توطئه یهود نسبت به پیامبر و دین اسلام
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از تسنیم، گفتوگویی با آیتآلله میرعظیمی، استاد حوزه علمیه قم ترتیب دادیم تا از صحبتهای ایشان درباره برخی ابعاد و حوادث مربوط به زندگانی پیامبر گرامی اسلام(ص) بهره ببریم.
بررسی اختلاف تیرههایی از قریش با پیامبر(ص)، سیاست بنیامیه در صدر اسلام، توطئه یهود نسبت به پیامبر و دین اسلام، نقش ایمانیات و اخلاقیات پیامبر(ص) در جذب قلوب مردم بر اساس آیات قرآن و ... از موضوعاتی است که در این گفتوگو میخوانید.
_ با توجه به اینکه پیامبر گرامی اسلام(ص) منتسب به قریش بود، شاهدیم تیرهای از آنها با حضرت دشمنی کردند؛ اوضاع در آن زمان به چه صورت بود؟
ابتدا مقدمهای خدمت مشا عرض کنم؛ عدنانیان از فرزندان حضرت اسماعیل و قریش در میان آنها قبیلهای معروف بودند که عشیرههای فراوانی داشتند و اوج عظمت و عزت آنها مربوط به خاندان قُصّی و هاشم جدّ بزرگ پیامبر(ص) بود. اما خدمات اجتماعی و سنتهای جدید جناب قُصی در مکه برای بهبود اوضاع حاجیان و کاروانهای بازرگانی و اقدامات وسیع برای رفاه حال مسافران، تشکیل دارالندوه و گرفتن اماننامه از قیصر برای کاروانهای تجاری و مهمانداری و افتخار کلید داری برای خانه کعبه و دعوت برای اکرام حاجیان قسمتی از اقدامات ایشان بود که باعث اشتهار این خاندان شد.
قرآن در سوره قریش از کاروانهای زمستانی و تابستانی که مُبدع آن جناب هاشم بود نام برده است. ایشان نمودی از جلالت و بزرگی در میان اعراب بود و عبدالمطلب جد پیامبر(ص) فرزند ایشان است. حلبی در سیرة الحلبیه درباره عبدالمطلب چنین مینویسد: «او ملجأ قریش در مشکلات و از حلیمان و حکیمان آنان بود. وی اولین کسی است که در غار حراء به عبادت پرداخته است.»
جناب عبدالله پدر گرامی پیامبر(ص) قبل از تولد فرزندش از دنیا رفت و پیامبر در سن طفولیت مادر خود آمنه بنت وهب را از دست داد و تحت تعلیمات و حمایت عبدالمطلب که به اقرار تاریخ مردی موحد بود، رشد و پرورش یافت و در سن هشت سالگی با فوت پدر بزرگشان به کفالت عموی خود ابوطالب در آمد. مهمتر از همه موارد ذکر شده، انتساب و تعلق آخرین پیامبر الهی به این خاندان، آنها را برای همیشه در تاریخ ماندگار کرد و افتخار و عظمتی مضاعف و خاص نصیب هاشمیان کرد.
اما قریش به عنوان بزرگترین قبیله مکه همزمان با ظهور اسلام به طایفههای مختلفی تقسیم شده بود که از جمله آنها بنیهاشم، بنیمطلب، بنی حارث، بنیامیه، بنی نوفل، بنیحارث بن فهر، بنی اسد، بنی تیم بن مره، بنی مخزوم، بنی خزیمه و ... بودند. اما برخی از این گروههای از دین حنیف ابراهیم(ع) روی بر تافتند و به شرکت و بتپرستی روی آوردند و همین جریان بود که در مقابل نبوت پیامبر اسلام(ص) ایستادگی کردند.
با شکست قریش به عنوان بزرگترین قبیله در مکه، مهر پیروزی قطعی برای پیامبر اسلام(ص) علیه مشرکین زده شد و بساط بتپرستی برچیده شد؛ چه بسا گروهی در مکه بودند که فقط به احترام قریش اسلام نیاورده بودند و با شکست آنها همه این موانع از سر راه پیامبر برداشته شد.
از پیامبر نقل شده که فرمودند: «مردم تابع قریش هستند، صالحین در پی صالحین قریش و فجار هم در پی فجار قریش.» و وقتی ابوبکر و عمر بر انتساب خود به قریش به عنوان اشرف اقوام عرب مباهات میکردند، حضرت علی(ص) در پاسخ فرمودند: «اگر قریش از پیامبر و نام و دین پیامبر برای رسیدن به قدرت و شرافت و سیاست بهره نمیبرد، تنها یک روز بعد از مرگ پیامبر، بتپرست و مرتد میشد.» و در نهایت و به صراحت میتوان گفت سیادت و برتری قریش که انحصارأ به تیره بنی هاشم عطا شده، مطابق با همان افتخار اسلام و اقبال بر انتساب پیامبر به این قبیله است.
