون ما احساس می کردیم که حرکت منافقین حرکت عظیمی است و مقصد آن ها تهران است، بنده خودم با آن دسته ویژه سوم از مسیر پلدختر به اسلام آباد غرب رفتم برای آنجا، زمانی ما رسیدیم که یک بخش عمده ای از منافقین از سه راهی عبور کرده بودند به سمت کرمانشاه.
ورود این برادران ما که رزمنده های طلبه بودند به صورت میانبر صورت گرفت، به این نحو که داخل گروه های منافقین شدند، و سه راهی را ناامن کردند و در حقیقت بین نیروهای منافقین فاصله ایجاد شد و عزیزان ما آنجا یک جنگ بسیار مردانه ای با منافقین در بین اسلام آباد غرب و کرند داشتند و منافقینی که از آنجا عبور کرده بودند به سمت تنگه چهارزبر آمدند که بعداً ما اسم آن را تنگه مرصاد گذاشتیم؛ مرصاد یعنی کمینگاه، در حقیقت آنجا کمین گاهی بود که ما منافقین را گیر انداختیم، چون ارتفاعاتی بود و محیطی به نام کوزران، لشکر 27 حضرت رسول(ص) و بعضی از یگان های ما آنجا اردوگاه آموزشی داشتند، آن ها از آن طرف جلوی منافقین را گرفتند و نیروهای کمکی که از سمت جنوب و لرستان و کرمانشاه آمدند، عقبه منافقین را بستند و در حقیقت تنگه چهارزبر که بعد تنگه مرصاد شد، قتلگاه منافقین در عملیات مرصاد شد.
این عملیات در حقیقت کمر جریان نفاق را شکست؛ عمده نیروهای آنها یا پراکنده شدند و به روستاها و بیابان ها فرار کردند و بعد به دست مردم اسیر شدند یا کشته شدند و برخی نیز به دست نیروهای مسلح ما به اسارت در آمدند.
لذا بعد از آن چیزی به نام ارتش آزادی بخش و یگان رزم برای منافقین بی معنا بود چون در حقیقت ستون فقراتشان در عملیات مرصاد شکسته شد و نابود شدند؛ عملیات مرصاد واقعاً عملیات بسیار سنگینی بود، به خاطر اینکه منافقین همه جور تجهیزاتی داشتند.
تانک های چرخ لاستیکی که به آن ها اسکورت پین می گفتند؛ نفربرهای برزیلی که این ها گرفته بودند و تانک های دیگرشان، توپخانه سبک و نیمه سنگین، ضد زره و عدوات، همه چیز هم در اختیارشان بود و کاملاً هم ارتش بعثی عراق هم توپخانه و موشکی اش و هم نیروی هوایی اش منافقین را پشتیبانی می کرد، این ها برنامه داشتند که ظرف کمتر از هفت روز در چند مرحله تهران را تسخیر کنند ولی گردنه چهارزبر و تنگه مرصاد در حقیقت قتلگاه آن ها و سبب اضمحلالشان شد.
رسا ـ برادران روحانی هم در جنگ بودند؟ این گروه چه مقدار تلفات به دشمن وارد کردند؟
بله. این ها کشتار زیادی از دشمن داشتند به دلیل اینکه بخشی از دشمن که عبور کرده بود، خارج از دست ما بودند، ولی عقبه دشمن که از مسیر کرند می آمد تا به سمت کرمانشاه برود، این ها در کمین و نیروهای ما بودند و الحمدلله تلفات سنگینی به آن ها وارد شد که واقعاً شمارش جنازه ها سخت بود.
اگر شما صبح عملیات آنجا بودید، شاید ما ساعت یک شب رسیدیم، ابتدائاً نمی دانستیم که آنجا درگیری هست؛ یعنی خبر نداشتیم که درگیری تا آنجا جلو آمده است و وقتی وارد شدیم فقط دیدیم که آنجا آتش است؛ اینطور بود که بدون هیچ آمادگی اطلاعاتی بچه های ما ورود پیدا کردند، ولی صبح که هوا روشن شده بود روی منطقه جنازه از منافقین پر بود و بقیه هم به خاطر اینکه مسیر اصلی بسته شد، در بیابان ها پراکنده شده بودند و چون بیابان ها هم زیر آتش پراکنده بود تلفات زیادی به صورت پراکنده داشتند.
حتی بعد از دو هفته که ما در گندم زارها و اطراف آن منطقه تردد می کردیم بوی تعفن جنازه این ها را استشمام می کردیم، این ها از کسانی بودند که با آتش پراکنده کشته شده بودند.
یکی از امدادهای الهی این بود که خوشبختانه از دسته ویژه طلاب رزمنده که سوابق فرماندهی و آموزش فرماندهی داشتند، ما در عملیات مرصاد شهید ندادیم.
رسا ـ یک خاطره شخصی از حضور خود در عملیات مرصاد تعریف بفرمایید.
من نرسیده به چهارزبر وقتی میآمدیم دیدم که در فاصله ای از جاده داخل شیاری یک حالت مشکوک به چشم می خورد، حساس شدم و با ماشینم که تویوتای کمک دار بود به شکلی رفتم که آنها احساس نکنند که کسی نزدیک می شود و سبب شود که مردم را بزنند، چون نمی دانستم که این ها از مردم یا نیروهای خودی هستند؟ یا منافقینی هستند که متواری شده اند.
بعد نزدیک که شدم دیدم درگیری آغاز شد، بعد دیدم که سه رزمنده که دو تا از آن ها نوجوان بودند، آن ها هم برخلاف من که از مسیر شرقی رفتم از مسیر غربی آمده بودند که این عزیزان زودتر از من رسیدند و حدود 5 نفر از منافقین را به صورت زنده و یکی را هم به صورت مجروح دستگیر کردند.
این سه رزمنده ما که دو تا از آنها حدود هفده یا هجده ساله بودند، شش نفر را اسیر کردند و من با ماشین خودم تا منطقه ای که آنها را تحویل دهیم رساندم؛ این ها یک دوربین فیلمبرداری همراه داشتند و بعضی از تجهیزات و خشاب های اضافه داشتند و همه تیرهای خود را هم مصرف نکرده بودند ولی این انهدام و شکست روحی، روحیه آن ها را از بین برده بود، کسانی که حاضر بودند که سیانور بخورند و خودکشی کنند تا دست ما نیفتند به راحتی به اسارت افراد رزمنده ما در آمدند و بحمدلله به مجازات خودشان که برخورد بعد از اسارت و محاکمه بود رسیدند.
این صحنه ای است که می توان گفت واقعا حماسه ای بود که یک جوان و دو نوجوان ما خلق کردند.
گفتنی است، حجت الاسلام ذوالنور در طول ۸ سال دفاع مقدس، ۷ سال به مدت (۸۴ ماه) در جبهه های نبرد حق علیه باطل در کردستان، غرب و جنوب، حاضر و در اکثر عملیات های بزرگ و کوچک نقش مؤثّر و فعّال داشت و به خاطر ارائه نظرات نو، بدیع و کارآمد در مسائل فرهنگی، دفاعی و نظامی بین مسؤولان مختلف و فرماندهان جبهه و جنگ مطرح و مورد علاقه و احترام قرار گرفت و به خاطر رشادت های دوران دفاع مقدس، مفتخر به دریافت نشان فتح از دست مبارک فرماندهی معظم کل قوا و رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله امام خامنه ای شد.
رسا ـ ممنون از شما بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادید./907/ ۴۰۲/ص