بنیامیه سعی در بهرهبرداری سیاسی از هاشمیان داشتند
_ اشاره داشتید که بنیامیه هم منتسب به قریش بودند. وضعیت آنها در صدر اسلام چگونه بود؟
بنی امیه با انتساب خود به قبیله قریش سعی در بهرهبرداری سیاسی در مقابل هاشمیان داشتند و حتی احادیثی نیز برای مدح قریش جعل شد؛ ولی در نهایت دیدیم که این قریش بود که سرسختانه در مقابل پیامبر ایستاد و بعد از آن نیز این قریشیان بودند که رو در روی حافظان سنن پیامبر و اهلبیت(ع) ایستادند و خلافت امیرالمؤمنین(ع) را مورد خدشه قرار دادند و جنگ جمل و صفین را به راه انداختند.
در نهایت در عصری که اندیشه بتپرستی بیماری شایع در عربستان بود و شرک در اثر بدعت و فراموشی در آیین ابراهیم حنیف همهگیر شده بود و افکار جاهلیت و آداب و رسوم عجیب رواج داشت، وقت تحقق وعده الهی رسید و نبی مکرم اسلام(ص) با ظهور معجزاتی چون خشک شدن دریاچه ساوه، فرو ریختن طاق ایوان مدائن و خاموش شدن آتشکده فارس در هفدهم ربیع الأول و به قولی در چهاردهم ربیع الأول در شهر مکه متولد شدند.
یهود قصد ترور پیامبر(ص) و انحراف دین را داشت
_ در آیات قرآن اشاراتی به صورت مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد که یهودیان در صدد ظهور پیامبر گرامی اسلام(ص) بودند و ایشان را مانند فرزندشان میشناختند. در این باره توضیح میدهید.
اخبار رویدادهای همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) به گوش بزرگان یهود و مسیح رسید و آنها را در بروز امری مهم حساس کرد. همان طور که اشاره کردید آنها مترصد ظهور آخرین پیامبر الهی بودند تا او را از بین ببرند.
خداوند در بخشی از آیه 20 سوره انعام میفرماید: «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» یعنی اهل کتاب پیامبر(ص) را مانند فرزندانشان میشناختند. یهودیان در آن زمان چون در مقابل عرب جاهلی به اهل کتاب معروف بودند، علی رغم تعصب عرب بر عقایدشان پشتوانه علمی و فرهنگی مهمی برای آنها بودند و سران عرب به آنها مراجعه میکردند و خبر میلاد آخرین نبی الهی از زبان بزرگان یهود و تأیید آنها در محقق شدن وعده پیامبرشان از مهمترین اخبار آن دوران بود.
حتی نقل است که ابوسفیان بزرگ قریش برای نظرخواهی درباره دین حضرت محمد(ص) به کعب بن اشرف از بزرگان یهود مراجعه کرده و با او مشورت کرد. این تسلط فرهنگی در زمان پیامبر(ص) نیز بود و برخی مسلمین نوشتههای یهود را نقل میکردند که پیامبر علی رغم سعی بسیار در رفع این تسلط فرهنگی در این باره فرمودند: «ضلالت برای امتی بس که از آنچه پیامبرشان آورده دوری گزیده و روی به سوی مطالب دیگران آورند» و این آیه از سوره عنکبوت در این باره نازل شد که «أَوَلَمْ یَکْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ یُتْلَى عَلَیْهِمْ؛ آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت میشود.»
حضرت بارها فرمودند: «دین خود را از کسانی که اهل کتاب بوده و مسلمان شدهاند نگیرید»؛ ولی متأسفانه به گفته پیامبر عمل نشد. تا آنجا که کتانی در کتاب تراتیب الاداریه میگوید: «بسیاری از صحابه علوم خود را از کعب الأحبار فرا گرفته و معاذ وصیت کرد تا برای کسب علم نزد ابوالدرداء، ابن مسعود و عبدالله بن سلام بروند و همین مسئله و بی توجهی به توصیه پیامبر باعث وجود مشکلاتی بسیار عمیق شد که خود مجالی بسیار و مخصوص میطلبد.
در چنین شرایطی مقام رسالت و نبوت پیامبر و رهبری امت در پایهگذاری حکومتی مدرن با پشتوانه تعالیم اسلام و شعار اخلاق، از پیامبر شخصیتی جهانی ساخت که دروازههای دنیا برای استقبال از دین اسلام گشوده شود و دیری نپایید که اسلام در اقصی نقاط دنیا رسوخ پیدا کرد.
نقش ایمانیات و اخلاقیات پیامبر(ص) در جذب قلوب مردم
_ چطور شد در جامعهای که در عمق انحطاط فرهنگی قرار داشتند، پیامبر گرامی اسلام(ص) اینگونه درخشیدند و اسلام را گسترش داد؟
شخصیت منحصربه فرد پیامبر با محوریت اخلاق حسنه طبق تصریح قرآن که میفرماید: «وَ إنّک لَعَلی خُلُقٍ عَظیم؛ خلق نیک و حسنهای در درونت وجود دارد»، در کنار نبوغ سیاسی و مذهبی، ایشان را سید البشر کرد. خداوند در آیه٢١ سوره احزاب مسئله الگو بودن پیامبر را مطرح کرده و میفرماید: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ قطعأ برای شما در [اقتدا به ] رسول خدا سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند» و تصریح بر این دارد که پیامبر از هر نظر الگویی تمام عیار برای هدایت بوده و لذا اطاعت از ایشان را در تمام جنبهها واجب اعلام میکند. بنابراین مهمترین نکته در اقبال اسلام برای نفوذ بر قلوب مردم، همین ایمانیات غیر قابل وصف پیامبر(ص) به خداوند و آخرت در کنار اخلاقیات ایشان با تکیه بر کرامت انسانی است. کرامت مرتبهای بالاتر در اخلاق و بسی وسیعتر از محاسن اخلاقی است که حد و مرزی غیر از فضایل ندارد و این عامل میتواند نقطه عطف و اشتراک برای همه بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و جنسیت و جایگاه و منصب و تکیه بر بعد انسانیت و الهی بودن باشد یعنی همان که اسلام را دین برابری و برادری میسازد.
امام علی(ع) در توضیح علت این برابری میفرمایند: «إمّا أخٌ لَکَ فی الدّین وَ إمّا نظیرٌ لَکَ فی الخلق؛ یعنی برادر تو یا در دین مثل توست و یا در خلقت مثل تو است» و پیامبر در حدیثی هدف از بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاقی معرفی میکنند و میفرمایند: «إنّما بُعثتُ لأتَمّمَ مکارِمَ الأخلاق؛ بهراستی که من مبعوث شدم تا شرافتهای اخلاقی را کامل و تمام کنم [و به مردم بیاموزم]»
اهمیت سعه صدر پیامبر(ص) برای جذب قلوب تا حدی بود که خداوند متعال در بخشی از آیه59 سوره آلعمران میفرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به مرحمت خدا بود که با خلق مهربان گشتی و اگر تندخو و سختدل بودی مردم از گِرد تو متفرق میشدند»
لذا شناخت سیره و روش زندگی پیامبر مخصوصأ به لحاظ بعد اخلاقی آن از مباحث بسیار مهم و استفاده عملی از شیوه زندگی ایشان بسیار با اهمیت و جدی است. خداوند در ذیل آیه «لَقَد منّ الله عَلَی المُؤمنینَ آذ بَعثَ فیهِم رسولأ مِن أنفُسِهِم؛ خداوند بر مؤمنان منت نهاد [= نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت»، بزرگترین نعمت الهی را بعثت رسول خدا میداند و تأکید دارد که تحمل خسارات و سختیها در مقابل نعمت عظیم مبعوث شدن پیامبر برای تربیت و هدایت بشر ناچیز بوده و هر بهایی در مقابل آن کم است و علت منت گذاشتن بر مؤمنین به واسطه این نعمت بزرگ طبق کتب تفسیری این است که مؤمنین عملاً از این نعمت بهره میبرند و آن را به خود اختصاص میدهند؛ هر چند که پیامبر برای هدایت عموم بشر و حتی جنیان مبعوث کرده است. خداوند با نعمت بزرگ نزول پیامبر بر خلایق که هدف از خلقت جهان، وجود مبارک ایشان است و با توجه به کرامات انسانی و محوریت اخلاق حسنه و رواج برابری و برادری مرزهای ساخته بشر را باطل اعلام کرد و همه را به دوستی و محبت فراخواند.
این ندا همچنان در کره خاکی در حال گردش است و همه را به سوی خداشناسی و خدا پرستی دعوت میکند و هر روز علی رغم فتنه دشمنان بر تعداد شیفتگان به اسلام واقعی افزوده میشود. اسلام دین عقلانیت و تفکر با اتمام حجت با همه مخاطبانش و با دعوت به وحدت و همدلی و پرهیز از پررنگ کردن اختلافات به کرامتهای انسانی پرداخته و برنامه سعادت بشر را به دست محبوبی به ما رسانده است که مفتخریم از امت او هستیم. هفته وحدت همان پیام دعوت به همه مسلمانان است که باید با اتحاد خویش و با عدم توجه به اختلاف سلیقهها به سوی تشکیل امت واحد اسلامی حرکت کنند./۹۶۹//۱۰۲/خ